فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۸۱ تا ۴٬۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
201 - 218
حوزههای تخصصی:
The theoretical basis for the new philosophy was laid by the American philosopher James Joseph Dagenais (1923-1981), who came to the conclusion that philosophical anthropology is not a science, but a domain unto itself, and that a philosophy of man can only come about as a joint undertaking of all sciences, in which the object of study must be man himself. The final explanation of man lies outside all possible scientific views that have ever been formulated, because they lie within the origins of every branch of science, including the science of philosophy. It is the final ground on which the philosophies, of any nature whatsoever, can be practised implicitly or explicitly. The methods of a post-modern philosophical anthropology will have to be based on reflection, on the claim that it is possible to debate differences and contrasts on reasonable grounds, and on the individual responsibility for the decisions we all make for ourselves in respect of changes in body and mind. A post-modern version of Sartre’s creed: man is and always will be what he makes of himself. I have given philosophical anthropology a new concrete substance on the basis of the definition of Jim Dagenais: “a consistent overall vision of man and his world”, so that it can serve as the basis for philosophy and thus as the foundation for human life.
نسبت اندیشه ماشین جانوری دکارت با رفتارهای زیست محیطی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تأثیر اندیشه دکارت در باب حیوانات و نظریه موسوم به ماشین جانوری او بر رفتارهای زیست محیطی دوره مدرن می پردازد. ابتدا هشت فقره قابل انتساب به اندیشه دکارت در باب حیوانات (ماشین بودن، رفتار خودکار، اندیشه، زبان، خودآگاهی، آگاهی، احساس و حیات) ارزیابی شده اند. سپس سه آموزه کلیدی وحدت و یکپارچگی، بی مرتبه گی تکوینی و همین طور کنشگری غیرنفسانی به عنوان آموزه های اساسی قابل استخراج از اندیشه دکارت در باب حیوانات، طبیعت و حتی بدن انسانی پیشنهاد شده اند. در اینجا نشان داده ایم که این سه آموزه، اعم از آنکه دکارتی خوانده شوند یا نه، حضور و تأثیر عمیقی در رفتارهای بعضاً مخرب انسان دوره مدرن با طبیعت بر جای گذاشته اند و مهم تر از آن، تغییر نگرش و توجه او در باب برخی مفاهیم مانند «طبیعت» را رقم زده اند و آن را به مفاهیم و تعاریف انسان مدار و خودخواهانه تری فروکاسته اند. در انتها به این نکته پرداخته ایم که یکی از دلایل این رخداد، اجمال هستی شناختی ای است که محرک آن نه فقط سودای احکام یقینی در باب عالم بلکه دانش تجربی محدود دکارتی است و گذار از آن اجمال به تفصیل هستی شناختی، شرط برون رفت از این رویکرد و رفتار دکارتی با حیوانات و طبیعت است.
سطوح سه گانه آیرونی سقراط در دیالوگ های افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
33 - 50
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که فهم فلسفی دیالوگ های افلاطون در گرو فهم موضع فلسفی سقراط است و فهم موضع فلسفی سقراط در گرو فهم زبان فلسفی و منش و تفکر اوست که ویژگی برجسته و چشمگیر آنها ماهیت آیرونیکشان است. سقراط استاد آیرونی است و این خوانش دیالوگ های افلاطون را از بداهت ظاهری آن به پیچیدگی هایی ژرف درمی افکند. اینکه سقراط آیرونیک است را هم از سویی می توان از طریق واقعیت های تاریخی دریافت و هم از سوی دیگر به واسطه تدبر عمیق فلسفی در دیالوگ های افلاطون؛ اما اینکه خود آیرونی و به طور ویژه، آیرونی سقراط چیست، مسیله ای است که موضوع پژوهش های متعددی بوده است. این مقاله بر آن است تا با صورت بندی سطوح آیرونی سقراط در سه سطح که درحقیقت سه لایه تفکر او و به تبع سه لایه معنایی متن دیالوگ های افلاطون را نیز تشکیل می دهد، زمینه لازم را برای فهم دیالوگ های فلسفی افلاطون فراهم آورد[i]. این سه سطح آیرونی سقراط عبارت اند از: 1. سطح سخن ورانه (کلامی عملی) 2. سطح بودگارانه (رفتاری موقعیتی) 3. سطح فلسفی (هستی شناسانه کلی). [i].دایرهالمعارف سخن وری Encyclopedia of Rhetoric انواع آیرونی را به طور کلی در سه دسته 1. برجستگی کلامی ironia verbi 2. روش خاص تفسیر زندگانیironia vitae 3. بودگاری در تمامیت آن ironia entis خلاصه می کند و این سه دسته را تحت عناوین سخن ورانهRhetorical ، بودگارانهexistential و هستی شناسانه ontological نیز قابل فهم می شمارد (ص421). استنلی روزن Stanley Rosen نیز در آثار خود و از جمله در مصاحبه ای تحت عنوان افلاطون، اشتراوس و فلسفه سیاسی به وجود سه لایه معنایی در دیالوگ های افلاطون تصریح می کند. برای او به واقع در لایه سوم متن است که مسایل بنیادین فلسفه طرح می شود. از آن رو که اساساً سرشت فلسفه نزد افلاطون آیرونیک است، ما بر آنیم که سه لایه معنایی متن دیالوگ های افلاطون در سه سطح آیرونی سقراطی قابل بازنمایی است.
بررسی دیدگاه ابن سینا درباره ملاک استناد تأثّرات اجسام به نفوس انسانی و مراحل تأثیرگذاری از راه دور آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی دیدگاه ابن سینا در موردتأثیرگذاری نفوس انسانی بر ابدانشان مسأله ای است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ اما بررسی دیدگاه وی در مورد ملاک استناد تأثرات اجسام به نفوس انسانی و مراحل تأثیرگذاری از راه دور نفوس انسانی بر اجسام مغفول مانده است. در حکمت سینوی تشخیص موارد تأثیرگذاری از راه دور نفوس بر اجسام، مبتنی بر استقراء، تجربه و رفع استبعاد از آن ها است و هنگامی می توان برخی امور خارق عادت را به نفوس نسبت داد که اسباب و علل طبیعی برای این امور شناخته نشده و امکان استناد این امور به عقول مفارق وجود نداشته باشد. به اعتقاد شیخ، محدوده و قدرت تأثیرگذاری نفوس خیر در اعجاز و کرامات متفاوت از تأثیر نفوس شر در سحر، اهانت و چشم زخم است؛ اما نحوه تأثیرگذاری نفوس در همه آن ها با یکدیگر تفاوت ذاتی ندارد بلکه تفاوت آن ها مربوط به نیات است. نفوس تأثیرگذار، در طی مراحل معین در اجسام دیگر کیفیت مزاجیه ایجاد می کنند و سبب تغییرات در آن ها می شوند.
بررسی و نقد راه حل کانت در تعارض ضرورت علّی و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت فیلسوفی ناسازگارگراست که به ناسازگاری تعین علّی و اختیار باور دارد. او می کوشد تا رهیافتی ارائه کند که به وسیله آن بتوان هم به تعین علّی و هم به اختیار توأمان معتقد بود. برای این منظور، او هریک از اختیار و ضرورت علّی را در موطنی خاص و جدا از موطن دیگر تبیین می کند تا این دو مؤلفه ناسازگار، از یکدیگر جدا باشند و با هم مواجه نشوند. در این مقاله، دیدگاه کانت و راه حل او درباره تعارض ضرورت علّی و اختیار تبیین شده است. در بررسی دیدگاه کانت این نتیجه به دست آمد که پنج اشکال به راه حل کانت وارد است و با فرض پذیرفتن ناسازگاری ضرورت علّی و اختیار، راه حل کانت، راه حل مناسبی برای باور به اختیار نیست.
بررسی تطبیقی معرفت شناسی فمینیستی و حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
109 - 129
حوزههای تخصصی:
فمینیست ها معتقدند معرفت زنانه و مردانه متفاوت است. آن ها در زمینه معرفت شناسی با فردگرایی مخالفت می کنند و تأثیر بسزایی برای شرایط اجتماعی و جنسیت در فرایند کسب معرفت قائلند. آنان معتقدند فاعل شناسا به دور از اجتماع، یعنی به تنهایی و با درون نگری، به معرفت دست نمی یابد، بلکه معرفت دارای سرشتی اجتماعی و مشروط به ارتباط با سایر افراد است و در جریان این روابط و با تأثیرپذیری از جنسیت فاعل و موقعیتی که در آن قرار گرفته به دست می آید. از نظر ملاصدرا، عوامل مادی، اجتماعی و جنسیت در معرفت مُعدات به حساب می آیند. فمینیست ها به جای جداکردن فاعل شناسا و متعلَق شناسایی، بر ارتباط این دو تأکید دارند و ارتباط را خصیصه ای زنانه می دانند که در کسب شناخت نقش دارد. ملاصدرا نیز در علم حصولی به ارتباطی قائل می شود که نفس با رب النوع برقرار می کند. بنابراین ملاصدرا به سطح عمیق تری از ارتباط فاعل شناسا و متعلَق شناسایی «ارتباط با ارباب الانواع» توجه کرده است. همچنین در دیدگاه ملاصدرا، فاعل شناسا ذاتاً مجرد اما فعلاً محتاج ماده است، برخلاف فمینیست ها که آن را بدن می دانند. علاوه بر این، هر دو معتقدند ارتباط عقلی و عاطفی در فرایند کسب شناخت را نمی توان نادیده گرفت.
تأمّلاتی در زوج مفاهیم «اصیل» و «اعتباری» در راستای مباحث وجود و ماهیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
75 - 101
حوزههای تخصصی:
مسأله اصالت وجود یا ماهیت، همانند سایر مسائل فلسفی، بر مبادی تصوّری ویژه ای ابتنا دارد. در نگاه اوّل، مبادی تصوّری این مسأله عبارتند از: «وجود»، «ماهیت»، «اصیل» و «اعتباری». مقاله پیش رو عهده دار بحث در باب دو مفهوم اخیر است. در ابتدا به روش توصیفی و تاریخ فلسفه ای، تتبّع فراوانی در آثار پیشینیان انجام گرفت، امّا به جز سهروردی، صرفاً در آثار برخی متفکّران متأخّر، اشارات آگاهانه ای در باب ویژگی های مفاهیم اصیل و اعتباری یافت شد. بنابر منطوق سخنان فیلسوفان، «اصیل» به معانی محقّق در خارج، قابل اشاره حسّی، منشأ آثار، اثر پذیر، مجعول بالذّات، موجود بالذّات و ... است. از آنجا که مفاهیم «اصیل» و «اعتباری» هماره متمّم یکدیگر به کار رفته اند، با لحاظ اطلاقات «اصیل»، معانی گوناگون مفهوم «اعتباری» نیز قابل فهم خواهند بود. از مجموع سخنان صدراپژوهان و منتقدان ایشان چنین استنباط می شود که هر یک از مفاهیم «اصیل» و «اعتباری»، حائز سه معنای عام، خاص و أخص است. برای دست یابی به این معانی، تمرکز بر سه شرط «تحقّق خارجی»، «منشئیت آثار» و «مجعولیت بالذّات» اهمّیت فراوان دارد؛ علاوه بر آن، بایستی تمایز مفاهیم «بالتّبع» با «بالعرض» و تقابل آنها با «بالذّات» را نیز لحاظ نمود.
ابن میمون و روش مواجهه با آیات تشبیهی کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های فیلسوفان یهودی در قرون وسطی مسیله مواجهه با آیات تشبیهی کتاب مقدس و تفسیر آنها بود.این موضوع به ویژه برای یهودیانی که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکردند اهمیت بیشتری داشت چرا که برخی از مسلمانان یهودیان را اهل تشبیه میدانستند.بنابر این اندیشمندان یهودی می کوشیدند آیات تشبیهی را به شیوه ای تفسیر کنند که با تعالی و بی همتایی خداوند سازگار باشد.در میان این فیلسوفان ابن میمون که از معروف ترین چهره های تاریخ یهودیت به شمار می آید به شیوه ای نوین به بررسی وتفسیر آیات تشبیهی کتاب مقدس پرداخت.او با تاکید بر یگانگی و تعالی خداوند در مواجهه با آیات تشبیهی روش تاویل را برگزید.ابن میمون کوشید معنای واقعی کلمات به کار رفته در باره خداوند را تعریف کرده وآن را با کلمه ای متعالی و متافیزیکی منطبق سازد.ابن میمون با بررسی کلمات دو پهلو به این نتیجه رسید که آن دسته از کلماتی که به صورت مشترک میان خدا و انسان به کار می روند تنها به صورت مشترک لفظی استفاده می شوند چرا که هیچ سنخیتی میان خدا و مخلوقات وجود ندارد.
تناسخ و نسبت آن با معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
36 - 61
حوزههای تخصصی:
تناسخ چیست؟ چه گونه هایی برای آن متصور است؟ واقعیت دارد یا پنداری واهی است و نه تنها محقق نبوده که امکان آن هم نیست و در هر صورت چه نسبتی با معاد و حیات جاوید اخروی می تواند داشته باشد؟ این مسیله اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده است؛ چنان که گویی بر سر دوراهه تناسخ یا معاد قرار گرفته اند. در این مقاله برآنیم- به یاری خداوند بزرگ- ابتدا چیستی تناسخ و اقسام آن، دلایل تناسخیان و پاره ای از نقدهای وارد بر اصل مدعا و نیز ادله آن را بررسیده، سپس نسبت آن را با معاد بازیابیم. در روند این پژوهش هم از روش عقلی و هم تجربی بهره برده ایم. ماحصل تحقیق، نفی تناسخ ملکی در همه اشکال آن، نارسایی تناسخ در تأمین کارکردهای معاد، ناسازی تناسخ ملکی مطلق و نامحدود با اساس حیات اخروی و ناسازی تناسخ ملکی محدود با خصوص معاد جسمانی است.
مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
85 - 102
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا نخستین و مهم ترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفه سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشه وی مبتنی است. اسپینوزا درباره سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعت گرایانه ای از انسان می پردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادی ترین ویژگی همه موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی می کند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعه کمال گرایانه اش ایجاب می کند که نمونه اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه می توان به آزادی از بند انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسان ها از عقل ستیزی امیال، آن ها را در محدوده عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر می داندکه طبیعی ترین و عقلانی ترین نوع حکومت است؛ طبیعی ترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآن چه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیم گیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویران گر و غیرعقلانی کم تر می شود. در واقع، عقلانی بودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل می گیرد و در نتیجه انسان را به نمونه برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک می کند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییده دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابل فهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعی اش استوار است، دریابیم.
قیاس "از وضع" از ارسطو تا فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
159 - 179
حوزههای تخصصی:
ارسطو در تحلیل پیشین، اگرچه توضیح تفصیلی در باب قیاس های «از وضع» را وعده داده بود، اما در هیچ یک از آثاری که از او باقی مانده به چنین کاری اقدام نکرد. پس از ارسطو، شاگردان و پیروان او با نگاه به کتاب جدل انواع مختلفی از این نوع استدلال را معرفی کردند؛ اسکندر در شرح خود بر تحلیل پیشین ارسطو، آگاهانه سعی کرد تا اثبات ناپذیرهای رواقی را در ذیل قیاس «از وضع» ارسطو قرار دهد و بدین ترتیب چهارچوبی برای منطق گزاره های ارسطویی فراهم آورد؛ این تلاش اسکندر با پذیرش ضمنی مشاییان مختلف در دوره های بعد مواجه شد. فارابی ملهم از مشاییان، اگرچه قیاس «از وضع» ارسطو را در چهارچوبی مشایی دریافت، اما به برخی از آموزه های ارسطو در خصوص قیاس «از وضع» - به ویژه شرط توافق در جدل - پای بند ماند و بدون اشار ه خاصی، اصطلاح «قیاس وضعی» را در سه معنای مختلف به کار برد. با این همه، دریافت فارابی از قیاس های شرطی به مثابه یکی از انواع قیاس های «از وضع» - بیش از اسکندر -مشابهت های بسیاری را با دیدگاه جالینوس نشان می دهد.
جایگاه علم النفس از منظر ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
29 - 43
حوزههای تخصصی:
بر اساس تصور رایج از نفس شناسی ارسطویی، جایگاه علم النفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز می گوید نفس شناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علم النفس ارسطویی است. این دلایل می گویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علت شناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابن سینا هم با وجود آنکه خود ابن سینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علم النفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.
Five Answers on Pragmatism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
Prof. Haack answers a series of questions on pragmatism, beginning with the origins of this tradition in the work of Peirce and James, its evolution in the work of Dewey and Mead, and its influence beyond the United States in, for example, the Italian pragmatists and the radical British pragmatist F. C. S. Schiller. Classical pragmatism, she observes, is a rich and varied tradition from which there is still much to be learned—as the many ways her own work in logic, epistemology, metaphysics, philosophy of science, and philosophy of law has been informed by the old pragmatists testify. Of late, however, this tradition has been misunderstood, impoverished, and vulgarized by self-styled neo-pragmatists; here, Haack turns her attention specifically to the conception of pragmatism as essentially a political philosophy, and the near-vacuous equation of pragmatism with “problem-solving.”
On the Entanglement of Universals-Theory and Christian Faith in the Modern Theological Discourse of Karl Barth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
185 - 201
حوزههای تخصصی:
The philosophical investigations into universals was entangled with the combination of a certain Christian faith and Ontology, especially in ancient and medieval times. That is, God’s creative activity provided us with the ontological presumption which enabled universals to be predicated, be perceived and be thought about. Times then have changed, and “the modern turn” in Philosophy tends to resolve universals into concepts or linguistic phenomenon, which resulted that its certain Christian ontology no longer dominates the discourse on universals. On the contrary to this philosophical tendency, modern theological discussions try to learn the development of philosophical investigations into universals, and to tackle the theological problems provoked by the modern natural science. Especially Karl Barth’s use of Universals-theory would obtain the assessment of “revolution in content” in the Church history, which, in previous studies, was yet entangled with the ambiguous word “…in motion…” and with the unclear argument “…understand true human nature from the nature of this one particular man Jesus Christ…” The present article will attempt to clarify this Barth’s practical use of Universals-theory by referring to philosophical arguments, then proving Barth’s intention and the difficulty of his complicated argument that Jesus Christ was one exemplar and in the same time was also the model, which is inconsistent with the basis of Universals-theory. It resulted that this Barth’s attempt will provide us with the possibility today of Universals-theory especially in the field of Religion.
بررسی برهان درجات کمال بر اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
293 - 316
حوزههای تخصصی:
اثبات وجود خدا، همواره از مهم ترین دغدغه های فکری بشر بوده است. از این رو، در طول تاریخ اندیشه های دینی، اقامه برهان های مختلف برای اثبات وجود خداوند و نیز سنجش میزان اعتبار هر کدام از این برهان ها؛ از مسائل اساسی اندیشمندان بوده اند. یکی از این برهان ها که بیشتر در فلسفه غرب و در آثار توماس آکوئیناس عرضه شد، برهان درجات کمال است که البته به دلیل سوءفهم هایی که در ادراک آن صورت گرفته، مورد نقدهای بی رحمانه ای نیز بوده و از همین رو، دراللهیات فلسفی غرب چندان به آن توجه نشده است. این برهان در فلسفه و کلام اسلامی نیز ناشناخته مانده یا بی اعتبار تلقی شده است. در این مقاله، ضمن معرفی برهان درجات کمال و بیان پیشینه آن، به برخی انتقادها از این برهان پاسخ خواهیم داد و نیز ضمن مقایسه اجمالی آن با تقریر صدرایی از قاعده امکان اشرف در فلسفه اسلامی، تلاش کرده ایم بر پایه مبانی حکمت صدرایی، تقریر تازه ای از این برهان ارائه دهیم.
سیر تحول خداباوری در اندیشه هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
939 - 959
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی این نوشتار سیر خداباوری در اندیشه هندوان است که به ترتیب تاریخی از خداباوری اقوام هندو اروپایی آغاز و سپس گرایش های گوناگون خداباوری (همچون طبیعت پرستی، چندگانه پرستی، پرستش ربّ الارباب و یکتاپرستی و وحدت گرایی) در «وِدَه ها» را که کهن ترین اثر مکتوب اقوام آریایی است مورد توجه قرار خواهیم داد. خداشناسی «اوپنیشدی» با رویکرد غالب وحدت وجودی و سپس اندیشه خدا در «گیتا» با توجه به نگرش های سه گانه موجود در آن، موضوعات بعدی مورد بحث هستند. نوع نگاه به خدا در «دَرْشَنَه ها» یا مکتب های فکری هندو، به ویژه دو مکتب «وِدانته» و «نیایه» که توجه خاصی به الوهیت دارند، موضوعات پایانی این نوشتار هستند. در مجموع چنین به نظر می آید که اندیشه هندو با وجود تجربه های گوناگون از انواع نگرش های خداباورانه در ادوار گوناگون تاریخ خود، در هیچ کدام از این نگرش ها به طور قاطع و فراگیر آرام نگرفت.
قیاس تلازم در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۷۷)
197 - 218
حوزههای تخصصی:
قیاس تلازم در قرآن کریمچکیده قیاسی که کبرای آن شرطیه متصله باشد قیاس تلازم نامیده می شود. این قیاس در دو حالت «وضع مقدم» و «رفع تالی»، منتج و در سایر اشکال عقیم است. قیاس های تلازم ذکر شده در قرآن کریم چند حالت دارد: گاهی شرایط عمومی و اختصاصی قیاس تلازم در آنها کاملا رعایت شده است اما به علت وضوح، برخی مقدمات یا نتایج آنها ذکر نشده و قیاس اصطلاحاً مضمر و مرخم است؛ اما گاهی ظاهراً شرایط اختصاصی قیاس تلازم در آنها رعایت نشده و از «رفع مقدم » و «وضع تالی» نتیجه گیری شده است. در این پژوهش به بررسی برخی از مهم ترین قیاس های تلازم در قران کریم پرداخته شده و در مواردی که ظاهراً شرایط اختصاصی قیاس تلازم رعایت نشده است، علت آن بررسی و با استفاده از محتوای قرآن کریم و قواعد کلی استدلال؛ مانند «تلازم شرطیات»، این قیاس ها به قیاس های معتبر، مؤول و اثبات شده است که قران کریم که کتاب هدایت انسان است و او را به اندیشیدن دعوت می کند، با زبان انسان نازل شده و قواعد کلی اندیشه و تفکر در آن رعایت شده است. کلید واژگان : قرآن کریم، قیاس تلازم، وضع مقدم، رفع تالی،
خره کیانی بالاترین مقام معنوی در حکمت اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
27 - 46
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «خره کیانی» که در متون شیخ اشراق به کار رفته است، یکی از اصطلاحات قدیم ایرانی و برگرفته از متون زرتشتی است. در این مقاله با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی آن در متون زرتشتی و آثار دوران اسلامی، خصوصیات آن مورد بررسی قرار گرفته است. خره کیانی موهبتی الهی و یکی از انواع فره به شمار می آید که تنها به انسان های کامل افاضه می شود. در فرهنگ اسلامی این اصطلاح را معادل سلطان، سکینه و نور طامس دانسته اند. در این مقاله با بررسی خصوصیات خره کیانی و نقد و بررسی نظریات مختلف در مورد آن، نشان داده شده است که بهترین معادل برای «خره کیانی»، مقام ولایت در فرهنگ اسلامی است و کسی که دارای چنین موهبتی است، قطب عالم امکان و خلیفه خداوند بر زمین است که به برترین مقام معنوی نایل گردیده است. بر این اساس انسان کامل در حکمت اشراقی همان انسان فرهمند است که به خره کیانی دست یافته است.
بیان پذیری مشاهده های عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ «ویژه نامه فلسفه عرفان»
5 - 40
حوزههای تخصصی:
مسیله امکان بیان مشاهدات عرفانی از مسایل مهم فلسفه عرفان است. در این زمینه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که در جای خود آن دیدگاه ها را تبیین و نقد کردیم. در این نوشته به طرح دیدگاه بیان پذیری بر اساس سه ساحت حقیقت، معنا و زبان می پردازیم؛ آن گاه برخی از متون عرفانی را که می توانند چنین دیدگاهی را تأیید کنند، مطرح می کنیم. ازآنجاکه عارف با شهود حق الیقینی با ساحت حقیقت مواجه می شود و توسط عقل منورش آن را فهم می کند، می تواند آن را در قالب های زبانی درآورد؛ البته عارف در هر یک از این ساحت ها، دچار مشکلاتی می شود: در ساحت حقیقت، پیچیدگی و گستردگی آن و نیز ضعف شهود و در ساحت معنا، تازگی و تأویل افزوده فکری و نداشتن مهارت معناسازی و در ساحت زبان، استفاده از زبان عرفی و نیز نداشتن زبان فنی از جمله مشکلاتی است که گزارش مشاهدات را برای او سخت و در برخی اوقات غیرممکن می کند.
منطق کوانتومی: منطقِ صادقِ کاذب!(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیروبرد (مکانیک) کوانتومی در طلیعه قرن بیستم جانشین نیروبرد سنتی شد. برای معادله موج شرودینگر که در این نیروبرد جدید، دارای جایگاهی همچون جایگاه قوانین حرکت نیوتن در نیروبرد سنتی است، تعبیرهای فلسفی بسیاری ارائه شده که تعبیر منطق کوانتومی یکی از این تعابیر است. بنیان گذاران منطق کوانتومی مدعی اند که بر اساس مشاهداتشان در سطح کوانتومی، منطق سنتی که پیش از این به عنوان معیار سنجش استدلال صحیح از ناصحیح بوده است، فاقد کارایی مناسب است و باید آن را با یکی از تقاریر منطق کوانتومی جای گزین ساخت. در این مقاله ضمن معرفی مختصر نیروبرد کوانتومی و تعبیر منطق کوانتومی از این نیروبرد، حتی الامکان از ورود به مباحث صوری منطق کوانتومی احتراز می شود و با روش تحلیلی، امکان جای گزینی منطق سنتی با چنین منطقی بررسی می شود. بر اساس این تحقیق مشخص شد که منطق کوانتومی را باید صرفاً یک صورت بندی ریاضیاتی دانست، نه یک منطق جای گزین، چراکه اولاً منوط به یک تعبیر خاص از معادله شرودینگر است و ثانیاً به وضوح از منطق سنتی برای ابطال آن استفاده کرده است. همچنین نتیجه ای که از کاربست این منطق بر دو منطق سنتی و کوانتومی حاصل می شود، صادق و کاذب بودن هم زمان هر دو منطق است، نه کاذب بودن منطق سنتی و صادق بودن منطق جای گزین.