فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۰۱ تا ۳٬۸۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
127 - 152
حوزههای تخصصی:
قبل از میلاد مسیح در یونان باستان امام حکما سقراط خود را فیلسوف نامید. هدف او از تعقل ورزی، یافتن واقعیت و راهبر رفتار بود. ارسطو غایت حکمت را معرفت محض و آن را برتر از حکمت عملی می دانست. با ظهور اسلام و طرح حکمت در قرآن، به خصوص در عصر نهضت ترجمه با توجه به تأثیر فلسفه ارسطویی در فیلسوفان مسلمان، این سؤال به وجود آمد که بین حکمت قرآنی و فلسفه ارسطویی چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا حکمت عملی قرآن، همانند فلسفه ارسطویی اَخَسّ است؟ فرضیه ما در این تحقیق، تفاوت بنیادین بین آن دو است؛ لذا با بررسی تطبیقی در این تحقیق مشخص گردید حکمت قرآنی و فلسفی در معنای واژه و تعالیم نوع حکمت، مسائل و غایت حکمت، مربّی و متربی حکمت، تنوع ارائه و روش کسب حکمت، مخاطبان حکمت و... از هم دیگر متمایزند. همچنین معلوم گشت که حکمت عملی قرآن گرچه از حیث ارتباط با امور اعتباری اخَسّ است، از حیث صائب و نافع بودن حکمت نظری، حکمت عملی معیار آن محسوب می شود و اَخَسّ نیست.
زایشی ناخواسته؛ نقدی بر انسان شناسی نظریه معنویت و عقلانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه معنویت و عقلانیت بر آن است که دین نهادینه در جهان معاصر نمی تواند نقش سنتی خود را در آرامش بخشی و رها ساختن انسان از رنج ایفا کند و تنها معنویت می تواند از عهده آن برآید. ازآنجاکه این نظریه، رسالت خود را برای انسان جدید تعریف کرده، خود را ناگزیر و متعهد به مؤلفه های پست مدرنیته می بیند. براساس این نظریه، انسان معنوی عبارت است از انسان معنویِ پست مدرن با شاخصه ها و ویژگی های سازگار با آن. ملکیان در بیان ویژگی های انسان معنوی به برخی ویژگی های پست مدرنیته وفادار است، اما ویژگی های اساسی تری نیز برای انسان معنوی برمی شمارد که او را از وفاداری و تعهد به مبانی و الگوهای پست مدرن خارج می سازد. انسان معنوی با ویژگی های اخیر تنها در نظام و ساختار دین سنتی امکان تحقق دارد و امکان زایش آن بر اساس مبانی انسان شناختی ایشان و الگوهای معنویت سکولار فراهم نیست، یا انسان دوگانه ای است که ویژگی های ناسازگاری (دینی و پست مدرن) را با هم جمع کرده است.
بی اعتباری استدلال تسلسل قهقرایی با تکیه بر باور اخلاقی پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
45 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بی اعتبار ساختن مهم ترین دلیل شکاکیت اخلاقی، یعنی استدلال تسلسل قهقرایی است که با کمک باورهای اخلاقی پایه ای از طریق شهود اخلاقی حاصل می شوند. براساس مبناگرایی اخلاقی شهودگرا سلسله ی توجیه باورهای اخلاقی به آن باورهای پایه منتهی می شود که در نهایت سبب می شود یکی از فرض های استدلال تسلسل قهقرایی پاسخ داده شود. در این رویکرد شهودات عقلی و اخلاقی می توانند به عنوان منشأ توجیه این باورهای پایه به شمار آیند، البته نه به این معنا که این شهودات یکی از مقدمات استنتاج و مبنا و پایه باشند. در واقع در اینجا "نسبت محمول به موضوع" در گزاره های اخلاقی بدیهی از طریق شهودهای اخلاقی، ادراک و تصور می شود و باورهای پایه حاصل از این شهودها، به عنوان باورهای اخلاقی شهودی به شمار می آیند و توجیه کننده سایر باورهای اخلاقی هستند. در این نوشتار ابتدا گزارشی از استدلال تسلسل قهقرایی ارایه می شود. سپس مراد از باورهای پایه اخلاقی روشن می شود. در نهایت نحوه موجه شدن چنین باورهایی تبیین می شود.
عقل و نقش آن در فهم نصوص دینی با نگاهی به اندیشه های شیخ مفید و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
139 - 159
حوزههای تخصصی:
ارتباط بین عقل و دین از جمله مسائلی است که متفکران اسلامی از دیرباز با امعان نظر به آن پرداخته اند. جستار حاضر این موضوع را از منظر غزالی و شیخ مفید به عنوان دومتکلّم و متفکّر بزرگ اسلامی بررسی می کند. نتایج به دست آمده در نوشته های غزالی مبین آن است که وی معانی چهارگانه ای برای عقل ذکر کرده است که عبارتند از عقل نظری و عملی و عقل اکتسابی و غریزی. در نزد غزالی علوم دینی بر علوم عقلی برتری دارد و شرع را بر عقل مقدم می شمارد. و معتقد است که عقل در طلب معرفت ذات الهی ناتوان است. اما شیخ مفید، متکلمی عقل بنیاد است که از راه احتجاجات عقلی، به تبیین گزاره های کلامی و فقهی می پردازد و اندیشمندان را به سوی ایمان استدلالی فرا می خواند. در نظر او، عقل به عنوان منبعی در جهت دفاع از آموزه های وحیانی به حساب می آید. وی علاوه بر بهره مندی از عقل در مباحث کلامی، در مباحث نقلی نیز، مطابقت و مخالفت مفاد حدیث با عقل را ملاک صحّت و سقم حدیث می داند. از آنجا که مفید فهم حدیث را منوط به توجّه دقیق و عمیق عقلانی می داند، با اصحاب حدیث ، به عنوان جریانی ظاهرگرا به مخالفت پرداخته است.
پیچیدگی امور و دشواری تبیین علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
315-333
حوزههای تخصصی:
معمولاً تبیین علمی برابر با شناخت علل دانسته می شود. برخی به دلایلی در اینْ تردید روا داشته اند، با وجود این به نظر می رسد که هم در تأملات عقل سلیم و هم در بررسی عمیق و تخصصی شناخت، کماکان روال غالب به نفع این فتوا می دهد که ما به ازای درک تبیینی اغلب همان تعلیل یا کاوش علل است، اما علت کاوی و علت یابی کار آسانی نیست. این مقاله در مقام تقویت این ایده است که مشکل اصلی تبیین علّی در دنیای علم بیشتر مشکلی عملیاتی ناشی از دشواری تشخیص شبکه علل است، نه خود اصل علیت و ارزش معرفت شناختی آن. دشواری اصلی تبیین علّی و پیش بینی بردار برآیند، یا تعیین برونداد و معلول نهایی، عمدتاً نهفته در کثرت، تنوع، همکنش، و دینامیزم علل و عوامل دخیل در یک فرایند علّی است، که شبکه ای می سازد که تشخیص و تفکیک و تجمیع و برآورد و محاسبه بردارهای مؤثر در آن اغلب دشوار و گاهی عملاً ناممکن می نماید. رشد کند علم (نه فناوری)، حضور نظریه های رقیب، نگاه احتمالاتی، و تبیین های موقت و مردد و کم توان در علم بیشتر به این دشواری آزمایشگاهی مربوط است تا به مشکل معرفت شناختی اصل علیت.
قوای نظری و عملی و نقش آنها در حق و تکلیف انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از حلقات اندیشه ای علوم انسانی ساحت انسان شناساسانه آن است. در ترسیم نظام هنجاری و فلسفه ارزش نیز یافته های انسان شناسانه فلسفی ، کلامی و تجربی بسیار تعیین کننده اند. در این مقاله که به بخشی از این برنامه پژوهشی می پردازد ، پرسش اصلی این است که قوای نظری و عملی نفس ناطقه، چه نقش و تأثیری در شکل گیری نظام تشریعی حق ها و تکلیف های انسانی دارند؟ پاسخ به این پرسش، هدف این نوشتار است که از سویی به پژوهش های فلسفی۔کلامی و از جانب دیگر به فلسفه ارزش و به ویژه ارزش های اخلاقی و حقوقی پیوند خورده است. این بررسی ناگزیر به شیوه تحلیلی و تطبیقی به انجام خواهد رسید و با توجه به دامنه گسترده این پرسش ، لاجرم قلمرو آن به آرای سه صاحب نظر برجسته ؛ یعنی خواجه نصیر الدین طوسی ، علامه حلّی و ملاصدرا محدود می شود. ترتیب منطقی اقتضاء می کند که پس از طرح مسئله ، نخست مبادی تصوری و تصدیقی آن تبیین شود و سپس چرایی و چگونگی ابتنای هریک از حق و تکلیف بر قوای نظری و عملی نفس انسانی جداگانه شرح داده شود. حاصل این مطالعه ثابت می کند که بدون وجود قوای نظری و عملی در نفس انسانی نظام تشریعی حق و تکلیف مصداق ندارد و قابل توجیه نیست.
بررسی تطبیقی مرگ اندیشی از دیدگاه آگوستین قدیس و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
11 - 41
حوزههای تخصصی:
مرگ از مسائل مشترک همه ی انسان ها است. بررسی تطبیقی این مسأله از دیدگاه آگوستین و ملاصدرا، گامی مؤثر در راستای فهم ما از مرگ اندیشی است. آگوستین با توجه به آموزه های مسیحی، به ویژه تعالیم پولس، مرگ را بر مبنای گناه نخستین و دیگر گناهان، تبیین کرده حتی گناه را علت مرگ می داند. به دیده او آفرینش انسان به گونه ای بود که اگر گناه نمی کرد از زندگی جاودان برخوردار می شد؛ اما با آن گناه نخستینِ آدم و حوا، چون نطفه ی نسل بشر نیز در آنان وجود داشت، مجازات مرگ به گونه ای عادلانه همه را در برگرفت. اما ملاصدرا تأثیر گناه نخستین را نمی پذیرد، هرچند با آگوستین هم عقیده است که گناهان ارادی انسان می تواند باعث مرگ نفس شود. علاوه بر این ملاصدرا با توجه به نظریه حرکت و تحول جوهری، مرگ طبیعی را نیز مرحله ای از کمال وجودی انسان می داند. و اما این دو، به رغم اختلافات، بر ویژگی های مشترک مرگ طبیعی مانند ضروری بودن، همگانی بودن و لطف بودن، تأکید دارند. همچنین بر مرگ ارادی به معنی تزکیه ی نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس از بدن به اراده ی سالک و جلوه های آن تصریح دارند. آنها مرگ را هم آغاز یک زندگی نو و هم وسیله ی وصال به محبوب ازلی می دانند.
تحلیل انتقادی تقریر اسپینوزا از برهان وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
29 - 50
حوزههای تخصصی:
نزد اسپینوزا خدا همان جوهر است که یگانه حقیقت مطلق هستی می شود. اسپینوزا برای اثبات وجود خدا به برهان وجودی متوسل شد و ادعا کرد که برای اثبات وجود عینی خدا، تصور ذاتش کافی است. وی در قضیه یازده از کتاب اخلاق به چهار تقریر از براهین وجودی می پردازد و در آن خدا را اثبات می کند. چهار تقریر او بیانگر استلزام وجود خدا از تصور ذات، ضروری بودن وجود، توانایی و قدرت خدا برای هستی و هستی بخشی به دیگر موجودات است که ناشی از نبودن مانعی برای عدم اوست. در نتیجه، می توان او را کامل ترین وجود قدرتمند و نامتناهی ضروری دانست. به طور کلی، تمامی براهین به همان تصور واضح و متمایز دکارتی از خدا برمی گردد که از طریق تصور ذات او، وجودش اثبات می شود. در واقع، براهین او یا بازسازی براهین قبلی هستند یا تکرار دقیق آنها که با اختلاف های جزیی در قالب قضیه جداگانه ای مطرح شده اند.
قرآن کریم و حدود تأسیس، تأیید و تهذیب علوم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
75 - 96
حوزههای تخصصی:
در نصوص قرآنی، آیاتی وجود دارد که قرآن کریم را بیانگر هر چیزی معرفی می کنند؛ آیات دیگری وجود دارند که قرآن کریم را کتاب هدایت معرفی می کنند. به نظر می رسد آیات نوع دوم، آیات نوع نخست را تخصیص می زنند؛ یعنی قرآن کریم بیانگر هر چیزی است که در جهت هدایت آدمی قرار دارند. طبق این تفسیر، که به نظر می رسد تفسیری واقع بینانه و عقل گرایانه باشد، فهم ما از علم، دین، علم دینی، علوم و نحوه تأثیرگذاری دین بر علوم آن گونه که در مقاله آمده است، سیمای خاصی به خود خواهد گرفت. بر این اساس دین، تأسیس کننده علوم نقلیِ دینی، تأییدکننده علوم تجربی و علوم عقلی محض و همچنین تأیید و تهذیب کننده سایر علوم عقلی خواهد بود.
پدیدار زمان (کاله) در تفکّر فلسفی هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
139 - 157
حوزههای تخصصی:
در فلسفه های گوناگون هندویی زمان به مثابه علّت، قدرت ، جوهر و عرض تفسیر می شود.در فلسفه ودانته زمان امری خیالی و وهمی است نه واقعی. زمان در فلسفه نیایه -وایشیشیکه به عنوان جوهری مستقل و غیر مادی تفسیر می شود. پرسش از چگونگی حضور زمان، نحوه ارتباط آن با مسائل مختلف هستی شناختی از جمله: علیّت، حرکت و فضا در همه موارد برجسته شده است؛ در نیایه -وایشیشیکه ترتیب وقوع رویدادها بازمان تفسیر می شود. اما زمان هیچ کیفیت فیزیکی خاص مانند رنگ ندارد.فلسفه سانکیه هرچند مبتنی بر متافیزیک ثنویت گرایی است که روند رویدادهای جهان را در فعل و انفعال دو اصل غایی یعنی پوروشه و پرکریتی تفسیر می کند ولی در بحث از پدیدار زمان تفسیر نیایه -وایشیشیکه را انکار می کند. دو تفکر می مانسا و ودانته نیز در سنت هندویی فهم و تفسیر خود درباره زمان را به صورت منحصر به فردی بر مبنای خوانش اوپانیشادها (واقعیّت نامتغیر برهمن) بسط و توسعه داده اند و موضوعات مختلف هستی شناختی از جمله: علیّت، حرکت و آفرینش را به شیوه های مختلف در قالب مفاهیم ویوارتا، مایا، اویدیا و اوتاره شرح و تفسیر می کنند. یافته های تحقیق نشان می دهد که در تفکر فلسفی هند، پدیدار زمان به صورت نمادهای گوناگون نقش متفاوتی رادر موجودات و رویدادهای کیهانی و حتی در احکام عملی یوگا ایفا می کند.
بررسی تأثیر مبانی صدرالمتألهین درحل اشکالات حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به حرکت جوهری در عالم ماده، یکی از بنیادهای فکری فلسفه صدرالمتألهین است. اثبات این نظریه توسط او در قدم اول در گرو پاسخ به ادله استحاله حرکت جوهری است که عمدتاً خود مبتنی بر برخی مبانی مطروحه در حکمت متعالیه است. دو مبنای مهم تأثیرگذار در رفع اشکالات حرکت جوهری عبارت اند از وجودی شدن بحث حرکت در فلسفه صدرالمتألهین و اعتقاد به حرکت قطعیه توسط او. تحقیق پیش رو با توضیح این دو مبنا، پاسخ دو اشکال برگرفته ازکلام ابن سینا را که عبارت اند از عدم بقای موضوع و لزوم فعلیت انواع نامتناهی در بین حاصرین، تبیین کرده است؛ چراکه با توجه به مبانی فوق، مقوله در حین حرکت دارای یک فرد است، اما فردی ممتد و سیال به طول مدت زمان حرکت و حرکت نیز چیزی جز سیلان وجود همین فرد نیست؛ یعنی فرایندی ممتد و متصل و سیال است و ازآنجاکه اتصال و پیوستگی از اموری است که ملاک وحدت شخصی هستند، حرکت خودبه خود یک فرایند واحد شخصی است و وحدت آن ذاتی و بی نیاز از حافظ وحدت است، نه عرضی نیازمند حافظ وحدت. همچنین هرچند انواع ماهیت از مراحل مختلف وجود سیال از طریق بستن مرزهای آن انتزاع می شوند، اما وجود انواعِ بالفعل از ماهیات لازم نمی آید؛ زیرا اصالت با وجود است و وجودِ واحدِ متصلِ تدریجی است که انواع ماهیات نامحدود بالقوه در آن حضور دارند و چون بالقوه هستند، حصر نامتناهی در بین دو حاصر پیش نمی آید.
تحلیلی بر مفهوم روش و بازتعریف آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح مباحث روش شناسانه مستلزم وجود فهمی روشن و مشترک از مفهوم و حقیقت «روش» است. این در حالی است که دانشوران در حوزه های مختلف علوم، تعریف های متفاوتی از این مفهوم ارائه کرده اند؛ به گونه ای که یافتن وجه مشترک میانشان دشوار می نماید. به همین دلیل، تحلیل دقیق این مفهوم و بازشناسی مؤلفه های اساسی آن، ضرورتی است انکارناپذیر. در این راستا، ابتدا روشن شد که مفهوم «روش»، مفهومی است فلسفی که فاعل، جهت، وضع موجود و مطلوب، الگو و قلمرو، مهم ترین لوازم آن است. با توجه به این نکات، بررسی توصیفی تحلیلی تعدادی از تعاریف این مفهوم و توجه به نقاط قوت و ضعفشان، روشن کرد این تعاریف کامل نیستند و تعریف روش به «کیفیت انتقال انسان از وضعیت نامطلوب به وضعیت مطلوب»، تعریفی است فاقد نقایص مذکور و متعهد به نوع این مفهوم و لوازم آن.
بازشناسی ارزش های علمی از ارزش های غیرعلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
91 - 117
حوزههای تخصصی:
ارزش ها براساس گستره کاربرد به اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، علمی و زیبایی شناختی تقسیم می شوند. در این میان، ارزش های علمی به دلیل نقش کلیدی آنها در سامان دهی پژوهش و هدایت آن به صدق و نیز محوریت آنها در مسأله ارزش و دانش، سزاوار تأملات بیشتری هستند. گذشته از اختلاف در ماهیت این ارزش ها که معطوف به کدام ویژگی تحقیق (صدق، توجیه، کاربرد، مقبولیت، بهینه سازی) تعریف شوند و نیز تنوع مصادیق آنها در آثار مختلف، درباره اشتراک و اختلاف آنها با دیگر انواع ارزش اختلاف نظر وجود دارد. برخی سرشت آنها را با دیگر ارزش ها ازجمله ارزش های اخلاقی و اجتماعی کاملاً متفاوت می دانند و شماری نیز ارزش های علمی را دسته ای از ارزش های اخلاقی می پندارند. عده ای تمایز ارزش های علمی از غیرعلمی را نه روشن می دانند و نه دلایل قانع کننده ای بر آن می یابند؛ شماری آن را لغو می دانند و برخی تنوع مصداقی و اختلاف در تعیین آنها را دلیل بر نادرستی تفکیک تلقی می کنند. برخی نیز با اذعان به امکان چنین تمایزی، ضرورت آن را نفی می کنند. این نگرش ها اغلب نادرست هستند؛ چراکه ارزش های علمی هم دارای معیار روشن و هم دارای مصادیق مورداتفاق هستند و هم تفکیک بین انواع ارزش، ثمراتی علمی دارد و ازاین رو بیهوده نیست. همچنین سنخ ارزش-های علمی با ارزش های اجتماعی و اخلاقی مشترک است و تنها گستره کاربرد آنها (علم یا غیرعلم) تفاوت آنها را رقم می-زند.
طرفین گفتگو در دیالوگ گادامر: اشخاص یا اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گادامر همچون افلاطون «دیالوگ» را مبنای شناخت می داند، بدین معنا که ما از طریق دیالوگ اشیا پیرامون خودمان را می شناسیم. روشن است که برای تحقق دیالوگ، دست کم، دو طرف لازم است. در افلاطون، حداقل در نگاه اول، چنین به نظر می آید که طرفین دیالوگ دو شخص هستند. آیا در گادامر هم چنین است؟ برای این پرسش در میان مفسرین گادامر دو پاسخ وجود دارد. الف) اکثر آن ها دیالوگ میان اشخاص را اساس می دانند. به نظر آن ها، ما به مثابه اشخاص برای شناخت جهان و اشیاء پیرامون خودمان باید گرد هم آییم و با یکدیگر گفتگو کنیم. ب) اما برخی از آن ها همچون فیگال Günter Figal خود اشیا را نیز دوشادوش اشخاص طرفی برای گفتگو می شمارند؛ زیرا انسان و جهان هر دو در گادامر زبانمند هستند. اشیاء نیز زبانمند هستند و چیزی برای گفتن دارند. فهم و شناخت در گفتگوی زبانی میان انسان و جهان به مثابه طرفین گفتگو، یعنی به مثابه من/تو، رخ می دهد. در این مقاله می کوشیم نشان دهیم که هر دو نحوه ی «گفتگوی میان انسان و جهان» و «گفتگوی میان اشخاص» در هرمنوتیک فلسفی گادامر به همراه یکدیگر مبنای شناخت و فهم هستند.
نحوه حصول ارتباط نفس انسانی با بدن و نحوه فعالیت نفس انسانی در بدن از نظر ابن سینا و آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تامل در اظهارات ابن سینا و آکوئیناس تردید در باب تقابل نظر ایشان در مورد نحوه حصول ارتباط نفس انسانی با بدن را برطرف می سازد. دو نظریه به ظاهر مقابل که در یک طرف آن ابن سینا با این اعتقاد که نفس انسانی به منظور ارتباط با بدن نیازمند واسطه است و در سوی دیگر آکوئیناس که معتقد است نفس بدون نیاز به واسطه با بدن متحد می شود. رفع تعارض ظاهری میان دو نظریه نگرشی تحلیلی را می طلبد که در نتیجه آن روشن می شود که هریک از دو فیلسوف هنگام بررسی ارتباط نفس با انسانی با بدن دو مقام را مدنظر دارند. مقام اول مرحله ای است که نفس به عنوان صورت با بدن مرتبط می شود و مقام دوم مرحله ای که آغاز فعالیت نفس انسانی در بدن است و حاصل تحلیل این است که دو نظریه نه تنها متناقض نیستند بلکه در راستای یکدیگرند و چنانچه اختلافی در مساله نحوه حصول ارتباط نفس انسانی با بدن مشاهده می شود ناشی از نگرش ایشان به مساله «اتحاد» است، چنانکه ابن سینا به دنبال عدم پذیرش اتحاد، ارتباط نفس انسانی با بدن را نوعی ارتباط تدبیری می نامد حال آن که آکوئیناس با پذیرش اتحاد، رابطه نفس انسانی با بدن را از نوع اتحاد می بیند، با این وصف هر دو فیلسوف نفس را نیازمند ارتباط با بدن می دانند. همچنین در مورد نحوه فعالیت نفس انسانی در بدن هر دو فیلسوف معتقدند نفس به منظور انجام فعالیت خویش در بدن نیازمند واسطه ای است که به اصطلاح ابن سینا روح بُخاری و به اصطلاح آکوئیناس روح جسمانی یا روح حیاتی نام دارد.
تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر دانش، حساسیت و نگرانی محیط زیستی دانش آموزان پایه هفتم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، مطالعه تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر دانش، حساسیت و نگرانی محیط زیستی دانش آموزان پایه هفتم دوره اول متوسطه شهر کرج بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ شیوه گردآوری داده ها، نیمه آزمایشی بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه هفتم در ناحیه 4 شهر کرج بود که تعداد 60 نفر از آن ها به عنوان نمونه در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ویسی و همکاران (1391) بود که روایی صوری و محتوایی آن با توجه به کاربرد آن در تحقیقات پیشین و نظرخواهی از 18 نفر از متخصصین مورد تأیید قرار گرفت و ضریب پایایی آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ، 86/0 به دست آمد. سؤال های پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی، میانگین، درصد و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS22 مورد تحلیل قرار گرفتند (05/0P
پرسش از امکانِ تشکیلِ جامعه اصیل بر مبنای خوانشِ پدیدارشناسانه هایدگر از «اخلاق نیکوماخوس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله امکان تشکیل جامعه اصیلِ انسانی بر اساس «وجود و زمان» تبیین می شود؛ همچنین نشان داده می شود، فهم هایدگر از چنین جامعه ای مبتنی است بر خوانش پدیدارشناسانه او از برخی مفاهیم اخلاقی ارسطویی – مفاهیمی همچون دوستی و شجاعت- در کتاب اخلاق نیکوماخوس. انسان هم در اندیشه ارسطو و هم در تفکر هایدگر، پیشاپیش – یعنی قبل از هر فکر، تصمیم یا کنشی – نسبتی وجودی با عالم پیرامونی خود دارد. در اینجا مراد از امکان تشکیل جامعه، در واقع، امکان فرارفتن از «خود» و ربط یافتنِ «وجودی» با «دیگری» است. برای تبیین این نظر، می کوشیم قرائت پدیدارشناسانه هایدگر از «اخلاق نیکوماخوس» و تاثیری را که این قرائت بر شکل گیری «وجود و زمان» داشته، به نحوی مقتضی بیان کنیم.
Illuminating Modern Western Skepticism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The goal of this article is to explain how the concept of Illumination came to be a source of skepticism in the modern West. In ancient and medieval Christian thought it was essentially tied not only to Plato’s philosophy, but especially to Augustine’s invention of the notion that the soul is an inner chamber containing all his knowledge, but also the locus of his encounter with God. The concept of the soul or mind as an inner chamber re-emerged in early modern western philosophy, but it was no longer open to illumination, John Locke having made revelation into an entirely distinct category of knowledge. The set of ocular metaphors of which illumination is a part still has an important place in ordinary language, but can no longer provide for a philosophical theory of knowledge. Thus, different complex metaphors need to be employed. Alasdair MacIntyre’s account of human reason begins with social practices, and can be described as an extensive thesis reflecting the metaphor Knowing as Doing. With his incorporation of Thomas Aquinas into his account of tradition-constituted rationality, it is suggested that interesting parallels might be found with the work of Mulla Sadra.
عصمت انبیا و مراتب آن از نظرگاه تفسیری آیت الله معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
177 - 197
حوزههای تخصصی:
عصمت انبیا یکی از مبانی اعتقادی مشترک بین مسلمانان است؛ اما در خصوص زمان و گستره آن اختلاف نظرهایی مشاهده می شود. شاید بتوان گفت مهم ترین دلیل اختلاف، از آیاتی ناشی می شود که درظاهر با عصمت انبیا منافات دارد. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین دیدگاه آیت الله معرفت در این خصوص پرداخته است. از این منظر عصمت هرچند عطیه الهی است، تأثیر نفسانی نبی در تقویت و ارتقابخشی به آن، موجبات شدت و ضعف آن را رقم می زند. تفسیر آیاتی که به ظاهر با عصمت پیامبر اکرم منافات دارد، در تبیین آیت الله معرفت از نوآوری ایشان حکایت دارد که با نگرشی اصولی و تکیه بر دانش علوم قرآنی معتقد است هرچند لفظ آیه خطاب به پیامبر اکرم نازل شده است، مراد خداوند آن حضرت نبوده و حکم آیه بر سایر مسلمانان جاری است. این در حالی است که برخی مفسران با توجه به ظاهر آیه، گستره عصمت را در ایشان محدود دانسته و گروهی دیگر به توجیه ظاهر آیات پرداخته اند.
بررسی و نقد چیستی وحی از دیدگاه نصر حامد ابوزید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
591 - 612
حوزههای تخصصی:
ابوزید، اندیشمند مصری، راجع به چیستی وحی سه دیدگاه مطرح می کند. در دیدگاه نخست، وی نبوت را با کهانت مقایسه کرد، تا از جهت فرهنگی، مقبول و آشنا معرفی کند، اما، اولاً بررسی ابوزید در مورد کهانت و شیوع فرهنگی آن کافی نیست؛ ثانیاً خرافه های فرهنگی مانند کهانت، توجیه مناسبی برای وحی ارائه نمی کند؛ ثالثاً ادعای او با شواهد درون دینی سازگار نیست. او در دیدگاه دومش قرآن را محصول تجربه دینی پیامبر معرفی می کند. وی در اواخر عمرش دیدگاه سومی را ارائه داد که بر اساس آن، قرآن را نه کلام خدا، بلکه کلام خطاپذیر پیامبر (ص) می داند. از نظر ابوزید، قرآن حاصل گفت وگوهای پیامبر در مواجهه با اعراب است. قرآن متن واحد و منسجم نیست، بلکه مجموعه ای از گفتارهاست. قرآن به مثابه گفتار، متنی پاره پاره تلقی می شود که اختلاف های آن توجیه پذیر و تناقض های آن رفع شدنی خواهد بود، زیرا هر گفتاری متناسب با شرایط و مقتضیات و برای مخاطبان خاصی بیان شده است. در این مقاله نظریات ابوزید بررسی و نقد و نادرستی آنها نشان داده شده است.