فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۲۱ تا ۳٬۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
35 - 57
حوزههای تخصصی:
برهان، خطابه و جدل سه تا از صناعات پنج گانه ارسطویی است. ارسطو و منطق دانان مسلمان به دقت و تفصیل آنها را از لحاظ ماده و صورت و هدف و نتیجه بیان نموده اند. روش های دعوت قرآنی در سوره نحل به ترتیب چنین آمده است: حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن. معنای این سه کلمه هم با تحقیق در عرف قرآن آشکار است. برخی منطق دانان و بعضی از مفسران مسلمان سه روش یادشده را با سه فن ارسطویی منطبق دانسته اند. عده ای این روش ها و آن سه فن را کاملاً یکی محسوب کرده اند و بعضی- خصوصاً با نظر به قید حسنه بودن موعظه و احسن بودن جدل به انطباق جزئی قایل شده اند. در این مقاله دیدگاه منطق دانان و مفسران یادشده بعد از گزارش مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفته اند و حاصل این سنجش و ارزیابی چنین است که حکمت مبتنی بر برهان است؛ یعنی سخن حق مطابق با واقع است، ولی نه اینکه هر سخن حق مطابق با واقعیت حکمت است و جدل احسن با جدل ارسطویی انطباق جزئی دارد و موعظه حسنه را با خطابه هیچ نسبتی نیست.
دین در کانون اندیشه فلسفی مکتب کیوتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که فلسفه مکتب کیوتو ماهیتاً نوعی «فلسفه دین» است. هرچند فیلسوفان این مکتب از جمله نیشیدا کیتارو و دیگران سعی کرده اند تفکر فلسفی مغرب زمین را با تفکر ذن بودیستی ژاپنی ترکیب کنند و طرحی نو دراندازند، حاصل کار آنها جدا از ایجاد فضایی برای ظهور فلسفه های تطبیقی و مطالعات بین فرهنگی چیزی جز بیان فلسفه دینی این مکتب نیست. بدون شک همه فیلسوفان مکتب کیوتو از دین و خدا در نوشته های خود بحث کرده اند. در این مقاله سعی کرده ایم ماهیت دینی فلسفه مکتب کیوتو را با استناد به نظریه ها و مفاهیم فیلسوفان این مکتب از جمله نیشیدا کیتارو، بنیان گذار این مکتب، تانابه هاجیمه، نیشتانی و دیگران نشان دهیم. لذا در این مقاله، پس از طرح مسئله دین در این مکتب در بخش مقدمه، به ترتیب به فلسفه دین و نقش دین در اندیشه نیشیدا کیتارو، تانابه هاجیمه و نیشیتانی کِیجی می پردازیم. برای فهم دین و خدا در مکتب کیوتو باید مفهوم نیستی مطلق در اندیشه ذن بودیستی فیلسوفان این مکتب فهمیده شود. در نهایت در این نوشته به این نتیجه رسیده ایم که مکتب کیوتو، به عنوان فلسفه ای جهانی، در عین حال که در تفکر ذن بودیستی شرقی و تفکر عقلانی غربی ریشه دارد، ماهیت اندیشه متفکران آن دینی است، اگرچه دین مورد نظر با دین مسیحیت و اسلام یا یهودیت تفاوت دارد. برای اثبات این امر تلاش کرده ایم تا جایی که ممکن است از کتاب ها و مقالات این فیلسوفان و تفسیرهای مفسران فلسفه مکتب کیوتو بهره ببریم.
اهمیت فزاینده تاریخ فلسفه دین برای فلسفه دین: نمونه نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توماس لویس تلاش می کند نشان دهد که چرا تاریخ برای فلسفه دین اهمیت دارد. وی استدلال می کند که فهم اینکه چهره های اثرگذار در تاریخ مدرن فلسفه دین چگونه تلاش می کرده اند مفهوم دین را متحول کنند، هم اهمیت مطالعات تاریخی برای فلسفه دین را نشان می دهد و هم محوریت فلسفه دین را در مجموعه مطالعات دینی نمایان می سازد. وی تلاش می کند نمایان سازد که چگونه نشان داده شدن مسیرهای پیموده (ن )شده در فلسفه دین با مطالعه تاریخ فلسفه می تواند به پیشبرد فلسفه دین کمک کند. در این نوشته، نشان خواهیم داد که چگونه می توان استدلال لویس را به اهمیت مطالعه سنت های مختلف فکری در فلسفه دین نیز گسترش داد. با استفاده از صورت بندی ای که رابرت نویل از «فلسفه مقایسه ای هنجاری» می کند، از سویی، و پیاده سازی آن از باب نمونه بر نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل، از سوی دیگر، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که نه تنها مطالعه تاریخ فلسفه دین در یک سنت می تواند به پیشبرد فلسفه دین در آن سنت کمک کند، بلکه مطالعه تاریخ فلسفه دین در سنت های مختلف فلسفی نیز می تواند برای پیشرفت در مواجهه با مسائل فلسفه دین الهام بخش باشد.
نظریه اتم گرایانه حرکت فخر رازی در تراکنش با نظریه حرکت ارسطویی؛ رویکردی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائی گری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتم گرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتم گرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر رازی با تکیه بر اصل تطابق پیوستگی ارسطویی با رد مقدماتی در زمان و طول به ناپیوستگی حرکت حکم می دهد.
تحلیل و نقد مبانی معرفت شناختی فوتوریسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
177 - 195
حوزههای تخصصی:
فوتوریسم یکی از مهمترین جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم در ایتالیا است که ریشه در فلسفه دارد و بر سیاست اثرگذار می شود. هدف از این مقاله شناخت، تحلیل و نقد مبانی معرفت شناختیِ جنبش فوتوریسم است. اندیشه نیچه بیشترین تاثیر را بر فوتوریسم داشت. نگرش آری گویانه نیچه به زندگی از طریق ارجی که او بر ارزش-های رویکرد دیونوسوسی می نهد و نقد وی از اخلاق فضیلت محور بر اساس نظریه اراده معطوف به قدرت، وفق استنباط فوتوریستها مطالعه و بررسی شده است. رویکرد سیاسی به اندیشه نیچه در جنبش فوتوریسم به اوج میرسد.در نتیجه پژوهش مشخص می شود که برخی از مفاهیم کلیدی فلسفه نیچه مورد تفسیر و تعبیر خاصی قرار گرفته اند و به گونه ای خوانش شده اند که نظام حکومتی فاشیسم و سیستمهای حکومتی اقتدارگرای مشابه را توجیه کنند. هنر فوتوریسم در جهت تهییج توده ها و ستایش جنگ پیش رفت و یکی از عوامل ایجاد جنگ، خشونت و اِعمال استبداد شد و مهر تاییدی بود بر حکومت فاشیسم.
نفی پوچی از منظر هستی شناختی در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ارکان کشف دیدگاه ملاصدرا در مسئله فلسفه زندگی، شناخت معنای حیات و ابعاد و مؤلفه های آن است. در فرایند کشف این نظریه، نقد دیدگاه رقیب و بدیل نیز صورت خواهد گرفت. مسئله اصلی این تحقیق کشف مواضع هستی شناختی صدرا در تحلیل معناداری زندگی و به تبع آن نقد و نفی پوچی و بی معنایی زندگی است. درواقع در این جستار در پی پاسخ به این پرسش اساسی هستیم که در نظام فکری ملاصدرا و مبتنی بر رهیافت هستی شناسی او، پوچی و بی معنایی زندگی چگونه نفی می شود؟ رهاورد به دست آمده بیانگر آن است که با بازخوانی دیدگاه ملاصدرا به این نتیجه می رسیم که وی در زمره اندیشمندانی است که از نظریه فراطبیعت گرایانه در حوزه معنای زندگی دفاع می کند. از دیگر نتایج و دست آوردهای این پژوهش آن است که از منظر هستی شناختی، باور به مبدأ و معاد و ارائه استدلال های موجه و معقول در این دو حوزه خواه ناخواه حیات آدمی را معنادار جلوه داده و به معناداری زندگی او منجر خواهد شد. بنیادی ترین مبنا در میان مبانی هستی شناسی، مسئله وجود خدا و توحید و از پس آن معاد است. پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی- تحلیلی دیدگاه صدرا را درباره معناداری حیات در پرتو باور به مبدأ و معاد بیان و در ادامه به تبیین و در پاره ای موارد بازخوانی و حتی بازسازی دیدگاه او در نفی پوچی و بی معنایی از زندگی خواهد پرداخت.
طراحی داستان هایی برای ایجاد گسلش شناختی در برنامه فلسفه برای کودکان و اثر بخشی آن بر کاهش علائم اختلال وسواس فکری – جبری کودکان دارای نشانه های OCD دوره ابتدایی شهرستان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر باهدف ایجاد گسلش شناختی در برنامه فلسفه برای کودکان به شیوه حلقه کندوکاو تاثیر آن در کاهش علایم OCD در کودکان 8 تا 11 دارای نشانه OSD در استان یزد اجرا گردید. در این پژوهش 10 داستان با ویژگی های داستان های فبک ساخته و در برنامه فلسفه برای کودکان استفاده شده است. طرح پژوهش حاضر از جمله طرح های شبه تجربی با گروه آزمایش و گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون، مداخله و پس آزمون بوده است و از پرسشنامه عقاید وسواسی نسخه کودک و نوجوانان (OBQ-CV) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، شاخص آمار استنباطی شامل آزمون کواریانس، برای بررسی تفاوت میانگین های پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه مورد استفاده قرار گرفته شد. نتایج نشان داد میزان عقاید وسواسی – جبری در پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری (01/0> p) داشته است. همچنین میانگین بیش برآورد خطر، کمال گرایی، مسئولیت پذیری افراطی و بیش اهمیت دهی به افکار نیز بعد از درمان کاهش معناداری (01/0> p) داشته است. در نتیجه اثربخشی مثبت برنامه فلسفه برای کودکان با هدف ایجاد گسلش شناختی آن تایید شد.
«زبان پدیده شناختیِ» ویتگنشتاین؛ چیستی، خاستگاه و چراییِ ارائه و طرد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
165 - 193
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در سال 1928، در مقطعی کوتاه، طرحی را دنبال می کرد که خود از آن با عنوان «زبان پدیده شناختی» نام می بَرد. کشف برخی کاستی ها در کلیت رساله (از جمله «مسئله ناسازگاری رنگ ها») او را بر آن داشته بود که با ارائه سمبولیسمی جدید این کاستی ها را رفع کند، اما او پس از مدتی از این طرح دست می کشد و آن را ناممکن یا دست کم غیرضروری می شمرد. در این مقاله سعی می کنیم به چند پرسش مهم در این باره پاسخ دهیم: این زبان پدیده شناختی چیست؟ خاستگاه آن کجاست؟ دلایل ارائه و طرد آن چیست؟ ویتگنشتاین به دو معنا از «زبان پدیده شناختی» سخن می گوید؛ یک بار به عنوان توصیف محضِ پدیده (در مقابل زبان فیزیکیِ متعارف) و دیگر بار به عنوان مطالعه امکان های معناداری. خاستگاهِ نخستین معنا را می توان به نظریه پردازان فیزیک بازگرداند. یکی از دلایل اصلی ویتگنشتاین برای طرح این زبان توضیحی قابل قبول درباره مسئله ناسازگاری رنگ ها بود، مسئله ای که منطقِ تابع- صدقی رساله را به خطر می انداخت. ویتگنشتاین در پی نشانه گذاری ای مکمل بود و گمان می کرد که راه حل در «پژوهش منطقی خود پدیده ها»ست. او پیشنهادهایی اولیه ارائه می کند (از جمله اینکه اعداد را در صورت گزاره وارد کنیم)، اما هر چه پیش تر می رود خود را از توسل به مفاهیم و واژه های زبان متعارف ناگزیرتر می بیند و سرانجام از این طرح دست می کشد. حال او از «تحلیل پدیده» به «تحلیل گرامر» روی می آورد که هدفش جداسازیِ وجوه ذاتی و غیرذاتی زبان از یکدیگر است.
دو سویه ناسازگار در فلسفه ویتگنشتاین با نظر به رساله منطقی- فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
127 - 154
حوزههای تخصصی:
آنچه فهم فلسفه ویتگنشتاین را دشوار می کند، ناسازگاری رویکردهای سلبی و ایجابی اوست. مراد از رویکرد سلبی، نگرش ضدفلسفی ویتگنشتاین است؛ اینکه فلسفه نباید با نظریه پردازی و استناد به آموزه های متافیزیکی به پالایش زبان بپردازد، هدف آن نباید جز روشن گری و توصیف محض باشد و سرانجامِ آن نیز نباید شماری از گزاره های فلسفی باشد. مراد از رویکرد ایجابیِ ویتگنشتاین درباره فلسفه هر موضع فلسفیِ معناداری، ولو حداقلی، است که رویکرد ضدفلسفی ویتگنشتاین آن را مجاز نمی داند. مسئله اصلی این است که چگونه فلسفه مطلوب ویتگنشتاین می تواند به توصیف یا روشن گری زبان بپردازد؛ درحالی که شدیداً در قید مواضع ضدفلسفی است. این نوشتار می کوشد با تحلیل رساله منطقی - فلسفی ناسازگاری یادشده را ارزیابی کند (هرچند نتایج این تحلیل تنها به مواضع ویتگنشتاین متقدم محدود نمی شود)؛ سپس خوانش هایی را بررسی کند که برای برون رفت از این ناسازگاری تدبیری اندیشیده اند و سرانجام نشان دهد چرا به نظر نمی رسد این ناسازگاری رفع شدنی باشد.
هستی شناسی ابژه های داستانی با نگاهی به رای اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
231-254
حوزههای تخصصی:
ابژه های داستانی مانند «سیمرغ» و «رستم» یا «هملت» و «هلمز» همواره برای منطق دانان و نظریه پردازان ادراک گرفتاری آفریده اند. ریشه گرفتاری در اینجا است که از سویی درباره این ابژه ها می اندیشیم یا درباره آنها گزاره هایی صادق پیش می نهیم و از سوی دیگر ناتوان ایم از این که آنها را در جهان پیرامون خود بیابیم و نشان دهیم. بدینسان گروهی بر آن هستند که به هیچ رو چیزی همچون ابژه های داستانی در کار نیست و تنها فریبی زبانی ما را به پذیرش آنها وامی دارد. با این همه گروهی دیگر، که خود را از پذیرش این ابژه ها ناگزیر می یابند، در پی آن بوده اند تا شیوه هستی آنها را بررسی کنند. اینان یا ابژه های داستانی را ابژه هایی انتزاعی و ایدئال شمرده اند یا ابژه هایی ممکن یا حتی ابژه هایی ناموجود. با این همه، کار هر دو گروه با گرفتاری هایی رویارو بوده است. در این میان، اینگاردن گره کار را در این می بیند که هستی شناسان تاکنون یکی از نحوه های ممکن هستی را نادیده گرفته اند. بدینسان، او به بازنگری در نحوه های هستی می پردازد و از این رهگذر، هم برای ابژه های داستانی جایی باز می کند هم برای آثار هنری و دیگر ابژه های فرهنگی. او ابژه های داستانی را دارای نحوه هستی محضاً قصدی می شمرد. بدین معنا که هستی آنها، گرچه متعالی از آگاهی است، از جهات گوناگون به کنش های آگاهی وابسته است. در این نوشته نخست از نگرش های پیشین یاد می کنیم و سپس رای اینگاردن را پیش می نهیم.
بررسی تبعیض نژادی در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
121 - 150
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های مطرح درباره حقوق انسان در فلسفه عملی کانت، سخنان نژادپرستانه او است. در نگاه اول، این سخنان با روح حاکم بر تفکر او متعارض به نظر می رسد. برخی کانت پژوهان به توجیه آن پرداخته اند و بعضی دیگر، بر وجود این تضاد تأکید کرده اند. به عقیده ما، با وجود سخنان نژادپرستانه کانت، نظریه اخلاقی او مصون از رویکرد نژادپرستانه است و هیأتی جهان شمول دارد که بر حفظ کرامت همه انسان ها به عنوان وظیفه اخلاقی- اجتماعی تأکید می کند. در این مقاله، ابتدا به جایگاه انسان شناسی در اندیشه کانت، به عنوان چارچوبی که دیدگاه های نژادی وی در آن طرح شده است، می پردازیم. سپس، نگاهی به نژادشناسی (فلسفه نژاد) و دیدگاه های نژادپرستانه او می افکنیم. بعد از آن، چالشی که میان این دیدگاه ها و روح حاکم بر تفکر او به چشم می آید را بررسی می کنیم و نظرات کانت پژوهان را در این باره تبیین و ارزیابی می نماییم و بخش پایانی را به جمع بندی و نتیجه گیری اختصاص می دهیم.
امکان سنجی جریان استصحاب در امور اعتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در امور اعتقادی چون مقتضی ، یعنی تمامیت ارکان استصحاب ، موجود بوده و مانع نیز مفقود است ، اصل امکان جریان استصحاب در آنها جای تردید ندارد، بلکه اطلاق ادله آن ، اعمال قلبی را نیز شامل می شود . با وجود این ، برخی با تمسّک به ادله ای همچون عینیت یا توقف اعتقاد بر یقین ، انصراف ادله استصحاب از أعمال جوانحی و نیز الزام شرعی به کسب یقین وجدانی نسبت به اعتقادیات ، امکان جریان استصحاب در امور اعتقادی را به طور مطلق ، منکر شده اند . در مقابل ، عده ای نیز ضمن تقسیم امور اعتقادی به دو دسته نیازمند یقین وجدانی و نیازمند صِرف التزام قلبی؛ معتقدند که در عقاید قسمِ دوم ، هم استصحاب موضوعی و هم استصحاب حکمی جریان دارد، اما در گزاره های اعتقادیِ قسم اول ، تنها استصحاب حکمی ، امکان جریان دارد . تحقیق حاضر نشان می دهد که چون اعتقاد ، یک امر وجدانی است ، شک در نفس اعتقاد با مراجعه به وجدان ، زائل می گردد و جریان استصحاب در خود اعتقاد ، کاملاً بی معناست . در احکام اعتقادی نیز چون هیچ یک از این نوع احکام ، غایت زمانی ندارد، در مقام اثبات ، شک در بقاء و جریان استصحاب در آنها ، امکان وقوعی ندارد ؛ هرچند جریان استصحاب در خصوص معتقَدات ، یعنی مسائل و موضوعات اعتقادی ، هم امکان عقلی دارد و هم امکان وقوعی .
تفسیر عرفانی از دیدگاه امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
187 - 211
حوزههای تخصصی:
در این مقاله در مورد تفسیر عرفانی از دیدگاه امام خمینیw در سه ساحت بحث شده است: ساحت اول ماهیت، ساحت دوم مبانی و ساحت سوم شیوه. تفسیر عرفانی شاخه ای از تفسیر است که عهده دار بیان باطن آیات قرآن و معانی رمزی و اشاری آنها و مبتنی بر ذوق عرفانی و سیر و سلوک است و از طریق کشف و شهود به دست می آید. در تفسیر عرفانی، با قبول دلالت ظاهر آیات، وجهه همت مفسر، راهیابی به باطن آیات، اشارات و لطایف آنهاست؛ زیرا قرآن دارای چهار لایه است: «عبارت» که به عوام اختصاص دارد، «اشارت» که در حیطه ادراک خواص قرار دارد، «لطایف» که در حوزه فهم اولیاست و «حقایق» که برای انبیا قابل دستیابی است. در ادامه اشاره ای به پیشینه تفسیر عرفانی شده است. در بحث مبانی، محورهای متعددی مطرح شده است که به اختصار عبارت اند از: مبنای هستی شناختی؛ مبنای معرفت کشفی؛ مبنای زبان شناختی؛ مبنای برخورداری قرآن از مراتب نزول؛ مبنای برخورداری قرآن از مراتب معنایی متعدد؛ مبنای مراتب فهم قرآن و مبنای طهارت باطن. امام ضمن ارج نهادن به ظاهر آیات، به تفسیر عرفانی پرداخته و رسالت مفسران را کشف مقاصد عرفانی قرآن دانسته است.
Our confrontation with tragedy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
59-74
حوزههای تخصصی:
This article attempts to illustrate our confrontation with tragedy in contemporary situation, That is why we are discussing this here in seven issues (Feeding the Ancients with Our Own Blood/ Philosophy’s Tragedy and the Dangerous Perhaps/Knowing and Not Knowing: How Oedipus Brings Down Fate/ Rage, Grief, and War/ Gorgias: Tragedy Is a Deception That Leaves the Deceived Wiser/Than the Nondeceived/Justice as Conflict (for Polytheism)/Tragedy as a Dialectical Mode of Experience). Finally, this article seeks to show that tragedy is a way of experience in our life today.
سهروردی و قیاس تک مقدمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهروردی ادّعا می کند که قیاس تک مقدمه ای نمی تواند وجود داشته باشد، و بر این مدّعا دلیلی اقامه می کند. مسئله جستار کنونی تبارشناسی تاریخی آن مدّعا، و ارزیابی منطقیِ این دلیل است. فرضیه ما این است که از نظر تاریخی، نزاع بر سر امکان یا امتناع استدلال تک مقدمه ای به رواقیان بازمی گردد: خروسیپوس رهبر مخالفان بود؛ و آنتی پاتر تراسوسی پیشوای موافقان. این نزاع رواقی به دست اسکندر افرودیسی وارد منطق مشائی گردید و با نظریه قیاس ارسطو درآمیخت و، در نتیجه، مسئله رواقیِ « استدلال تک مقدمه ای» با مسئله ارسطوییِ « قیاس تک مقدمه ای» خلط شد. ابن سینا واسطه انتقال این مسئله از اسکندر به سهروردی است. دلیل سهروردی، اگر ناظر به امتناع استدلال تک مقدمه ای باشد، بی شک، نادرست است؛ ولی اگر ناظر به امتناع قیاس تک مقدمه ای باشد، می تواند بهره ای از صحت داشته باشد.
کاربردشناسی زبانی؛ زمینه ها و لوازم آن نزد اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پراگماتیک یا کاربردشناسی مطالعه معنا با توجه به مؤلّف یا گوینده است که به نقش عوامل برون زبانی و موقعیت و شرایط حاکم بر گوینده و مخاطب می پردازد و تحلیل رابطه دوسویه میان معنای درون زبانی و عوامل برون زبانی را به عهده دارد. هدف دانش کاربردشناسی تعیین معنای مراد گوینده یا مؤلّف است. پراگماتیک، کاربرد زبان از جانب انسان ها را یکی از اَشکال رفتار و کُنش اجتماعی می داند و آن را از این حیث مورد مطالعه قرار می دهد. هدف مقاله حاضر، احیای بخشی از میراث علمیِ منطق دوره اسلامی با جُستاری تطبیقی است و فرضیه آن، این است که اندیشمندان مسلمان نه به طور مستقل بلکه در ضمن برخی دیدگاه های منطقی خویش، به زمینه ها و لوازم پراگماتیک توجه نشان داده اند. از این رهگذر، می توان به خوانش دیگری از مباحث اندیشمندان مسلمان بر مبنای پراگماتیک دست یافت. آراء اندیشمندان مسلمان در این باب، در پنج مسأله قابل بحث و تحلیل است: تحلیل پراگماتیکیِ خبر، مشهورات صِرف، دلالت تصدیقی، پارادوکس دروغگو و اِنشاء اِخبارنُما (فعل گفتاری). اندیشمندان مسلمان در هر یک از این مسائل به رهیافت پراگماتیکی نزدیک شده اند. تأکید و تأمّل بیشتر بر این رهیافت، شاید می توانست پراگماتیک را به قامت بحثی مستقل و مبسوط نزد اندیشمندان دوره اسلامی درآوَرد. امروزه اهمیت بحث های زبانی، سودمندیِ اخذ رهیافت تطبیقی در فهم و کاوش مسائل و لزوم بازخوانیِ آراء پیشینیان، ضرورت چنین پژوهش هایی را دوچندان می کند.
نوخاستگی زبان و جوهریت ذهن/ نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
67 - 95
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر موج فکری جدیدی در نظریه پردازی های فلسفی-علمی با غلبه بر ماده انگاری فروکاهش گرا و حتی فیزیکالیسم غیرفروکاهش گرا به نام نوخاسته گرایی ایجاد شده است. نوخاسته گرایی، دیدگاهی تکامل گرایانه، سیستمی و سلسله مراتبی است و بر اساس آن، کل واجد ویژگی ها و خصوصیاتی می گردد که اجزا فاقد آن هستند. نوخاسته گرایی طیف های متعددی دارد که رایج ترین آن در مسائل ذهن و بدن، نوخاسته گرایی ویژگی هاست. در این نگاه پدیده هایی- همچون ادراک، آگاهی، اراده، زبان- گرچه غیرقابل فروکاهش به اجزای بدن و سیستم شبکه ای اعصاب محسوب می شوند، ولی چیزی جز ویژگی هایی نوخاسته از کل سیستم فیزیکی و عصبی بدن نیستند و وجود جوهر ذهن/ نفس نفی می شود. در این مقاله با طرح این نگاه به زبان، با روشی تطبیقی تحلیلی، انتقادی و میان رشته ای (علمی-فلسفی) به نوخاستگی جوهر ذهن/ نفس از راه زبان (نوخاسته گرایی جوهری) پرداخته شد. از راه مطالعه زبان ثابت شد، گر چه نظریه نوخاسته گرایی از نظریه های رقیب –یعنی فطری گرایی و تعامل گرایی اجتماعی- مقبولیت بیشتری دارد، ولی نوخاسته گرایی ویژگی ها نیز خلأ تبیینی دارد؛ چراکه در سیر تکاملی و سیستمی، در سطحی فراتر از فیزیک و تعاملات سیستمی عصبی موجودی خودآیین نوخاسته می شود که فعالانه، آگاهانه و از روی قصد و اراده از زبان بهره می گیرد.
تکامل نفس در اندیشه صدرالمتألهین و نوصدراییان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزه «تکامل نفس» به مثابه یکی از مهم ترین زوایای نفس شناسی فلسفی، بیانگر استکمال وجودی نفس در دو حوزه نظری و عملی است و نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی آن در اندیشه صدرالمتألهین و نوصدراییان پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در منظومه حکمت متعالیه، تکامل نفس در ساحت نظری در سایه آموزه فلسفی اتحاد عالم و معلوم محقق می شود و در کنار آن، آموزه اتحاد عامل و عمل نیز مطرح است. از جمله مهم ترین مبانی انسان شناختی تکامل نفس می توان «جوهریت نفس»، «حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس» و «حرکت جوهری نفس» را نام برد. از جمله مهم ترین دستاوردهای تکامل نفس در حوزه انسان شناسی، می توان به «نقد نوع اخیرانگاری انسان» و «ماهیت نداری نفس» اشاره کرد.
ماهیت فهم متون قانونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۹۱
229 - 263
حوزههای تخصصی:
ماهیت فهم قانون در فلسفه اسلامی، معرفت است که آغاز فهم قانون با اعمال قواعد تفسیر و پایان آن، با عمل تفسیر حاصل می گردد. درنتیجه ماهیت فهم متن قانون را تصور معنای متن تشکیل می دهد و این غیر از ماهیت قضاوت یا دادرسی است که با معرفت تصدیقی یا انشای حکم حصول می یابند. نگارنده در این مقاله با روش نقلی- عقلی در پی این است با بیان ماهیت فهم و تفسیر و آثار آنها، وحدت ذاتی تفسیر و مراتب آن را از حیث سببیت و ضعف و کمال نمایان سازد. استعمال نص یا ظاهر در متون قانونی، سبب اتصاف تفسیر به صحیح یا مناسب می شود و این در هر دو طرف تقنین و تفسیر، وامدار قواعد عام و خاص تفسیر، یعنی قواعد زبان شناختی و اصول حقوقی است. چنانچه قانون گذار الفاظ و عبارات متن را با ابهام، اجمال، سکوت یا تعارض در هم آمیزد، عمل تفسیری قاضی نیز به بار نمی نشیند؛ درحالی که این خلاف مقاصد مقنن است.
علم اهل برزخ به امور دنیوی: ارزیابی دیدگاه های کلامی اهل سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین و ارزیابی دیدگاه متکلمان اهل سنت پیرامون علم برزخیان به امور دنیوی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کیفی است که به صورت تحلیل قیاسی تبیین شده است. اعتقاد به ارتباط عالم برزخ به عنوان یکی از مراحل زندگی انسان و عالم دنیا مورد اتفاق جامعه اسلامی است؛ اندک شماری از جماعت سلفی و وهابیت تکفیری در این میان به انکار استمرار حیات انسان به معنای حقیقی آن که ناظر به علم و ادراک برزخیان نسبت به اهل دنیا است پرداخته و آن را مبنای نظری خویش در مردود شمردن مسلمات عقاید اسلامی در حوزه توسل، زیارت قبور، تبرک و... قرار داده اند. نتیجه این پژوهش، افزون بر تبیین و تحلیل دیدگاه اندیشمندان اهل سنت پیرامون استمرار ادراک و علم در حیات برزخی، از جهت نقد مبانی فکری جریان های تکفیری قابل ذکر بوده و بر آن است که تبیین و تفصیل مباحث نظری در حوزه حیات پس از مرگ انسان، می تواند سهمی در برون رفت اختلافات عملی و تشتت رفتاری در حوزه مباحث یاد شده داشته باشد.