مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
معنا
منبع:
مطالعات دینی رسانه سال اول تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
67 - 91
حوزههای تخصصی:
ایده جنینی، گذشته از اینکه در حکم مبدأ فیلم نامه و متن نمایشی است، سایه قوت و ضعفش تا انتهای نگارش با نویسنده باقی می ماند. کمبود ایده جذاب و برانگیزاننده، همواره دغدغه نویسندگان، تهیه کنندگان، برنامه های تلویزیونی و رادیویی بوده است که علیرغم منابع شناخته شده غنی، پدیدآورندگان متون نمایشی از ظرفیت های این منابع نتوانسته اند به درستی بهره ببرند. بخشی از این مشکل به فقدان پژوهش های بومی و کاربردی منطبق با مباحث دینی و حکمی، در این حوزه برمی گردد. این تحقیق درصدد بررسی شیوه و تجربه جدید روایت شناسانه در سیر نزولی و صعودی شخصیت نمایشی مورد است تا در فرایند خلق و درک ایده جنینی بتوان از آن بهره برد. در همین راستا تلاش می شود به به این پرسش پاسخ دهد که ایده جنینی در فرایند خلق و درک متن نمایشی، چگونه تحلیل می شود. متون نمایشی از منظر حکمی در سیر نزولی و صعودی شخصیت، بر اساس کنش او ترسیم می شود و در شکل ظاهری آن، تفاوتی با الگوهای روایت شناسی ندارد؛ چراکه در سیر نزولی تعادل اولیه به تدریج از بین می رود و با تشدید موقعیت بحرانی به عدم تعادل می رسد. در سیر صعودی نیز همچنان عدم تعادل تدوام و تشدید می شود و درنهایت به تعادل ثانویه می رسد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ایده جنینی نتیجه تلاقی انتخاب و کنش شخصیت در سیر نزولی و صعودی است که معنای اولیه نیز در اثر نمایشی بروز می یابد.
تاثیر معنای زندگی بر علوم انسانی اسلامی از نظر علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
79 - 97
حوزههای تخصصی:
رابطه معناداری زندگی و علوم انسانی و تأثیر آن در جهت گیری علوم انسانی یکی از موضوعات بنیادینی است که با وجود اهمیت آن، کمتر مد نظر متفکران و اندیشمندان قرار گرفته است. البته بحث معناداری و پوچی زندگی و چیستی «معنای زندگی» از موضوعاتی است که همواره محل بحث بوده و تبیین آن همچنان دغدغه فلاسفه و اندشمندان است و هرکدام درصدد بوده اند تا بر اساس مبانی خاص خود در این باره راه معنادار شدن زندگی را فراسوی بشر قرار دهند و به زعم خود آینده ای بی بازگشت برای بشر ترسیم نمایند. از سوی دیگر دانشمندان علوم انسانی به گمان خود، تلاش های علمی خویش را در جهت تحصیل زندگی هر چه بهتر برای بشر به کار گرفته اند، ولی کمتر اندیشمندی جهت گیری صحیح علوم را وجهه تلاش علمی خود قرار داده است. از بین معدود فلاسفه ی بصیری که می توان تلاش علمی او را در جهت تبیین معنای زندگی تفسیر نمود، علامه مصباح یزدی است. این مقاله برآن است تا با تبیین «معنای زندگی» از نظر ایشان، تأثیر آن بر ضرورت جهت گیری علوم انسانی در جهت تحقق معنای زندگی انسانی بر اساس بینش توحیدی را توضیح دهد.
تحلیل نشانه شناختی کیفیت انعطاف پذیری در مسکن سنتی یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفاوت میان نگرش طراح و مخاطب، تفاوت میان گروه های مختلف مخاطبین، تحول مخاطبان در طول زمان و تغییر مداوم پدیده ها از جمله مواردی هستند که موجب کامل نبودن پیش بینی نیازها و شرایط متغیر مخاطب از سوی طراح می شوند؛ از این رو معماریِ انعطاف پذیر ضروری می نماید. انعطاف پذیری به مثابه کیفیتی فضایی، هماهنگ سازی «ارتباط» میان «انسان، فضا و زمان» بوده و بدین سان، قابلیت فضا در پذیرش کارکردهای متعدد و متنوع در بازه های زمانی مختلف، افزایش می یابد. از یک سو ارتباط انسان با فضا به دو گونه مستقیم (فعالیت) با محتوای معانی اولیه و غیرمستقیم (تصورات) با محتوای معانی ثانویه رخ می دهد؛ از سوی دیگر، از آنجاکه انعطاف پذیری فضا یک کیفیت معنایی به شمار می آید، در مسکن سنتی ایران می توان کیفیت انعطاف پذیری را به مثابه نشانه معناداری فضاهای این گونه از معماری در دانش نشانه شناسی، یعنی دانشی که بر چگونگی تولید و تفسیر معنا در چارچوب قراردادهای مشترک فرهنگی (رمزگان) تمرکز دارد، مورد تحلیل قرار داد. از این رو اصول و قواعد نشانه شناسی قابلیت توصیف و تحلیل وجه ارتباط غیرمستقیم انسان با فضا (تصورات)، به جهت تفسیر معنای گونه های انعطاف پذیری، و به تبع آن وجوه دیگر ارتباط را خواهد داشت. بر مبنای این تحلیل نشانه شناختی، هماهنگی میان صورت و محتوا در معماری انعطاف پذیر، با پذیرش نقش نشانگی توسط کالبد، منجر به تحقق فرایند تفسیر و در نتیجه «ارتباط عمیق» میان مخاطب و معماری می شود. تحقیق حاضر در روندی سلسله مراتبی، به بحث و بررسی پیرامون تبیین مفاهیم انعطاف پذیری معماری، تعیین جایگاه انعطاف پذیری در مسکن سنتی ایران، تبیین قواعد نشانه شناختی و تطبیق آنها با مفاهیم انعطاف پذیری در معماری و تدوین الگوهای نشانه شناختی تفسیر این مفاهیم در مصادیق مسکن سنتی یزد می پردازد. در روش شناسی این تحقیق، گردآوری داده ها به روش اسنادی- کتابخانه ای آغاز شده، ساماندهی اطلاعات به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیق میان مفاهیم کیفیت انعطاف پذیری و مبانی نشانه شناسی با راهبرد استدلال منطقی انجام می شود.
تحلیل ظرفیت های قصه های عرفانی به مثابه راهبردی در آفرینش درام ایرانی (با بهره گیری از مطالعات قاسم هاشمی نژاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مروری بر آثار تولیدی در عرصه ی درام ایرانی، نشان از تلاشی مستمر در پرداخت روایت های نو دارد اما آنچه مشهود است اینکه محصول این تجربیات چون در پی یافتن مصادیق در جایی بیرون از جغرافیای فرهنگی-ادبی ایران بوده اند؛ و مهم تر از آن، سعی در گزینش چارچوب نظری اصطلاحاً غیربومی و سوارکردن آن بر داستان سرایی ایرانی داشته اند، نسبت تامی با اهداف خود ندارند. بر مبنای این مسئله، پژوهش حاضر بنا دارد، در راستای ارائه راهبردی نو در آفرینش روایت و درام ایرانی، برخلاف آسیب های برشمرده فوق گام بردارد. لذا با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی، نخست چارچوب نظری خود را برگرفته از آراء یکی از صاحب نظران بومی، قاسم هاشمی نژاد، استوار خواهد ساخت که در صورت بندی یک دستگاه تحلیلی ایرانی در مواجهه با هر دو حوزه امر داستانی و نمایشی تلاش کرده و دوم در عرصه مصادیق، فرض بنیادین خود را به «قصه های عرفانی» و ارائه تمهیدات و مصادیقی برگرفته از سنت روایت در ادبیات عرفانی معطوف خواهد داشت. یافته های تحقیق نشان می دهند که با نگاه به جوهره ادبیات فارسی، ویژگی ها و تجلیات آن می توان به عمق ظرفیت های شگرفی دست یافت که توأمان در تحلیل و مصادیق مشهود است. ماهیتی که خصیصه بودشی هنرش در برابر ویژگی نمودشی هنر غرب، پوشاندن ردای غیر ایرانی را بر آن بدقواره می سازد. کمینه های عرفانی جدای ماهیت وحدانی و هدف باطنی آن در شناخت محبوب ازلی، واجد کیفیت های بیانی، روایی و حتی نمایشی هستند که به مثابه راهکاری برای خلق روایت های نو، ظرفیت فراوانی برای پرداخت درام ایرانی داشته و می تواند دریچه ای به سوی درام ملی در این عرصه بگشاید. درامی که نسخه بدلی هیچ فرهنگ دیگری نبوده، از هویت این سرزمین بیرون آمده و ازجمله کیفیت های نمایشی آن ها تمهیدات به کاررفته در گشایش، ساختار روایت، خلق موقعیت، سیاق دیالوگ پردازی، ایجاز، الگوهای بیان مضمون، مستندسازی، باورپذیری و درنهایت وجه انفجاری پایان بندی است.
تحلیل معنا در نگارکند صخره ای تنگ سروک دو(سطح شمال شرقی) با رویکرد آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارکند صخره ای تنگ سروک دو متعلق به قوم الیمایی است، که در شمال شهر بهبهان واقع شده است. این اثر بر سطح شمال شرقی یک صخره ی آزاد در این منطقه نقش بسته است، و طبق متن کتیبه ی آن، شاهزاده ارودوس الیمایی را لمیده بر تخت نشان می دهد. این نقش برجسته، ساده، بدون پرداخت و با جزئیات کم نقش گرفته و شامل نقش مایه هایی با محتوای نمادین است که معنا در آن ها مستتر مانده است. بنابراین، با این پرسش که معنای درونی نقش مایه های این اثر بر اساس کدام الگوهای تفکری و بصری از این قوم نشان داده شده است و هدف آن، دریافت معانی پنهانی و نمادین این اثر در لایه های مختلف از سطح تفکر، فرهنگ، سیاست، مذهب و هنر در جامعه الیمایی است. بر این اساس، یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ که تأثیرپذیری الیماییان از تفکر، فرهنگ و هنر بین النهرین و عیلام، یونان و ایران است، که با عناصر و نقش مایه های بومی، فرهنگی و هنری این قوم آمیخته شده است و به نظر می رسد این نگارکند کارکردی سیاسی و تبلیغاتی برای حاکم در این دوره داشته است. این پژوهش کاربردی و بر اساس رویکرد آیکونولوژی و روش اروین پانوفسکی است، که با استفاده از منابع کتابخانه ای به توصیف، تحلیل و تفسیر این اثر پرداخته است.
فضای تهی؛ محل تجلی و ادراک معنا در معماری اسلامی (بررسی تأثیرگذاری فضاهای تهی بر روی مخاطب، مبتنی بر آرای ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
63 - 80
حوزههای تخصصی:
فضاهای تهی دارای هویتی فعال و قدرتمند در معماری است. فضاهای تهی با خالی کردن خود از ماده، زمینه تجلی معنا را فراهم می سازد و ادراک معنا بر روی مخاطب تأثیر می گذارد. ملاصدرا ماده را عجین با عدم می داند، که ادراک حسی را شامل می شود. وی حواس را در عیان ساختن واقعیت خارجی ناتوان می داند. درواقع، ارج به فضاهای تهی، ارج به غیرماده است. در این ساحت است که می توان تفکرات ملاصدرا را در باب ادراک با مباحث معماری انطباق داد. این پژوهش از نوع کیفی و بین رشته ای ا ست که با روش تطبیقی-تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات اسنادی انجام شده است. نتایج حاکی از این است که فضاهای تهی محل تجلی معانیست و می تواند بر مخاطب خود تأثیر بگذارد. با تطبیق دیدگاه های ادراکی ملاصدرا با معانی موجود در فضای تهی، درمی یابیم که فضای تهی به دلیل مجردبودن از ماده، امکان بروز معانی و ادراک را فراهم می کند؛ که به صورت ناخودآگاه (ضمنی) و خودآگاه (صریح) بر مخاطب تأثیر می گذارد. در نظر ملاصدرا سیر در فضاهای تهی مانند نوعی حرکت از ظاهر تا باطن می ماند که مخاطب متوجه نوعی ادراک ضمنی است و وی را به سمت معنا (کمال) است، هدایت می کند. اهداف پژوهش:تبیین جایگاه معنایی فضاهای تهی در معماری و نحوه تأثیرات گذاریش بر مخاطب.پیوند و انطباق آرای فلسفی ملاصدرا در باب ادراک، با ادراک معنا در فضاهای تهی معماری.سؤالات پژوهش:تأثیرات معنایی فضاهای تهی بر روی مخاطب چگونه است؟دیدگاه فلسفی ملاصدرا در باب ادراک، به چه نحوی با درک معنا در فضای تهی قابل انطباق است؟
تجلی زیبایی شناسی عرفان اسلامی در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده حرم رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
235 - 256
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی از جمله مباحث مهمی است که عارفان اسلامی و بالاخص قرآن کریم به عنوان والاترین منبع دانش جهان اسلام به آن اشاره نموده اند و هستی عالم را تجلی زیبایی های ذات حق تعالی عنوان نموده اند. در این میان هنر اسلامی که به ژرفای حقیقت راه دارد، نمود بارزی از زیبایی شناسی عرفان اسلامی بوده است که بیانگر سرمنشأ اصول وحدت بخش هنر نیز می باشد. معماری اسلامی در زمره هنر اسلامی، بارزترین جلوه نمایش زیبایی شناسی در طول تاریخ بوده و ریشه در اعتقادات معماران مسلمان داشته است. حرم مطهر رضوی، بزرگ ترین بنای مذهبی و نمونه ای کامل از معماری اسلامی در ادوار مختلف است و دارای بناهای ارزشمندی می باشد. رواق دارالسیاده یکی از باشکوه ترین و بزرگ ترین رواق های حرم مطهر می باشد که به دلیل همجواری با مرقد مطهر، مفاهیم والایی در زمینه زیبایی شناسی را در خود نهفته دارد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا زیبایی شناسی عرفان اسلامی را بررسی نموده و از آن جاکه معماری اسلامی دارای دو بعد معنا و کالبد می باشد، نحوه تجلی این زیبایی شناسی را به منصه ظهور رساند. در این راستا، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و تاریخی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی، به بررسی زیبایی شناسی و سپس تحلیل آن در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده پرداخته شده-است. نتایج پزوهش حاکی از آن است که اوصاف الهی در دو سطح جمال و جلال قابل تقسیم بندی می باشند که جمال با مفاهیم شفافیت، سلسله مراتب، ریتم و تکرار، تناسبات، وحدت گرایی و جلال با مفاهیم بی کرانگی، معنویت، عالم مثال و تقدس در رواق دارالسیاده انطباق دارد.
عصر بی معنایی، معنا به مثابه تأثیر (ارزیابی میزان معناداربودن گذشته و حال)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
124 - 150
حوزههای تخصصی:
گزاره «همه چیز بی معنا شده است» اسم رمز زندگی در زمان کنونی است. مبنای این قضاوت، مقایسه با گذشته است؛ زیرا تصور می شود گذشته بامعنا بود و زمان کنونی بی معناست. برای تبیین این مسئله، این پژوهش به روش تاریخی فلسفی، در پی پاسخ گویی به این پرسش است: آیا گذشته معنادار بود و زمان ما بی معنا شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که گذشته معنادار بود؛ زیرا بشر با انبوهی از تجربه های معنادار مواجه می شد؛ اما اکنون بشر بر طبیعت سیطره یافته است و تغییر فصول و تعامل و تقابل با طبیعت تأثیر اندکی بر زندگی بشر دارد و گذر زمان بی معنا شده است. افزایش حق انتخاب انسان در همه عرصه های زندگی که نتیجه پیشرفت های عصر جدید است، باعث شد بشر به ندرت تحت تأثیر چیزی قرار گیرد. ایجاد فرصت های بیشتر برای متفاوت به نظررسیدن، به افزایش متمایزها منجر شده و متمایزماندن را دشوار کرده است. ویرانی تجربه که نتیجه روزمرگی و غلبه تجربه های تدریجی بر تجربه های یک باره است، کارکرد تجربه را کاهش داده است. تقویت نقش عاملیت بشر که کاهش چالش های معناساز روزمره را همراه آورد و گسترش دنیای انسان و ادراکات وی به فراموشی زودهنگام منجر می شود. این تغییرات و دستاوردها زندگی را بی معنا کرده است، معنا به مثابه تأثیر.
بازخوانی معماری نوگرای ایران از منظر نشانه شناسی پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۶
41 - 63
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف مهم معماری برقراری ارتباط معنامند بین اثر و مخاطب است و نشانه شناسی یکی از راه های خوانش و خلق معنا در آثار معماری است. در دهه های چهل و پنجاه شمسی در معماری ایران آثاری با تلفیق معماری سنتی ایران و مدرن خلق شده اند که جزء آثار موفق معماری معاصر ایران محسوب می شوند. ناکامی معماری معاصر ایران در طراحی یادمان ها و ارتباط معنامند با مخاطب، ضرورت بررسی دلایل موفقیت آثار این دوره معماری را ایجاب می کند تا بتوان در این بازخوانی به راهکارهایی برای طراحی دست یافت. یکی از راه های خوانش معنا در آثار معماری نشانه شناسی است. لذا هدف از این پژوهش خوانش نشانه های موجود در این بناها و پاسخ به این پرسش هاست: در این معماری از منظر نشانه شناسی چه نوع نشانه هایی به کاررفته است؟ کدام یک از این نشانه ها کاربرد بیشتری داشته اند؟ چه ارتباطی بین استفاده از نشانه ها و عملکرد بنا وجود دارد؟ در این پژوهش از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای جهت گردآوری اطلاعات و از روش دلفی برای اعتبارسنجی نشانه های به دست آمده استفاده گردید. سپس از روش مشاهده میدانی و مطالعات اسنادی برای بررسی نشانه ها در آثار معماری استفاده شده است. بدین منظور نمایه ها، شمایل ها و نمادهای به کاررفته در آثار معماری سبک معماری نوگرای ایران با استفاده از نشانه شناسی پیرس موردبررسی قرار گرفت و داده ها با استفاده از روش های توصیفی- تحلیلی تحلیل شد. نتیجه آن که در معماری نوگرای ایران به وفور از نشانه ها استفاده شده است. در طراحی نمونه های موردی از نشانه شمایلی تصویری یا همان استعارات تاریخی بیشترین استفاده شده است که عمدتاً استعارات محسوس و برداشت انتزاعی از فرم ها، سبک ها و عناصر معماری گذشته ایران است. در میان عملکردهای بررسی شده، بناهای یادمانی (آرامگاهی و غیر آرامگاهی) بیش از سایر آثار از نشانه ها استفاده کرده اند.
واکاوی معنا در معماری تاریخی و معاصر شهر سمنان با تمرکز بر آرای پدیدارشناسانه نوربرگ-شولتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
39 - 60
حوزههای تخصصی:
موضوع معنا از مؤلفه های موردبحث در پدیدارشناسی در معماری است. ادراک معنا از اثر معماری در دوره معاصر نسبت به گذشته امری است که می تواند موردپژوهش قرار گیرد. با توجه به خلأ پژوهش های مرتبط با درک معنا در معماری بناهای تاریخی و معاصر شهر سمنان، بررسی اثرگذاری معماری بر استفاده کنندگان که از طریق فهم نحوه ارتباط و درک آن ها از معماری و مسئله هویت ممکن است، ضرورت انجام این تحقیق به نظر می رسد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه شش ساختمان تاریخی و معاصر شهر سمنان با تمرکز بر مؤلفه معنا در معماری است. مطالعه معنا با استفاده از تعریف مؤلفه های مرتبط و مطالعه موردی معماری شهر سمنان در راستای این هدف تدوین شده است. بر مبنای چهار مؤلفه هویت، تعلق، خاطره و سودمندی که در بخش مبانی نظری تحقیق از آرای شولتس و سایر پدیدارشناسان برگرفته شده است، سه ساختمان تاریخی و سه ساختمان معاصر مورد واکاوی قرارگرفته است. برای گردآوری داده ها از روش اسنادی و میدانی بهره گرفته شده و آرای فیلسوفان پدیدارشناس خصوصاً کریستین نوربرگ-شولتس و ادبیات مرتبط موردبررسی قرارگرفته است. پس از تعیین مفاهیم، مؤلفه ها و ساختمان ها، با استفاده از روش دلفی نظرات متخصصان از طریق مصاحبه و پرسشنامه جمع آوری شده است. پس از سنجش روایی، از طریق پرسشنامه به جمع آوری اطلاعات و درنهایت با استفاده از روش های تحلیل آمار توصیفی و همبستگی به مقایسه و تحلیل نتایج پرداخته شده و یافته ها در قالب نمودارها و جداول ارائه شده است. در آمار به دست آمده از شهروندان ساختمان های تاریخی بیش از سه ساختمان معاصر حائز سه مؤلفه تعلق، خاطره و هویت بوده اند تنها میزان مؤلفه سودمندی در ساختمان های تاریخی و معاصر کم وبیش یکسان است. نزد متخصصان بناهای معاصر در سه مؤلفه تعلق، خاطره و هویت حائز میزانی کمتر و در مؤلفه سودمندی میزانی بیش از ساختمان های تاریخی بوده اند.
تبیین تفاوت های طراحی و خوانش فضا میان طراحان و کاربران بر اساس نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
۱۱۲-۹۳
حوزههای تخصصی:
درک مطلوبیت و کارایی طراحی ها برای رفتار انسان و آگاهی از نیازها و ترجیحات افراد در ارتباط با محیط، یکی از الزامات موفقیت طراحان شهری است. تلاش برای پاسخ دادن به پرسش هایی در مورد تفاوت ها و شباهت های تجربه و خوانش افراد از محیط و توصیف جهان پیرامون به گونه ای که در واقعیت وجود دارد، می تواند پایگاهی اطلاعاتی و قابل اطمینان در راستای ارتقای نگرش حرفه ای طراحان شهری ایجاد کند. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این سوال که چه تفاوتی میان فضای طراحی شده طراحان و فضای ادراک شده مردم وجود دارد؟ با مرور ادبیات نظری و بکارگیری روش تحقیق نظریه زمینه ای به بررسی تجربه افراد و دیدگاه طراحان از فضای شهری خوب پرداخته و با تحلیل، کدگذاری و تفسیر اطلاعات حاصل از مصاحبه های عمیق با این دو گروه، مدلی را در راستای تبیین تفاوت های نگرشی و کنشی میان طراحان و استفاده کنندگان فضا تدوین نموده است. نتایج نشان می دهند دیدگاه مردم محصول تجربه های آنان است در حالی که دیدگاه طراحان متاثر از آموزش تخصصی و مفاهیم نظری می باشد. همچنین تصویرذهنی مطلوب استفاده کنندگان فضا بیشتر مبتنی بر خوانش مؤلفه فیزیکی و سپس مؤلفه های عملکردی و اجتماعی است، در تفسیر ارزیابی های آنان، فضایی بهتر تلقی می شود که بتواند بیشترین سطوح معنا را تداعی نماید. از سوی دیگر طراحان در نگرش خود درخصوص خلق فضای شهری با کیفیت، بیشتر بر مؤلفه های اجتماعی و معنایی فضا تأکید داشته ولی همچنان به مؤلفه های فیزیکی و عملکردی نیز توجه دارند، آنان در تعریف کنش طراحی یک فضای شهری، بیشترین اقدامات و امکانات را در مؤلفه های فیزیکی و عملکردی بیان می کنند.
سنجش نظریه «اتحاد وجودی و تغایر تحلیلی جوهر و عرض» استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
25 - 38
حوزههای تخصصی:
در باب رابطه وجودی جوهر و عرض، دو دیدگاه کلان وجود دارد: اتحاد وجودی و تغایر وجودی. استاد فیاضی با اتخاذ مبانی خاص در باب معنا، مفهوم و مصداق، نظریه «اتحاد وجودی» را تقویت کرده است. وی برای دیدگاه مذکور از یک مبنای عام، یک دلیل و یک مؤید بهره برده است. مبنای عامِ دیدگاه مذکور این است که «تعدد معانی مستلزم تعدد وجود نیست» و در نتیجه، یک وجود می تواند مستجمع معانی متعدد شود و معنی در دیدگاه استاد فیاضی محکی مفهوم است و موطن آن همان جایی است که مصداق آن مفهوم واقع است. مدعای مورد بحث مردود است؛ زیرا نه شاهد یادشده قابل قبول است و نه مبنای نظریه مذکور (یعنی نظریه «معنی» به شکلی که در این دیدگاه مد نظر است) صحیح است و نه دلیل ادعاشده را می توان پذیرفت.
شناسایی لایه های معنایی با رویکرد منظر در مواجهه با پدیده راه
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
97 - 108
حوزههای تخصصی:
در برداشت سطحی تر و البته نگاه متداولِ امروز به پدیده راه، تنها بر نقش ارتباطی آن تأکید می شود. این در حالی است که راه ها زمانی پیوند عمیقی با زندگی انسان برقرار می نمایند؛ و می توانند به عنوان مقصد مسافران انتخاب شوند. خلأ موجود در بحث مطالعه راه همین عدم توجه به ابعادی است که با زندگی انسان در گذر زمان پیوند عمیقی برقرار کرده است. مطالعات انجام شده در دوران مدرن، حاکی از آن است که با سرعت گرفتن جریان زندگی، سرعت حرکت و به تبع آن ایمنی مسیر در اولویت اول برنامه ریزان، طراحان و مهندسان راه قرار گرفته است. این نوع نگاه تک بعدی و کالبدی به مقوله راه از مشخصه های اصلی علوم مهندسی است. گذشته از آسیب شناسی اقدامات انجام گرفته توسط علوم مهندسی در جهت تسهیل و تسریع هرچه بیشتر، هدف از مطالعه راه می تواند فراتر رود. دانش منظر به کمک فنون مهندسی آمده و با نگاهی کل نگر به مفهوم پدیده راه و توجه هم زمان به تمام ابعاد ملموس و ناملموس راه، گام های مؤثری در جهت ارتقاء کیفیت آن به وسیله احیاء معانی نهفته در راه و با هدف تبدیل آن به مقصد گردشگران بردارد. اگرچه با این زاویه نگاه و در رویکرد منظر، سیاست گذاری راه متفاوت از وضع موجود خواهد شد. این پژوهش از نوع کیفی و بر پایه تحلیل محتوای کیفی بوده که سعی دارد تا با بررسی اسناد کتابخانه ای، مرور نظریات پیشینِ اهل فن، همچنین مشاهده و تحلیل شرایط ضمن تأکید بر ضرورت کیفیت راه ها، به بررسی تأثیر و نقش بسزای رویکرد منظر در سطوح مختلف مطالعاتی پدیده راه بپردازد.
معناشناسی ساخت گرایانه
منبع:
مدیریت دانش اسلامی سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
171 - 193
حوزههای تخصصی:
زبان در اندیشه سوسور، أمری منفعل و نظامی جمعی و همگانی (نه اجتماعی) از نشانه هاست که مورد توافق اعضای جامعه بوده و همچون نرم افزاری روی ذهن اعضای جامعه نصب و تثبیت شده است. نشانه های زبان در نسبت با هم و تنها در درون یک نظام است که ارزش، نقش و معنای خاص خود را پیدا می کنند و در تقابل با هم قرار می گیرند؛ بنابراینوظیفه، نقش، ارزش و معنای یک نشانه را ساختار، قواعد و قراردادها هستند که تعیین می کند نه شکل، جنس و... آنها. در واقع این زبان است که با تمایزاتی که فراهم می کند، امکان سخن گفتن و اندیشیدن را فراهم می کند. به این ترتیب عامل و خاستگاه معنا در اندیشه ساخت گرایان زبان است، چیزی که باتوجه به ویژگی هایی که برایش برمی شمارند، قبل از سخن ور و ماتن وجود دارد. تحقیق حاضر با روش توصیفی_تحلیلی بر آن است تا ضمن توضیح معناشناسی ساخت گرایانه سوسوری، کاستی های این نوع از معناشناسی را مورد توجه قرار دهد. نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که نظام نشانه شناسی ساخت گرای سوسوری، همانند فرهنگ لغتی است که با منطقی مکانیکی، دال ها را در یک نظام بسته همگانی بر مدلول ها پیوند می زند و در یک نظم ساختاری نشانه ها را از هم متمایز می کند. درنتیجه واژه را به عنوان واحد مطالعه معنی در نظر گرفته و دانش زبانی از دانش دایره المعارفی تفکیف می کنند. وقتی واحد مطالعه معنی را واژه در نظر بگیریم، واژه ها را پیش از اینکه در جمله قرار گیرند دارای معنی می دانیم، در صورتی که معنای واژه مستقل از بافتی که در آن بکار رفته و فضای حاکم بر آن و اطلاعات موجود در حافظه کاربران زبان قابل بررسی نیست
مختصات معنایی نظام فیض از دیدگاه فلوطین و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نظریه فیض» از ابداعات فلوطین و پاسخی بر مسأله ی صدور کثرات از واحد بود. از دیرباز تاکنون تبیین های متعددی از فیض، توسط حکما صورت پذیرفته است، اما تفسیر ابن عربی بسیار متفاوت است. پژوهشِ حاضر می کوشد مسأله ی: مختصات معناییِ نظام فیض را با موازنه ی آرای افلوطین و ابن عربی و با بهره گیری از روشِ: توصیف و تحلیلِ ارسطویی بررسی کرده و آن را در دو سطحِ مؤلفه ها و مبانی، تطبیق و ارزیابی کند. هدف از انجام این پژوهش: کشف و استنباط مؤلفه های نظام فیض در دو دستگاه معرفتیِ فلوطین و ابن عربی است، به-طوری که ارتباط مبانی و آرای این دو نشان داده شود. یافته های تحقیق: حاکی از آن است که نظام فیضِ فلوطین و ابن عربی از نظر مبنا و بِنا تفاوت های بنیادین و ساختاریِ عمیقی دارند، به این صورت که ابن عربی توانسته است با طرح نظریه ی فیض در بستر وحدتِ شخصیِ وجود، تحلیل دقیق تر و جامع تری از آن ارائه دهد. مهم ترین دستاورد و شاخصه ی فیضِ ابن عربی را می توان در گذرِ او از کثرات هستی و تبیین عمیق از ربط حق با خلق، و میزانِ حضور و فاعلیتِ حق دانست.
هندسه، اساس و منشاءِ معماری استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
177 - 193
حوزههای تخصصی:
ماهیت هندسه در معماری و نحوه کاربست آن، همواره موضوعی مورد مناقشه در میان معماران و اندیشه ورزانِ این حوزه بوده است، و غالباً پژوهشگران با توجه به خاستگاه نظریِ خود، از جنبه هایی متفاوت و حصری بدان نگریسته اند. حال این پژوهش درصدد است تا با بهره گیری از مکتب اسلام به عنوانِ یک خاستگاه نظریِ جامع و مانع به شناخت ماهیت و وظایفِ هندسه در نظامِ آفرینش کلیه مخلوقات و مصنوعات و به شکل ویژه معماری همت گمارد و از این رهگذر، به استعلای آموزش و طراحی معماری کمک نماید. از اینرو، ابتدا ضمن بررسیِ این مولفه در مکاتب گوناگون بشری، تلاش گردیده است؛ برای شکل دهی به چهارچوبِ نظریِ پژوهش، با رویکردی تفسیری- تحلیلی و با بهره گیری از منابع اصیل اسلامی به شناخت این مفهوم و جایگاه آن در نظامِ هستی و کلیه ممکنات موجود در آن، از جمله معماری پرداخته شود. سپس با بهره گیری از روش استدلال منطقی سعی شده است تا نقش های هندسه در معماری از چهارچوب نظری پژوهش استخراج گردد. سپس بر این مبنا و برای ادراکی جامع از نقشِ هندسه در معماری، علل اربعه هندسه در معماری شناسایی و در یک بنا که در اینجا «خانه کعبه» به عنوانِ نمودی از معماری الهی می باشد، بررسیِ انطباقی گردیده است. در پایان، شناختِ این علّل، مبین این موضوع می باشد که: علّت فاعلیِ هندسه در معماری، انتظام بخشی به اجزاء در قالبِ یک کلِ وحدت یافته، برای بهره برداری انسان (انسانِ کامل) می باشد. علت غایی نیز، انتقالِ حقیقتِ معنا متناسب با نوعِ عملکرد معماری، در جهت نیل به مقامِ هدایت و عبودیت است. علّت مادی عنصر «فضا» می باشد که می بایست متناسب با عملکرد بنا و قوای ادراکی انسان، مشخصاتی خاص یابد. علت صوری، وجوهِ محدود کننده و متمایز کننده فضا (کف، سقف، نمای درونی و بیرونی) می باشد، که می بایست متناسب با عملکرد بنا و معنای مورد انتظار از آن؛ صورت یابد.
صورت و معنا در زیبایی هنری، از منظر توماس آکوئیناس و اریک نیوتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵)
107 - 113
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین مباحث مورد نظر اندیشمندان زیبایی شناس بررسی رابطه صورت و معنا در آثار هنری است. در وهله اول، این موضوع، اشاره به جدایی زیبایی اثر هنری از عالم پیرامونی دارد. اما در بررسی های دقیق وجوه زیبایی شناسی آثارهنری، با نمونه هایی مواجه می شویم که نشانگر پیوند عناصر بصری و صوری با مفاهیم عمیق معنایی است. پژوهش حاضر، با گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی (کتابخانه ای) و روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی، به بررسی رابطه متقابل صورت و معنا در زیبایی شناسی آثار هنری از منظر توماس آکوئیناس و اریک نیوتن می پردازد. این پژوهش با تمرکز بر آراء توماس آکوئیناس و اریک نیوتن درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه صورت و معنا بعنوان دو اصل بنیادین، در زیبایی شناختی آثار هنری نقش ایفا می کنند، یافته های پژوهش نشان می دهد، اگرچه این دو فیلسوف با نگرش های متفاوت صورت و معنا را مورد بررسی قرار داده اند، اما در این اصل مشترک اند که صورت و معنا رابطه متقابل و جدایی ناپذیری دارند، صورت اثر هنری به عنوان اصل بنیادین، سایراجزای اثر بر اساس آن نمود می یابد و از سویی معنا به عنوان محتوای درونی اثر وابسته به صورت است. در این اصل مشترک اند که صورت و معنا رابطه متقابل و جدایی ناپذیری دارند، صورت اثر هنری به عنوان اصل بنیادین، سایراجزای اثر بر اساس آن نمود می یابد و از سویی معنا به عنوان محتوای درونی اثر وابسته به صورت است.