مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۴۰ مورد.
Introduction: The concept of the “responsibility gap” in artificial intelligence (AI) was first raised in philosophical discussions to reflect concerns that learning and partially autonomous technologies may make it more difficult or impossible to attribute moral blame to individuals for adverse events. This is because in addition to designers, the environment and users also participate in the development process. This ambiguity and complexity sometimes makes it seem that the output of these technologies is beyond the control of human individuals and that no one can be held responsible for it, which is known as the “responsibility gap”. In this article, the issue of the responsibility gap in artificial intelligence technologies will be explained and strategies for the responsible development of artificial intelligence that prevent such a gap from occurring as much as possible are presented. Material and Methods: The present article examined responsibility gap in AI. In order to achieve this goal, related articles and books were examined. Conclusion: There have been various responses to the issue of the responsibility gap. Some believe that society can hold the technology responsible for its outcomes. Others disagree. Accordingly, only the human actors involved in the development of these technologies can be held responsible, and they should be expected to use their freedom and awareness to shape the path of technological development in a way that prevents undesirable and unethical events. In summary, the three principles of routing, tracking, and engaging public opinion and attention to public emotions in policymaking can be useful as three effective strategies for the responsible development of AI technologies.
استفاده از هوش مصنوعی در تعدیل محتوا
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش استفاده از هوش مصنوعی در تعدیل محتوا برای مقابله با افراط گرایی های خشونت آمیز موجود در فضای مجازی، با دیدی انتقادی مورد بررسی قرار گرفت و در راستای تحقق این هدف از روش گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای بهره گرفته شد و ابزار گردآوری اطلاعات در این روش ترجمه، تلخیص، نقل قول مستقیم و غیر مستقیم است. در این راستا، تمرکر این پژوهش بر روی اندازه گیری دقت هوش مصنوعی در تعدیل محتوا، موارد وقوع مثبت و منفی کاذب و نقض آزادی بیان و دموکراسی استوار است و به این شکل استدلال شده است که استفاده از تکنولوژی حذف خودکار محتوا اثربخشی محدودی دارد و استفاده از هوش مصنوعی در تعدیل محتوا می تواند منجر به نقض اصولی چون: آزادی بیان و دموکراسی گردد. در این پژوهش تأکید شده است که استفاده از روش پلتفرم زدایی که در آن شناسایی محتوای خشونت آمیز و افراطی، توسط هوش مصنوعی انجام می گیرد ولی تصمیم نهایی حذف از پلتفرم معمولاً توسط مدیران یا مالکان پلتفرم اتخاذ می شود، نسبت به حذف محتوا که در آن شناسایی محتوای خشونت آمیز و افراطی، توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار و بدون تصمیم نهایی مدیران یا مالکان پلتفرم است، جهت مقابله با افراط گرایی خشونت آمیز آنلاین اثربخشی بیشتری دارد.
بررسی امکان کاربست هرمنوتیک تردید در فهم آیات مربوط به زنان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
180 - 217
حوزههای تخصصی:
چالش های موجود در تفسیر آیات مرتبط با زنان، به ویژه در زمینه عدالت در دوره مدرن، همواره از مسائل پژوهشگران و مفسران دینی بوده است. این مقاله به بررسی این مسئله می پردازد که آیا هرمنوتیک تردید می تواند به مثابه ابزاری برای حل تعارضات موجود در تفسیر این آیات، و ایجاد راه های جدید برای بازخوانی آنها استفاده شود. برای بررسی این مسئله، نخست با استفاده از رویکرد الهیات تطبیقی، و با هدف فهم عمیق تر دین خود، تجربه بهره مندی از هرمنوتیک تردید در بازخوانی آیات مربوط به مسائل زنان در کتاب مقدس مرور شد و سپس با تحلیل شباهت ها و تفاوت های برخی شیوه های تفسیری قرآن، امکان استفاده از هرمنوتیک تردید و ایجاد راه حل های جدید بررسی گردید. نتایج نشان می دهند که هرمنوتیک تردید به دلایل مختلف می تواند در حل چالش های تفسیر آیات زنان و عدالت مؤثر واقع شود. این روش با تأکید بر نقد پیش فرض ها، لایه های معنایی پرشمار متن، تأثیر روابط قدرت بر تفاسیر و نیز شباهت هایی که با برخی سازوکارهای تفسیری اسلامی - مانند قاعده محکم و متشابه، نسخ، اسباب نزول - دارد، می تواند ابزاری مؤثر برای بازاندیشی و ایجاد مسیرهای جدید در تفسیر آیات مرتبط با زنان و عدالت باشد.
اهمیت دشتستان در پسکرانه خلیج فارس در دوره ساسانی؛ با اشاره ای به تل شهید برازجان بوشهر، ایران
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۲, Issue ۳, January ۲۰۲۵
25 - 51
حوزههای تخصصی:
خلیج فارس به عنوان یک مرکز مهم اقتصادی مورد توجه شاهان ساسانی بوده است، ازاین رو مراکز ویژه ای برای انجام امور سیاسی و مذهبی در این منطقه ایجاد کردند. در این میان به نظر می رسد یکی از مهم ترین مراکز پایداری ساسانیان، در بدو ورود عرب ها با مقاومت دلیرانه، روز ماندگاری را شکل دادند. این منطقه از دوره ایلامی به پیشرفت های تمدنی بزرگی دست یافت و شاهان هخامنشی در تموکن باستانی بناهای بسیاری ایجاد کردند. تموکنه با اهمیتی که داشت همچنان ساسانیان در پایان دوران تاریخی، با توجه به تجارت دریایی گسترده با دنیای پیرامون خود رونق فراوانی یافت و شهرها و آبادی های فراوانی همچون ریشهر به مراکز بزرگ جمعیتی بدل شدند. با توجه به اهمیت منطقه در دوره ساسانی، بر سر راه بیشاپور به ریشهر، آتشکده های فراوانی تا پسکرانه های خلیج فارس ایجاد شد که بقایای آتشدان سنگی در جنوب برازجان و در میان نخلستان های روستای بنداروز یافت شده است. با این وصف پرسشی که مطرح است اینکه آتشدان بنداروز چه اطلاعاتی به دانسته های ما درباره آتشدان ساسانی می افزاید؟ این پژوهش تاریخی و توصیفی-تحلیلی از نوع تحقیقات بنیادی بوده که روش گردآوری داده ها میدانی-کتابخانه ای است. با توجه به مقایسه های آتشدان بنداروز با نمونه های مشابه مشخص شد که آتشدان های ساسانی در حاشیه خلیج فارس بزرگ تر از دیگر نواحی بوده و هیچ کدام از آنها ساده نیستند.
Excavations at Tepe Rabat, and Its Ancient Name(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
3 - 18
حوزههای تخصصی:
Rabat Tepe, an ancient site in northwestern Iran near the Little Zab River, reveals insights into two distinct periods from the Iron Age. The primary focus of excavations has been on the layers dating back to the first millennium BC. Notable discoveries at Rabat include a striking pebble mosaic pavement, fortified walls, and various decorative bricks. The site’s size, architectural remains, and uncovered artifacts point to its significant role during the first millennium BC. Through multiple excavation seasons, researchers have gleaned valuable information about the site’s layout and historical eras. Evidence suggests that a thick wall once enclosed the entire area, around 3 meters in width. Artifacts found at Rabat share similarities with those from Qalaichi, a well-known Mannaean site. While initially attributed to Mannaean culture, this association is now under debate. Excavations between 2006 and 2008 unearthed inscribed bricks inscribed with Neo-Assyrian cuneiform script. These findings sparked discussions and identified Rabat with ancient cities like Paddir/Šurdira and Hubushkia, although these identifications face significant challenges. Rabat was an independent religious-royal city-state.
The New Interpretation of the Scene of “Šābuhr Killing Deer” on the Sasanian Silver Plate from the British Museum(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
35 - 58
حوزههای تخصصی:
The silver plate from the British Museum (inv. 124091) usually attributed as depicting “Šābuhr killing deer”does not have a direct parallel in Sasanian iconography. The attempts were made to explain the image in perspective of relation to Mithraism, however no detailed analysis was done. The plate represents features typical for the Sasanian silver but, at the same time it is modelled upon Mithraic tauroctony. This makes the scene a possibly important argument in discussion regarding the very existence of Iranian Mithraism. The fact that the scene is not a direct copy of the Roman tauroctony arguments for association with Iranian imagery. The scene had to be understood in Iranian terms, despite referring to Roman depictions. This supports the view of Iranian, pre-Zoroastrian Mithraic cult.
Stone and Water: A Case Study of Integrated Hydraulic Structures within the Late Antique Monumental Architecture of the Bozpar Valley in Southern Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
59 - 92
حوزههای تخصصی:
This paper presents the results of a geoarchaeological study of the ancient hydraulic structures in the Bozpar Valley and an analysis of their relationship with the standing monuments, especially the two palatial structures known as Kushk-e Ardashir and Zendan-i Soleyman. It presents a raison d’être for each identified structure regarding its hydraulic function and physical integration within the monumental landscape. Then, it suggests an interpretative pattern in their spatial relation to the mentioned monumental structures. The study area is a small and remote valley in the Zagros highlands in southern Iran. It borders the modern provinces of Fars and Bushehr and is historically associated with the Greater Fars region. The monumental structures in this area belong to the Sasanian architectural tradition. Here, their integrated hydraulic structures are investigated interdisciplinary via remote sensing. The analysis indicates different functions for the two monuments: a representative and official kushk and a [seasonal] leisure palace. Based on the nature and function of the integrated hydraulic structures, the former monument seems to relate to food production activities and the latter to currently unidentified activities other than daily life. The results of this study provide further evidence of integrated hydraulic structures in Late Antique Iran and shall trigger comparative studies from neighbouring regions in the future.
آثار زیست محیطی کاهش یارانه کودهای شیمیایی (محصولات زراعی شهرستان زرندیه، استان مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و توسعه کشاورزی جلد ۳۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
32 - 19
حوزههای تخصصی:
با توجه به لزوم حمایت دولت از تولید محصولات کشاورزی، چگونگی اعطای یارانه به محصولات کشاورزی با توجه به اثرات مختلف اقتصادی و زیست محیطی آن همواره مورد بحث مجامع علمی و سیاسی بوده است. در این مطالعه با استفاده از برنامه ریزی ریاضی مثبت، پیامدهای زیست محیطی کاهش یارانه اعطایی به کودهای شیمیایی در تولید محصولات زراعی و اعطای یارانه به محصول در شهرستان زرندیه استان مرکزی بررسی شد. اطلاعات لازم از طریق منابع آماری وزارت جهاد کشاورزی برای سال زراعی 1401 برای سه محصول گندم آبی، جو آبی و ذرت علوفه ای که بیش از 85 درصد سطح زیر کشت این منطقه را به خود اختصاص داده اند، گردآوری شد. نخست میزان انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از تولید هر محصول محاسبه و سپس تبعات زیست محیطی سیاست های مختلف اعطای یارانه بررسی شدند. در الگوسازی و تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارهایExcel و GAMS و مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت با رویکرد تابع هزینه استفاده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین میزان انتشار گازهای گلخانه ای مربوط به تولید ذرت علوفه ای است و الکتریسیته، دیزل و کودهای شیمیایی بیشترین سهم را در انتشار گازهای گلخانه ای داشتند. شبیه سازی رفتار کشاورزان منطقه نشان داد که با افزایش قیمت کودهای شیمیایی، سطح زیر کشت ذرت علوفه ای نسبت به دو محصول دیگر کاهش بیشتری داشته و افزایش قیمت کود فسفر نسبت به سایر کودهای شیمیایی، تأثیر بیشتری بر کاهش میزان انتشار گازهای گلخانه ای دارد. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد سیاست انتقال یارانه از نهاده های شیمیایی به محصول، تبعات زیست محیطی کمتری به دنبال خواهد داشت.
How Value Added of Intellectual Coefficient affect Iranian Banking Performance (A CAMEL Approach)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Finance, Volume ۹, Issue ۲, Spring ۲۰۲۵
107 - 125
حوزههای تخصصی:
Today, numerous studies have investigated the role and effects of intangible assets on companies' performance. The existence of extensive literature regarding the use of intangible assets as a competitive advantage, in addition to the importance of performance dimensions affected by these assets, is the focus of the attention of various researchers. Regarding examining the performance dimensions of banks, the CAMEL model can be a suitable basis for evaluating the effects of intellectual capital. Although there are many models for calculating intellectual capital, the added value of the intellectual coefficient is still one of the most common methods. Therefore, in the current research, the effects of intellectual capital (based on the calculation model of the coefficient of added value of intellectual capital) on the performance of banks (based on the CAMEL model) have been investigated. Also, the shape of the function (linear or nonlinear) has been investigated in this research. The results show that the value added of the intellectual capital coefficient in the ninth quantile has a significant relationship with the variable of capital adequacy. The form of the relationship is nonlinear and inverted U. This variable affects the quality of assets in the seventh to ninth quantiles, management in the eighth and ninth quantiles, income in the first and second and sixth to ninth quantiles, and liquidity in the first to fourth quantiles. The shape of the function is U, inverse U, and inverse U, respectively.
هویت فرهنگی پیروان یارسان (تحلیلی از وضعیت موجود و بازتولید این آیین در شهر کرمانشاه)
منبع:
زیست سیاست و توسعه دوره اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
1 - 20
حوزههای تخصصی:
هدف: مقاله حاضر بر آن است که تحلیلی کیفی از هویت فرهنگی پیروان یارسان، ساکن استان کرمانشاه به دست دهد. یارسان (اهلِ حق) اقلیتی آیینی در کشور ایران، عراق و ترکیه هستند که مرکز اصلی آنان استان کرمانشاه است و از لحاظ قومیت، بیشتر آنان کُرد هستد، اما در میان اقوام ترک و لک نیز پیروانی دارد. مطالعه جامعه شناسانه یارسان و نقش آیین اهل حق در شکل گیری هویت فرهنگی آنان و اینکه چگونه یک فرد یارسان خود را متعلق به یک اجتماع مذهبی خاص با فرهنگی کم و بیش متفاوت می داند، می تواند اهمیت و کارکرد تنوع فرهنگی و زبانی و دینی را در روندهای هویتی نمایان کند و نشان دهد که فرهنگ های کمتر دیده شده و کمتر شناخته شده و عناصر فرهنگی به ظاهر کمرنگ و کم اهمیت، به چه صورت در کنار سایر منابع فرهنگی کلان به مانند فرهنگ کلان و میانی، در شکل گیری هویت های جمعی و فرهنگی نقش دارند. بنابراین از نظریات مانوئل کاستلز، پیتر برگر، استوارت هال و ریچارد جنکینز در باب مسئله هویت، استفاد شده است. به نظر آنها هویت مدرن پدیده ای ایستا و ثابت نیست، بلکه پویا و سیال است و فرآیندی است تا چیزی از پیش داده شده. بیشتر از آنکه فردی باشد، اجتماعی و فرهنگی است. مدام در حال تغییر و دگرگونی است و از منابع متعددی سرچشمه می گیرد.روش :برای رسیدن به این منظور و به جهت نیل به فهمی درون نگر از این امر اجتماعی روش شناسی کیفی به عنوان روش اصلی انتخاب شده است. فن جمع آوری داده ها در این پژوهش مصاحبه ژرف و نیمه ساخت یافته بوده و از مشاهده نیز داده هایی به دست آمده است. تحلیل محتوای کیفی نیز برای تحلیل داده ها به کار رفته است. روش نمونه گیری هدفمند و میدان تحقیق شهر کرمانشاه بوده است. برای انجام این تحقیق و در بخش مصاحبه، از میان جوانان یارسان ساکن شهر کرمانشاه و بر اساس معیارهای جنسیت، سن، شغل، تحصیلات و تبار ایلی انتخاب صورت گرفت. این افراد شامل 17 نفر، 10 مرد و 7 زن، و در محدوده سنی 18 تا 38 و از دو گروه زبانی کُرد و لک هستند.یافته ها: این مطالعه با پرسش از وضعیت کنونی هویت فرهنگیِ پیروان این آیین و وجوه مختلف آن آغاز شده و با بررسی امکان بازتولید آن در چهارچوب زیست_ سیاست موجودِ گفتمان اجتماعی_ سیاسی مسلط به پایان رسیده است. در وجه توصیفی، یافته ها از هویت فرهنگی چندگانه و ترکیبی پیروان یارسان حکایت دارد و به رغم تأکید آنان بر اهمیت این آیین در برساخت هویت فرهنگی، نقش و حضور آن در ذهن و عمل نسل جوانتر کمرنگ تر شده است. فرهنگ دینی یارسان و پایبندی اهلِ حق ها به آن در مواردی مانند شرکت در مراسم و مناسک از قبیل اعیاد، شرکت جمع های یاری، ادای نذر و روزه گرفتن و موسیقی آیینی و توانایی نواختن ساز تنبور، رفتن به اماکن مقدس، خو اندن دفاتر و کتب مذهبی، اعتقاد به دونادون، کوتاه نکردن سبیل (برای مردها) و همچنین اشاعه و انتقال آن به فرزندان خود و تأکید بر ازدواج با فردی از پیروان اهلِ حق، جلوه پیدا کرده است. طبق اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها می توان چنین نتیجه گیری کرد که، پیروان اهلِ حق به این مناسک و اصول دینی پایبند هستند، هر چند که میزان آن نسبی و در میان این پیروان به یک میزان نیست و چنان که اشاره شد با توجه به عامل های جنس، سن و سبک زندگی افراد متغیر است. از نظر نسلی که مسئله این نوشتار بوده است، کمرنگ شدن باورهای مذهبی در بین جوانان یارسان و نسل های جدید موضوع مهمی است. بر اساس داده های تحقیق مهمترین وسایل انتقال بین نسلی این فرهنگ دینی و جامعه پذیری فرهنگی یارسان ها، خانواده ها و پیران هستند. خانواده همواره از مهمترین ابزارهای انتقال عناصر فرهنگی بوده اند. پیران اهلِ حق همچنین نقشی حمایت گر از مریدان را دارند که وظیفه برگزاری مراسم و مناسک و همچنین آموزش پیروان را ایفا می کنند. شرکت در مراسم و برگزاری مناسک مختلف دینی در میان اهلِ حق ها کارکردهای متعددی شامل تقویت باورمندی و پایبندی و همچنین ایجاد حس همبستگی و تقویت روحیه گروهی در میان آنان را دارد. بنابراین می توان گفت که نیروی پیشبرنده آیین یارسان و هویت فرهنگی متعاقب آن، اساساً نیرویی درون شبکه ای است و منبع بیرونی یا ندارد یا بسیار کم است. در اقلیت بودن و احساس محرومیت نسبی، باعث ایجاد رویکردی دوگانه در میان پیروان یارسان شده است به طوری که برخی از آنان هویت یارسانی خود را انکار کرده و باورمند به این آیین نیستند، در مقابل بسیاری از اهلِ حق ها با وجود پذیرش مشکلات، نوعی «هویت مقاومت» را اتخاذ کرده و همچنان بر اهلِ حق بودن خود تأکید دارند. در نهایت امکان بازتولید این هویت فرهنگی در هاله ابهام است. از مسیر چنین تحلیل هایی است که دلالت های فوکویی در باب زندگی، سیاست و تحولات توسعه ای سر بر می آورند. همچنان که کاستلز گفته است که هویت فرهنگی از بطن روابط قدرت برساخته می شود.نتیجه: این آیین و هویت فرهنگی همزاد آن در تلاش برای حفظ خود، فقط به نیروی پیشبرنده درون گروهی خود متکی است و این نیرو با توجه به ساختار اجتماعی، سیاست های فرهنگی و زیست جهان کرمانشاه که عمدتاً وجهی تمرکزگرایانه دارند، آینده ای مبهم پیش رو دارد.
واکاوی پیامد تغییرات اقلیمی بر ویژگی برف پوشان زاگرس میانی با استفاده از داده های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر اقلیم مساله زیست محیطی مهمی است زیرا فرآیندهای ذوب یخچال ها و تراکم برف به تغییر اقلیم حساس هستند. امروزه انواع حس گرهای ماهواره ای از جمله AVHRR,MODIS,GEOS,MERIS برای پایش برف در دسترس اند و به طور گسترده ای برای بررسی و نوسانات و تغییرات پوشش برفی در سطح جهانی مورد استفاده قرار می گیرند . در این بین سنجنده MODIS به دلیل پوشش فضایی جهانی با دقت مکانی مناسب و پوشش مکرر زمانی در مقیاس های مختلف بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از این رو در تحقیق حاضر از محصولات برف این سنجنده استفاده گردید. در این بررسی پس از جمع آوری آمار و اطلاعات مربوط به روزهای همراه با برف در طول دوره آماری (2018-1989) در سطح سه استان کرمانشاه، ایلام و لرستان با استفاده از داده های پوشش برف سنجنده مودیس در زاگرس میانی و همچنین فنون سنجش از دوری پردازش شدند و نتایج حاصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.در محصولات سنجنده MODIS برای آشکارسازی پوشش برف از شاخص NDSI استفاده شد.بررسی روند تغییرات برف پوش در فصول مختلف با استفاده تصاویر سنجنده مودیس نشان می دهد که بیشتر منطقه مورد مطالعه در این زمینه دارای روند کاهشی معنی دار به ویژه در نواحی مرتفع منطقه مورد مطالعه می باشد و فقط در نواحی غربی و جنوب غربی منطقه مورد مطالعه روند کاهشی مشخصی مشاهده نمی شود. همچنین بررسی روزهای برف پوشان در طول دوره مورد بررسی حاکی از کاهش برف پوشان زاگرس میانی است و این تغییرات در سال های اخیر به ویژه نواحی برفگیر منطقه نیز تشدید شده است .همچنین تغییرات در فصل زمستان و مناطق برف گیر و مرتفع نسبت به فصول دیگر و مناطق دیگر در سطح منطقه مورد مطالعه بیشتر و شدیدتر بوده است.
ارائه الگوی حکمروایی شایسته گردشگری عصر پساکرونای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست گذاری در برنامه ریزی توسعه گردشگری، مستلزم بهره گیری از شیوه های نوین در عرصه حاکمیتی شهری است. مطایق با این رویکرد، به کارگیری سیاست گذاری با تمرکز بر فرآیندهای «تدوین الگوی حکمروایی خوب گردشگری در عصر پساکرونا در ایران» الزامی است تا بتواند معضلات ناشی از این بیماری که بر بدنه صنعت گردشگری به صورت مضاعف فشار وارد می کند، را از طریق ارزیابی شاخصهای حکمروایی شایسته گردشگری تقلیل دهد و زمینه را برای اجرایی شدن آنها فراهم آورد. روش این پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی و با هدف کاربردی، با استفاده از مطالعات اسنادی و تحقیقات میدانی است. از ابزار مصاحبه برای بخش کیفی(تحلیل داده بنیاد) و تحصیل شاخصهای حکمروایی شایسته گردشگری بهره برده ایم. جامعه آماری شامل نخبگان و دست اندرکاران گردشگری کشور و نمونه آماری شامل 14 نفر از این افراد است که با ترکیبی از روش نمونه گیری هدفمند قضاوتی و گلوله برفی انتخاب شده اند. مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته ، با مقایسه داده ها در کدگذاری باز، محوری و انتخابی تا مرحله اشباع نظری و تفکیک مقولات فرعی و اصلی انجام گرفته است و برای تحلیل داده های به دست آمده از روش نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین(1998) استفاده شده است. نتایج این پژوهش، با توجه به شناسایی شاخصهای حکمروایی شایسته و معرفی شرایط علی بهره گیری از حکمروایی شایسته در صنعت گردشگری ایران، زمینه را در جهت شکل گیری پیامدهایی همچون؛ بهبود فضای کسب و کار بویژه پس از بحران رکود این صنعت به دلیل شیوع کووید-19، ایجاد مزیت رقابتی و ... از طریق فراهم کردن بسترهای مناسب من جمله: اقدامات سازمانی، تقویت و بهبود زیرساختها، قابلیت های فناوری و ... و بهره گیری از راهبردهای مدیریت اطلاعات و ارتباطات، استراتژی های بازاریابی، نظارت و پایش و ... فراهم کرد که به صورت یک الگو نمایش داده می شود.
تحلیل ادغام جت استریم قطبی و رودباد جنب حاره ای و تأثیر آن بر بارش های غرب ایران (مطالعه موردی 12 الی 15 دسامبر 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردش جت استریم قطبی و جنب حاره ای به صورت یک الگوی موج مانند در سراسر جهان می باشد. در طول فصل سرد سال با جهش جنوب سوی رودباد جنب حاره ای، الگوی جت استریم قطبی و امکان نفوذ آن به مناطق حاره ای، این دوجت استریم در مواردی با یکدیگر ادغام می شوند. در ماه دسامبر رودباد جنب حاره ای در حوالی عرض جغرافیایی 5/27 درجه شمالی استقرار می یابد که با توجه به استقرار جت استریم قطبی در عرض های میانه، این دو جت استریم در مواردی ادغام می گردند. برای بررسی فراوانی رخداد دو جت استریم و مطالعه اثر ادغام این دو رودباد بر الگوهای جوی تراز پایین تر و میزان بارش بر روی غرب ایران، داده های شبکه بندی شده مؤلفه های باد ماه دسامبر در طول دوره آماری 19-2010 از مرکز NCEPNCAR با تفکیک مکانی 5/2 درجه دانلود و با کد نویسی در نرم افزار گردز (Grads) نقشه های جت استریم تراز 300 هکتوپاسکال با فاصله زمانی 6 ساعته ترسیم شد. در طول دوره آماری این دو جت استریم طی روزهایی از طریق محور آن ها با یکدیگر ادغام شده اند. بررسی بارش روزانه ایستگاه های غرب کشور با روزهای ادغام دو جت استریم، مشخص شد که این رخداد در تمام موارد منجر به بارش سنگین نشده است. در دوازدهم دسامبر سال 2010 همراه با نصف النهاری شدن جت استریم قطبی و نفوذ آن به مناطق حاره ای، بر روی شمال عربستان، دریای سرخ و شمال شرق آفریقا هسته ی سرعت آن با هسته رودباد جنب حاره ای ادغام گردید. ادغام این دو جت استریم، گسترش عمودی جت به ترازهای پایین تر را به همراه داشته و در تراز میانی جو حرکت نصف النهاری زیاد کم ارتفاع مشاهده می گردد. در نتیجه کم فشار سودانی به سمت عرض های بالاتر جابجا شده و با کم فشار مدیترانه ای ادغام می گردد که منجر به رخداد بارش سنگین (110 میلی متر) است.
Impact of Change on Entrepreneurial Orientation Practices and SME Performance(Study of Selected Registered SMEs)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The development of the nation’s economy is supported by the growing diversity and enthusiasm of interest among academics, particularly in the transforming procedures with an entrepreneurial orientation. The study investigates changing entrepreneurial-oriented practices and the performance of SMEs utilizing a cross-sectional survey amongst the four top grocery registered SMEs operating in Ikorodu local government division of Lagos State, Nigeria. The tool for gathering data is a questionnaire with two sections: bio-data and research questions. While 100 respondents formed the sample size proportionally selected from the study focus. Pearson correlation is the statistical tool for data analysis. The study reveals that creativeness and alleviation of business loss have a highly significant impact on SMEs performance; with pro-activeness having a weak, but positive relevance on SMEs performance. In conclusion, to further improve and optimize entrepreneurial orientation practices and adapt to future threatening changes, firms need to strengthen the desire for healthy competition, identifying and targeting the weaknesses of their competitors. It is recommended that more innovativeness should be sought after as guiding principles for capability and adaptability to handle the complexity of the ever-changing business surrounding, while involvement in risk-taking should be adopted with inevitable zeal and willingness to attain organizational growth and improved performance. Pro-activeness should be given adequate consideration to maintain and surpass existing performance as opportunities come but once. Despite study limitations, future researchers may need to enlarge the sample size and create awareness of research conducted on SMEs generally. Keywords: Change, Entrepreneurial orientation, Performance, Practices, SMEs.
The Impact of Technological Progress on the Demand for Cash in Iran: an ARDL Modeling Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Technological progress has transformed the payment industry. Although alternative payment instruments such as bank cards share some characteristics with banknotes, they are not direct competitors to cash. First, cash possesses unique attributes—its functionality without electrical power and its inherent anonymity. Second, statistical data indicate that the ratio of cash to M1 has stabilized at approximately 10% in recent years, primarily due to its substitution with demand deposits. In this paper, we model the demand for banknotes by incorporating technology-related characteristics alongside conventional theories of money demand. Our approach has important implications for central bank, particularly in liquidity management, currency issuance, effective management of physical currency, and continued investment in digital payment infrastructures. We adopt a macroeconomic perspective that considers banknote demand from both transactional and asset viewpoints. To this end, we estimate an autoregressive distributed lag (ARDL) model, which allows us to analyze both short-term and long-term coefficients within a framework of model uncertainty. A key focus of our study is the estimation of a payment system development index using logistic growth and Gompertz models, through which we assess its impact on cash demand. Our empirical evidence supports the notion of S-shaped growth in the adoption of payment technologies. The findings demonstrate that advancements in the payment sector have led to a significant decline in cash demand. Moreover, while increased real economic activity exerts a positive and significant influence on cash demand, a higher opportunity cost of holding cash has a pronounced negative impact.
The Application of Game Theory in Determining Performance Tax Rates and Influential Factors(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The implementation of an effective tax system requires specific conditions, among the most critical being equity and efficiency. Taxation on income must align with the principle of the ability to pay; therefore, governments strive to set tax rates appropriately and impactfully. An disproportionate increase in income tax rates can lead to significant social repercussions on income distribution and public welfare. Consequently, calculating the optimal tax rate to maximize social welfare is deemed essential. This paper models the strategic interaction between taxpayers and the tax authority to achieve an optimal tax rate and identifies the factors influencing this rate. By designing a game among taxpayers, assumed to be uniformly distributed within the interval [0, 1], and evaluating the revenue generation of the tax authority, the paper delves into the game formulation and analyses the results. Findings indicate that the optimal tax rate exhibits an inverse relationship with the assessment rates set by investigating groups. Additionally, under specific conditions, the optimal performance tax rate has been determined to be 18%.
تأثیر سرمایه روانشناختی و سرمایه اجتماعی بر رفتارهای شهروندی سازمانی با میانجی گری مدیریت برداشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: سازمان ها برای دستیابی به مزیت رقابتی و بقای بلندمدت، نیازمند سرمایه های مختلفی هستند. در میان این سرمایه ها، سرمایه های ناملموس از جمله سرمایه فکری، سرمایه اجتماعی و سرمایه روانشناختی، نقشی حیاتی در ارتقای عملکرد سازمانی ایفا می کنند. با وجود مطالعات متعددی که به بررسی تاثیر سرمایه های ناملموس بر رفتارهای شهروندی سازمانی پرداخته اند، اما هنوز هم ابهامات و خلاءهایی در این زمینه وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سرمایه فکری، سرمایه اجتماعی و سرمایه روانشناختی بر رفتارهای شهروندی سازمانی با میانجی گری مدیریت برداشت انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری آن، شامل تمامی کارکنان شرکت به تعداد 400 نفر در سال مالی 1400بود. حجم نمونه بر اساس فرمول جی پاور 376 نفر به دست آمد، به خاطر افت آزمودنی 385 نفر انتخاب گردید و در نهایت 378 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه های سرمایه فکری (بونتیس، ۱۹۹۸)، سرمایه اجتماعی (ناهاپیت و گوشال، 1998)، سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007) و مدیریت برداشت (بولینو و ترنلی، 1999) و رفتار شهروندی (ارگان و کانوسکی، 1996) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری (SEM) و برآورد آماره های توصیفی در نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 26 و Amos نسخه 24 انجام شد. یافته ها: نتایج یافته ها نشان داد که مدیریت برداشت نقش میانجی در تاثیر سرمایه فکری و سرمایه روانشناختی در سازمان بر رفتارهای شهروندی سازمانی دارد (05/0>P). سرمایه فکری، سرمایه اجتماعی و سرمایه روانشناختی بر رفتارهای شهروندی سازمانی تاثیر دارد. همچنین مدیریت برداشت بر رفتارهای شهروندی سازمانی تاثیر دارد، ولی سرمایه اجتماعی بر مدیریت برداشت تاثیر نداشت، در نهایت نقش میانجی مدیریت برداشت در ارتباط بین سرمایه فکری و رفتارهای شهروندی سازمانی مورد تایید قرار نگرفت (05/0<P). واژه
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر افزایش گفتگوی مؤثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۱۷۲-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: برای بسیاری از مردم، ازدواج مهم ترین رابطه بالغانه است که در طول زندگی خود به آن وارد می شوند. یک پیمان آشفته زناشویی سبب درد و رنج می شود، در حالی که یک ازدواج شاد پیش بینی کننده بهزیستی و رفاه شخصی است. کیفیت ازدواج به مفهوم سازش یافتگی زوجی وابسته است و رضایت زوجین را فراهم می آورد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر افزایش گفتگوی مؤثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پژوهش از نوع پیش آزمون_ پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روانشناسی گلستان شهر کرمانشاه بود. از طریق نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بین زنان و مردان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گماشته شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های گذشت صفت بری و همکاران(2005) و گفتگوی موثر کوئین دام(2004) بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه25 انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد زوج درمانی هیجان مدار بر گفتگوی موثر و گذشت زناشویی در زوجین ناسازگار اثرگذار بود (سطح معناداری 05/0). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی هیجان مدار منجر به بهبود گفتگوی موثر و گذشت زناشویی می گردد.
بررسی روش یادگیری مشارکتی بر مهارتهای اجتماعی، توسعه مهارت های ذهنی و کاهش اضطراب اجتماعی دانشجویان با میانجیگری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۱۵۳-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: یادگیری مشارکتی به معنای افزایش توانایی هدایت کاوشگرانه و کاوش علمی است که می تواند با مهارت های اجتماعی، اضطراب و آمادگی ذهنی دانش آموزان مرتبط باشد. این در حالی است از آنجا که بر این متغیرها تأثیرگذار است ممکن است به وسیله برخی از ویژگی های شخصیتی معلم و دانش آموزان تسهیل کننده یا تعدیل گر باشد. بنابراین بررسی روابط این متغیرها برای تعیین نقش هر کدام یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط یادگیری مشارکتی بر مهارتهای اجتماعی، توسعه مهارت های ذهنی و کاهش اضطراب اجتماعی دانشجویان با میانجیگری هوش هیجانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان شهر میسان تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 171 نفر از دانشجویان شهر میسان بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش ازپرسشنامه یادگیری مشارکتی کریمی (1391)، هوش هیجانی از گولمن (2001)، مهارت های اجتماعی از گرشام و الیوت (1990)، مهارت های ذهنی از انجمن دانشکده ها و دانشگاه های آمریکایی(2007) و اضطراب اجتماعی از لاجرکا (1999) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که ضریب مسیر مستقیم یادگیری مشارکتی و هوش هیجانی به مهارت ذهنی، مهارت اجتماعی و اضطراب اجتماعی معنی دار است (05/0≥P). همچنین ضریب مسیر غیرمستقیم یادگیری مشارکتی به مهارت ذهنی، مهارت اجتماعی و اضطراب اجتماعی از طریق هوش هیجانی نیز معنی دار است (05/0≥P). نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان گفت که با آموزش یادگیری مشارکتی به دانش آموزان می توان مهارت های اجتماعی و ذهنی آن را ببهبود بخشید و سطح اضطراب اجتماعی را با انجام فعالیت های مشارکتی کاهش داد. و
کاربردتکنیک های داده کاوی در بهبود مدیریت نرخ تورم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد باثبات دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
113 - 144
حوزههای تخصصی:
بسیاری از اقتصاددانان و جامعه شناسان معتقدند اهمیت نرخ تورم بیشتر از دیگر شاخص های اقتصادی می باشد چرا که تورم آثار متعددی برجنبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه دارد. با این رویکرد، مطالعه حاضر به شناسایی کالا های گلوگاهی در زنجیره اقلام کالاهای اساسی در کشور می پردازد. جهت دستیابی به این هدف، 12 گروه کالاهای اساسی کشور که کالاهای اصلی تشکیل دهنده شاخص بهای کالاهای مصرفی (CPI) می باشد در ساختار یک گراف کامل جمع آوری شد. برای هر گره که نشانگر یک گروه از کالاهای اساسی می باشد پنج ویژگی در نظر گرفته شد. تورم سالیانه مربوط به هرگروه، میزان تاثیرگذاری در افزایش شاخص کل، تعداد زیرگروه های هرگروه اصلی، میزان وابستگی 12 گروه اصلی نسبت به هم و اولویت (میزان تقاضا) پنج ویژگی هر گروه می باشد. سپس با اجرای الگوریتم فروشنده دوره گرد بر روی این گراف به مسیری دست یافتیم که گروه خوراکی ها و آشامیدنی ها، همان گره گلوگاهی پژوهش می باشد. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان می دهد، مدیریت قیمت گذاری اقلام این گروه می تواند در طول زمان بر تورم سایر گروه ها نیز تاثیر داشته باشد.