فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
طلاق والدین یک رخداد سرنوشت ساز و مخاطره برانگیز در زندگی کودک است. مطالعه حاضر به دنبال شناسایی و دسته بندی آسیب های روان شناختی کودکان طلاق است. بدین منظور در پایگاه های داده های ایرانی شامل مگیران (Magiran)، مرکز اطلاعات علمی (SID)، پایگاه تخصصی نور (Noormags) و پرتال جامع علوم انسانی (Ensani)، در بازه زمانی 1402-1385 تعداد 3296 سند بازیابی شدند. سپس با استفاده از فهرست وارسی برنامه مهارت های ارزیابی انتقادی (CASP)، 26 سند بر اساس ملاک ارتباط، سودمندی و اعتبار مطالعه و تحلیل انتخاب شدند. یافته ها به استخراج 42 ملاک برای تبیین آسیب های روان شناختی کودکان طلاق و دسته بندی آن در قالب 2 بُعد درون فردی (26 ملاک) و بین فردی (16 ملاک) منجر شد. از میان ملاک های شناسایی شده، کودکان طلاق بیشتر با کاهش سلامت روان و عزت نفس و افزایش اضطراب، خشم و پرخاشگری مواجه بوده و از مشکلاتی نظیر ناسازگاری، افسردگی، غم، اندوه، انزوا و تنهایی رنج می برند. این آسیب های روان شناختی منشأ بسیاری از مشکلات اجتماعی و کژکارکردی ها است. ادامه روند نگران کننده، تصاعدی و گاهاً نمایی آمار های طلاق و تداوم رویکردها، تصمیم سازی ها، تصمیم گیری ها و اقدامات عمدتاً صوری، منفعل، واکنشی، جزیره ای و مقطعی حال حاضر، نه تنها می تواند سلامت فردی و خانوادگی را با مخاطرات جدی مواجه کند، بلکه بنیان فرهنگ اسلامی ایرانی را در ابعاد کلان امنیت عمومی و ملی با صدمات دوچندانی همراه می سازد. به نظر می رسد تداوم این روند خطرناک بزرگترین تهدید نرم جامعه است که بنیان، سلامت، بالندگی و پایداری فرهنگ اسلامی ایرانی را بشدت تهدید می کند.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شفقت به خود بر عزت نفس و تجربه شرم در زنان مبتلا به پرخوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مهر ۱۴۰۳ شماره ۷ (پیاپی ۱۰۰)
۱۶۰-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شفقت به خود بر عزت نفس و تجربه شرم در زنان مبتلا به پرخوری بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری۲ ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به اختلال پرخوری شهر تهران در سال 1400 بودند. ابتدا 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل جایگزین شدند. ابزارهای این پژوهش شامل شدت پرخوری گومالی و همکاران(1982BES,)، عزت نفس روزنبرگ (1989RSEs,)، شرم درونی کوک (1998Cook,) و شرم بیرونی گاس (1994Goss,) بود. از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد بین میانگین عزت نفس و تجربه شرم در هر دو گروه هیجان مدار و شفقت به خود در مرحله پس آزمون و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>P)، یعنی این دو مداخله به شکل معناداری نسبت به گروه کنترل باعث افزایش عزت نفس و کاهش تجربه شرم شده اند. همچنین نتایج آزمون بنفرونی برای مقایسه اثربخشی دو مداخله هیجان مدار و شفقت به خود نشان داد تفاوت معنی داری بین این دو مداخله در افزایش عزت نفس و کاهش تجربه شرم نمونه مورد مطالعه مشاهده نشد(05/0<P). بنابراین می توان گفت باوجود اثربخشی هر دو مداخله بر افزایش عزت نفس و کاهش شرم زنان مبتلا به پرخوری؛ ارجحیت یک مداخله بر دیگری از نظر آماری معنی دار نمی باشد.
نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علّی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
659 - 678
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیماری های مزمن مانند بیماری های قلیی عروقی علاوه بر علائم جسمانی، تغییرات روانشناختی را نیز در بیماران به وجود می آورند، که می تواند آسیب های ناشی از این بیماری را برای افراد و جامعه افزایش دهد. ازاین رو ضرورت پژوهش در مورد بررسی عوامل روانشناختی این بیماران در جهت افزایش سلامت روان آن ها ضروری است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علّی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که در سال 1401 به بیمارستان شهید چمران اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 218 نفر از بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورودی پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های تبعیت از درمان بیماری های مزمن (سیدفاطمی و همکاران، 1397)، پریشانی روانشناختی (لاویبند، 1995)، خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی (استکا و همکاران، 2015) و نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از استنباط های مقایسه دو یا چندگانه و رابطه ای در تحلیل داده ها و نرم افزار SPSS.22 و Amos.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد، مدل علّی تبعیت از درمان بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در بیماران مبتلا به عروق کرونری قلب برازش خوبی دارد (05/0 P>).
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند به بیماران مبتلا به عروق کرونری کمک کند تا با استفاده از مدیریت پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی به راهکارهای مؤثری برای مقابله با بیماری و رسیدن به یک پیامد پزشکی و روانشناختی مفید دست یابند.
اثربخشی توان بخشی شناختی بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
767 - 784
حوزههای تخصصی:
زمینه: توجه و بازداری پاسخ از مشکلات دانش آموزان نارسانویس هست که به درمان آن توجه چندانی نشده، لذا نیازمند مداخلات روانشناختی جدید از جمله توان بخشی شناختی است.
هدف: مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی توان بخشی شناختی بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس انجام شد.
روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دوره پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم و سوم ابتدایی مبتلابه اختلال نارسانویسی منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از مدارس عادی به مرکز مشاوره شرق ارجاع داده شده بودند. 14 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند؛ و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند و به پرسشنامه های تشخیصی نارسانویسی یعقوبی و همکاران (1400)، آزمون توجه انتخابی، تمرکز و تلاش مندی بریکن کمپ (2002) و آزمون برو- نرو هافمن (1984) پاسخ دادند. سپس گروه آزمایش به مدت ۱0 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش توان بخشی توجه و حافظه آرام نجاتی (1397) را دریافت کردند، ولی برای گروه گواه فقط آموزش های مدرسه ارائه شد. بعد از جلسات آموزش پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توان بخشی شناختی بر بهبود توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس در مقایسه با گروه گواه مؤثر بود و این نتایج در دوره پیگیری تداوم داشت (0/01 >P).
نتیجه گیری: آموزش توان بخشی شناختی با ایجاد محیط جذاب آموزشی می تواند به عنوان یک درمان مکمل در کنار مداخلات آموزشی دیگر برای افزایش توجه و بازداری استفاده شود.
مدل ساختاری اعتیاد به بازی های آنلاین براساس سیستم های مغزی-رفتاری: نقش میانجی گر همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اعتیاد به بازی های آنلاین یک نگرانی رو به رشد است که میزان شیوع آن در بین نوجوانان و جوانان حدود ۲/۱ تا ۵/۸ درصد برآورد می شود.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گر همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد به بازی های آنلاین انجام شد.
روش : پژوهش از لحاظ روش در زمره پژوهش های توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دوره ی اول متوسطه منطقه آموزش و پرورش بستک هرمزگان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد ۳۵۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری (۱۹۹۴)، همجوشی شناختی (۲۰۱۴)، پذیرش و عمل- نسخه دوم (۲۰۱۱) و اعتیاد به بازی های آنلاین (۲۰۰۲) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از مدل سازی ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب ۴۶/۰ و ۴۲/۰ به صورت مستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند (۰۰۱/۰< P). همچنین، سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب ۱۷/۰ و ۱۵/۰ با میانجی گری اجتناب تجربه ای و سیستم بازداری رفتاری با مقدار ضریب ۲۱/۰ با میانجی گری همجوشی شناختی به صورت غیرمستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند(۰۰۱/۰< P).
نتیجه گیری: متخصصان به منظور کاهش اعتیاد به بازی های آنلاین باید از یک سو جهت شناسایی حساسیت سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری، رگه های شخصیتی را مورد ارزیابی قرار داده و از سوی دیگر ضمن چالش های شناختی و گذشته نگر به دنبال کاهش سوءگیری های شناختی باشند.
مدل یابی روابط ساختاری صفات شخصیتی با اضطراب سخنرانی در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضطراب سخنرانی در محیط آموزشی یکی از شایع ترین و مهمترین اضطراب های اجتماعی است و نقش بسزایی در اضطراب تجربه شده توسط دانشجویان ایفا می نماید.
هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل روابط ساختاری صفات شخصیتی با اضطراب سخنرانی در دانشجویان انجام شد.
روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان کارشناسی رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل در سال تحصیلی1400-1401بود، که تعداد 136 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه صفات شخصیتی مکری و کاستا (1985) و اضطراب سخنرانی بارسولومی و هولیهان (2016) استفاده شد. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری بانرم افزارهای SPSS نسخه 18 و Amos انجام شد.
یافته ها: بر اساس نتایج بین صفات شخصیتی برون گرایی، گشودگی به تجربه، وظیفه شناسی، توافق پذیری با اضطراب سخنرانی رابطه منفی معنی دار(05/0>p) و بین صفت شخصیتی روان رنجوری با اضطراب سخنرانی در دانشجویان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد(05/0>p). همچنین نتایج معادلات ساختاری نشان داد برونگرایی(033/0-=β)، وظیفه شناسی(162/0-=β) و توافق پذیری(001/0=β) تاثیر منفی و روان رنجوری (533/0=β) تاثیر مثبتی بر اضطراب سخنرانی دارند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد صفات شخصیتی بر روی اضطراب سخنرانی تاثیر معنی داری دارد و مدل روابط ساختاری از برازش لازم برخودار بود. ازین رو اساتید باید از صفات شخصیتی آگاه باشند. چرا که ارزیابی شخصیت ممکن است در هدایت دانشجویان در یادگیری و بهبود سخنرانی بسیار مفید باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک منفی از تنیدگی و تاب آوری در سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
215 - 224
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک منفی از تنیدگی و تاب آوری در سالمندان مبتلابه دیابت نوع 2 بود. این پژوهش ازنوع نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان مبتلابه دیابت نوع دو در شهر کیش بودند که جهت استفاده از خدمات مراکز درمانی به دلیل ابتلاء به دیابت نوع دو در سه ماه دوم سال 1400 مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی 8 جلسه 90دقیقه ای، هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (PSS-14، 1997) و تاب آوری کانر و همکاران (CD-RISC، 2003) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس بااندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد اثر اصلی گروه برای ادراک از تنیدگی منفی (844/ ، 05/0> P، 1/151F=) و تاب آوری (548/ ، 05/0> P، 9/12F=) معنادار هستند؛ همچنین در متغیر ادراک منفی از تنیدگی اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (818/ ، 05/0> P، 6/125F=) و در تاب آوری نیز اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (445/ ، 05/0> P، 37/6F=) معنادار است (05/0P<). نتیجه گیری می شود درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ادراک منفی از تنیدگی و افزایش تاب آوری موثر است.
واکاوی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
223 - 234
حوزههای تخصصی:
چالش در درک نوجوانان، جزئی اجتناب ناپذیر از روابط میان والدین و نوجوانان امروزی است. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین انجام گرفته است. در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش شامل نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله پسر و دختر شهر سبزوار در بازه زمانی تابستان ۱۴۰۲ بودند که بر مبنای منطق نمونه گیری هدفمند ملاکی و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات در این مطالعه با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود که پس از مصاحبه با ۱۴ نفر به اشباع نظری رسید و تجزیه وتحلیل یافته ها نیز با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی انجام گرفت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه در زمینه شناسایی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین، منجر به شناسایی ۳۶ مقوله فرعی و ۴ مقوله اصلی تحت عنوان«شکاف بین نسلی»، «فقدان استقلال»، «فقدان حمایتگری» و «فقدان ارتباط مناسب» گردید. نتایج حاصل از این پژوهش ضمن افزایش بینش نسبت به آنچه در روابط بین والدین و نوجوانان جاری است؛ زمینه تدوین برنامه ها کاربردی با هدف اصلاح روابط والد و نوجوان و همچنین زمینه مداخلات مؤثر در اصلاح روابط والد- فرزندی را فراهم می آورد.
تحلیل روانشناختی رفتار فرماندهان جنگ در دوره اسطوره ای و پهلوانی شاهنامه فردوسی و ایلیاد و اودیسه هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۲۶۹-۲۵۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: با بررسی های انجام شده در این حوزه مشخص شد که تاکنون مطالعه ای به تحلیل روانشناختی رفتار فرماندهان جنگ در دوره اسطوره ای و پهلوانی شاهنامه فردوسی و ایلیاد و اودیسه هومر نپرداخته است. هدف: در این مقاله به تحلیل روانشناختی رفتار فرماندهان جنگ در دوره اسطوره ای و پهلوانی شاهنامه فردوسی و ایلیاد و اودیسه هومر پرداخته شده است. روش: روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و مبتنی بر سندپژوهی و نوع آن، تحلیلی-توصیفی است. یافته ها: بررسی تقابل در میان فرماندهان نشان می دهد که عنصر تقابل در این داستان ها بسیار برجسته و پررنگ است و در واقع طرح هر کدام از این داستان های تاریخی بر مبنای تقابل است. نوع تقابل ها در این داستان ها به دلیل تاریخی بودن آن ها، عمدتاً از نوع تقابل شخصیت های انسانی و به ویژه فرماندهان جنگ است و انگیزه های تقابل میان شخصیت ها نیز اغلب مواردی همچون جنگ قدرت، تمایل به کشورگشایی، تلاش برای برپایی عدالت و مبارزه با ظلم، انتقام جویی، مبارزه با انیرانی و نژادهای دیگر و... است. از منظر نظریه شخصیت شناسی آدلر نیز فرماندهان جنگ در این دو اثر بعضاً دارای عقده حقارت هستند و در راستای پوشش دادن نقاط ضعف خود، به قدرت نمایی و کشورگشایی روی آورده اند. نتیجه گیری: در مجموع، بااینکه داستان های منتخب، از نوع داستان های تاریخی هستند، اما مؤلفه های رویکرد و نظریه لوی استروس در آن ها دیده می شود و انگیزه این شخصیت ها از تقابل، صرفاً انگیزه های ذکرشده در کتب تاریخی نیست بلکه آرمان ها و اهداف و همچنین تیپ شخصیتی و خصایل روانی آن ها نیز در این تقابل ها تأثیر مستقیم گذاشته است که این موارد از نظر آلفرد آدلر نیز بررسی شده است.
ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس جهت گیری اخلاقی احساس گناه در جمعیت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: احساس گناه در نتیجه اختلاف ادراک شده بین رفتار افراد و اصول اخلاقی آن ها ایجاد می شود. با توجه به چندبعدی بودن مفهوم اخلاق، این هیجان نیز می تواند به شکل های متفاوتی بروز یابد. با این حال، ابزار معتبری که بتواند گرایش افراد به تجربه انواع مختلف احساس گناه را در جامعه ایران اندازه گیری کند، وجود ندارد. هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی مقیاس جهت گیری اخلاقی احساس گناه در ایران انجام شد. روش: این پژوهش از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری داده ها از نوع مطالعات پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بزرگسالان ایرانی فعال در شبکه های اجتماعی ایتا، اینستاگرام، واتس اپ و تلگرام در بازه زمانی فروردین تا اردیبهشت 1402 بود. تعداد 662 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس و به شکل آنلاین به ابزارهای پژوهش شامل مقیاس های جهت گیری اخلاقی احساس گناه (مانچینی و همکاران، 2022 الف)، آمادگی شرم و گناه (کوهن و همکاران، 2011)، چندش اخلاقی (تیبور و همکاران، 2009) و صفات سنگدلی و عاری از احساس (فریک، 2004) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های تحلیل عاملی تأییدی، ضریب همبستگی پیرسون، محاسبه آلفای کرونباخ و ضریب آزمون-بازآزمون، از طریق نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، ساختار 4 عاملی پرسشنامه را تأیید کرده و نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخودار است. ضریب همبستگی بین نمرات مقیاس MOGS و سایر ابزارهای پژوهش، بسته به نوع مقیاس، مثبت یا منفی و معنی دار به دست آمد (01/0 p<) که نشانگر اعتبار همگرای مقیاس بود. هم چنین، همسانی دورنی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در دامنه 65/0 تا 84/0 و ضریب آزمون-بازآزمون عامل ها (به فاصله دو هفته) بین 72/0 تا 89/0 محاسبه شد که نشان دهنده پایایی قابل قبول مقیاس بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، پژوهشگران می توانند از این مقیاس به عنوان ابزاری مختصر و قابل اعتماد جهت ارزیابی گرایش افراد به تجربه انواع مختلف احساس گناه در جامعه ایران استفاده نمایند.
مدل ساختاری اختلال پانیک بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
234 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری اختلال پانیک بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی بود. طرح پژوهشی، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال پانیک بود که در سال 1402 به کلینیک های روانشناسی و مشاوره ای سطح شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری پژوهش شامل 132 نفر از این افراد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (2005)، حساسیت اضطرابی ریس و پترسون (1985)، ذهنی سازی دیمیتروویچ (2017) و اختلال پانیک لیبوویتز (1984) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزار SPSS26 و AMOS24 استفاده شد. متغیر پیش بین طرحواره های ناسازگار اولیه به صورت مستقیم (β=0/39) و غیرمستقیم با میانجی گری حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی (β=0/15)، (β=0/12) بر اختلال پانیک دارای تأثیر مثبت و معنادار بود (0/01>p). همچنین حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی دارای تأثیر مستقیم (β=0/45)، (β=0/49) بر اختلال پانیک بودند (0/01>p). نتایج پژوهش حاکی از آن بود که طرحواره های ناسازگار اولیه می تواند پیش بین قوی اختلال پانیک باشد و در این میان حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی به عنوان متغیرهای میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اختلال پانیک است. برگزاری کارگاه های آموزشی در زمینه طرحواره های ناسازگار اولیه، حساسیت اضطرابی و ذهنی سازی توصیه می گردد و همچنین مداخلات درمانی باید به این عوامل بپردازند.
واکاوی تجربه زیسته زوجین در انواع و علل دخالت خانواده های اصلی: مطالعه پدیدارشناسی
حوزههای تخصصی:
زمینه: خانواده اصلی و کم وکیف ارتباط زوجین با آن از عواملی است که بنا به گزارشات بالینی در ایجاد و دامن زدن به تعارضات زناشویی نقش تعیین کننده ای دارد.
هدف: هدف این پژوهش، بررسی و طبقه بندی اطلاعات بر مبنای تجربه زیسته زوجین از دخالت خانواده های اصلی در زندگی مشترک آنان و طبقه بندی علت این دخالت ها بود.
روش: روش مطالعه، کیفی و از نوع پدیدار شناسی بود. نمونه 15 نفر از زوجین شهر کرمان بودند که با روش هدفمند انتخاب شدند. سپس مصاحبه های نیمه ساختار یافته با آنان صورت گرفت و اطلاعات با روش کلایزی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها نشان داد که انواع دخالت ها در شش مقوله اصلی شاملِ دخالت در امور شخصی زوجین، دخالت در شکل و نوع ارتباط با همسر و خانواده همسر، دخالت مربوط به امور فرزندان، انتظارات، تفکرات و رفتارهای غیرمنطقی خانواده های اصلی، دخالت در امور شخصی فرد، ارتباط با مرز نامشخص؛ و علل دخالت ها در پنج مقوله اصلی شامل وابستگی، وجود خطاهای شناختی، سلطه گری، کمک به موفقیت زندگی زوجین و وجود تفاوت بین زوجین و خانواده ها، تقسیم بندی می شود.
نتیجه گیری: به نظر می رسد نتایج حاصل از این پژوهش می تواند به مشاوران و روان شناسان در مراکز مشاوره و مراکز شبه خانواده و مؤسسات آموزشی کمک کند تا تحلیل واقع گرایانه تری نسبت به دخالت خانواده های اصلی در زندگی زناشویی زوجین داشته باشند.
The Mediating Role of Health-Promoting Lifestyle in Stressful Life Events and Health Indicators of Patients with Irritable Bowel Syndrome: a Salutogenic Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۱ - Serial Number ۱۹, Winter ۲۰۲۴
47 - 62
حوزههای تخصصی:
Objective: Irritable bowel syndrome is a chronic psychosomatic disease. Stressful events play a critical role in this disease, and lifestyle modification is one of the treatment priorities for these patients. The present study aimed to examine the role of health-enhancing lifestyles among stressful life events and salutogenic health indicators in these patients.
Method: Data analysis was done by structural equation modeling. The statistical population included all patients with irritable bowel syndrome referred to Imam Sajjad Hospital in Tehran in 2019 and 2020. The statistical sample was 229 patients selected through Purposive sampling and diagnosed by a psychiatrist based on ROME-IV criteria. Research tools included the Bringsen Salutogenic Health Indicators Scale, Sarason Life Events Inventory, and Walker HealthPromoting Lifestyle Profile-II. Data analysis was done by SPSS-20 and LISREL-8 software. Ethical considerations based on confidentiality, respect for the rights of individuals, human dignity, and avoiding harming the participants and distorting information were observed. Also Participants had full authority to withdraw from the study at any time.
Results: The relationship between lifestyle (t=2.723, ß=0.17) and stressful events (t=-2.31, ß=-0.42) with salutogenic health indicators was significant. The mediating role of lifestyle between life events and salutogenic health indicators was meaningful at P<005 and a standard coefficient (0.0-13.11).
Conclusion: It seems that lifestyle and control over stressful events affect the health indicators of patients with irritable bowel syndrome. Therefore, it is suggested to provide appropriate training programs to control and manage stressful events and provide strategies to modify lifestyle to improve health.
Comparison of The self-compassion and body image of women from different ethnicities (Azeri, Kurdish, Persian) Urmia city(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۵, Issue ۲, June ۲۰۲۴
109 - 120
حوزههای تخصصی:
Aim: This study aimed to compare the self-compassion and body image of women from different ethnicities (Azeri, Kurdish, Persian) in Urmia city, and in fact, The goal was to create a fundamental understanding of the phenomenon of the subject of research.Method: This is Causal-comparative research whose statistical population consisted of 342 women who were selected in 2022. Through a Stratified Sampling method, Statistical populations were chosen based on inclusion criteria and randomly assigned (Stratified random sampling). Data collection tools included a demographic checklist NEF(2003) Self-compassion scale (SCS); Cash et al(1990)Multidimensional Body- Self Relations questionnaire (MSRQ). Analysis of covariance (ANCOVA) was applied by the SPSS-26 program. Result: Therefore, according to the results of the present study, There is no significant difference in the level of self-compassion (F=0.64 and P < 0.05) and body image(F=0.66 and P < 0.05) among different ethnicities. Based on this basic research, it is suggested that psychosocial variables should be investigated more in future research because a better understanding of them, provides a framework by which we can understand how we identify ourselves, and how we interact in groups and in society.
طراحی و ساخت ابزار سنجش "مخاطرات روانی و اجتماعی محیط کار"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی ابزار سنجش "مخاطرات روانی و اجتماعی در محیط کار" در سال 1402 انجام شد.
روش: این پژوهش با بررسی متون بالادستی و نیز با نظرخواهی از خبرگان (20 خبره) به صورت آمیخته اکتشافی از نوع توسعه ابزاری انجام شد. جهت جمع آوری داده ها در بخش کیفی علاوه بر بررسی متون، از مصاحبه نیمه ساختارمند نیز استفاده گردید و در بخش کمّی ابزار تدوین شده دستاورد بخش کیفی، به عنوان زیربنای پژوهش قرار گرفت و اینگونه آمیختگی بخش کیفی با کمّی صورت پذیرفت. در بخش کمی از بین افراد شاغل، 62 نفر (زن و مرد) به شیوه تصادفی انتخاب شده و نمونه را تشکیل دادند. روش تحلیل داده ها تحلیل مضمون، محاسبه شاخص روایی محتوا، نسبت روایی محتوا، نمره تاثیر، توان افتراقی و همسانی درونی، بود.
یافته ها: یافته های حاصل از بخش کیفی با بررسی اسنادبالادستی تعداد 69 مولفه موثر در مخاطرات روانی-اجتماعی و اثرات آن بر ارزیابی محیط کار را نشان داد که براساس آن استخر اولیه با 83 گویه تهیه شد. پس از قرار دادن استخر اولیه گویه ها در اختیار خبرگان، یافته های حاصل از بررسی CVI و CVR نشان داد تعداد 31 گویه از دید خبرگان از کیفیت لازم برخوردار نبوده و حذف شدند. در خصوص IS، DP و IC نیز برای همه 52 گویه باقی مانده به ترتیب مقادیر بالاتر از 5/1، 1 و 7/0 حاصل شد.
نتیجه گیری: به طور کلی می توان گفت فرم 52 گویه ای تهیه شده شرایط لازم جهت بررسی در سطح نمونه اصلی گروه هدف را دارد و می توان آن را در نمونه وسیعی از گروه هدف، جهت دستیابی به ساختار نهایی و نمرات هنجار به کار گرفت.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان دارای علائم کژکاری جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
77 - 89
حوزههای تخصصی:
کژکاری جنسی معمولا با نبود تعادل و ابرازگری هیجانی و کاهش عزت نفس روانشناختی و جنسی همراه است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان دارای علائم کژکاری جنسی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری است. جامع ه آم اری زن ان متأه ل مبتلا ب ه ک ژکاری جنس ی بود ک ه ب ه مراک ز مش اوره ش هر تهران در فاصله ماه های بهمن 1401 تا اردیبهشت 1402 مراجعه کردند. نمونه پژوهش 30 نفر از زنان مبتلا به کژکاری جنسی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه (15 نفره) آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد جنسی زنان، شاخص عزت نفس جنسی زنان و آزمون عاطفه خودآگاه استفاده شد. گروه آزمایشی طی 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت روان درمانی مبتنی بر شفقت قرار گرفتند و گروه گواه درمانی دریافت نکرد. داده ها با نرم افزار SPSS.24 و با استفاده از تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل گردید. نتایج حاصل نشان داد که بین پس آزمون و پیگیری گروه آزمایشی و گواه در نمرات عزت نفس جنسی و هیجان های خودآگاه تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥P). بر اساس این نتایج روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان مبتلا به کژکاری جنسی اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود تحقیقات بیشتری در خصوص اثربخشی این رویکرد و مقایسه آن با سایر روش های درمان مبتنی بر شواهد در نمونه های بزرگتر صورت گیرد.
تاثیر درمان فراشناختی- تحلیلی بر توانمندی من پرستاران دچار اضطراب و افسردگی بخش های کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
25 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر درمان فراشناختی - تحلیلی بر توانمندی من پرستاران دچار اضطراب و افسردگی بخش های کووید-19بود.روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش تک آزمودنی نیمه آزمایشی(کمی) از نوع A-B است. جامعه آماری، پرستاران مبتلا به اختلال اضطراب و افسردگی مراجعه کننده به مراکز روانشناختی شهر زاهدان بودند. 3 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند و به مدت 10 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی توانمندی من استفاده شد. از تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی برای تحلیل داده ها استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که داده های دو مرحله ی خط پایه و مداخله از ناهمپوشانی مناسبی برخوردارند. تایو-یو برای سه شرکت کننده به ترتیب (93/0، 82/0، 82/0)، هجز–جی به ترتیب (73/1، 5/1، 84/0) و نمره شاخص تغییر پایا به ترتیب (6/117، 96/21، 9/55) به دست آمد، که افزایش نمرات با اندازه اثر بالا و تغییر قابل اطمینان را نشان می دهد.نتیجه گیری: درمان فراشناختی تحلیلی بر توانمندی من پرستاران تاثیر دارد. به مدیران مراکز بهداشتی-درمانی و روانشناسان توصیه می شود، که درمان فراشناختی تحلیلی را در برنامه های پیشگیری و درمان مشکلات روانشناختی افراد بخصوص پرستاران، مد نظر قرار دهند.
The Correlation between Perfectionism and Cognitive Flexibility with Math Learning in Students: The Mediating Role of Achievement Anxiety(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted to investigate the mediating role of achievement anxiety in the relationship between perfectionism and cognitive flexibility in math learning in students. The study was correlational using structural equation modeling. The statistical population included senior high school female students in the academic year of 2022-2023. According to the obvious variables, allocation of 25 coefficients, and taking into account the incomplete questionnaires, 231 students were selected by convenience sampling. The instruments included Hewitt and Flett’s perfectionism (1991) questionnaire, Dennis and Vander Wal's cognitive flexibility (2010) questionnaire, and Alpert and Haber's achievement anxiety (1960) questionnaire. Also, the students’ math scores at the end of the semester were used to measure their math learning. The data were analyzed by Pearson's correlation coefficient test and structural equation modeling using SPSS18 and AMOS24 software. The results showed that perfectionism and achievement anxiety have a negative direct effect, and cognitive flexibility has a positive direct effect on math learning. Also, perfectionism and cognitive flexibility have an indirect effect on math learning through achievement anxiety. The research model was also confirmed and the result showed that the variable measurement models have a good fit and 41% of the math learning variance is explained by the research variables. The findings of this research can be beneficial for teaching and learning of students. With educational planning and helping students, their cognitive capacities and competencies can be increased and their mathematical learning can be effectively improved.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
36 - 51
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بیماری های پوستی و سالک اصفهان بود که در این میان تعداد ۲۰ نفر با روش نمونه گیری دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل (۱۰ نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. هر دو گروه پرسشنامه های اضطراب بک (۱۹۸۸) و درماتولوژی کیفیت زندگی (۲۰۰۴) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کردند و پس از اتمام دوره هشت جلسه ای روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی (هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای به مدت هشت هفته) مجدداً پس آزمون و یک ماه بعد پیگیری برای گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزارSPSS. ۲۳ مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: براساس یافته های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مشخص شد که روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی میانگین نمرات اضطراب را کاهش و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو را افزایش داد.نتیجه گیری: با توجه به اینکه روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو تأثیر دارد، لذا آموزش این رویکرد درمانی به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر برای کاهش اضطراب و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو توصیه می شود.
ارتباط بین سبک دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی در مبتلایان به درد مزمن: نقش میانجی ناگویی هیجانی و تعدیل گری تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
45 - 62
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درد مزمن به عنوان یک مشکل شایع می تواند بر سلامت جسمانی، بهزیستی روانی و کیفیت زندگی بیماران تأثیر گذارد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری ناگویی هیجانی و تعدیل کنندگی تاب آوری در رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مبتلایان به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر کاشان در سال 1401 بودند که از میان آن ها تعداد 181 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات پرسشنامه های سبک دلبستگی (کالینز و رید، 1989)، پرسشنامه ناگویی هیجانی (تورنتو، 1992) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون،2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی-فرم کوتاه به کاربرده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد ناگویی هیجانی رابطه بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و کیفیت زندگی (۰1/۰p<،347/۰-β=) و دلبستگی ناایمن وابستگی و کیفیت زندگی (۰5/۰p<،188/۰-β=) مبتلایان به درد مزمن را میانجی می کند. همچنین تاب آوری رابطه بین ناگویی هیجانی و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن را تعدیل می کند (۰5/۰p<،121/۰-β=).
نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به درد مزمن سبک دلبستگی ناایمن می تواند از طریق ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تاب آوری عامل محافظت کننده تأثیر منفی ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی این بیماران است. این نتایج تلویحات مهمی برای متخصصان بالینی و تحقیقات در زمینه روانشناسی سلامت دارد