فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ارتباطات میان فردی در سالهای اخیر بطور مداوم مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یک الزام مهم برای انجام عملکرد شغلی موفق در سازمان ها مطرح بوده است. مطالعه حاضر با هدف ارائه الگوی مفهومی مهارتهای ارتباط میان فردی مدیران و کارکنان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان انجام شد. روش ها: پژوهش با رویکرد ترکیبی انجام شد. در مرحله کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای اشتراس کوربین(2008)، با بررسی متون و مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته با 10 نفر از مدیران و کارکنان آموزشی خبره در زمینه موضوع مورد مطالعه، الگوی مهارتهای ارتباطی میان فردی طراحی و در بخش کمی، برازش الگو با تکمیل پرسشنامه توسط 200 نفر نمونه تحقیق، از طریق تحلیل عاملی تاییدی و با استفاده از نرم افزار لیزرل تعیین شد. یافته ها: در مرحله اول کدگذاری باز، 216 مفهوم به دست آمد. داده های مرحله دوم کدگذاری باز و محوری، در قالب 90 مفهوم و 16 مقوله عمده طبقه بندی شد. سپس برحسب ویژگیهای شرایطی، تعاملی/فرایندی و پیامدی طبقه بندی شدند. در مرحله کدگذاری انتخابی، مقوله ارتباط بر اساس کرامت انسانی، به عنوان مقوله مرکزی انتخاب شد. مدل مفهومی بر اساس 61 گویه و در 12 عامل تایید و شاخص ها نشان دهنده برازش مناسب مدل بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد مدل مفهومی شامل مولفه های ویژگی های فردی، خصوصیات حرفه ای، بروز رفتارهای مدنی، تقویت روابط انسانی، اجتماعی، توجه به اصول اخلاقی و ایدئولوژیکی، بروز رفتارهای انحرافی و نابهنجار سازمانی، کیفیت زندگی کاری، عوامل ساختاری و مدیریتی، برقراری ارتباط بر اساس کرامت انسانی، بهبود نگرش های سازمانی و تعالی سازمانی، می تواند مهارت های ارتباطی میان فردی بر اساس کرامت انسانی را بطور مناسب تبیین نماید.
Structural Model for Predicting Psychological Well-being and Emotional Regulation Based on Resilience and Self-Efficacy in MS Patients(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Multiple Sclerosis (MS) is one of the most common chronic diseases of the central nervous system, and the disability resulting from the disease impacts self-efficacy and various mental health dimensions of these patients. Therefore, the present study aimed to propose a structural model for predicting psychological well-being and emotional regulation based on resilience and self-efficacy among MS patients in Tehran. Methods: Given its objective, this research is of the applied type and descriptive in nature concerning data collection methods, specifically employing structural equation modeling. The statistical population of this study included all individuals with MS attending treatment centers in Tehran in 2021, with a minimum sample size estimated at 150. The variables studied were based on the Ryff's Psychological Well-being Scale, the Gross and John's Emotional Regulation Questionnaire, the Connor-Davidson Resilience Scale, and the Schwarzer and Jerusalem's Self-Efficacy Scale. Ultimately, data were analyzed using structural equation modeling in AMOS software. Findings: According to the study's findings, all standardized coefficient values related to the dimensions of the latent variables were higher than 0.4, indicating that this measurement model has adequate reliability regarding the items of latent variables. Critical ratio values are usually introduced as validity parameters associated with the structural model and, in this study, all values were significant and outside the range of (-1.96, 1.96), with Cronbach's alpha and composite reliability values greater than 0.7 and AVE values greater than 0.5. Conclusion: Thus, the model enjoys appropriate validity and reliability.
تدوین بسته آموزش سرمایه های روان شناختی و ارزیابی اثربخشی آن بر ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته آموزشی سرمایه های روان شناختی و ارزیابی اثربخشی آن بر ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده انجام گرفت. روش پژوهش حاضر در بخش کیفی، تحلیل مضمون به روش قیاسی و در قسمت کمی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده بود که در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. در این پژوهش تعداد 34 دانش آموز طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش آموزش سرمایه های روان شناختی را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ناگویی هیجانی (AQ) و سیاهه رفتاری کودکان و نوجوانان (CABI) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش سرمایه های روان شناختی از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. همچنین این بسته بر ناگویی هیجانی (0001>P؛ 35/0=Eta؛ 02/17=F) دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده تأثیر معنادار دارد (001/0p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش سرمایه های روان شناختی با بهره گیری از مبانی تاب آوری، خوش بینی، امید و خودکارآمدی می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده مورد استفاده گیرد.
اثربخشی قصه گویی بر کمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دو زبانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
17 - 33
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قصه خوانی در زبان آموزی، آشنایی با فرهنگ ها، آموختن اخلاقیات، و افزایش مهارت های گوش دادن نقش بسزایی دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی قصه خوانی برکمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دوزبانه دوره ابتدایی بود. روش: طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی دوزبانه پایه های سوم تا ششم شهر بانه در سال تحصیلی 1401 بودکه از بین آنها ابتدا با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 338 دانش آموز انتخاب شدند. در مرحله نهایی 30 دانش آموز با بیشترین نمره در آزمون کمرویی به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 دانش آموز) و گواه (15 دانش آموز) به شیوه تصادفی جایدهی شدند. گروه آزمایش 11 جلسه 90 دقیقه ای به مدت دو ماه در جلسات قصه خوانی شرکت کردند، اما برای گروه گواه هیچ مداخله ای انجام نشد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ها ی همدلی داویس (1980)، کمرویی چیک–بریگز (1990)، و آزمون معلم ساخته درس فارسی استفاده شد که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه آزمایش و گواه اجرا شد. جهت در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی در پایان مطالعه، دو جلسه قصه خوانی برای گروه گواه برگزار شد. در پایان داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک و چندمتغیره در محیط نرم افزار 24SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین گروه های آزمایش وگواه در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. قصه خوانی بیشترین تأثیر را بر زیرمقیاس پریشانی و دوری گزینی (78/26 = F و 0001/0 =P)، دغدغه همدلان ه (42/46 = F و 0001/0 =P)، و پیشرفت درس فارسی داشته است. نتیجه گیری: قصه گویی به دانش آموزان کمک می کند تا از تاثیر رفتارشان بر احساسات دیگران آگاه شوند، در نتیجه همدلی آنها افزایش می یابد. همچنین زمانی که دانش آموزان به طور مکرر برای همکلاسی های خود قصه می خواند، کمرویی آنها کاهش می یابد، و قصه خوانی موجب تقویت زبان فارسی دانش آموزان دوزبانه و در نتیجه پیشرفت تحصیلی آنها می شود. پیشنهاد می شود قصه خوانی در قالب برنامه درسی جداگانه یا همراه با درس فارسی دانش آموزان ابتدایی اجرا شود.
عوامل کلیدی رضایتمندی دانشجویان از آموزش به شیوه الکترونیکی: با رویکرد فراترکیب
حوزههای تخصصی:
زمینه: آموزش به شیوه الکترونیکی در چند دهه اخیر سیستم آموزشی را با انقلابی عظیم مواجه کرده است. یکی از مهم ترین شاخصه های کیفیت آموزش به شیوه الکترونیکی، رضایتمندی است که در موفقیت دوره ها نقش حائز اهمیتی ایفا می نماید. تدریس به عنوان مهم ترین فعالیت آموزشی، نقش کلیدی در عملکرد مؤثر نظام های آموزشی و بهبود کیفیت یادگیری و در نهایت رضایتمندی دانشجویان دارد. تدریس اثربخش اساتید و رویکرد عمیق دانشجویان به یادگیری، می تواند از زمینه های تعیین کننده کیفیت یادگیری و رضایتمندی باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل کلیدی رضایت مندی دانشجویان از آموزش به شیوه الکترونیکی و متعاقباً ارائه یک الگو انجام شده است. روش: تجزیه و تحلیل داده های پژوهش حاضر به روش آمیخته اکتشافی انجام گرفته است. در بخش تحلیل کیفی از رویکرد فراترکیب کیفی به منظور اعمال بازنگری های عمیق و دقیق در حیطه مورد بررسی استفاده شده است. بدین صورت که بر مبنای جستجوهای نظام مند صورت گرفته ۳۲۶۶ مقاله شناسایی شد که پس از ارزیابی های نهایی این تعداد به ۳۲ مقاله تقلیل یافت. در نهایت پژوهش های منتخب با استفاده از کدگذاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و به کمک روش کمی آنتروپی شانون میزان اهمیت و اولویت هر یک از کدهای شناسایی شده مشخص گردید. یافته ها: براساس یافته های پژوهش، کد های تعامل دانشجو- دانشجو، تعامل دانشجو- استاد، امکانات ارتباطی پیشرفته در بسترهای آموزشی، مدیریت زمان و توجه به تنوع روش ها و فعالیت های یادگیری بیشترین ضریب اهمیت را در رضایتمندی دانشجویان از آموزش به شیوه الکترونیکی داشتند. نتیجه گیری: در این پژوهش، الگوی عوامل کلیدی رضایت مندی دانشجویان از آموزش به شیوه الکترونیکی در قالب هشت دسته شامل عوامل مرتبط با ارتباطات، عوامل مرتبط با محتوا، عوامل فنی، عوامل انسانی، عوامل سازمانی، عوامل حمایتی، عوامل مرتبط با فنون تعلیم و پیامد ها ارائه گردید که می تواند راهگشای طراحان و سیاست گذاران آموزش عالی در راستای بهبود اجرای دوره های آموزش به شیوه الکترونیکی باشد.
تأثیر آموزش معنادهی به زندگی با رویکرد درمان یکپارچه توحیدی بر اضطراب وجودی دختران نابینای شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه روان شناسی اسلامی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
129 - 115
حوزههای تخصصی:
برساخت های اجتماعی، انگاره ها و پیش فرض های فرهنگی شکل گرفته در مورد نابینایان به ویژه دختران نابینا، احساسات نامطلوبی را در افراد نابینا برمی انگیزند و معمولاً رنج مضاعفی را به آنها تحمیل می کنند. اضطراب از مهم ترین احساسات نامطلوبی است که در دختران نابینا وجود دارد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش معنادهی به زندگی با رویکرد درمان یکپارچه توحیدی بر اضطراب وجودی در دختران نابینا، انجام شد. در این مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه، 3۰ نفر از دختران نابینا از کلیه دختران عضو جامعه نابینایان استان یزد در سال 14۰2 به صورت در دسترس انتخاب شدند؛ سپس به دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند، هر دو گروه قبل از مداخله با آزمون اضطراب وجودی مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش در آموزش 1۰ جلسه ای 5/1 ساعت معنادهی به زندگی به شیوه گروهی شرکت کردند؛ سپس پس آزمون از دو گروه به عمل آمد و داده ها با استفاده از نرم افزار نسخه 25 و آزمون کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل نشان داد که در بررسی تفاوت گروه ها در پس آزمون بین نمرات گروه آزمایش و کنترل در اضطراب وجودی تفاوت معنادار وجود دارد. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش معنادهی به زندگی با رویکرد درمان یکپارچه توحیدی باعث کاهش اضطراب وجودی دختران نابینا و مؤلفه های آن می شود.
مقایسه اثربخشی خانواده درمانی نظام عاطفی بوئن و درمان راه حل محور بر طلاق عاطفی، دلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی زوجین متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۱۲۰-۱۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور بر طلاق عاطفی، دلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی زوجین متقاضی طلاق بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه های شهر ساری در سال 1400 بود. انتخاب نمونه از مراکز خدمات روانشناختی شهر ساری به روش هدفمند بود. حجم نمونه 42 نفر تعیین شد که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور و کنترل، هر گروه 14 نفر (7 زوج) گمارش شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش طلاق عاطفی گاتمن (2010، GED)، دلزدگی زناشویی کایزر (1993، MDS) و تمایزیافتگی عاطفی (1988، DSI) بود. گروه های آزمایشی در طی 8 جلسه 60 دقیقه ای خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور را دریافت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری در سطح معناداری 05/0 تحلیل گردید. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون طلاق عاطفی ودلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی در سه گروه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو گروه آزمایش تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود نداشت. با توجه به اثربخشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور در زوجین متقاضی طلاق، استفاده از این مداخلات در مراکز مشاوره پیشنهاد می گردد.
Predicting the quality of teachers' working life based on organizational citizenship behavior and psychological empowerment: A study of elementary school teachers in Rasht city
حوزههای تخصصی:
AbstractThis study aimed to predict the quality of working life from organizational citizenship behavior and psychological empowerment in elementary school teachers in Rasht city, Iran. The research's statistical population consisted of all government and non-government primary school teachers employed during the academic year 2024-2025, from which a sample of 150 individuals was chosen, and they were requested to complete questionnaires regarding Organizational Citizenship Behavior, Psychological Empowerment, and Quality of Work Life. The results were evaluated using SPSS-24. The Pearson correlation coefficient and regression analysis were utilized to interpret the data. The findings indicated that organizational citizenship behavior and psychological empowerment positively and significantly correlated with the quality of work life among primary school teachers. The two predictors accounted for 41% of the variance in quality of work life, leading to the conclusion that organizational citizenship behavior and psychological empowerment were strong predictors of the quality of work life for elementary school teachers in the city of Rasht in Iran.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار بر سوگ در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۲۰۰-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان هیجان مدار بر سوگ مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه گواه با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود که از خدمات بنیاد نیکوکاری کنترل سرطان ایرانیان مشهد در سه ماه آخر سال 1402 برای بیماران خود بهرمند می شدند. نمونه شامل ۴۵ نفر بود که به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه های مداخله درمان شناختی رفتاری یونگ (2001) را طی 10 جلسه 90 دقیقه ای و درمان هیجان مدار گرینبرگ (2006) را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفته ای یک بار دریافت نمودند. داده ها با استفاده از مقیاس سوگ پیش بینی کننده (AGS) هولم و همکاران (2019) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس آمیخته مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت؛ هر دو درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار باعث کاهش نمرات سوگ مراقبین بیماران مبتلا به سرطان مؤثر شد (05/0>p). همچنین براساس نتایج بدست آمده درمان هیجان مدار در بهبود سوگ مراقبین بیماران مبتلا به سرطان اثربخشی بیشتری از درمان شناختی رفتاری دارد (05/0>p). نتایج نشان می داد که درمان هیجان مدار، احتمالا مداخله کارآمدتری در مقایسه با درمان شناختی رفتاری برای بهبود سوگ مراقبین بیماران بوده است.
پیش بینی سرخوردگی زناشویی بر اساس ویژگی های شخصیتی با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۲۱۰-۲۰۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ویژگی های شخصیتی با سرخوردگی زناشویی شده انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانشجویان زن متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال تحصیلی 1403-1402 بود. به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای تعداد 238 نفر انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس سرخوردگی زناشویی (MDS، کایزر، 1993)، پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO-FFI، مک کری و کاستا، 1985) و پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (CERQ، گارنفسکی و کرایج، 2006) بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل مسیر حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که ویژگی های شخصیتی گشودگی و مردم آمیزی به صورت مستقیم قادر به پیش بینی سرخوردگی زناشویی بودند (۰01/۰p‹). همچنین اثر غیرمستقیم متغیر های روان رنجورخویی، برون گرایی و با وجدان بودن به متغیر سرخوردگی زناشویی از طریق تنظیم شناختی هیجان سازش یافته معنادار بود (001/0p<). از سویی دیگر اثر غیرمستقیم متغیر های گشودگی و مردم آمیزی به متغیر سرخوردگی زناشویی از طریق تنظیم شناختی هیجان سازش نیافته معنادار بود (001/0p<). این نتایج نشان می دهد که ویژگی های شخصیتی با توجه به نقش مهم تنظیم شناختی هیجان می توانند تبیین کننده سرخوردگی زناشویی باشند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر ضروری است.
روابط ساختاری حمایت اجتماعی ادراک شده با ولع مصرف در افراد وابسته به مواد تحت درمان نگه دارنده با متادون: نقش میانجی حساسیت اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۰۶-۸۵
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی حساسیت اضطرابی در روابط بین حمایت اجتماعی ادراک شده و ولع مصرف در افراد وابسته به مواد تحت درمان نگه دارنده با متادون انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل همه بیماران وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز درمان نگه دارنده با متادون شهرستان خرم آباد در سال 1402 بود. برای تعیین حجم نمونه، از قاعده کلی کلاین (2015) استفاده شد. با در نظر گرفتن 12 متغیر قابل مشاهده و پیش بینی ریزش احتمالی، تعداد 220 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه حساسیت اضطرابی، پرسش نامه حمایت اجتماعی ادراک شده و پرسش نامه ولع مصرف بود داده ها با روش همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-26 و روش مدل سازی معادلات در نرم افزار AMOS-24 و تحلیل شدند. یافته ها: حمایت اجتماعی ادراک شده اثر مستقیم و منفی معناداری بر ولع مصرف داشت، در حالی که حساسیت اضطرابی اثر مستقیم و مثبت معناداری بر ولع مصرف نشان داد. علاوه بر این، حساسیت اضطرابی نقش واسطه ای معناداری در رابطه ی میان حمایت اجتماعی ادراک شده و ولع مصرف ایفا کرد. به طورکلی، نتایج نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: حساسیت اضطرابی به عنوان یک متغیر میانجی می تواند اثرات حمایت اجتماعی بر کاهش ولع مصرف را تضعیف کند. بر این اساس، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی با تمرکز بر تقویت شبکه های حمایت اجتماعی و کاهش حساسیت اضطرابی مانند آموزش مهارت های مقابله ای طراحی و اجرا شوند تا به کاهش ولع مصرف و افزایش اثربخشی درمان نگه دارنده کمک شود.
تحلیل تشخیصی افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور بر اساس سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۲۰۲-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به تحلیل تشخیصی افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور بر اساس سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی پرداخت. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه این پژوهش شامل همه دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی 1404-1403 بود که بر اساس روش نمونه گیری در دسترس 205 نفر به عنوان نمونه پ ژوهش انتخ اب ش دند و بر اساس نمره گرایش به مصرف مواد اعتیادآور در دو گروه با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی، ایده پردازی خودکشی وگرایش به مصرف مواد اعتیادآور بود. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل تمایز استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی به طور معناداری توانستند افراد با گرایش به مصرف مواد اعتیادآور را از افراد بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور تمایز دهند. قوی ترین عامل در پیش بینی گرایش به مصرف مواد اعتیادآور و تشخیص گروه افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور مربوط به متغیر ایده پردازی خودکشی و غفلت جسمی بود. نتیجه گیری: افراد با گرایش به مصرف مواد اعتیادآور دارای سبک های دلبستگی ناایمن، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی هستند. درک این روابط می تواند به طراحی مداخلات درمانی مؤثرتری منجر شود که نه تنها بر مصرف مواد اعتیادآور، بلکه بر سبک دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی، مدیریت و کاهش ایده پردازی خودکشی تمرکز داشته باشد.
نقش هیجان های تحصیلی، ادراک از جو دانشگاه و رفتارهای یادگیری در پیش بینی اشتیاق تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش هیجان های تحصیلی، ادراک از جو دانشگاه و رفتارهای یادگیری در پیش بینی اشتیاق تحصیلی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان آذربایجان شرقی بود. این پژوهش از نوع کاربردی و روش توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی آماری آن شامل دانشجومعلمان (دختر و پسر) به تعداد 3103 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، 342 نفر به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران (2004)، هیجان های تحصیلی پکران و همکاران (2005)، محیط آموزشی راف و همکاران (1997) و رفتارهای یادگیری مک درموت و همکاران(1999) استفاده شد. برای تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل رگرسیون چندگانه تحت نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. نتایج نشان داد در بین متغیرهای پیش بین رابطه ی هیجان های تحصیلی مثبت، ادراک از جو دانشگاه و رفتارهای یادگیری به صورت مستقیم و مثبت و هیجان های تحصیلی منفی به صورت معکوس با اشتیاق تحصیلی در همه موارد در سطح کوچکتر از 001/0 معنی دار است. قدرت پیش بینی هیجان های تحصیلی مثبت، نسبت به بقیه ی متغیرها در این پژوهش بیشتر بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت هیجان های تحصیلی، ادراک از جو دانشگاه و رفتارهای یادگیری در تبیین اشتیاق تحصیلی نقش دارند و برای ارتقای اشتیاق تحصیلی در دانشجویان ضروری است، مداخلاتی روی هیجانات تحصیلی، ادراک از جو دانشگاه و رفتارهای یادگیری صورت گیرد.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه بار شناختی بر درک مفاهیم علوم و اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان پسر ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه بار شناختی بر درک مفاهیم علوم و اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و در زمره طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی مدارس غیر دولتی شهر کردکوی در استان گلستان که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. نمونه ای به حجم 50 نفر با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به طور تصادفی 25 نفر در گروه آزمایش و 25 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان آزمون درک مفاهیم علوم محقق ساخته و پرسشنامه ی اشتیاق تحصیلی (فردریکس و همکاران، 2004) را تکمیل کردند. برنامه آموزش گروهی مبتنی بر نظریه بار شناختی در طی 6 جلسه اجرا شد. این برنامه توسط پژوهشگر و مبتنی بر اصول نظریه بارشناختی طراحی شد. روایی محتوایی پروتکل آموزشی توسط دو ارزیاب مستقل بررسی شد. فرضیه ها با مدل تحلیل کوواریانس آزمون شدند. یافته ها نشان داد که راهبرد آموزش گروهی مبتنی بر نظریه بار شناختی بر درک مفاهیم علوم (001/0> p) و اشتیاق تحصیلی (005/0 > p، 01/3 = t)، مؤثر بوده است. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه بار شناختی به دانش آموزان کمک می کند تا مفاهیم علوم را بهتر درک کنند و اشتیاق تحصیلی را بهبود می بخشد. تلویحات آن به ویژه برای برنامه درسی علوم تجربی در دوره ابتدایی مهم است.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه انگیزش خودمهارگری اسلامی بر مبنای مدل خودمهارگری اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی پرسشنامه انگیزش خودمهاگری اسلامی بر مبنای مدل خودمهارگری اسلامی انجام شد. روش تحقیق این پژوهش « زمینه یابی»، (پیمایشی) و جامعه آماری شامل افراد بالای 18 سال، زنان و مردان، متأهل و مجرد شهر قم بود. تعداد 420 نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای گردآوری داده های پژوهش از مقیاس خودمهاگری تانجنی، خردمندی اشمیت، مالدون و پاندرز و پرسشنامه انگیزش خودمهاگری اسلامی، استفاده شد، و نتایج با به کارگیری روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی جهت بررسی روایی سازه، و شاخص cvi برای بررسی روائی محتوایی پرسشنامه، ضریب آلفای کرونباخ به منظور بررسی همسانی درونی پرسشنامه و همبستگی بین پرسشنامه ها به منظور بررسی روائی همگرا، تحلیل شد. بر اساس یافته های پژوهش (1) شاخص های مناسبت مدل اندازه گیری کل سازه انگیزش خودمهارگری نشان داد که تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول و دوم از برازش خوبی برخوردار است. (2) پرسشنامه از اعتبار مناسبی برخوردار است. (3) همبستگی متغیر انگیزش خودمهارگری اسلامی با متغیرهای خودمهارگری و خردمندی، همچنین همبستگی بین همه مولفه های متغیرها مثبت و معنی دار است که نشان دهنده روائی هم گرای پرسشنامه انگیزش خودمهارگری است. در نتیجه می توان از این پرسشنامه با اعتبار و روائی مناسب جهت سنجش انگیزش خودمهارگری با نگرش اسلامی استفاده کرد.
رابطه بین سبک های دلبستگی و پایبندی دینی در دانشجویان دختر: نقش میانجی ابعاد کارکرد خانواده(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی ابعاد کارکرد خانواده در رابطه بین سبک های دلبستگی با پایبندی دینی دانشجویان است. روش کار: روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه الزهراء در حال تحصیل سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ را در برمی گیرد که 318 نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های پایبندی دینی، سبک دلبستگی و سنجش ابعاد کارکرد خانواده و برای تجزیه و تحلیل داده ها، از شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و الگویابی معادله های ساختاری (تحلیل مسیر) استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون همبستگی نشان داد که رابطه بین سبک دلبستگی ایمن، پایبندی دینی و عملکرد خانواده مثبت و معنادار است. رابطه بین سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با ابعاد کارکرد خانواده منفی و معنادار است. نتیجه تحلیل مسیر نیز نقش واسطه ای ابعاد کارکرد خانواده در رابطه بین سبک های دلبستگی و پایبندی دینی را تأیید کرد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که سبک های دلبستگی بر رفتار افراد در روابط انسانی تأثیر دارند همچنین ابعاد کارکرد خانواده تعامل بین سبک های دلبستگی و پایبندی دینی را توجیه کرده و در تقویت پایبندی دینی افراد با سبک های دلبستگی مختلف نقش دارند.
نقش تخطی از بعدیت آزمون در خطاهای همترازسازی مدل های نظریه سؤال پاسخ و کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
7 - 41
حوزههای تخصصی:
شناسایی عواقب تخطی از مفروضه های مدل های اندازه گیری از دغدغه های اصلی در حوزه روانسنجی است، هدف پژوهش حاضر، مطالعه نقش نقض مفروضه تک بعدی بودن در خطای همترازسازی در نظریه کلاسیک و نظریه سؤال پاسخ بود. روش پژوهش آزمایشی و طرح آن طرح عاملی 3×3 بود. جامعه آماری شامل کلیه داوطلبان گروه ریاضی و فیزیک کنکور سراسری سال های 1396 و 1397 بود. گروه نمونه عبارت از 5000 نفر از داوطلبان بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. آزمون مورد همترازسازی آزمون ریاضی (55 سؤالی) کنکور سراسری بود که با استفاده از آن سه نوع داده 20 سؤالی با ساختار متفاوت تک بعدی، دو بعدی و سه بعدی تشکیل شد. داده ها با استفاده از سه روش همصدک، نمره واقعی و نمره مشاهده شده همتراز شدند. برای ارزیابی اثرات بعدیت و روش های همترازسازی از آماره های خطای استاندارد همترازسازی، سوگیری و خطای جذر میانگین مربعات استفاده شد و برای تعیین آماره های خطا، نتایج همترازسازی در هر سه مجموعه داده و سه روش همترازسازی در نمونه های مختلف 20 بار تکرار شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که تخطی از بعدیت، خطای استاندارد همترازسازی، سوگیری نتایج همترازسازی و میزان خطای جذر میانگین مربعات را افزایش می دهد. سوگیری نتایج همترازسازی در روش های نظریه کلاسیک بیشتر از روش های نظریه سؤال پاسخ است و تأثیر تخطی از بعدیت در خطاهای همترازسازی در مدل های نظریه کلاسیک و نظریه سؤال پاسخ تفاوتی نداشت.
یادگیری برخط عاطفه مدار: یک مرور نظام مند
حوزههای تخصصی:
زمینه: در آموزش، یکی از ابعاد مهم، جنبه عاطفی آن است که در فضای برخط اهمیت مضاعف پیدا می کند، زیرا فاصله ذاتی میان مدرسان و فراگیران در محیط های برخط چالشی منحصربه فرد را به وجود می آورد. در حالی که مجموعه قابل توجهی از پژوهش ها، پویایی های عاطفی را در محیط های یادگیری برخط بررسی کرده اند و به تأثیرگذاری آن اذعان دارند، پیشینه موجود پراکنده به نظر می آید.هدف: پژوهش حاضر به دنبال آن بود تا با استفاده از روش مرور نظام مند کیفی، مطالعاتی را که در آن ها اصول طراحی آموزشی در زمینه جنبه های عاطفی پیشنهاد شده است، مورد بررسی قرار دهد و با توجه به یافته ها، مجموعه ای منسجم از اصول را برای تضمین اثربخشی و درگیرسازی عاطفی آموزش در بسترهای برخط ارائه دهد.روش: در این پژوهش، بر اساس دستورالعمل پیشنهادی برای مرورهای نظام مند و فراتحلیل (PRISMA) برای شناسایی، غربالگری، ارزیابیِ واجد شرایط بودن و شمول نهایی مقالات، مراحل اجرای پژوهش پیگیری شد. بدین منظور، جستجو در سه پایگاه داده علمیِ Web of Science،SCOPUS و PsychInfo با استفاده از کلیدواژه های مرتبط در بازه زمانی 2010 تا 2024 صورت گرفت که به شناسایی 1348 مقاله انجامید. پس از اعمال معیارهای خروج، در نهایت 26 مقاله منتخب، با استفاده از روش تحلیل درون مایه ای بر اساس نسخه شش مرحله ای براون و کلارک، مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته ها: در نهایت، تحلیل صورت گرفته به شناسایی چهار درون مایه اصلی انجامید: (1) محیط صمیمانه: ایجاد احساس نزدیکی، آشنایی و پیوند عاطفی بین فراگیران و محیط یادگیری برخط؛ (2) محتوای درگیرکننده: اجتناب از یادگیری غیرفعال از طریق به کارگیری عناصری که فراگیران را از نظر فکری و عاطفی درگیر نگه می دارند؛ (3) طراحی خلاقانه: استفاده از عناصری مانند بازی واره سازی و رابط کاربریِ گیرا برای ایجاد تجربه یادگیری جذاب تر؛ (4) جلوه های انسانی شده: ایجاد احساس ارتباط انسانی و پرورش احساس مثبت از طریق به کارگیری عناصر هم ذات پندارانه و غیررسمی.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش با ارائه یک دیدگاه جامع و منسجم از ملاحظات مربوط به بُعد عاطفیِ یادگیری برخط، به دانش نظری موجود می افزاید. علاوه بر این، درون مایه های شناسایی شده را می توان به عنوان مبنایی برای اتخاذ راهبردهایی در نظر گرفت که مدرسان و طراحان آموزشی از آن ها در طراحی دوره های آموزشی برخط بهره گیرند.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها بر کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۱۳۷-۱۱۰
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها بر کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: روش مطالعه حاضر آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بودند که از فروردین ماه تا خردادماه سال 1403 به مرکز مشاوره تحصیلی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. در این پژوهش 30 بیمار واجد شرایط به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. اطلاعات به وسیله پرسشنامه افسردگی بک (1996)، حساسیّت اضطرابی تیلور و کوکس (۱۹98) نشانه های پانیک لیبوتیز و همکاران (1984) گردآوری شدند.گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه تحت روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها قرار گرفتند برای ارزیابی تأثیر آموزش از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اخذ گردید. داده ها با استفاده از تجزیه و تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم افزار آماری SPSS-24 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد، میانگین نمرات گروه آزمایش برای متغیرهای حساسّیت اضطرابی (54/90=F، 001/0≥P) و حملات پانیک (90/11=F، 05/0 ≥P) به طور معنی داری پایین تر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های حاضر روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها می تواند به عنوان یک روش جدید و مؤثر در جهت کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک در نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی استفاده گردد.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای کودکان بیش فعالی-نقص توجه 3 تا 7 ساله شهر تهران در سال 1403 تشکیل دادند، که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه نشخوار فکری (نولن هوکسما و مارو، 1991) و سلامت روان (گلدبرگ، 1972) استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت. نتایج نشان داد که طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر معناداری بر کاهش نشخوار فکری در مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی داشته است. همچنین طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر معناداری بر سلامت روان و مؤلفه های آن (اضطراب و بی خوابی، نارساکنش وری اجتماعی، افسردگی و نشانه های جسمی) در مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی داشته است. بنابراین می توان از آموزش برنامه طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش نشخوار فکری و افزایش سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی استفاده کرد.