با پدید آمدن نسخه های خطی به زبان فارسی در ایران زمین، ایرانیان با خلق آثار هنری در تمدن اسلامی نقش آفرین شدند. در قرون اولیه اسلامی، استنساخ زیبای قرآن و تزیین آن از مفاخر ایرانیان تازه مسلمان بود و در همین راستا شیوة نقش و نگار مطلق( تذهیب) را ابداع کردند. این آرایه ها در وادی امر با رنگ های محدود شروع شد و از قرن 6 به بعد عناصر رنگی متنوع دیگری اضافه گردید. با توجه به تنوع طرح ها و رنگ ها، تذهیب هم دارای دوره ها و مکاتب خاص شد. در این مقاله سیر پیدایش و تکامل تذهیب در کتاب آرایی ایرانی در 5 دوره تحقیق شده است. در بیان اجمالی ویژگیهای دوره ها میتوان گفت: تذهیب در قرن های 3 و4 هجری: ساده و با رنگ های محدود؛ در قرن های6 و7: منسجم و با رنگ های متنوع؛ در قرن8: با شکوه و مجلل؛ در قرن های 9و10: پرکار همراه با ظرافت بیشتر؛ در قرن های 11-13 به اوج شکوفایی از جهت ظرافت و تعدد مکاتب رسیده است؛ و در نیمه دوم قرن13 به جهت ورود صنعت چاپ به ایران رو به افول نهاده است.
در طول 2 قرن گذشته مناطق گوناگونی از ایران جدا شدند و هویتهای تازهای یافتند اما هیچکدام از آنها به اندازه جدایی مجمعالجزایر بحرین از کشور سخت و طاقتفرسا نبوده است. وادادگی سیاسی پهلوی دوم باعث شد تا این جزایر از کشور جدا شوند، در حالی که بیش از دیگر سرزمینهای جدا شده برای کشور ارزش داشت. بحرین با داشتن حدود 72درصد جمعیت شیعی که ایرانیان بسیاری را نیز شامل میشود، مشترکات بسیاری با کشور دارد. متن زیر نگاهی کوتاه به این جدایی دارد.
این مقاله در صدد است تا نشان دهد که می توان شکوائیه های زنان دوره مشروطه، مبتنی بر اسناد به جامانده از دوره های دوم و سوم مجلس شورای ملی را با ارجاع به ارکان چهارگانه حقوق شهروندی، یعنی برابری، آزادی، امنیت و مالکیت، تحلیل کرد. در جهت اثبات چنین ادعایی و یا روشن ساختن چنین تحلیلی، مقاله در دو بخش سامان داده شده است، در بخش نخست بحثی عرضه تاریخی ـ نظری در باره چیستی و تاریخ شهروند و حقوق شهروندی شده است و از آن دو نتیجه اصلی برکشیده شد: نخست این که اهم حقوق شهر وندی مبتنی بر بند دوم اعلامیه 1793 حقوق انسان و شهروند در چهار حق اصلی، یعنی حق برابری، حق آزادی، حق امنیت و حق مالکیت قابل تلخیص هستند؛ دوم اینکه حقوق فردی و حقوق شهروندی هم به لحاظ ذاتی و هم همانگونه که از عنوان «اعلامیه حقوق انسان و شهروند» بر می آید، حقوقی درهم تنیده هستند. تا حدی که می توان گفت هر حقی در این حوزه ها هم فردی و خصوصی است و هم در عین حال حقی شهروندی. مبتنی بر چنین نتایجی، به ویژه نکته دوم است که قسمت دوم مقاله سامان یافته است: در این قسمت برجنبه هایی از شکوائیه های زنان تأکید شده است که در آنها پی گیری حقوق خصوصی صراحتاً یا تلویحا در متن بزرگتری یعنی در متن حقوق شهروندی نهاده شده است. آنچه از بخش دوم این مقاله حاصل شده است این است که خطاب هایی مانند«امنای ملت،» «نمایندگان محترم و حافظین حقوق ملت» و به کار گیری اصطلاحاتی نظیر «حقوق ملت،» «خدمت به عالم انسانیت،» «تجویز قانون،» «عموم ملت،» تابعیت ایرانی،» «تساوی تمام افراد در حقوق،» «ضرورت سلب آزادی از حکام ستمگر،» تاکید بر حق مالکیت و امنیت و اصطلاحاتی مشابه که در متن عریضه ها به کار گرفته شده است، که همگی نشانه آشنایی زنان با مفاهیم حقوق شهروندی بوده است.
با پایان یافتن جنگ جهانی اول و زمزمهٔ تشکیل کنفرانس صلح ورسای، کشورهای ضعیفی مانند ایران که با وجود بی طرفی عرصهٔ تاخت و تاز نیروهای متفق و متحد قرار گرفته بودند، امیدوار شدند درخواست های خود را در این کنفرانس مطرح سازند. شاهزاده نصرت الدوله فیروز، وزیر خارجهٔ ایران در یادداشت مفصلی، ادعاها و خواست های ایران دربارهٔ بازگرداندن سرزمین های از دست رفته در ابتدای قرن نوزدهم میلادی و تعیین و اصلاح مرزها به ویژه اراضی ایرانی شمال رود ارس را ارائه داد اما وزارت خارجهٔ انگلستان زیر بار تقاضاهای فیروز نرفت. این پژوهش سر آن دارد که چگونگی تلاش ایران را دراین باره بررسی کند.
در عصر عباسیان، نقابت نهادی سیاسی - دینی با کارکردهای اجتماعی بود. نقابت علویان در نیشابور، کرسی خراسان، از اوایل عصر سامانی به علویان حسینی بنو زُباره محول شده بود، اما امیر نوح بن منصور سامانی(حک. 366-387 ق) این منصب را به یک علوی حسنی انتقال داد که اخلافش نقبای موروثی شهر شدند. پژوهش حاضر با روشن کردن شرایط اقتصادی - اجتماعی نیشابور، به بررسی علل انتخاب اولیه بنو زباره از سوی امرای متقدم سامانی و تجدید نظر امیر نوح در سیاست اسلافش اختصاص دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که ناهمخوانی بین تعهدات اجتماعی - مذهبی نقیب و تعهدات سیاسی اش به امرای سامانی که لزوماً با وظایف نظری نقیب همسویی نداشت، موجب آن گردید که انجام وظیفه نقبا بیش از هر چیز تابعی از سیاست سامانیان شود. از این روی هنگامی که ابومحمد یحیی بن محمد الزباری، نقیب اثنی عشری نیشابور، برخلاف سلف زباری اش، اجرای تعهدات اجتماعی - مذهبی و وظایف نقابتی خود را بر پیروی از امیر نوح مقدم داشت، امیر سامانی، ابوجعفر داود بن الحسین الحسنی را به جای او گمارد. ابوجعفر داود و اخلافش پیرو مذهب عامه بودند.