تحولات عثمانی وجوه اشتراک و تشابهات فراوانی با تحولات ایران داشته و به نظر می رسد هرآنچه که در آنجا اتفاق افتاده با فاصله اندکی در ایران نیز به وقوع پیوسته است و این مسئله ما را به موضوع دیگری نیز رهنمون می سازد و آن تأثیراتی است که تحولات عثمانی و ایران بر یکدیگر داشته اند. در روند انقلاب مشروطه ایران عوامل داخلی و خارجی چندی نقش داشته است. عواملی که ریشه های درونی و فکری و بعضی دیگر ریشه های سیاسی و اجتماعی داشته اند. این مقاله در پی بررسی نقش حکومت عثمانی در تحولات فکری و سیاسی جنبش مشروطه خواهی ایران است. براساس نتایج تحقیق، دولت عثمانی هم در زمینه سازی فکری جنبش مشروطه در ایران تأثیر گذار بوده و هم در فرآیند وقوع آن از طرق مختلف نقش آفرینی کرده است که می توان آن ها را به عواملی از جمله رجال، نخبگان، روشنفکران، آزادیخواهان، حوزه نجف، عتبات عالیات، تجار، نویسندگان، انجمن ها و سفارت عثمانی در ایران از آن جمله بوده است.
عرب ها در دوره های متعدّد و به دلایل گوناگون به ایران مهاجرت کردند. پیش از اسلام، قحطی، خشک سالی، تنگ دستی و شکست سدّ مأرب و سیل العَرِم و پس از اسلام، انگیزه ها ی دینی و اقتصادی از مهم ترین عوامل مؤثر بر مهاجرت ها بود. خراسان به دلیل برخورداری از موقعیت جغرافیایی، مزایای اقتصادی، و دوری از مرکز خلافت از مقاصد مهم مهاجران به شمار می رفت. پی آمدهای اجتماعی این مهاجرت ها عبارت بود از رشد شهرها، تغییر ساختار طبقات اجتماعی، ظهور موالی و افزایش اختلاف های قبیله ای بین عرب های مهاجر که در این مقاله به تفصیل به آنها پرداخته شده است.
روز 17 دی 1356 شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به عنوان نوعی انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در شماره 15506 با درج مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توفانی بپا کرد. در مقاله یاد شده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود و از وی به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بهخصوص جاهطلب» یاد شده بود؛ «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» و در ادامه آن نیز تهمتهای ناروا و ناجوانمردانه دیگری به رهبر جنبش اسلامی ملت ایران وارد شد و این در حالی بود که بر آمدن رژیم پهلوی، خود زاییده سیاستهای استعماری انگلستان بود.
یکی از مهمترین دستاوردهای رخداد مشروطه در عثمانی و ایران، تدوین قانون اساسی است. این دستامد گران مایه علی رغم محاسن زیادی که داشته، به نسبت چشم اندازی که واضعان آن به نحوه پیشبرد جریان نوگرایی و اصلاحات داشتند، خود باعث تند یا کند شدن جریان مشروطه خواهی شده است. یکی از مصادیق مدعای فوق، مساله اختیارات پارلمان در دو قانون مذکور است. به سبب قبض و بسط های موجود در خصوص اختیارات پارلمان در قوانین مشروطه ایران و مشروطه 1908 عثمانی، جریان مشروطه خواهی، سرنوشت متفاوتی را به خود دید که به زعم نگارنده، منبعث از رویکرد قوانین یاد شده به جایگاه نهادهای مدنی از قبیل پارلمان در ساختار هیات حاکمه دو دولت اسلامی با زعامت سلطان مشروع است.در نوشتار حاضر، سعی می شود با تامل در قوانین یاد شده، از زاویه اختیارات پارلمان، تاثیر آن متون بر سرنوشت جریان نوگرایی در ایران و عثمانی ارزیابی گردد.