در دوره ایلخانی با آنکه شهرسازی و عمران در زمان هلاکو آغاز گردید، اما در دوره اولجایتو به بالندگی رسید؛ به گونه ای که وی چهار شهر به نام های سلطانیه، سلطان آباد چَمچَمال، اولجایتوآباد و آق قلعه را ساخت. آگاهی از ضروریات و نیازهای یک شهر سلطنتی یا پایتخت، استفاده از تجارب موفق شهرسازی غازان، به ارث بردن خزانه ای غنی، وجود نیروی متخصّص و کارگزارانی مایل به عمران، سبب ترغیب شهریار ایلخانی به شهرسازی گردید. برخلاف عصر غازانی که شهر جدید در کنار شهرهای قدیم شکل می گرفت، در این دوره شهر جدید، هویّت کاملاً مستقلی داشت. با این وجود در اصول شهرسازی کاملاً پیرو سنن شهرسازی ایرانی- اسلامی بود و در ایجاد فضاهای شهری به تمام نیازهای شهرنشینان توجه می شد که در این بین سلطانیه نمونه کامل و سرآمد شهرهای نوبنیاد به شمار می رود. صدور فرمان ساخت شهر توسط ایلخان و طرح از پیش تعیین شده شهر یکی از نکات درخور توجه در شهرسازی عصر اولجایتو است. پژوهش پیش رو در پی آن است تا با استفاده از متون تاریخی برجای مانده و داده های باستان شناختی موجود، تصویری کلی از شهرسازی در روزگار اولجایتو و عوامل موثر بر شکل گیری شهرها ارائه کند.
بعد از انعقاد عهدنامه ارزروم دوم در 1263ق/ 1847م چنین به نظر می رسید اختلاف دو دولت ایران و عثمانی بر سر موضوع عتبات عالیات حل خواهد شد؛ اما رفت و آمد مداوم کاروان های زیارتی و حمل جنائز به عتبات عالیات مشکلات جدیدی را میان دو کشور ایران و عثمانی ایجاد کرد. انتقال جنائز به عتبات عالیات از سوی ایرانیان همواره با رفتار سخت و آزار دهنده مأموران عثمانی در مرزها همراه بود؛ بهانه ی دولت عثمانی در برابر این قبیل رفتارها با مسئله پیرامون شیوع بیماری وبا و تهدید آن برای ساکنان قلمرو عثمانی به دولت ایران پاسخ داده می شد.
در این مقاله تلاش شده است مشکلات ناشی از رفت و آمد کاروان های زیارتی و حمل جنائز به شهرهای مقدس عراق، میان دو دولت ایران و عثمانی بررسی و بازتاب آن در روابط سیاسی دو کشور مورد ارزیابی قرار گیرد.
برخی از مورخان در نگاشتن تاریخ انقلاب مشروطه، تنها به چند شهر بسنده کرده اند و نقش مناطق و شهرهای دیگر در این انقلاب را نادیده گرفته اند. یکی از مناطقی که نقش سازنده اش در انقلاب مشروطه فراموش شده است، خراسان و مرکز آن، مشهد است. برخی گمان می کنند به دلیل جو مذهبی حاکم بر مشهد، مردم شهر در مشروطه جایگاهی نداشتند و حتی در برابر آن ایستادگی کرده اند. در ا ین مقاله با تکیه بر منابع دست اول، نشان می دهیم که بر خلاف این برداشت رایج، مردم مشهد نقشی درخور توجه در انقلاب مشروطه داشتند و نه تنها نظاره گر منفعل انقلاب نبودند، بلکه مبارزات آن ها در دوران قبل از مشروطه زمینه ساز برخی از حرکت ها و مبارزاتی بود که به انقلاب مشروطه منجر شد. همچنین در این مقاله در پی آزمون این فرضیه هستیم که مبارزات مشهد پس از پیروزی انقلاب (1907- 1912) و مقاومت در برابر استبداد و حامی خارجی آن، موجب هراس روسیه، بازیگر برجسته ی نظام جهانی، از ادامه ی آشوب ها و کشیده شدن دامنه ی اعتراضات به شهرهای دیگر شد. به این ترتیب روس ها پس از سرکوب تهران و تبریز، به سرکوب مشروطه در مشهد و شکستن تقدس بارگاه امام رضا (ع) پرداختند تا بقایای مشروطه خواهان را دچار ترس و وحشت کنند و به جنبش مشروطه خواهی ایرانیان پایان دهند.
فاصله بین سقوط ایلخانان (736 ق) تا روی کار آمدن صفویان (907 ق) از پرآشوبترین و آشفتهترین دورههای تاریخ ایران است که عرصه را برای نضج و قدرتگیری حکومتهای مختلفی در گوشه و کنار ایران فراهم آورد. جغرافیای سیاسی قبایل کُرد در غرب و شمال غرب که صحنه قدرتنمایی آل جلایر، تیموریان، قراقویونلوها و آق قویونلوها بود از جمله حوزههای موردتوجه و فعالیت حکومتهای مورد اشاره بود. پژوهش حاضر درصدد پژوهش در تلاشهای سیاسی اُمرای کُرد در تقابل وتعامل با حکومتهای موجود است.