شهر دهانه ی غلامان سیستان، یکی از محوّطههای شناخته شده و کلیدی در بخش شرقی امپراتوری هخامنشی به شمار میرود. نمایندگان ساتراپ زرنکه (سیستان) بر پلکانهای شرقی آپادانای تخت جمشید در حال آوردن هدایایی مانند گاو و سپرهای بلند نقش گردیدهاند. علاوه بر این، نمایندگان سایر ساتراپیهای شرقی مانند هندیان، آراخوزیه و گنداریان نیز در حال حمل هدایای خود به بارگاه شاهی هستند. هم اکنون شرقیترین ایالات این امپراتوری ایرانی در خارج از مرزهای کنونی آن و در کشورهای افغانستان، پاکستان و هند واقع شده است. متون کتیبهها و نقش برجستههای هخامنشی، آشکارا بیانگر اهمّیّت ایالتهای شرقی امپراتوری از جمله ساتراپهای هنیدوش، آراخوزیایی و گنداریان است. تکرار اسامی آنها پس از مراکز حکومتی در فهرستهای ایالتی، همچنین عمل جسورانه مسلح بودن آنها در برخی نقوش و اخذ مالیات سنگین از ایالات شرقی جملگی بیانگر اهمّیّت سیاسی این بخش از امپراتوری است.
کاوشهای صورت گرفته در سیستان، پاکستان و افغانستان بسیاری از زوایای گنگ و مبهم تاریخی این ایالات را نمایان ساخت و نشان داد که ساتراپیهای مذکور علاوه بر ارتباطات فرهنگی نزدیک با یکدیگر، در بسیاری از زمینههای تمدّنی و سیاسی بر هم کنشهای فراوانی داشتهاند؛ به گونهای که با مشاهدهی آثار همدوره در محوّطههای باستانی این ساتراپیها، میتوان یگانگی فرهنگی را آشکارا در بین آن ها مشاهده نمود. برای این منظور، محوّطههای باستانی بَلَمبَت، اکرا و چارسَدا در پاکستان که لایههای هخامنشی دارند، با محوّطهی نادعلی (سرخ داغ) در افغانستان و محوّطهی هخامنشی دهانه ی غلامان در سیستان مورد مطالعه قرا گرفتند وسفالینههای آن ها با یکدیگر از نظر تکنیک و ویژگیهای فنّی و شکلی، هدف مقایسه های گونهشناختی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعات نشان داد که سیستان در دوره ی هخامنشی بیش از نواحی داخلی ایران، با مناطق شرقی ارتباط و پیوند داشته است.
در سال 524 م.، نمایندگان دولت های ساسانی، بیزانس، اعراب لخمی و اعراب حمیری در منطقه رملّه در نزدیکی شهر حیره و در حضور پادشاه لخمی، منذر سوم گرد آمدند. موضوع اصلی این اجلاس، مذاکره برای آزادسازی اسیران بلندمرتبه بیزانسی و عقد پیمان صلح میان بیزانس و منذر سوم لخمی بود که با حملاتی ویرانگر توانسته بود ضرباتی مهلک بر این دولت وارد سازد. با این حال در میانه این اجلاس، نماینده دولت یهودی حمیر نیز با به همراه داشتن نامه ای از سوی ذونواس، پادشاه یمن به جمع مذاکره کنندگان اضافه شد. ذونواس که پس از به قدرت رسیدن در یمن، سیاست خصمانه ای علیه حبشیان مسیحی و دولت بیزانس در پیش گرفته بود، خواستار برقراری پیمان اتحادی میان یمن و دولت های ساسانی و لخمیان به عنوان بزرگ ترین رقیبان دولت بیزانس بود. با این همه، نتیجه مذاکرات دیپلماتیک در اجلاس رملّه به عدم همکاری ساسانیان و اعراب لخمی با دولت حمیری انجامید. این موضوع خیلی زود باعث سقوط سلسله حمیریان در یمن به دست اتحادیه بیزانس و آکسوم شد. با سقوط دولت یهودی حمیر، دولت بیزانس موفق شد، حوزه نفوذ خود را بر کرانه های دریای سرخ گسترش دهد و سیاست فعالی را علیه منافع دولت ساسانی در تجارت میان شرق و غرب در پیش گیرد، لذا از مهم ترین ریشه های حمله نظامی ساسانیان به یمن، در سال 570 م. (سال تولد پیامبر اکرم اسلام) و تصرف این سرزمین به منظور بر قراری توازن قوا و در اختیار گرفتن دروازه جنوبی در برابر بیزانس بود.