فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
دگرگونی نقش های سنتی زنان و درخواست روزافزون آن ها برای همکاری در عرصه های گوناگون اجتماعی در جامعه ایران بسیار چشمگیر شده است. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف هم سنجی مدیریت حل تعارض، رضایت زناشویی و تاب آوری در مادران شاغل و غیر شاغل شهر کرمانشاه به انجام رسیده است. پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است و جامعه آماری دربرگیرنده همه مادران شاغل و غیر شاغل دختران مقطع متوسطه شهر کرمانشاه بود. اندازه نمونه با بکار بستن جدول مورگان برآورد شد و 377 نفر به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه گزینش شدند. ابزار پژوهش دربرگیرنده پرسشنامه های حل تعارض شیفر، تاب آوری کانر و دیویدسون و رضایت زناشویی انریچ بود. داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 19 تحلیل شدند. مقایسه داده ها با T مستقل نشان داد حل تعارض در مادران شاغل بهتر از مادران خانه دار است و همچنین رضایت زناشویی (16/147) و تاب آوری (52/88) در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه دار بود (05/0< p). می توان نتیجه گرفت اشتغال بر تاب آوری، رضایت زناشویی و حل تعارض تأثیر مثبت دارد و این مادران تاب آوری بیشتری را تجربه خواهند کرد.
تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر فرایندهای خانوادگی و شیوه های فرزند پروری آنها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه سبک های ارتباطی خانواده و نحوه ارتباط والد- کودک، از آموزش های حل مسئله تأثیر می پذیرد. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر شیوه های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی است.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. جامعه آماری مشتمل بر مادران دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی شهر تهران در سال 1392 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 55 نفر از مادران این دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1967) و مقیاس فرایندهای خانوادگی سامانی (1386) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان دادند شرکت در دوره آموزش مهارت های حل مسئله اثر مثبتی بر عملکرد شرکت کنندگان در سبک های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی آنها داشته است؛ به طوری که این برنامه منجر به بهبود مهارت ارتباطی، انسجام و احترام متقابل، و مهارت مقابله والدین شده و سبب کاهش استفاده والدین از شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه شده است.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر آموزش مهارت های حل مسئله به منظور بهبود سبک های فرزندپروری و کیفیت ارتباط های بین فردی درون خانواده و فرایندهای خانوادگی پیشنهاد می شود. شرکت در این برنامه با بهبود روابط و تغییر شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه می تواند موجب افزایش تجربه پیامدهای مطلوب توسط فرزندان، بهبود کیفیت روابط والد- فرزند و تبعات مطلوب روانی و اجتماعی گردد. به این ترتیب، مداخله حاضر را می توان به عنوان مداخله ای مفید به درمانگران پیشنهاد کرد.
مداخله های پیشگیرانه خانواده محور: تأثیر بر روابط والد کودک و روش های تربیتی والدین
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال لکنت زبان ازجمله اختلال هایی است که علت آن هنوز به طور کامل مشخص نشده است و پژوهش های روان شناختی برای شناخت بهتر این اختلال ضروری است، ازاین رو هدف این پژوهش مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، باورهای فراشناختی، و روان بنه های سازش نایافته اولیه در نوجوانان مبتلابه لکنت زبان و بهنجار بود.
روش: طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه مدارس شهر همدان دچار لکنت زبان ارجاع داده شده به گفتاردرمانگر در سه ماهه سوم سال ۱۳۹۳ بودند، با روش نمونه گیری در دسترس 21 نفر مبتلابه اختلال لکنت زبان و 21 نفر بهنجار انتخاب شدند و توسط پرسشنامه روان بنه های یانگ (۱۹۹۸)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (۲۰۰۱) و پرسشنامه ی فراشناخت ولز (۲۰۰۲) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که نوجوانان مبتلابه لکنت زبان در مقایسه با نوجوانان بهنجار از راهبردهای سازش نایافته بیشتر و از راهبرد سازش یافته کمتری بهره می گیرند. همچنین میانگین نمرات نوجوانان مبتلابه اختلال لکنت زبان در مؤلفه های فراشناختی و روان بنه ها از گروه بهنجار تفاوت معناداری داشت (001/0 >P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش مشخص شد که نوجوانان مبتلابه لکنت زبان در مقایسه با نوجوانان بهنجار به میزان بیشتری از راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان، روان بنه های سازش نایافته اولیه و باورهای فراشناختی برخوردارند.
پیش بینی خیانت زناشویی براساس کیفیت زندگی زناشویی و پنج عامل بزرگ شخصیتی
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل پیش بینی کننده خیانت بر اساس کیفیت زندگی زناشویی و پنج عامل بزرگ شخصیتی در میان افراد با تجربه خیانت زناشویی انجام شده است. در پژوهش همبستگی حاضر، 110 نفر (70 زن و 40 مرد) با استفاده از روش نمونه گیری انتخاب شدند و به نسخه کوتاه پنج عامل بزرگ شخصیتی (BFI-SV، رامستد و جان،2007) مقیاس چند بعدی کیفیت زندگی زناشویی (W.H.O) و به پرسشنامه محقق ساخته خیانت زناشویی پاسخ داده اند. داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه گام به گام مورد تحلیل قرارگرفتند. شواهد حاصل از بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش نشان می دهد که بین ابعاد شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی با خیانت زناشویی در دوگروه زنان و مردان با تجربه خیانت تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که ابعاد شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی توان پیش بینی خیانت زناشویی را دارند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین پنج عامل بزرگ شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی با خیانت زناشویی رابطه وجود دارد و پنج عامل بزرگ شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی پیش بینی کننده خیانت زناشویی هستند. بنابراین پیشنهاد می شود در شاخص های بهزیستی روانی افراد با تجربه خیانت عوامل شخصیتی، کیفیت زندگی زناشویی به عنوان عوامل مهم تعدیل گر مورد توجه قرار گیرند.
مهاجرت فرزندان و احساس تنهایی والدین سالمند روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تنهایی از جمله مسایل اساسی سالمندان میباشد که عوامل بسیاری در بروز یا تشدید آن دخیل هستند. هر عاملی که در کاهش شبکه خویشاوندی و یا دسترسی به آن تاثیرگذار باشد همچون مهاجرت فرزندان، میتواند جزء عوامل موثر مد نظر قرار گیرد. در مورد مهاجرت به عنوان پدیدهی رایج در بیشتر روستاهای ایران بسیار تحقیق شده اما به این سوال اساسی که این مهاجرتها چه پیامدهایی بر افراد باقیمانده در روستا بر جای میگذارد، کمتر پاسخ داده شده است.. روش: جهت پاسخ به سوال تحقیق، روستاهای شهرستان بردسکن که در آن اغلب خانوادهها با تعدادی یا تمام فرزندان مهاجر مواجه هستند به عنوان منطقه هدف انتخاب گردید. روش کلی کار به صورت کمی و با استفاده از پرسشنامه طراحی شده بر مبنای پرسشنامههای استاندارد احساس تنهایی دانشگاه کالیفرنیا و مقیاس دییونگ جیروالد صورت پذیرفت. تعداد 357 سالمند ساکن در روستا که حداقل دارای یک فرزند در حال حاضر زنده بودند، مورد مصاحبه ساختمند یا منظم قرار گرفتند. پاسخگویان به شیوه نمونهگیری چند مرحلهای و ترکیبی از روشهای خوشهای و تصادفی ساده از 9 روستا انتخاب شدند . نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مهاجرت فرزندان اثر قابل توجهی بر احساس تنهایی والدین سالمند دارد و این اثر حتی با کنترل دیگر متغیرها همچنان باقی میماند. متغیرهای دیگر شامل وضعیت سلامت عمومی، وضعیت تاهل، وضعیت مالی و جنس سالمند نیز اثر معناداری بر بروز احساس تنهایی سالمندان ساکن در مناطق روستایی تحت مطالعه وارد میآورند. این متغیرها در مجموع حدود نیمی از تغییرات احساس تنهایی پاسخگویان را تبیین مینمایند
پیش بینی تنش والدینی وآشفتگی روان شناختی مادران براساس مشکلات رفتاری وکارکردهای انطباقی کودکان دبستانی با تأخیرهای تحولی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تولد کودک با تأخیرتحولی می تواند به همراه خود، مشکلات جدید و مضاعفی را برای والدین این کودکان به دنبال داشته باشد، اغلب برای چنین والدینی مخصوصاً مادران تنش، تجربیات و پاسخ های هیجانی از قبیل افسردگی، اضطراب و آشفتگی های روانی دیگر رخ می دهد، که اینها ارتباط مستقیمی با مسائل کود ک دارند. پژوهش حاضر به منظور پیش بینی تنش والدینی و آشفتگی روان شناختی مادران بر اساس مشکلات رفتاری و کارکردهای انطباقی کودکان دبستانی با تأخیرهای تحولی انجام شد.
روش : طرح پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی است. داده های پژوهش با روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل تحلیل شده است..جامعه آماری این پژوهش تمامی کودکان 11-6 ساله با تأخیرهای تحولی شامل کودکان مبتلا به اوتیسم مراجعه کننده به مراکزآموزشی و توان بخشی و دانش آموزان مدارس با نیازهای ویژه شهر تبریز در سال تحصیلی 94-1393 را شامل می شد. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. پس از توضیح اهداف پژوهش برای مادران و جلب رضایت آگاهانه از آنها، مقیاس های رفتار غیرعادی کودکان (1986)، فرم کوتاه شده آزمون علایم روانی (1973) ، مقیاس کارکرد انطباقی واینلند(1984)، شاخص تنیدگی والدینی(1967) توسط مادران تکمیل شد.
یافته ها: داده های پژوهش به وسیله روش آماری مدل یابی ساختاری از طریق نرم افزار لیزرل مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که بین مؤلفه های مشکلات رفتاری کودکان با تأخیرهای تحولی (با اوتیسم و بدون اوتیسم) با آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران آنها رابطه مثبت وجود دارد ولی بین مؤلفه های کارکردهای انطباقی این کودکان با آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران رابطه منفی وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مدل یابی ساختاری می توان استنباط کرد که کارکردهای انطباقی و مشکلات رفتاری کودکان با تأخیرهای تحولی در قالب روابط ساختاری تغییرات آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران را به طور معنی دار تبیین کنند. به عنوان مثال متغیر خودتحریکی با ضریب بتای (24/0) و t محاسبه شده(72/3) قادر است 24% از تغییرات آشفتگی روان شناختی مادران را به طور معنی دار تبیین کنند و این متغیر با ضریب بتای(42/ 0و t محاسبه شده (46/5) قادر است 42% از تغییرات استرس والدینی مادران را به طور معنی دار تبیین کند.
نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین آسیب پرهیزی و بهزیستی روانشناختی در والدین کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: سرطان کودکی، تهدیدکننده زندگی و چالشی بزرگ برای خانواده است و سازگاری و سلامت روانی اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. عوامل بسیاری در بهزیستی افراد در شرایط استرس زا نقش دارند. آسیب پرهیزی و راهبردهای تنظیم هیجان ازجمله عوامل تأثیرگذار محسوب می شوند. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین آسیب پرهیزی و بهزیستی روان شناختی در والدین کودکان مبتلا به سرطان بود. روش: این پژوهش، یک مطالعه اکتشافی از نوع همبستگی است. از میان والدین کودکان سرطانی مراجعه کننده به سه بیمارستان،140 نفر (70 مرد، 70 زن) به روش در دسترس انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد که پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ)، زیرمقیاس آسیب پرهیزی از مقیاس مزاج و منش TCI)) و زیرمقیاس بهزیستی روان شناختی از مقیاس سلامت روانی (MHI) را تکمیل کنند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آسیب پرهیزی و بهزیستی روان شناختی با راهبردهای تنظیم شناختی هیجان رابطه دارند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که رابطه بین آسیب پرهیزی و بهزیستی روان شناختی تحت تأثیر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان قرار می گیرد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه آسیب پرهیزی و بهزیستی روان شناختی یک رابطه خطی ساده نیست و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در این رابطه نقش واسطه ای دارند. بررسی تأثیر راهبردهای تنظیم هیجان و ویژگی ها شخصیتی بر یکدیگر تبیین دقیق تری از نقش هر یک در رفتار و نهایتاً سلامت روانی در اختیار پژوهشگران قرار خواهد داد.
پیش بینی رضایت از رابطه هنگام نامزدی بر پایه ویژگی های شخصیتی، عوامل خانوادگی، همسانی شخصیتی و خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره نامزدی سرآغاز پیوند زناشویی است، آگاهی نامزدها به خود و همکنش میان فردی این دوره می تواند به استوار شدن زندگی زناشویی آن ها یاری رساند. پژوهش با هدف پیش بینی رضایت از رابطه هنگام نامزدی بر پایه ویژگی های شخصیتی، عوامل خانوادگی و همسانی شخصیتی و خانوادگی نامزدها به انجام رسیده است. روش پژوهش همبستگی است. از میان 3000 جفت از زوج های عقد کرده پیش از پیوند زناشویی ساکن کرمانشاه در سال 1394 با به کارگیری فرمول کوکران شمار 500 زوج به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای گزینش شدند. داده ها با به کارگیری پرسش نامه پژوهشگر ساخته ویژگی های شخصیتی و خانوادگی و خرده سنجه ارتباط پرسشنامه انریچ (اولسن و همکاران، 1987) گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل رگرسیون هم زمان و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. برآمدها نشان دادند ویژگی های شخصیتی (شادمانی، اجتماعی، شکیبایی، پیرو و وظیفه شناسی) رضایت از رابطه هنگام نامزدی را به طور مثبت پیش بینی می کنند (60%). همچنین، ویژگی فضای خانواده، رضایت زناشویی پدرومادر و رابطه با مادر به طور مثبت رضایت رابطه هنگام نامزدی را پیش بینی می کنند (53%). سرانجام، همسانی شخصیتی و خانوادگی روی هم توانست 14% پراکنش رضایت از رابطه دوره نامزدی را پیش بینی کند. بر پایه یافته های این پژوهش می توان گفت که افراد هنگامی در دوره نامزدی احساس رضایت دارند که از پروفایل شخصیتی و خانوادگی همسان با پروفایل همسرشان برخوردار باشند. متخصصین گستره مشاوره پیش از ازدواج می توانند با در نگریستن به اندازه همسانی های شخصیتی و خانوادگی گزینش همسر شایسته را برای مراجعین آسان سازند
ارتباط سلامت روانی مادران با سبک فرزندپروری در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال بیش فعالی و نقص توجه (ADHD) شایع ترین اختلال روان پزشکی در کودکان است و خانواده، نقش بسیار مهم در مدیریت رفتار کودکان دارد. هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی وضعیت سلامت روانی والدین با سبک فرزندپروری در کودکان مبتلا به این اختلال می باشد.
روش کار: جامعه ی آماری این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی در سال 93-1392 شامل مادران کودکان ADHD مراجعه کننده به درمانگاه روان پزشکی بیمارستان های طالقانی و 5 آذر گرگان می باشند. گروه آزمون شامل 64 کودک مبتلا به ADHD انتخاب شده بر اساس نمونه گیری تصادفی و گروه شاهد نیز شامل 64 کودک دبستانی شهر گرگان بودند که بر اساس نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. پس از ارایه ی توضیحات به مادران، پرسش نامه های مشخصات جمعیت شناختی، فرزندپروری بوری و سلامت عمومی (GHQ) تکمیل گردیدند. داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه ی 16، آمار توصیفی و تحلیلی و آزمون مجذور خی تحلیل گردیدند.
یافته ها: در هر گروه 47 نفر پسر و 17 نفر دختر با میانگین سنی گروه ADHD (84/1+42/8 سال) و گروه شاهد (10/1+84/8) سال بودند. نمرات مادران دو گروه در خرده مقیاس های نشانه های جسمانی، اضطراب و افسردگی و نمره ی کل پرسش نامه ی GHQ، اختلاف معنی داری داشتند (به ترتیب 01/0=P، 001/0=P و 01/0=P) و مادران کودکان ADHD مضطرب تر، افسرده تر و از سلامت جسمانی پایین تری برخوردار بودند. میانگین سبک فرزندپروری مقتدرانه نیز در مادران دو گروه، اختلاف معنی داری نشان داد (002/0=P). سن مادران در گروه ADHD به طور معنی داری بالاتر ولی تحصیلات ایشان، پایین تر از گروه شاهد بود (به ترتیب 01/0=P، 001/0=P).
نتیجه گیری: به نظر می رسد از برایند 4 عامل اختلال بیش فعالی و نقص توجه، تحصیلات مادر، سلامت روان مادر و سن مادر بر به کارگیری سبک فرزندپروری مقتدرانه، عامل اختلال بیش فعالی و نقص توجه، نسبت به سلامت روان مادر تاثیر بیشتری دارد.
نقش سبک های هویتی و عشق ورزی در پیش بینی رضایت زناشویی
حوزههای تخصصی:
رضایت زناشویی از مهم ترین شاخص های رضایت از زندگی همسران و برخورداری از سطوح بالای آن عاملی مؤثر در عملکرد بهتر خانواده است. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف پیش ب ینی رضایت زناشویی بر اساس سبک های هویتی و سبک های عشق ورزی زنان انجام گرفته است. طرح پژوهش از نوع همبستگی است، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان معلم شهر تهران بود که 320 نفر از آن ها که در مناطق 1، 7، 11 و 13 تهران شاغل بودند به واسطه استفاده از فرمول کوکران با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از سیاهه سبک های هویت برزونسکی، مقیاس سبک های عشق ورزی استرنبرگ و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ گردآوری شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی بکار گرفته شد. تحلیل یافته ها نشان داد که رابطه میان مؤلفه هویت اطلاعاتی و سبک عشق ورزی تعهد با رضایت زناشویی مستقیم و معنی دار است (001/0> P) و می توانند رضایت زناشویی را پیش بینی کنند، بعلاوه سبک هویتی پراکنده/ اجتنابی می تواند به شکل منفی و معنی دار (001/0> P) رضایت زناشویی را پیش بینی کنند. درنتیجه می توان گفت که انسجام هویتی، و سبک عشق ورزی تعهد زنان در رضایت زناش ویی آن ها مؤثر است، پس بهتر است در برنامه های معطوف به غنی سازی خانواده و جلسات زوج درمانی لحاظ شوند.
مدل عوامل مؤثر بر چرخه ارتباط زوجی درخواست- کناره گیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از برجسته ترین ویژگی های روابط زناشویی، چرخه ها یا الگوهای ارتباطی است که میان همسران شکل گرفته و بیشتر در پرتو چندبارگی استوار می شوند. پژوهش حاضر به بررسی الگوی ارتباطی «درخواست– کناره گیری» که یکی از فراگیرترین الگوهای ارتباطی ناکارآمد زناشویی است پرداخته و عوامل مؤثر بر آن را شناسایی می کند. این پژوهش به شیوه کیفی و با به کارگیری از رویکرد زمینه ای انجام شده است. 14 کارآزموده خانواده و ازدواج با روش نمونه گیری هدفمند بررسی شدند و داده ها با به کار بردن مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تعاملی تا رسیدن به اشباع داده ها گردآوری شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها نرم افزار 10 MAXQDA به کاربرده شد. برآمدها نشان داد که سه دسته عوامل (درونی، ارتباطی و موقعیتی) در آشکار شدن چرخه درخواست– کناره گیری تأثیر دارند. با توجه به برآمدهای به دست آمده، این پدیده آشکار شد که عوامل مؤثر بر چرخه درخواست – کناره گیری بسیار گوناگون و گسترده است و از ابعاد چندگانه ای برخوردار است.
اثربخشی آموزش شایستگی هیجانی بر افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان بی سرپرست و بد سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به افزایش روز افزون کودکان بی سرپرست و مشاهده ناسازگاری ها و اختلالات هیجانی در آنها که بر اثر جدایی از کانون خانواده به وجود می آید، توجه خاص به این کودکان احساس می گردد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش شایستگی هیجانی بر افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان بی سرپرست و بد سرپرست بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست با دامنهی سنی 4-8 سال در مراکز نگهداری شهر مشهد بودند. نمونه آماری شامل 18 کودک با رفتار پرخاشگرانه که با استفاده از نظر مربی و پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (9) و گروه کنترل (9) گمارده شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه تحت آموزش شایستگی هیجانی قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی ارومیه، آزمون تطبیق هیجانی و مقیاس ارزیابی خود نظم بخشی پیش دبستانی و خرده آزمون گنجینه لغات مقیاس هوشی وکسلر پیش دبستانی در پیش و پس آزمون اجرا شد.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس، نشان داد که نمره دانش هیجانی، تنظیم هیجانی در کودکان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیش از گروه کنترل بود. همچنین نمره پرخاشگری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون کاهش داشت. یافته های حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره بین مؤلفه های دانش هیجانی نشان داد که بین دوگروه در نمره پس آزمون دانش موقعیت هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری: آموزش شایستگی هیجانی می تواند روش مؤثری برای افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان باشد.
مشکلات رفتاری دانش آموزان خانواده های تک والدی و دو والدی از دیدگاه معلمان آنها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تک والد بودن می تواند زمینه برخی از اختلال ها شده و بر سیر و پیش آگهی آنها اثر بگذارد؛ بنابراین بررسی مشکلات رفتاری در فرزندان این خانواده ها دارای اهمیت است. این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای مشکلات رفتاری کودکان خانواده های تک والدی و دو والدی انجام شده است.
روش: روش پژوهش پس رویدادی بود. در راستای دستیابی به هدف بالا، 100 دانش آموز (50 دختر و 50) پسر تک والدی مقطع ابتدایی شهر تهران (تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی) به صورت نمونه گیری در دسترس و 100 دانش آموز دختر و پسر خانواده دووالدی مقطع ابتدایی شهر تهران به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به وسیله پرسشنامه های رفتاری راتر (1964) مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس دوعاملی نشان داد مشکلات رفتاری در دانش آموزان تک والدی بیشتر از دانش آموزان دو والدی است. در نوع مشکلات رفتاری نیز تفاوت معناداری در پرخاشگری- فزون کنشی، اضطراب – افسردگی، رفتارهای ضداجتماعی و اختلال نارسایی بین دو گروه مشاهده شد. همچنین یافته های پژوهش حاکی از آن بود که تفاوت معناداری بین مشکلات رفتاری دختران و پسران وجود داشت. دختران در اضطراب- افسردگی و اختلال نارسایی توجه از مشکلات بیشتری برخوردار بودند.
نتیجه گیری: در خانواده های تک والدی یا پدر حضور ندارد یا به دلایلی مانند ناتوانی جسمانی و بیماری روانی قدرت کافی برای اداره خانواده ندارد، بنابراین نقش وی کم رنگ و شرایط خانواده به خانواده های تک والدی نزدیک می شود و در نهایت منجر به بروز مشکلات رفتاری در بین فرزندان این گروه شده است.
تاثیر درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برکیفیت زندگی وتاب آوری همسران جانبازان قطع عضو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
: هدف از این پژوهش، تاثیر درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی و تاب آوری همسران جانبازان قطع عضو شهر اهواز بود.مواد و روش پژوهش: اینپژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل بود. بدین منظور، از افرادی که به مرکز مشاوره ایثارگران شهر اهواز مراجعه کرده اند، بمنظور شرکت در پژوهش دعوت شد. سپس از بین داوطلبان 28 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و به گونه تصادفی به دو گروه (آزمایش و کنترل) گمارده شدند. سپس گروه آزمایش مورد مداخله ""گروه درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی"" قرار گرفت و پس از 8 جلسه گروه درمانی، پس آزمون بر روی گروه کنترل و آزمایش اجراشد. ابزار این پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی و تاب آوری بود که به وسیله شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل گردید. یافته ها: نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان دادند که مداخله درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به گونه معنادار منجر به افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد. نتیجه گیری: درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک برنامه درمانی کارآمد منجر به افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری همسران جانبازان قطع عضو شود.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر سازگاری اجتماعی، پرخاشگری و پیشرفت تحصیلی فرزندانشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر سازگاری اجتماعی، پرخاشگری، و پیشرفت تحصیلی فرزندان انجام گرفت. جامعه آماری شامل 50 نفر از مادران دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. پس از انتخاب نمونه، برنامة آموزش مهارت های ارتباطی با رویکرد شناختی رفتاری گروهی( به مدت 10 جلسه ، یک روز در هفته و هر جلسه به مدت 3 ساعت) برای مادران گروه آزمایشی اجرا شد. دانش آموزان هر دو گروه، مقیاس سازگاری اجتماعی و پرسشنامة پرخاشگری را در دو مرحلة پیش و پس آزمون تکمیل کردند و نمرات معدل تحصیلی دانش آموزان در نیمة اول و دوم سال تحصیلی ثبت شد. داده های حاصل با روش تحلیل کواریانس و اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که برنامة مداخله بر هر سه متغیر تأثیر معنی دار داشته است. بنابراین، می توان گفت آموزش مهارت های ارتباطی به مادران باعث بهبود سازگاری اجتماعی، پرخاشگری، و پیشرفت تحصیلی فرزندان می شود. پیشنهاد می شود آموزش مهارت های ارتباطی در مدارس مدّ نظر قرار گیرد و اثربخشی آن بر والدین و دانش آموزان بررسی شود.
پدیدارشناسی روش های توجیه خیانت: سازوکارهای رویارویی با ناهماهنگی های شناختی در روابط فرا زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خیانت زناشویی از مهم ترین پیشامدهایی است که زوج ها برای آن در جستجوی درمان برمی آیند و تأثیرات منفی آن بر زوج ها پس از آزار بدنی در رده دوم قرار دارد. در بیشتر موارد خیانت، افراد به یک ناهماهنگی شناختی در خود ادراکی دچار هستند. این پژوهش با به کارگیری روش کیفی به این پرسمان می پردازد که چگونه تصمیم گیری افراد، خطر درگیر شدن در خیانت زناشویی را افزایش می دهد. به ویژه آنکه چگونه یک مرد به خود روا می بیند به سوی برقراری رابطه فرا زناشویی پیش رود، مورد بررسی قرار گرفت. نمونه گیری به شیوه هدفمند انجام شد. نمونه موردمطالعه شامل هشت مرد می شود که در سال 1395 به دلیل درگیر بودن در خیانت به مراکز مشاوره مراجعه کردند. مصاحبه های نیمه ساختاریافته با مردانی که خیانت زناشویی داشته اند، ضبط شد و سپس برای کدگذاری رونویسی شدند. از مدل پدیدار شناختی استعلایی (موستاکاس، 1994) برای تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده استفاده شد. یافته ها نشان داد که افراد برای کاهش ناهماهنگی های شناختی خود در راستای پیش برد خیانت زناشویی به دو شیوه فراگیر عمل می کنند: ایجاد انعطاف در باورها و نگرش ها، بهانه ساختن نارضایتی زناشویی. متخصصان می توانند از راهکارهای توجیهی که افراد برای کاهش ناهماهنگی های شناختی خود به کار می برند و از طریق آنها به خود اجازه می دهند خیانت کنند در راهبردهای مداخله ای استفاده کنند و از طریق مواجه سازی، تاثیر پنهان این توجیهات را برای آنها آشکار سازند
مطالعه کیفی آسیب های تعاملی زنان مبتلا به همسر با حسادت مرضی از دیدگاه مختصصان بالینی خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :یکی از انواع آسیب های فردی در خانواده، حسادت مرضی است. در همین راستا، هدف از انجام پژوهش حاضر، ادراک متخصصان خانواده درمانی از آسیب های تعاملی زنان دارای همسر مبتلا به حسادت مرضی بود. مواد و روش ها:مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی بود. جامعه پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روان شناختی تشکیل داد. مشارکت کنندگان شامل 8 متخصص باتجربه در زمینه درمان های روانی خانواده بودند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری گردید. سؤال اصلی مطالعه عبارت بود از «زوجین دارای مرد مبتلا به حسادت مرضی دچار چه آسیب های تعاملی هستند؟». داده های حاصل از مصاحبه به روش سیستماتیک تجزیه و تحلیل گردید. این روش، داده ها را در سه مرحله «توصیف، کاهش و تفسیر» تحلیل می نماید. یافته ها:از 489 عبارت مرتبط با آسیب های ارتباطی مستخرج از مصاحبه با متخصصان، 122 مفهوم مرتبط با آسیب های ارتباطی در کدگذاری باز به دست آمد و در کدگذاری محوری به صورت 23 زیرمقوله خلاصه گردید. در نهایت، داده ها در 9 مقوله جمع بندی شد که شامل «آسیب های حل تعارض، آسیب های سبک ارتباطی، آسیب های شناختی مسأله ساز برای رابطه، آسیب های رفتاری مسأله ساز برای رابطه، آسیب های هیجانی مسأله ساز برای رابطه، آسیب های ارتباط جنسی، آسیب های ارتباط با فرزندان و آسیب های ارتباطی با همسر در امور خانه و خانواده» بود. نتیجه گیری:از نظر متخصصان خانواده، حضور مرد مبتلا به حسادت مرضی در خانواده، آسیب هایی را تولید می کند که احتمال فروپاشی آن را افزایش می دهد.
اثر بخشی توانمندسازی روانی مادران برکاهش تعارضات مادر – فرزندی مادران خانه سلامت شهرتهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر توانمند سازی روانی برکاهش تعارضات مادر – فرزندی مادران خانه سلامت شهر تهران پرداخته است. روش این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه است. در این پژوهش از خانه های سلامت منطقه 15 شهرداری تهران، خانه سلامت سرای محله افسریه شمالی انتخاب شد و با استفاده از نمونه گیری در دسترس از همه مادران مراجعه کننده به خانه سلامت که شرایط شرکت در پژوهش را داشتند آزمون تعارضات مادر- فرزندی گرفته شد و سپس 30 نفر از مادرانی که بالاترین تعارض را با فرزندانشان داشتند به عنوان نمونه انتخاب و با استفاده از روش جایگزینی تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار داده شدند.گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در این جلسات شرکت کردند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه مقیاس تاکتیکهای تعارض مادر –فرزند است. داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل کواریانس تک متغیری تحلیل شدند. نتایج نشان دادند برنامه توانمندسازی روانی مادران موجب کاهش تعارضات مادر – فرزندی، کاهش پرخاشگری کلامی، پرخاشگری فیزیکی و افزایش استدلال مادران و فرزندانشان شده است. بنابراین می توان گفت این افراد با افزایش عزت نفس، خودکنترلی، خودکارآمدی، کنترل خشم، مهارت تصمیم گیری خود و اصلاح باورهای غیرمنطقی خود در مورد فرزندان وکاربرد روش های تشویق و تقویت و دلگرمی دادن آن ها می توانند تعارضاتشان را با فرزندانشان کاهش دهند.
بررسی مقایسه ای خشم و اضطراب در زنان عادی و قربانی همسرآزاری مراجعه کننده به مرکز پزشکی قانونی خراسان جنوبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دهه های اخیر از خشونت علیه زنان به عنوان جدی ترین مشکل اجتماعی ورای مرزهای فرهنگی، اجتماعی و منطقه ای یاد شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه خشم و اضطراب در زنان عادی و قربانی همسرآزاری مراجعه کننده به مرکز پزشکی قانونی خراسان جنوبی انجام شد. روش کار: روش پژوهش، توصیفی علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دو گروه آزار دیده و عادی بود. گروه آزاردیده کلیه زنان مراجعه کننده به پزشکی قانونی خراسان جنوبی بودند که طبق نظر پزشکان قانونی و پس از معاینات فیزیکی و جسمی به عنوان آزاردیده مشخص شدند که در بازه زمانی 2ماهه 60 نفر جمع آوری شدند. گروه عادی از بین زنان عادی مراجعه کننده به پزشکی قانونی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی، شبیه نمونه ی آزاردیده بودند، انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه کنترل عواطف (سوالات بعد اضطراب و خشم) استفاده شد. برای بررسی داده ها تحلیل واریانس چندمتغیری به کار رفت. یافته ها: بین میزان خشم و اضطراب زنان عادی وآزاردیده تفاوت آماری معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد میانگین نمره های زنان آزاردیده در مقایسه با زنان عادی در مؤلفه های خشم و اضطراب بیشتر است. نتیجه گیری: خشونت خانوادگی باعث ایجاد مشکلات روان شناختی بسیاری در فرد می گردد لذا توجه به این معضل اجتماعی نیازمند تلاشهای فراوان و توجه مسئولین می باشد و این بررسی می تواند دستاورد مهمی برای دست اندرکاران بهداشت روان کشور در راستای تدوین برنامه های پیشگیری اولیه و ثانویه از همسرآزاری و نیز راهگشای سیاستگزاران در تدوین قوانین به منظور کاهش خشونت خانگی باشد.
عوامل خانوادگی و شخصیتی مرتبط با اعتیاد
حوزههای تخصصی:
سوءمصرف مواد به عنوان یکی از جدی ترین معضلات اجتماعی در ایران بوده و زمینه ساز بسیاری از آسیب ها و انحرافات اجتماعی است. این پدیده ی خانمان سوز یک اختلال عود کننده ی مزمن است و تخریب های پیوسته ای که ایجاد می کند، تمام گستره ی زندگی فرد شامل روابط زناشویی، شغل و تحصیل را تحت تأثیر قرار می دهد. اعتیاد پیامدهای نامطلوب اجتماعی و همچنین از بین رفتن سرمایه های انسانی جوان و مغزهای متفکر را به دنبال دارد. به طوری که مصرف مواد یکی از موانع جدی در توسعه جوامع است. با توجه به تأثیرات مخرب این اختلال در زندگی فردی و خانوادگی افراد، لزوم شناسایی عوامل زیرساز و به پیرو آن تمهید روش های درمانی مؤثر بیش از پیش آشکار می گردد. تحقیقات مختلفی نشان داده اند که عوامل شخصیتی و خانوادگی، دو مؤلفه ی مهم از عوامل مستعد کننده در گرایش به اعتیاد هستند. بنابراین در این پژوهش به گردآوری عوامل شخصیتی و خانوادگی مستعدکننده فرد در برابر اعتیاد پرداخته شده است. قطعاً آگاهی از این عوامل پیش بین، در انتخاب زمان مناسب مداخلات درمانی اثرگذار خواهد بود. همچنین توجه به خانواده و آموزش و آگاهی بخشی به خانواده ها بیش از پیش ضرورت دارد.