فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
عصر روشنگری با تکیه بر عقل خودبنیاد هرگونه پیش داوری را بیاعتبار کرد. روشنگری پیش داوری را منشأ خطا و مانع فهم دانست و آن را به پیش داوریهای ناشی از مرجعیت و پیش داوریهای ناشی از شتابزدگی تقسیم کرد. رومانتیسم اگرچه مانند روشنگری به تضاد میان عقل و مرجعیت باور داشت، اما برخلاف روشنگری، این تضاد را به نفع مرجعیت پایان داد و مبنای اعتبار همه چیز را به سنت که مؤثرترین نوع مرجعیت است برگرداند. گادامر برخلاف روشنگری و رومانتیسم معتقد است نه تنها میان عقل و مرجعیت تعارضی نیست، بلکه مرجعیت خود نتیجه عقل و برخاسته از آن است. او مرجعیت را نه اطاعت کورکورانه، بلکه از جنس معرفت میداند. گادامر علاوه بر این، برای پیش داوریها نقشی بنیادین در فرایند فهم قائل میشود و پیوند ضروری پیش داوری با خطا را کاملاً نادرست ارزیابی میکند.
نیچه و نقد روانشناسی اخلاقی کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
روانشناسی اخلاقی یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق است که امروزه فیلسوفان اخلاق توجه خاصی بدان می کنند. تعدادی از شارحان اخیر فلسفه نیچه می کوشند تا با تقریر موضع نیچه در روانشناسی اخلاقی، در مقام موضعی نو و قابل توجه، آن را در برابر موضع روانشناسی اخلاقی کانتی و این ادعای او قرار دهند که تبیین های سوم شخصیِ روانشناسی اخلاقی هیچ نسبت و ربطی با اخلاقی که بنا به ادعا از موضعی اول شخصی رفتارها و اعمال ما را هدایت می کند ندارد. یکی از مؤلفه های اصلی روانشناسی اخلاقی کانت مفهوم اراده و تأمل برای عمل است. در این مقاله نشان داده می شود چگونه، به نظر تعدادی از مفسران اخیر، نیچه با تبیین این مفاهیم بر اساس نظامی از امیال و بدون هیچ گونه توسل به فاعل یا اراده ای مستقل و مجزا آنها را از روانشناسی اخلاقی خود طرد می کند. نتیجه روانشناسی اخلاقی نیچه - اگر تحلیل او درست باشد- این است که تبیین های سوم شخصی روانشناسی اخلاق نشان می دهند که موضع کانتی قابل دفاع نیست.
جسم، روح و نفس از دیدگاه امام محمد غزالی و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی یکی از مهمترین مباحث در مکاتب فلسفی ـ تربیتی است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی وجوه تفاوت و همانندی جسم و روح و نفس از دیدگاه غزالی و آکویناس است. روش پژوهش، تجزیه و تحلیل نظری ـ مروری و کتابخانه ای بوده است. این دو اندیشور دارای وجوه تفاوت و همانندی در زمینه ی جسم و روح و نفسند که وجوه همانندی بیش از وجوه تفاوت بوده است. از نظر هر دو، وجود انسان صرفاً مادی نبوده و ترکیبی از جسم و روح است. جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند. روح جاودانه، ملکوتی و عقلانی است. سرانجام روح در روز رستاخیز به بدن باز می گردد. جسم مادی و روح غیرمادی است. نفس اصالت دارد. عقل، غضب و شهوت مهمترین نیروهای باطنی نفس هستند. بین نفس و بدن رابطه ی مستقیم وجود دارد. اما غزالی برخلاف توماس، به آفرینش مرحله ای باور دارد. تقسیم بندی نفس از نگرگاه این دو اندیشور، متفاوت است. روح از نظر غزالی برخلاف توماس، ملکوتی و حیوانی است. غزالی برخلاف توماس شناخت نفس را لازمه ی تعالی می داند. ازین رو، وجوه اشتراک می تواند مقدمه ای برای طراحی یک مدل مشترک فلسفه ی تربیتی اسلام و مسیحیت قرار گیرد.
فنای صفاتی از دیدگاه مولانا و مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعد وجودشناختی و معرفت شناختی الهیات سلبی در آثار عارفان ادیان و سنت های گوناگون عرفانی بر دو رکن استوار است: خدا و نفس. در الهیات یا یزدان شناسی سلبی، چنانکه از عنوان آن نیز پیداست، تأکید عارفان بر جنبه های ناشناختنی و ناگفتنی خداوند یا به تعبیر دیگر سخن از ذات خداست. از ذات ناشناختنی و ناگفتنی خدا با تعابیری استعاری نظیر تهیا، واحه، عدم یا نیستی و بی نام یاد می شود. اما در آثار برخی عارفان سده های میانه ی مسیحی، هم چون مایستر اکهارت، و نیز برخی از عارفان قدر اوّل عرفان اسلامی، همچون مولانا و شمس تبریزی، در پاره ای فقرات تأکید و تکیه از ذات خدا به سوی ذات نفس میل می کند. در آثار مولانا و اکهارت، از ذات نفس با تعابیری نظیر وحدت، بساطت، تاریکی و تهیا یاد می شود. برخی صاحب نظران نظیر دنیس ترنر، از این چرخش و این ویژگی ها بر وزان الهیات سلبی یا یزدان شناسی سلبی، از تعبیر انسان شناسی سلبی سود برده اند. در این جستار، ما بحث از این چرخش نگاه و ویژگی های پیش گفته را ذیل تعبیر فنای صفاتی بررسی می کنیم. در ادامه، نخست مهم ترین مقومات و بنیادهای اخلاقی فنای صفاتی در آثار مولانا و اکهارت را بر می رسیم و سپس به دو پیامد از مهم ترین پیامدهای پارسایانه ی فنای صفاتی، یعنی فقر و تبتل (انقطاع)، در آثار این دو عارف می پردازیم. فقر آموزه ای است که در آثار هر دو عارف، به وضوح و به کرات، دیده می شود اما تبتل از مختصات و شاید از ابداعات نظام اندیشگی و ساختار الهیاتی آثار مایستر اکهارت باشد.
تحلیلی بر «شهود» در ساختار معرفتی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در تحلیل یکی از بنیادیترین مفاهیم فلسفه ی کانت، یعنی «شهود» است. «شهود» زیرساخت اندیشه ی کانت است. تحلیل کارکرد و روابط و تعامل آن با «فاهمه» و معنای شهود و انواع آن در این مقاله مطرح شده است. آن چه از آثار کانت به دست میآید این است که «شهود» اساس اندیشه ی کانت و مقدم بر فاهمه است و با تکیه بر آن است میتوان علوم تجربی را در برابر شکگرایی «هیوم» مقاوم، نجات داد
رابطه قوه و امکان در Θ3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو در Θ3 در مقابل مگاریان که قائل بودند پیش از فعل قوه وجود ندارد و تنها زمانی که چیزی در حال فعلیت است «قادر» است، قوه را از فعل متمایز می کند و چهار استدلال در اثبات وجود قوه می آورد. ارسطو همچنین صراحتاً قوه را با امکان مربوط می سازد. حال در اینجا این سئوال پیش می آید که ارسطو چگونه از قوه به امکان عبور کرده است؟ در این مقاله سعی شده است رابطه قوه و امکان توضیح داده شود. تحلیل حرکت، ارسطو را به قوه می رساند و امکان، مفهوم ملازم قوه است. ارسطو ابتدا قوه را مستقل از امکان توضیح می دهد و در نهایت توضیح دیگری از قوه بر اساس مفهومی که ملازم با آن است، یعنی امکان، ارائه می دهد. عبارات او در Θ3 و Θ4 می تواند این گونه تفسیر شود که ارسطو فهمی زمانی از ضرورت، امکان و امتناع دارد. در مقابل در اینجا این گونه استدلال شده که تفسیر زمانی از جهات سه گانه نمی تواند درست باشد و ارسطو تنها تعابیری زمانی از آنها داشته است، بدون آنکه لزوماً بخواهد آنها را به زمان تحویل دهد. علت تعابیر زمانی ارسطو از جهات می تواند این باشد که امکان در اینجا در ارتباط با قوه و حرکت طرح شده است.
تحلیل فیلسوفان تحلیلی از فردیت و هویت شیئ در نظریه جزئی های برهنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به عقیده پیروان نظریه «اساس»، «جزئی برهنه» مفهومی ضروری و لازمه هستی شناختی «جزئی های انضمامی» یا همان اشیاء معمولی و روزمره است. به عقیده اینان، یک جزئی انضمامی مجموعه ای مرکب از کیفیات و هستنده ای متفاوت به نام اساس است که همچون موضوع و حامل کیفیات عمل کرده و امکان اجتماع آنها در این مجموعه، تغییر آنها و هویت و فردیت جزئی های انضمامی را میسر می سازد. در این نوشتار پس از معرفی مفهوم اساس به عنوان جزئی برهنه و بررسی دلایل ایجابی و سلبی آن، برمبنای ضعف های این نظریه نشان خواهیم داد که مفهوم اساس بدون لحاظ صورت های نوعیه مورد نظر ارسطو و حکمای اسلامی، مفهومی نارسا و ناقص است و نمیتوان برای تبیین جزئیهای انضمامی از آن بهره برد.
آزادی و خودمختاری انسان از دیدگاه کانت و نقد و بررسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت، حوزة عقل نظری را ناتوان از اثبات خودمختاری و آزادی انسان میداند، و میکوشد از طریق عقل عملی یا اخلاق، آن را به عنوان اصل موضوع اثبات نماید. وی اعتقاد دارد که اگر آزادی و خودمختاری بخواهد صفت چیزی باشد، باید صفت اراده باشد. او ارادة آزاد را با ارادة خودمختار همسان میداند؛ یعنی اراده هنگامی آزاد است که علت ایجاد آثار و اعمالی باشد، در حالی که خود معلول امر دیگری نباشد. او از معنای سلبی آزادی، به معنای ایجابی آن منتقل میشود و قانون حاکم بر آن، خودتحمیلی یا خودمختارانه باشد؛ یعنی قانون حاکم بر خود را خود وضع نماید. او همچنین ارادة آزاد را با ارادة تحت قانون اخلاقی یکی میداند و البته به این معنا نیست که افرادی که غیر اخلاقی عمل میکنند، آزاد نیستند. کانت تا آنجا پیش میرود که اخلاق دینی را «دیگر آیین» و در نتیجه منافی با خودمختاری انسان میداند. این دیدگاه کانت در مقاله حاضر مورد نقد قرار گرفته و اثبات شده است که اخلاق دینی منافاتی با خودمختاری انسان ندارد.
بازیمندی فهم؛ نزد ویتگنشتاین و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
پانته ایسم و واقع گرایی اخلاق رواقی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از تعالیم بسیار پایدار غایت شناسی در تاریخ اندیشه مذهبی که خدا و جهان را امری واحد تلقی می کند پانته ایسم است. یکی از مکاتب پانته ایستی، رواقیان هستند که خدا را نه امری مجرد و مستقل از عالم هستی بلکه آن را ماده ی فعال و کل جهان هستی می دانند. در تعالیم رواقیان خدا به بهترین نحو در ارتباط با جهان فهمیده می شود، در این اندیشه، خدا و جهان یکی است و خدا و طبیعت دو نام برای یک واقعیت عام هستند. سراسر هستی را قانون تقدیر (لوگوس، عقل یا خدا) فرا گرفته است. اخلاق رواقی، جدای از کیهان شناسی قابل فهم نیست. زیرا اخلاقیات را حاصل روابط علی و معلولی و برخورد با جهان مادی می دانستند و آن را از کیفیات جسمانی و تأثیر روح فعال جهانی بر امور مادی و ذهنیات خود تلقی می کردند. اخلاق پانته ایستی آنان، نوعی روان شناسی روح شبیه واقعیت مقدّس، که به بررسی و شناخت جایگاه نهایی بشری در این جاودانگی و تعالی از همه موجودات می پردازد
نقدی بر طریق توماس آکویینی در اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این که چگونه وجود و ماهیت بر یکدگر افزوده می شوند برای تبیین موجود خارجی اهمیت زیادی دارد، توماس به نظریة قوه و فعل رجوع می کند و ماهیت تام را به منزلة قوه و وجود را به منزلة فعلیت لحاظ می کند و از این رو در معنای قوه و فعل توسعه می دهد تا نسبت مفهومی آن ها منحصر به حرکت نباشد و شامل هر موجودی که از وجود و ماهیت تشکیل می شود نیز، بشود. این مقاله ضمن طرح مبانی توماس، اصالت وجود او را مورد بررسی قرار می دهد و این نظر را مطرح می کند که توماس برخلاف رأی برخی توماس شناسان مشهور، اصالت وجودی نیست بلکه بدون التفات به تفکیک میان اشتراک معنوی و حمل متواطی که حکمای اسلامی به آن تأکید کرده اند به نظریه ای رسیده است که نقاط ضعف اساسی دارد.
اخلاقِ ایمانی کی کگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
نشانه شناسی پیرس در پرتو فلسفه، معرفت شناسی و نگرش وی به پراگماتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، مهمترین ویژگی های نشانه شناسی پیرس، از جمله فرایند پیدایش نشانه ها، نحوه دلالت و بُعد عملی آنها را مورد بررسی قرار می دهد. بررسی سه مقوله فلسفی پیرس و مسأله «ابداکسیون» نشان دهندة نقش محوری نشانه شناسی پیرس هم در وجود شناسی و هم در معرفت شناسی وی است، به گونه ای که تمام اندیشه ها و هر گونه فرایند معناسازی را می توان ناشی از تلقی او از نشانه دانست.
پیرس، نشانه را به مثابه تار و پود همه اندیشه ها در نظر می گیرد و براین اساس، حیات هر گونه علم و حتی ارتباط میان انسانها به نشانه ها وابسته است. در این راستا، بحث تطبیقی مختصری میان مقولات سه گانه پیرس و انواع مدرکات در فلسفه اسلامی مطرح می شود.
به مثابه وسیله تحلیل افکار انسان و پی آمدهای عملی آنها، نشانه شناسی پیرس نیز دارای جنبه پراگماتیستی است – گرچه نمی توان او را پیرو صرف مکتب اصالت عمل دانست - نشانه شناسی پیرس در حوزه های بسیار مختلف از جمله فلسفه رسانه، هنر... مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین در این چهارچوب، یکی از کاربردهای عملی نشانه شناسی پیرس برای تفسیر اثر هنری بررسی می شود.