فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی بر اساس سبک فرزندپروری مادران آنها بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه را تمامی مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی شهر شیراز تشکیل می داد که از میان آن ها 58 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسش نامه سبک فرزندپروری مادران (رابینسون و همکاران، 1995) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی (شهیم و یوسفی، 1378) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سهل گیرانه پیش بینی کننده مثبت و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). همچنین یافته های پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری پیش بینی کننده منفی و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). شایان ذکر است که در این پژوهش بین سبک استبدادی، سبک اقتداری و سبک سهل گیرانه با مشکل نارسایی توجه همبستگی معنی داری مشاهده نشد. با توجه به یافته های به دست آمده طراحی کارگاه های آموزشی در مورد سبک های فرزندپروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توان ذهنی را کاهش داد.
اثربخشی روش مداخلهای تحریک حسی بر بهبود میزان مهارتهای حرکتی در دانشآموزان کم توان ذهنی با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثر تحریک حسی بر بهبود مهارت های حرکتی (ظریف و درشت) دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی انجام گرفت. روش پژوهش از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر شهر اصفهان در دوره ابتدایی بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 30 دانش آموز با اختلال هماهنگی حرکتی با استفاده از نسخه فارسی سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی از میان دانش آموزانکم توان ذهنی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی غربال شدند و سپس به روش تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جاگماری شدند. ابزار این پژوهش مقیاس رشد حرکتی لینکنن- اوزرتسکی و سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی (صالحی و همکاران، 1390) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (Mancova) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که روش مداخله ای تحریک حسی بر بهبود مهارت های حرکتی این کودکان مؤثر بود (001/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که روش مداخله ای تحریک حسی در بهبود مهارت های حرکتی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی مؤثر بوده، بنابراین استفاده از این روش به عنوان روشی در بهبود و توان بخشی این اختلال پیشنهاد می شود.
مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنیصورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر همه کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر (58 کودک پیش دبستانی با کم توانی ذهنی و 58 کودک پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی) به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از پرسش نامه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی شهیم و یوسفی (1378) برای سنجش مشکلات رفتاری استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه نشان داد که رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنیبه طور معنی داری بیشتر از مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی است (001/0P<). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی در خرده مقیاس های نارسایی توجه، ترس، رفتار اجتماعی و پرخاشگری نسبت به کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر هستند (001/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش می توان بیان کرد که اقدامات مداخله ای به هنگام برای پیشگیری و کاهش و حذف مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی ضروری است.
مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا بود. روش پژوهش از نوع علی-مقایسهای بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان کم بینا و بینای سال دوم راهنمایی تحصیلی شهر تهران بود. حجم نمونه موردنظر 50 نفر (30 نفر دانش آموز پسر بینا و 20 نفر دانش آموز پسر کم بینا) بود. از روش نمونه گیری در دسترس برای دانش آموزان کم بینا و روش نمونه گیری تصادفی ساده برای دانش آموزان بینا از یک مدرسه راهنمایی هم جوار استفاده گردید. لازم به ذکر است که در این پژوهش آزمودنی ها بر اساس متغیرهای جنسیت، سن و وضعیت اقتصادی- اجتماعی همتاسازی شده اند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه خودکارآمدپنداری بندورا بود و به صورت گروهی اجرا شد. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون t مستقل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که در مؤلفه های ""موفقیت تحصیلی""،"" یادگیری از طریق خودنظم دهی"" ، ""فعالیت های فوق برنامه""،""برآوردن انتظارات دیگران""،""خودنظم دهی انگیزشی"" در بین دانش آموزان پسر بینا و دانش آموزان پسرکم بینا تفاوت معنی داری وجود دارد)01/0>p (. همچنین میزان خودکارآمدپنداری در مؤلفه ""استحکام خود"" بین دانش آموزان پسر کم بینا و بینا تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p). بنابر نتایج حاصله، میزان خودکارآمدپنداری دانش آموزان پسر بینا نسبت به دانش آموزان پسرکم بینا بیشتر است. بنابراین پیشنهاد می شود معلمین، اولیاء و دست اندرکاران امر آموزش از طریق ارائه الگوهای رفتاری مناسب برمبنای انتقال احساس خودکارآمدپنداری در نوجوانان کم بینا عمل کنند. همچنین پیشنهاد می شود فرصت های اجتماعی کافی برای دانش آموزان کم بینا جهت افزایش توانمندی و رشد انگیزش درونی در آنها فراهم گردد.
رابطه بین سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و آخر دانشگاه در رشته های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلامت عمومی دانشجویان یکی از مباحث مورد توجه در مقیاس های سلامت کل جامعه بوده که با سبک تبیینی (سلیگمن، 1979) خوشبینانه و بدبینانه ارتباط نزدیکی دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و سال آخر دانشگاه آزاد اسلامی واحدساری بوده است. نمونه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری است درهمین راستا، تعداد 288 نفر (120دختر و 168 پسر) از دانشجویان دانشگاه آزاد ساری در مقطع کارشناسی به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به طور همزمان به سؤال های پرسشنامه سلامت عمومی 28 GHQ و آزمون سبک های اسنادی سلیگمن ASQ پاسخ دادند. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل داده ها با نرم افزار آماری SPSS بین ابعاد علایم افسردگی و علایم جسمانی با بعد کنترل پذیری همبستگی معکوس وجود داشت (005/0->P). همچنین، بین بعد پایداری ناپایداری و اضطراب اختلال خواب وعلایم افسردگی نیز همبستگی از نوع مثبت وجود داشته است (031/0>P). بین کارکرد اجتماعی و بعد کلی اختصاصی نیز همبستگی وجود دارد (016/0>P). علاوه بر این، دانشجویان سال آخر در مجموع شکست ها و پیروزی های خود را به صورت کلی تر (003/0>P) و ناپایدارتری نسبت به سال اولی ها طبقه بندی می کردند (016/0>P). افزون بر آن، بین دانشجویان سال اول و سال آخر از نظر مقیاس های سلامت عمومی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). دانشجویان گرایش های فنی و مهندسی در بعد کلی اختصاصی با دانشجویان دیگر رشته ها متفاوت بودند (0001/0>P). بین رشته های مختلف تفاوت معنی داری از لحاظ سلامت عمومی مشاهده نشد (05/0>P). بین دختران و پسران در مقیاس های سبک های اسنادی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). همچنین، دختران نسبت به پسران در مقیاس علائم جسمانی (0001/0>P) و اضطراب و اختلال خواب نمره بیشتری کسب کردند (013/0>P).
تاثیر کتاب های غیردرسی بر بهبود تمیز شنیداری کودکان آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه:پژوهش حاضر به منظور مطالعه تاثیر خواندن کتاب های مناسب سازی شده بر بهبود تمیز شنیداری و مهارت های کلامی کودکان آسیب دیده شنوایی پایه پنجم ابتدایی (شاغل به تحصیل در مدارس استثنایی) در سال تحصیلی 92-1391 انجام شده است.
روش: روش پژوهش، آزمایشی و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر ناشنوای پایه پنجم ابتدایی مدارس روزانه شهرستان های استان تهران است. با توجه به نوع پژوهش، نمونه ای به حجم 30 نفر از دانش آموزان ناشنوا به روش خوشه ای چند مرحله ای برای گروه آزمایش و گواه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش ریون (برای همتا کردن گروه ها به لحاظ بهره هوشی)، آزمون وپمن (جهت سنجش بهبود تمیز شنیداری) و جهت بررسی این فرضیه در گروه آزمایش و گواه از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.
یافته ها: سطح معناداری بین دو گروه آزمایش و گواه در میزان بهبود تمیز شنیداری (با ثابت نگه داشتن اثر پیش آزمون) برابر با 0001/0 است و بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P<). همچنین در این پژوهش، مقایسه میانگین نمرات آزمون وپمن برای بررسی بهبود تمیز شنیداری در گروه گواه و آزمایش قبل و بعد از انجام روش مورد نظر نشان می دهد، بین میانگین های به دست آمده تفاوت معناداری وجود دارد.
مقایسه تأثیر دو روش آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، بر پریشانی روانشناختی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزشگاه های استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آن ها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان شناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنی دار است. بنابراین می توان گفت که روش های درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دو به دوی گروه ها در متغیرهای وابسته نشان می دهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنی دار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنی ها داشته است. در مجموع نتایج نشان می دهند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر واقع شود.
اثر بخشی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه گروهی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند نابینا شهر تهران بود که فرزندان شان در مدارس نابینایان مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 30 نفر از مادران یادشده بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر درگروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه تحت آموزش گروهی مثبت نگری قرارگرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در 2 مرحله، پیش آزمون و پس آزمون از طریق پرسشنامه شادکامی و سخت رویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده هایگردآوری شده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینارا افزایش (P≤0/05) داده است.نتایج نشان داد بین مثبت نگری با سخت رویی و شادکامی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و افراد سخت رو از میزان شادکامی بالاتری برخوردارند.
رابطه سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: روانشناسان بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنها را به عهده دارند تاکید نموده و این کنش های متقابل را اساس عمده رشد عاطفی، شناختی و اجتماعی قلمداد کرده اند. در واقع سلامت تحولی فرد در هردوره، معلول عواملی است که یکی از ارزشمندترین این عوامل در دوره حساس زندگی ایمنی دلبستگی می باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی شهر سمنان انجام شده است. روش کار: نمونه مورد بررسی شامل 30 دانش آموز پسر نارساخوان و 30 دانش آموز پسر عادی پایه چهارم و پنجم ابتدایی بودند. کودکان نارساخوان از مراکز اختلالات یادگیری و کودکان عادی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دبستان های شهرستان سمنان گزینش شدند. به منظور اندازه گیری سبک دلبستگی و رشد اجتماعی از مقیاس سبک دلبستگی رونقی و مقیاس رشد اجتماعی وایلند استفاده شد و جهت تعیین هوشبهر شرکت کنندگان جهت ورود به نمونه پژوهشی نیز از آزمون هوش ریون کودکان بهره برده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه مثبتی میان سبک دلبستگی ایمن و رشد اجتماعی در هر دو گروه وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی اضطرابی و رشد اجتماعی در هر دو گروه و دلبستگی اجتنابی و رشد اجتماعی در دانش آموزان عادی رابطه منفی دیده شد. تفاوت معناداری از لحاظ سبک دلبستگی ، رشد اجتماعی و رابطه این در دو گروه مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که سبک دلبستگی می تواند رشد اجتماعی را در هر دو گروه نارساخوان و عادی پیش بینی کند؛ به گونه ای که دلبستگی ایمن با رشد اجتماعی بیشتر همراه است.
اثربخشی بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس بر میزان توجه کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بازی های رایانه ای به عنوان یکی از روش های مفید برای بهبود نقص توجه شناخته شده است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس بر میزان توجه کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر کلاس چهارم تا ششم مراجعه کننده به دفتر مشاوره احیاء شهر مشهد مبتلا به اختلال نقص توجه بودند. از میان آنان 30 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش به کمک بازی های رایانه ای مبتنی بر مهندسی معکوس قرار گرفت و گروه گواه طی این مدت آموزشی دریافت نکرد. شرکت کنندگان در این پژوهش پرسشنامه SNAP-IV و آزمون هوش ریون سیاه و سفید را به عنوان پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری کوواریانس تک متغیری نشان داد میان دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p<). به عبارت دیگر بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس باعث کاهش نشانه های اختلال نقص توجه شده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها کودکان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه عملکرد قوی تری در توجه داشتند. بنابراین توصیه می شود مسئولین برنامه هایی برای بهبود توجه این کودکان با استفاده از این رویکرد تدارک ببینند.
مقایسه کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای اختلال خواندن با دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
تاثیر آموزش راهبرد خودتنظیمی بر نشانه های نارسایی توجه و عملکرد ریاضی دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف تعیین تأثیر آموزش راهبرد خودتنظیمی بر نشانه های نارسایی توجه و عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی با اختلال نارسایی توجه شهر همدان انجام گرفته است. به این منظور 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) از دانش آموزان دختر پایه سوم شهر همدان با اختلال نارسایی توجه دارای پرونده مشاوره ای به عنوان نمونه آماری انتخاب و پس از اجرای پیش آزمون ریاضی و نشانگان نارسایی توجه، دانش آموزان در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جا گماری شدند. آزمودنی های گروه آزمایش در 8 جلسه تحت آموزش راهبردهای خودتنظیمی قرار گرفتند. پس از پایان آموزش و اجرای پس آزمون بر روی گروه ها، داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد آموزش راهبردهای خودتنظیمی باعث کاهش نشانگان نارسایی توجه و همچنین افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی شده است. آموزش مهارت های خودتنظیمی به این کودکان، باعث افزایش توجه به جزئیات، کاهش نقص در گوش دادن، افزایش میزان تبعیت از دستورات معلم، کسب مهارت در ساماندهی تکالیف و فعالیت ها کاهش حواس پرتی و فراموش کاری شد.
مقایسه سیالی کلامی آوایی و معنایی در دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی سیالی کلامی بخش مهمی از ارزیابی های عصب روان شناختی است که می تواند موجب تبیین و درک بهتر نارساخوانی گردد. هدف پژوهش حاضر مقایسه کودکان نارساخوان در دو حیطه آوایی و معنایی سیالی کلامی می باشد. روش پژوهش حاضر از نوع علّی مقایسه ای است. نمونه مورد نظر شامل 30 کودک نارساخوان شهر اهواز است که به روش نمونه گیری هدفمند با مراجعه به مراکز مشکلات ویژه یادگیری انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس هوشی تجدید نظر شده وکسلر کودکان و آزمون نارساخوانی (نما) می باشد. داده های به دست آمده با استفاده از t تست گروه های وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد بین توانایی سیالی کلامی آوایی و معنایی کودکان نارساخوان تفاوت معنادار وجود دارد و توانایی سیالی کلامی معنایی آن ها به طور معناداری بالاتر از سیالی کلامی آوایی است. نتایج این پژوهش ضمن حمایت از نظریه نقص توانایی های زبانی و آگاهی واجی در کودکان نارساخوان می تواند در جهت طراحی و تدوین برنامه های درمانی نارساخوانی نیز تلویحات مناسبی داشته باشد.