فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۷٬۲۶۵ مورد.
بدن، سوژه و تکنولوژی های خود: درس هایی از راه حل فوکویی برای جامعه امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های مطرح در فلسفه سیاسی متاخر نسبت قدرت، سوژه و بدن است؛ میشل فوکو از متفکرین برجسته ای است که بدین مساله می پردازد. وی نه تنها تبار سوژه مدرن را می کاود بلکه از تکنولوژی های خود، به عنوان مجموعه ای از سازوکارهایی یاد می کند که از طریق آن خود بر بدن خویشتن اعمال قدرت می کند. حال این پرسش طرح می گردد که در اندیشه فوکو چگونه تکنولوژی های خود، سوژه مدرن و بدنش را برمی سازد؟ پیامد چنین وضعیتی چیست؟ و فوکو چه راحلی برای آن متصور است؟ به نظر می رسد در اندیشه فوکو، سوژه و بدنش در فرآیند سازوکارهای نظارتی و تنبیهی سراسربین و درونی شده شکل می گیرد. شاید مهمترین پیامد چنین وضعیتی ازخودبیگانگی، اسارات و تکه پاره شدن سوژه و بدنش باشد. به نظر می رسد؛ فوکو دو راه حل متصل به هم برای رهایی سوژه از این وضعیت پیشنهاد می کند: 1- مقاومت و امتناع دائمی؛ 2-پارهسیا (حقیقت گویی). بدین معنا فوکو از یکسو ما را به مقاومت دائمی بر علیه مناسبات دانش/قدرت/حقیقت نه تنها در دنیای بیرون بلکه در درون خود فرا می خواند (وجه سلبی راه حل فوکویی)؛ ازسوی دیگر ما را به رک گویی، خطرکردن و بازساختنِ خود بر مبنای خرده روایت های خلاقانه دعوت می کند (وجه ایجابی راه حل فوکویی).
دریفوس و تاریخ فلسفی هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله برای ارائة روایتی تاریخی از تحولاتِ هوش مصنوعی در قرن 20 و 21 از نظرگاهی فلسفی، سه دوره را از هم جدا کرده است: 1. تسلطِ پارادایم نمادی؛ 2. بازگشت به پیوندگرایی؛ 3. ظهور حیات مصنوعی. مدعای اصلی مقاله آن است که هم بازگشت به پیوندگرایی و هم ظهور حیات مصنوعی، نقدهای دریفوس بر رویکردهای پیشین در هوش مصنوعی را تأیید می کند. به باور دریفوس یک نگرشِ اتمیستی فورمالیستی به ذهن، دانش، و هستی، پشتوانه اصلیِ پارادایم نمادی است. شکستِ هوش مصنوعی نمادی در صوری سازیِ فهمِ هرروزه و چرخش به سوی نگرشی کل گرایانه در پیوندگرایی مؤیدِ نقدهای دریفوس است. همچنین حیات مصنوعی با بدن مندانه و موقعیت مند دانستنِ شناخت موضع وی را تأیید می کند. با این وجود، حمایت واپسین دریفوس از هوش مصنوعی هیدگری و این ادعا که این جریان، هستی شناسیِ هیدگری را در آزمونی تجربی قرار می دهد قابل نقد است. همچنین همراه با ارزیابی نقد دریفوس نشان داده می شود که وی از نقد فلسفی هوش مصنوعی به نقدِ کلِ فرهنگ و اندیشه غربی پل می زند و نشان می دهد که برای اصالت دادن به فهمِ تئوریک و فراموشیِ جهان انسانی، خطرِ پیشِ روی این فرهنگ ظهور انسان هایی با فهمِ ماشینی و نه ماشین هایی با توانایی های ورای انسانی است
تطبیق زیبایی شناسی در فلسفه افلاطون و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور مطلق انگارانه دکارت نسبت به شناخت عقلی موجب فاصله گرفتن انسان با عالم طبیعت، ادراک حسی و سرانجام پدید آمدن شکاف میان عقل و حس شد. سئوال این است آیا می توان در مذهب اصالت عقل دکارت جایی برای زیبایی شناسی یافت؟ بدین منظور با توجه به جایگاه ادراک حسی در نظام فلسفی دکارت ابتداء به جایگاه زیبایی شناسی در مذهب اصالت عقل او می پردازیم و اینکه آیا بر چنین مبنایی می توان معرفتی قابل اعتماد از زیبایی داشت؟
سپس بعد از تبیین زیبایی شناسی نزد افلاطون و زیبایی شناسی در عرصه «سوبژکتیویسم» دکارت ، مقاله حاضر با رویکردی تطبیقی به این هدف رهنمون است که در حقیقت دکارت با تفسیری متفاوت از هستی، حقیقت و معرفت زمینه دگرگونی فلسفه هنر و زیبایی شناسی کلاسیک را که متأثر از افلاطون بود، فراهم کرد. لذا می توان او را بنیان گذار فلسفه هنر و زیبایی شناسی جدید دانست.
مروری بر کتاب ترس و لرز
میزگرد: پیوستگی و گسستگی فرهنگ
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۳ شماره ۵۲
حوزههای تخصصی:
نظرگاه مک اینتایر درباره فرهنگ و تفکر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مک اینتایر معتقد است که تاریخ فرهنگ و تفکر غرب، در دو راستای متفاوت قابل تحلیل است، به گونه ای که عقل مدرن، عقل رها و آزاد و در نتیجه سرگردان و راه نایافته به تفکری مستحکم و متین است و عقل پیش از دوره مدرن، عقل غایت مند، درآمیخته به فضیلت و در قید و بند سنت بوده است. تفکر و سنت عقلانی پیش از مدرن، در طی یک دیالکتیک تاریخی همواره راه پیشرفت را طی کرده و هر سنتی با شناخت نواقص و محدودیت های سنن قبل از خود، درصدد تکمیل و تصحیح آن ها برآمده است.
ادعای اصلی مک اینتایر آن است که راه برون رفت از معضلات انسان مدرن، بازگشت مجدد او به سنت و اجرای پژوهش های عقلانی جانبدارانه است؛ زیرا، انسان مجزا شده از سنت، تاریخ و بدون فضایل اخلاقی نمی تواند عاقل باشد، همان طور که فرد بدون جامعه و عقل، هرگز نمی تواند از فضایل اخلاقی بهره ای برده باشد.
وی به منظور اثبات این دعاوی به ذکر شواهد تاریخی با تحلیل های فلسفی خاص خود می پردازد که به شرح آن ها پرداخته ایم.
تحقیق تطبیقی در عرفان ابن سینا و عرفان نوافلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رساله به انگیزه بیان مشابهتهای موجود میان نظرات عرفانی ابن سینا و آراء نوافلاطونی نگاشته شده و در مقدمه ، نحوه دسترسی مسلمانان به ذخائر فرهنگی و فلسفی یونان و روش ابن سینا در شرح و تفسیر نظرات فیلسوفان یونانی و اسکندرانی عنوان شده است . رساله به اثبات عرفانی بودن فلسفه نوافلاطونی در مقایسه با سایر مکاتب فلسفی آن زمان پرداخته عقاید افلوطین درباره علم واحد ، وحدت عالم و معلوم ، صادر اول ، نفس و مباحث مربوط به طبیعت و ماده را مطرح کرده و چگونگی رهیافت اندیشه های عرفانی نوافلاطونی به سرزمینهای اسلامی را تحلیل می کند . یبان آراء عرفانی ابن سینا در مقایسه با عقاید افلوطین و مباحثی درباره خداشناسی ، عقل ، نفس ، داستانهای رمزی عرفانی ، عشق ، لذت و الم ، خیر و شر و مقامات و کرامات عارفان ، عناوین بخش آخر رساله است.
قرائت پذیری دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۷۹ شماره ۱۸
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک و تاریخچه آن
منبع:
کیان ۱۳۷۷ شماره ۴۲
کثرت گرایی روش شناختی و واقع گرایانه علمی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۸۷ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
تاملی در فلسفه هم سختی مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
فلسفه هم سخنی مارتین بوبر شامل بحث در باب دو نسبت اساسی انسان با جهان است: یکی نسبت «من- آن» که جهان تجربه را بنا می کند و دیگری نسبت «من- تو» که جهانی را بنا می کند که بوبر آن را جهان نسبت می نامد. جهان تجربه، جهانی است که در آن انسان موجودات را به عنوان ابژه هایی تلقی می کند که باید آنها را در مورد تجربه و مورد استفاده قرار دهد و جهان نسبت، جهانی است که در آن انسان موجودات را به عنوان سوژه هایی تلقی می کند که باید با تمام وجود خود به درون نسبت هم سخنی با آنها وارد شود. در این مقاله به نقد و بررسی این دو نسبت اساسی می پردازیم.
صدق های منطقی و ریاضی
چگونه در ویتگنشتاین سالیپسیزم به رآلیزم می رسد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۰ شماره ۲۸
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
چکیده:
از جمله دستاوردهاى نظریه تصویرى، ریشه یابى مغالطاتى است که تاریخ فلسفه آکنده از آن است. نزاع سالیپسیزم که افراطىترین شاخه ایدهالیزم بشمار مىرود، با رآلیزم بر پایه نظریه تصویرى راه حل بدیعى مىیابد که ویتگنشتاین به اجمال بیان کرده است. انکار عالم واقع از موضع سالیپسیزم ریشه در خلط بین دو نقش متفاوت زبان، دو حیث مجزاى مُدرِک و مرزهاى گفتمان فلسفى و علمى دارد. با تحلیل درست، مىتوان نشان داد که مطلوب سالیپسیت، اساسا بیان کردنى نیست، و غفلت از فرق حیث مُدرِکیت با حیث وجودى مُدرِک بعلاوه دست درازى ناروا به معرفت تجربى، به انکار واقع منجر مىشود. اگر آگاهانه این تمایزها را رعایت کنیم، سالیپسیزم با رآلیزم آشتى مىکند. گزارههاى متضمن اعمال نفسانى مانند «احمد معتقد است که حسن برنده شد» در تحلیل دقیق، نه دلیلى بر تبعیت واقع از ذهن و نه مثال نقض قاعده گسترش پذیرى، بلکه جملههاى دو پهلویى است که یا به گزارههاى روانشناختى تجربى تحویل مىشود و آنگاه هیچ ارزش فلسفى ندارد و یا به توتولژىهاى ضرورى الصدقى تأویل مىشود که هیچ ربطى به ایده آلیزم ندارد و البته شبه گزاره خواهد بود.
عبور از مارکسیسم
نظریه علی عمل دیویدسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
براساس دیدگاه پوزیتیویست های منطقی، دلیل عامل برای عملش علت آن عمل است و تبیین عمل با دلیل، تبیین علی و قانون مند است. از سوی دیگر، ویتگنشتاین و فیلسوفان هم مسلک او منکر علیت دلیل برای عمل هستند و معتقدند تبیین عمل با دلیل، صرفا تبیین عقلانی است، نه تبیین علی. نظریه علی عمل دیویدسن موضع میانه است، زیرا از یک سو، دلیل را علت عمل می داند و از سوی دیگر، منکر این است که رابطه ای قانون مند بین دلیل و عمل وجود داشته باشد. بنابر رای دیویدسن، تبیین عمل با دلیل هم تبیین عقلانی است و هم تبیین علی.