انسان به شیوه نمادپردازی در طی تاریخ بهتر توانسته است مفاهیم را نمودار سازد که به روش های دیگر قابل بیان و توصیف نبوده اند . نماد ،سر و رازی است که تنها وسیله بیان چیزی است که به طریق دیگر قابل ذکر و بیان نیست و هرگز یکباره آشکار نمی شود و همواره از نو باید ارزشش را دریافت . در این تحقیق نمادها در سه گروه هندسی ،گیاهی و حیوانی توضیح داده می شوند . در گروه نمادهای هندسی ،دایره نمادی از کمال ، تمامیت و یکپارچگی و روح زمان و تعادل و کاملترین شکل هندسی است . در اساطیر ایرانی دایره ، کمال ،تمامیت و یکپارچگی ...
هر گونه قضاوت و داوری در مورد اثر هنری یا حقیقت هنر و زیبایی، مبتنی بر این اصل است که انسان پیش از حکم، تصوری از هنر و زیبایی داشته باشد. آیا منشا تصوری که از حقیقت هنر در ظرف ادراکی انسانها به تحقق پیوسته است، حقیقی است؟ و یا آنکه منشا آن تصور، اعتباری و مبتنی بر سلیقه و عادت و ذوق و پسند و تداعی و خواستهای فردی و اجتماعی است، که پنداری از صورت و حقیقت هنر را در ذهن به وجود آورده است؟اثر هنری صورتی از حقیقت هنر و به عبارتی، تجلی «صورت حقیقی هنر» است. اثر هنری به تمام ذات همه وجود و ماهیت خود را از هویت صورت نوعیه هنر دریافت می کند. هویت هنر ناشی از زیبایی حقیقی است و زیبایی حقیقی منشا تحقق «صورت نوعیه هنر» است.هنرمند با دریافتی شهودی از هستی، صورتی نوعیه، مجرده و نورانیه و مثالی از زیبایی حقیقی در ظرف خیال خویش ابداع می کند که این صورت نوعیه به تمام ذات، هستی خود را بنا به ظرفیت وجودی هنرمند، از زیبایی مطلق و ازلی دریافت کرده است. آن صورت نوعیه، مبداء و منشا ایجاد اثر هنری است. تفسیر اثر هنری مبتنی بر دستگاه فکری مفسر است. تفسیر کننده اثر هنری، نخست با صورت هنر مواجه می شود و سپس با مختصاتی که در صورت هنری تحقق پیدا کرده است، به تفسیر و نقد اثر می پردازد. تفسیر اثر هنری از طرف تفسیرگران متفاوت با پیش زمینه های ذهنی مختلف، منجر به ظهور مفاهیم گوناگون ذهنی و حتی متضاد، نسبت به یک اثر هنری، خواهد شد به همین جهت یک اثر هنری خصوصاً در حوزه ادبیات با قرائتهای متفاوت و برداشتهای گوناگون و حتی متضاد، تفسیر یا خوانده می شود. هر گونه تفسیر در ارتباط با نشانه ها و نمادهای موجود در اثر، در حکم واکنش روحی ما نسبت به متن است. در معنایی کلی، متن به چیزی اطلاق می شود که تفسیر از آن آغاز و به آن ارجاع داده می شود. متن هنری، متنی است با ساختار زیباشناختی که امکان تفسیرهای متعدد را فراهم می کند. متن هنری حقیقت ذاتی خود را از «صورت نوعیه هنر» اخذ می کند و معانی متعددی را در رویکردهای متفاوت تفسیری، آشکار می کند. شناخت ساختار ذهنی منتقد و مخاطب آثار هنری، می تواند مبانی نظری مفسران را آشکار کند. صورت هنری، مستقل از دستگاه نظری مفسران به حیات مستقل خویش در اثر هنری متکی و فراتر از هر تفسیری دارای استقلال ذاتی است.
آثاری که از کاوش های باستان شناسی به دست می آیند، مهمترین منابع مادی اطلاعاتی گذشته هستند. به همین دلیل وظیفه یک کاوشگر تنها کشف و بررسی این آثار نیست بلکه باید برای حفظ و حراست از آنها نیز به همان اندازه تلاش داشته باشد. با این که هم مرمتگران و هم باستان شناسان به موضوع یافته های باستان شناسی توجه خاصی دارند، در عین حال هر دو گروه نیز از دیدگاه متفاوتی به آن می نگرند. این تفاوت نگرش موجب بروز اختلاف گشته و برای حفظ و نگهداری و مراقبت از اشیا و محوطه های کاوش مشکلاتی به وجود می آورد. هدف این مقاله تدوین برنامه ای جامع برای حفظ و نگهداری یافته ها و بقایای محوطه باستان شناسی است که مورد استفاده هر دو گروه قرار گیرد
شکنر در این نوشتار تفاوت بنیادین تئاتر متعارف غرب را با نمایش سنتی هند نشان داده است: در اولی ، چشم و تا حدی گوش جای تجربه و درک تئاتر است و در دومی ، مسیری که از مشام آغاز و با گذر از معده به روده ختم میشود . در ابتدا ، دو متن مهم و اساسی با جایگاهی همتا در هر یک از نظریههای غربی و هندیِ اجرا ( یعنی بوطیقای ارسطو و ناتیاساسترا ) بررسی و تفاوتهای اساسی آنها بازنموده میشود . در ادامه ، راسا ( آمیختهای از نمایش و رقص و موسیقی ) بر طبق ناتیاساسترا تعریف و به اختلافات آن با تئاتر غربی اشاره میشود . در بخشی دیگر ، از طریق ریشهشناسی کلمات ، مفاهیم تئاتر غربی و ابتنای بر قوة بینایی آشکار شده است . به نظر شکنر ، هدف از اجرای راسایی ، برخلاف تئاتر غربی ، تداوم لذت است؛ و راسا درک استهایی بهاواها ( عواطف ابدی یا پایدار یا قلبی ) است که از طریق آبهینایا ( بازیگری خوب ) بیدار و دستیافتنی میشوند . در اجرای راسایی ، کسب لذت و ارضاشدن اساساً مقولهای دهانی است و مطالعة دستگاه عصبی رودهای و شیوة کار آن و جایگاهش در هنرهای رزمی و مراقبه و طب آسیایی این مطلب را روشنتر میکند . شکنر ، در ادامه ، به تمرین خانههای راسا ، از جمله خانة نهم یا خالی ، میپردازد و در انتها نیز ، زیباییشناسی راسا در اجرا بررسی و باز هم تفاوتهای آن با تئاتر غربی مشخص میگردد .
این مقاله، به بررسی ساختار و ویژگی های نانوذرات مغناطیسی در ترکیب با ژل های شیمیایی و کاربرد آن ها در حفاظت از میراث فرهنگی می پردازد. نانوذرات مغناطیسی زمانی که همراه با پلیمرهای آکریلامید اتیلن اکساید به کار می روند، ساختار اسفنج مانندی را به وجود می آورند که می تواند با میکروامولسیونهای روغن- آب بارگیری شده و با ایجاد سیستمی ژل مانند و دارای قدرت مغناطیسی به عنوان یک هیدروژل پایدار مورد استفاده های گوناگون قرار گیرد. این سیستم مغناطیسی می تواند در موارد خاص به همراه شوینده ها و حلال های گوناگون به کار رود. این سیستم همچنین می تواند از شوینده ها و حلال های به کار رفته پاکسازی شده و بعد از خشک شدن مجدداً مورد استفاده قرار گیرد. در این مقاله کاربرد این سیستم در زمینه ی حفاظت از میراث فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است.
در حفاظت و مرمت آثار چوبی استحکام بخشی از اهمیت خاصی برخوردار است و در همین راستا انتخاب مواد با توجه به مولفه های موثر بر آثار و توسط مرمتگر انجام می شود که نیازمند دقت و شناخت صحیح می باشد. با توجه به اهمیت این مواد و لزوم شناخت ترکیبات مختلف مورد استفاده، مهم ترین ترکیبات استفاده شده در استحکام بخشی چوب، شامل ترکیبات پروتئینی حیوانی، ترکیبات وینیلی، پلی اتیلن گلیکول، ترکیبات متااکریلیک، پلی استر و اپوکسی بررسی شده و معایب و مزایای استفاده از آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. البته این امر علاوه بر در نظر گرفتن ویژگی-های فیزیکی و شیمیایی ترکیب استحکام بخش، با توجه به عوامل مؤثر بر استحکام بخشی صورت پذیرفت. نتایج نیز نشان دهنده این امر می-باشند که کارکردهای ترکیب با توجه به نوع استفاده و کارایی ماده در شرایط مختلف موید استفاده از آن در شرایط ویژه است که با در نظر گرفتن برخی ویژگی های شاخص، مورد استفاده قرار می گیرد.
ناکارآمدی دریافت زیبایی شناسی غرب برای تحلیل یا ارزش گذاری آثار صناعی هنروران ایرانی روشن تر از آن است که به یک بحث تفصیلی نیاز داشته باشد. این زیبایی شناسی (aesthetics) برآمده از پای بندی به نمود، یعنی عالم کثیر یا خلق، و نمایش عینی آن است. حال آنکه، هنرور اسلامی ایرانی پای بند به نمایشِ بود، یعنی جلوات حق، است و از این رو، به تناسبات دقیق ریاضی پای بند نیست. هرچند این دو قطب واگرا، در تلاش تاریخی خود، به همگرایی می رسند و به هم نزدیک می-شوند. بررسی تاریخی و سیر تحّول معنایی صناعت و هنر یکی از اهداف این تعالیم است.