هنر با هر تعریفی ، از آن که در جامعه وجود دارد ، یک عنصر اجتماعی است و در ساختار اجتماعی جایگاهی اشغال کرده است و بنابر این به ناگزیر صرف نظر از خواست هنرمند . در رابطه با دیگر عناصر اجتماعی قرار دارد . ساختار اجتماعی بر مبنای رابطه قوا بنا شده است . هر عنصر اجتماعی در پی کسب حداکثر قدرت در ساختار اجتماعی ، بر پایه هزینه های معقول ، هنجارها و ارزش های معینی است . روشن ترین ( اگر نه مهم ترین و قطعا نه تنها ) شیوه کسب یا تنظیم قدرت در هر ساختار اجتماعی مدرن ، سیاست است . هنر چه نسبتی با سیاست ( روشن ترین ابزار و نمود ( ابزار ) قدرت ) دارد ؟ ...
عدم وجود انسجام و ارتباط مؤثر بین آموختههای دروس مختلف و پروژههای طراحی یک از دیرپاترین مسائل آموزش معماری است که شاید قدمت آن به زمانی برگردد که آموزش معماری از شکل سنتی سینه به سینه و توامان با ساخت و ساز به صورت آموزش رسمی آکادمیک درآمد. در ایران نیز که آموزش معماری با الگوبرداری از تجربههای جهانی (خصوصاَ فرانسوی) پایهگذاری شد ، سودمندی دروس در ارتقا ، کیفیت و توان طراحی دانشجویان و کسب کارآیی کافی آنان در عملکردهای حرفهای خارج از دانشگاه همواره از دلمشغولیهای آنانی بوده و هست که نگران کارآیی محتوی ، روشها و ساختار آووزش معماری بودهاند...
در تاریخ سرزمین ایران حماسه پهلوانان و قهرمانان بسیاری چه در اساطیر کهن و چه در وقایع تاریخی، نقش بسته است. حماسه ها که توصیفگر تاریخ، فرهنگ و آیین سرزمین ایران است خود سراسر صحنه ی دلاوریها، رزمها، شادی ها و غمهای مردانی است که هر کدام نمونه، نماد و سمبلی از ویژگیهای برتر هستند. در وجهی دیگر ایران در طول تاریخ 1400 ساله از صدر اسلام، محل و ماوایی برای دوستداران پیامبر و اهلبیت ایشان بوده است. این مهر و علاقه، مردم ایران را بر آن داشت تا در کنار قهرمانان اسطورهای خود، برترین پهلوان نامدار عالم، یار و یاور پیامبراکرم (ص)، حضرت علی مرتضی (ع)، و دلاور سپاه اسلام را هرگز فراموش نکنند. وجه مشترک قهرمانان کهن ایران و دلاوران مسلمان، پاک کردن این سرزمین از پلیدی، بدی و اهریمن است. این عناصر در اشعار ابنحسام خوسفی در مثنوی خاوراننامه به زیبایی قابل مشاهده است. این مثنوی و نسخه مصور آن که به لحاظ ادبی و هنری، مشهورترین مثنوی شیعی است و به زندگانی و دلاوری های حضرت علی (ع) می پردازد، متعلق به مکتب شیراز در دوران ترکمنان در سده پانزدهم/ نهم است. این نسخه دارای 155 قطعه نقاشی است که اینک 115 قطعه آن در کتابخانه کاخ گلستان نگهداری می شود. در این مقاله سعی بر آن است تا نمادها و جلوههای حماسی، ملی و مذهبی موجود در نگارههای خاوراننامه را مورد بررسی و تطبیق و مقایسه با نمونههای مشابه در اثر برگزیده حماسی ایران، شاهنامه، قرار دهیم. از این روی 14 نگاره از نگاره های خاوران نامه در این مقاله انتخاب شده اند. این مقاله به روش تاریخی، تحلیلی و توصیفی با استفاده از اطلاعات منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. جهت رسیدن به اهداف فوق سئوالات زیر مطرح شده است: 1- جلوه های حماسی، ملی و مذهبی نسخه خطی خاوران نامه کدام است؟2- وجوه اشتراکی عناصر حماسی، ملی و مذهبی این نسخه با شاهنامه فردوسی کدام است؟ کلیدواژگان: نگارگری مکتب شیراز ، خاوران نامه ، مضامین مذهبی ، ملی و حماسی ، امام علی (ع) ، شاهنامه
بی شک، قزوین یکی از مهم ترین مراکز خوشنویسی و کتیبه نگاری ایران در دوران اسلامی است و وجود نمونه های متعدد و ممتاز از کتیبه های خوشنویسی باقی مانده (از روزگار سلجوقیان تا پایان عهد قاجار) در بناهای مختلف این شهر خود گواهی است بر این مدعا. در همین زمینه و بر اساس پژوهش های میدانی نگارنده، در زمینه تاریخچه و گونه شناسی کتیبه های نستعلیق در ایران، کتیبه های سنگی سردر بناهای شهر قزوین که در عهد قاجار تهیه و نصب شده اند، از نظر عیار خوشنویسی (ترکیب بندی حروف و کلمات)، کیفیت انتقال خط و گرته برداری، همچنین شیوه حجاری از جمله شاخص ترین نمونه های موجود ایران از دوره قاجار به شمار می آیند.
در این فرصت، با بررسی و معرفی کتیبه های نستعلیق سنگی سردر شش بنای شاخص شهر قزوین از دوره قاجار شامل: مسجد النبی (1223ه.ق)، مسجد مدرسه سردار (1231ه.ق)،آب انبار حاج کاظم(1256ه.ق)، حمام صفا(1259ه.ق) و مسجد سبز (1263ه.ق)،آب انبار خان(1285ه.ق)، ویژگی های تاریخی،هنری و محتوایی این کتیبه ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و علاوه بر شناسایی بانیان، معماران، خوشنویسان و حجاران کتیبه های قزوین، سبک کتیبه نگاری نستعلیق خوشنویس برجسته این دوران «ملک محمد قزوینی» را بر اساس نمونه های موجود بررسی خواهیم کرد.
سیطره و نفوذ رسانه های جدید که عمدتاً با نرم افزار، تصویر، فونت و موضوع مشترک در حال گسترش است،اگرچه نویدبخش زبان بصری یکدست برای ارتباط آسانتر است ، اما این یکدستی زبانی، همواره مخاطراتی چون، به حاشیه راندن یا فراموشی فرهنگ های بصری متنوع جهانی را نیز به دنبال داشته است. در ایران نیز این مخاطرات، با عدم استمرار محتوا و عناصر بصری ایرانی در حوزه های مختلف، چون، مخدوش شدن سیمای شهرها، ناپدید شدن کهن الگوهای خاطره انگیز و جایگزین شدن عناصر نامأنوس در فضای شهری، رخ نموده است. دغدغه هایی از این دست موجب شده، هرازگاهی برای مقابله با این عوارض بصری از سوی نهادهای دولتی و غیردولتی، عناوین متعددی همچون، هویت ایرانی، کاربرد تصاویر ایرانی، استفاده از عناصر فرهنگی ایرانی، تولید محتوای ایرانی در حوزه بصری مورد تأکید قرار گیرد. با توجه به خواست عمومی توجه به فرهنگ خودی، مسئله این مقاله جایگزینی عنوانی جامع و کاربردی به جای عناوین گفته شده به منظور تمرکز بر موضوع و تداوم شایسته فرهنگ بصری ایرانی است، عنوان هویت بصری ایرانی مورد نظر این تحقیق، چنین کارکردی دارد. هدف این پژوهش از طرح عنوان هویت بصری ایرانی، بازآفرینی کهن الگوها، آفرینش و خلق الگوهای معاصر بصری ایرانی یا تأثیر از آنها برای کاربردهای جدید، مبتنی بر اصول و ضوابط روز گرافیک است، این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤالات است : هویت بصری ایرانی چیست؟ منظور از بازنمایی هویت بصری ایرانی در گرافیک چیست و منابع آن کدامند؟ براساس دستاورد این مقاله، هویت بصری ایرانی، عبارت است از همسانی و تشابه بصری یک اثر به آثار مادی و معنوی ایران، که تمایز آن اثر از آثار دیگر کشورها محسوس باشد. هویت بصری ایرانی به دوشاخة هویت بصری عام ایرانی و هویت بصری سازمانی ایرانی قابل تقسیم است. هویت بصری عام ایرانی مبتنی بر تأثیر،تشابه، الهام، بازنمایی، بازآفرینی، از نگاره ها و تصاویری است که به ایران تعلق دارد. هویت بصری سازمانی ایرانی هم در برگیرنده نمادها و نشانه های مصوب چون پرچم و سایر نشانه های رسمی کشور است که معمولاً کاربرد آنها تابع قوانین و ضوابط خاصی است. هویت بصری ایرانی از منظر گرافیک نیز عبارت است از : اثری از گرافیک که درجه ای از همانندی و شباهت را با فرهنگ بصری ایرانی به طور مشخص داشته باشد یا آن اثر گرافیک بلافاصله ایرانی بودن را تداعی کند. این تحقیق از نظر هدف کاربردی است که با رویکرد کیفی به شیوه توصیفی ارایه می شود. شواهد و مثال های مورد بحث، برگرفته از منابع کتابخانه ای، پایگاه های اطلاعاتی علمی و خبری است.
در طول قرن بیستم، جریان اصلی ِ نقد و نظریه پردازی در حوزه هنرهای بصری و به ویژه عکاسی، عمدتاً متأثر از آرای منتقدین ادبی، روان کاوان، نشانه شناسان و فلاسفه پَسامدرن از قبیل بنیامین، دریدا، بارت، دلوز، سونتاگ و ... بوده است. امّهات چنین رهیافتی را هم می توان در تفاسیر نشانه شناختی ِ مبتنی بر یک تلقّی نسبی گرا و کیفی از مقوله عینیت جست. اما به زعم نگارنده، و با نظر به جملگی ِ تحولات اندیشگی ِ این قرن، چنین رهیافتی از حیث فقدان مؤلفه های نقد علمی و تحلیلی به مقوله ی «عینیت» (آنچنان که در ساحت فلسفه علم دیده می شود)، نمی تواند یک تنه مؤید جملگی ِ پتانسیل های دلالت شناختی هنر عکاسی (به مثابه شیوه ای برای بازنمایی پدیدارهای عینی) باشد.
از همین رو در این مقالهْ کوشش شده تا با ارائه ی شرح مجملی بر سیر تطوّر منطقی ِ مفهوم «تصویر» در منظومه معرفتی ِ لودویگ ویتگنشتاین (فیلسوف اتریشی-بریتانیایی ِ سنت تحلیلی)، تعریفی نسبتاً هنجارمند و همسو با سایر تحولات معرفت شناختی ِ مرتبط به مقوله عینیت، از مفهوم «عکس» ارائه شود. استدلالات ویتگنشتاین را همان قدر که می توان به ساحت فیزیک کوانتوم و هوش مصنوعی تسرّی داد، می توان به منزله ی بستر مطمئنی برای تعریف مقوله «عینیت» و متعاقباً اختلاف نهایی ِ مترتب بر نگاه هنرمند و منتقد هنری نیز تلّقی کرد.
در این مقاله، نگاره سماع درویشان، اثر کمال الدین بهزاد (متعلق به سال 895 ق) بر اساس مفاهیم عرفان و تصوف تحلیل شده است. با توجه به تعلق نگاره به دوره تیموریان، در ابتدا، وضع تصوف در این دوره بررسی می شود. مؤلف سپس فرقه نقشبندیه را، که بهزاد عضو آن بوده است، معرفی می کند و با توجه به زمان ترسیم نگاره و سن مشایخ تصویرشده در آن، نتیجه می گیرد که بهزاد اجتماعی خیالی از مشایخ صوفیه نقشبندبه را به تصویر کشیده است. به نظر مؤلف، چهار نفر از شش نفری که در بالای تصویر ایستاده اند عبیدالله احرار و جامی و امیرعلی شیر نوایی و بهزادند و محل سماع درویشان باغ مدرسه و خانقاه اخلاصیه در محله جوی انجیل یا سر پل انجیل در هرات است. در ادامه مقاله، معنای سماع و مراتب آن در تصوف بررسی شده است و، با تقسیم نگاره به چهار بخش افقی، ربط هر بخش با مراتب تصوف و سماع تشریح شده است. از تقسیم عمودی نگاره نیز اعدادی به دست می آید که مؤلف به معانی آنها در تصوف پرداخته است. لباس صوفیان و انواع و رنگهای آن نیز در تصوف حاوی معانی و مفاهیمی است که در تحلیل نگاره سماع درویشان بدانها اشاره شده است.