"در مجموعههای تلویزیونی و نمایشهای تاریخی که تطبیق شکل، ساختار و محتوای فیلمنامه با واقعیتهای تاریخی ضرورت دارد ایجاد توهم تاریخی و واقعیت نمایی ازطریق بهکارگیری نثری که براساس مختصات و ویژگیهای زبانی دوره موردنظر بازسازی شده باشد ضروری است. در این مقاله به فیلمنامهنویسان و نمایشنامهنویسان توصیه شده است ضمن توجه به زبان نمایشی و ویژگیهای آن، شاخصهای گفتگوی مطلوب را درنظر بگیرند و با رعایت حدود و میزان بازسازی زبان و تفاوتهای زبان گفتار و نوشتار، پس از اتخاذ روش تحقیقی مناسب به نگارش فیلمنامه یا نمایشنامه تاریخی براساس زبان گفتاری دوره موردنظر اقدام کنند.
در پایان نیز راهکارهایی برای بازسازی زبان گفتاری درسهسطح آوایی، واژگانی و نحوی ارائه شده است. "
در این مقاله، ابتدا نگاهی کوتاه به سیر تحول ارتباطات میان فرهنگی در جهان قبل از فن آوری های نوین اطلاعاتی - ارتباطی (ICT) شده و با تأکید بر نقش جبر و اختیار در ارتباطات میان فرهنگی نشان داده می شود که نظام ارتباطات میان فرهنگی تا قرن 13 میلادی به صورت چند قطبی بوده و از قرن چهاردهم، عصر سلطه « یک قطبی » آغاز و با تحولاتی چند، به دوران جهانی شدن و یا به تعبیر هربرت مارشال مک لوهان، به دوران زندگی انسان در دهکده جهانی رسیده است. عصری که اگر چه محصول یک پروسه تاریخی است، اما در آن، اجرای پروژه های ارتباطی بر علیه فرهنگ های دیگر سهل تر شده است.
مقاله در ادامه، این دیدگاه را مطرح می کند که اگر چه شکل گیری اصطلاح «امپریالیسم فرهنگی »، محصول نظام تک قطبی با مرکزیت آمریکا و به وجود آمدن اصطلاح « تهاجم فرهنگی »، حاصل تحولات عصر دهکده جهانی است. اما آنچه را که « تهاجم فرهنگی » می گویند، تفاوت های عمیقی با « تهاجم نظامی » دارد.
مقاله ضمن تبیین برخی از تفاوت های مذکور، کوشش می کند که نشان دهد وضعیت حاضر، یک دوره در حال گذر است و طی چند دهه آینده، ویژگی های دهکده جهانی تغییر خواهد کرد و عصر جدیدی آغاز خواهد شد که نویسنده به دلیل مشابهت نسبی ویژگی های آن با سازو کار حاکم بر بازارهای سنتی مشرق زمین، طی مقالات متعدد خود آن را « بازار پیام » نامیده است.
آخرین بخش مقاله اختصاص به توصیف برخی ویژگی های ارتباطات میان فرهنگی در بازار پیام، به ویژه تحولات سخت افزاری و نرم افزاری مربوط به زبان داشته و نگاهی به آسیب شناسی ایران در بازار مذکور خواهد نمود
مهستان بنایی است که در کرج بنا شده است. نوشتار فعلی به دنبال تبیین نشانه شناختی این بنا بر اساس چارچوب های نظریه ای- فرهنگی امروزه است و تشریح آن بر اساس این نکته بنا می شود که چگونه عناصر معماری و فرهنگی قدیم و معاصر را در خود جمع کرده است و آن را در قالبی به نام سنتی- مدرنیسم و سپس محلی- جهانی تشریح و توضیح می دهد که می توان یک فضای معناساز را در جهان امروز بر اساس فرهنگ ایرانی ترسیم کند؛ در حالی که مردم محور است ولی بیهودگی در معماری ندارد. هم استحکام دارد و هم از مصالح محلی ساخته شده است و هم درون گراست که فضای داخل و برون را از هم جدا می کند و سبب آرامش بخشی است.
"مقالة حاضر بر اساس پژوهشی که نگارندهگان در اواخر سال 1385 در مرکز تحقیقات صداوسیما انجام دادهاند تهیه شده است.
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر میزان تماشای تلویزیون بر موافقت یا مخالفت مخاطبان با ایدههای مطرح شده در برنامههای (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و مذهبی) بوده است. از نتایج جالب پژوهش میتوان به این موارد اشاره کرد:
ـ با افزایش میزان تماشای برنامههای ورزشی بر مخالفت بینندگان با ایدهها و قضاوتهای مطرح شده در این برنامهها افزوده میشود.
ـ با افزایش پایگاه اقتصادی و اجتماعی مخاطبان بر مخالفت آنان با ایدههای اقتصادی، سیاسی و مذهبی مطرح شده در برنامهها افزوده میشود.
دادههای این پژوهش با استفاده از روشهای آماری آزمون T ، تحلیل واریانس یک طرفه، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره تحلیل شدهاند.
" نگرش/ طرز فکر، تأثیر رسانه، برجستهسازی، کاشت، میزان تماشا.
"در رسانههای دنیای امروز، زبان، نقشی بنیادین ایفا میکند و محوریترین و مهمترین ابزار برقراری ارتباط با مخاطب را شکل میدهد.
در یک نگاه کلی، میتوان از دو دیدگاه به مفهوم زبان در رسانه نگریست که یکی در دل آن دیگری جای میگیرد. در نگاه عام، زبان مجموعه رمزگانی است که در چارچوب قواعد و قراردادهایی ویژه از هر نظام نشانهشناختی، برقراری ارتباط میان فرستنده و گیرندة پیام را امکانپذیر میسازد. در این تلقی از مفهوم زبان، که زیربنای تمامی ارتباطات انسانی را تشکیل میدهد، هیچ گونه ارتباطی میان رسانه و مخاطبان، خارج از چارچوب جهان زبان پدید نمیآید.
از همین رهگذر است که زبان تصویر، زبان موسیقی، زبان علائم گوناگون، زبان گفتار و حتی زبان سکوت یا ترکیبی از اینها، همگی به تناسب موقعیت در رسانهها و به طور کلی در دنیای ارتباطات بشری کاربرد یافتهاند. در این معنی، زبان، مسلما قدمت بیشتری نسبت به مفهوم خاص زبان، یعنی گفتار و نوشتار دارد؛ اما در عرصة دانشهای بشری، رویکرد علمی به بررسی فرآیندهای این گونه نظامهای دلالتگری به عنوان مجموعهای قاعدهمند از نشانهها، سابقهای چندان طولانی ندارد.
اما زبان در مفهوم خاص (و رایج) خود، به عنوان ابزار سخن گفتن از طریق گفتار یا نوشتار، کهنترین و پیچیدهترین نظام قراردادی دلالتگری ایجاد شده توسط انسان است که در سطوح مختلف؛ از کلیتی متجانس به عنوان نظام کلی زبان (لانگ) گرفته تا کاربرد فردی آن در سطح گفتار (پارول)؛ در گونههای مختلف از جمله گونة فردی، سنی، شغلی، جنسیتی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی و ...؛ در سبکهای متفاوت همچون معیار و غیرمعیار، رسمی و غیررسمی، نوشتاری و گفتاری و ... به کار میرود. همین مفهوم خاص زبان است که تحت تاثیر عوامل مختلف تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، به مرور زمان، نزد هر قوم و ملتی به کلیت مستقل و دارای هویت منحصر به فردی تبدیل شده است که در کنار نمادهای اصیل بومی و ملی آن قوم، به عنوان زبان ملی شناخته میشود.
رسانه از زبان در هر دو مفهوم فوق، استفاده میکند. از سویی با بهرهگیری از فرآیندهای مختلف دلالت در نظامهای نشانهشناختی ویژه، به تولید و انتشار «متن» در مفهوم کلی و وسیع آن میپردازد و در این راستا امکانات گوناگون دیداری و شنیداری از جمله تصویر، گفتار، موسیقی، نوشتار، صداهای محیطی و ... را برای برقراری ارتباط با مخاطبان به خدمت میگیرد؛ و از دیگر سو، بخش عمدهای از «متن»های تحقق یافته در عرصة رسانه، چه در شکل دیداری و چه در شکل شنیداری، در قالب زبان به مفهوم خاص آن (و در رسانة صدا وسیما در قالب زبان فارسی) شکل میگیرد. این گونه است که در رسانههای شنیداری چون رادیو، به علت فقدان تصویر و نشانههای دیداری، وابستگی به زبان گفتار، وابستگی عمیقتری است چنان که رادیو، بدون زبان، ماهیت خود را تقریبا به طور کامل از دست میدهد. در تلویزیون نیز، همچنان که در بیشتر ارتباطات انسانی، زبان گفتار در غالب اوقات، نقش اصلی را ایفا میکند؛ مگر آن که در شرایط ویژه، اقتضای فرآیند ارتباطی، بهرهگیری فرستندة پیام از رمزگان یا زبانی متفاوت با زبان گفتار و نوشتار (همچون موسیقی، تصویر و ...) را ایجاب کند.
این شماره از فصلنامة پژوهش و سنجش به موضوع «رسانه و زبان فارسی» اختصاص یافته است. بنابراین محور اصلی مطالب این شماره را مفهوم خاص زبان یعنی زبان گفتار و نوشتار تشکیل میدهد. امروزه اهمیت و حساسیت جایگاه زبان فارسی در رسانة ملی بر کسی پوشیده نیست. پیش از این نیز صاحبنظران بسیاری با دیدگاههای انتقادی، توصیفی، تجویزگرایانه و ... از جنبههای مختلف به این مقوله پرداختهاند و برخی از جوانب آن را واکاوی کردهاند. با این حال در مقالات این شماره از فصلنامه سعی شده است مسائلی که تا کنون کمتر بدانها پرداخته شده یا چالشهای نوظهوری که در عرصة کاربرد زبان فارسی در رسانههای امروز و بویژه رسانة ملی پدید آمدهاند، مورد بحث قرار گیرند.
زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین نمادها و نمودهای اتحاد ملی، شایستة توجه ویژه است. حرکت به سوی دستیابی به جایگاه مناسب زبان فارسی در رسانة ملی و ایفای نقش رسانه به عنوان یکی از مهمترین متولیان برنامهریزی زبان در جامعه، دغدغهای اساسی است که فصلنامة پژوهش و سنجش میکوشد با طرح مباحثی در این باره، توجه جدیتر پژوهشگران و صاحبنظران را به موضوع جلب کند و زمینة انجام مطالعات گستردهتر و بنیادیتر در این حوزه را فراهم نماید.
"
"نویسنده در این مقاله میکوشد تا نشان دهد فهم متن مجموعههای تلویزیونی، حاصل عملکرد کدام نظامهای نشانهای است و در این میان نقش نظام نشانههای زبانی را برجسته میکند.
وی ابتدا نظامهای نشانهشناختی را به چهار گروه: تصویری، حرکتی، موسیقایی و زبانی تقسیم میکند و سپس با توصیف رمزگانهای فرعی زبان و رمزگانهای پیرازبانی نمونههایی از دلالتهای زبانی و پیرازبانی را در مجموعههای تلویزیونی مختلف ایرانی به عنوان شاهد ذکر میکند.
وی در ادامه به شرح متن تلویزیونی و دلالتهای معنایی در آن میپردازد و در پایان مقاله برخی اشکالات زبانی را در مجموعههای تلویزیونی داخلی برمیشمرد و راهکارهایی برای رفع آنها ارائه میکند.
"
"یکی از کاربردهای هنری و اغلب طنزآمیز زبان در رسانه ملی «گونه زبانی ساختگی» است. نویسنده در این مقاله قصد دارد ضمن ارائه تعریفی از گونه زبانی ساختگی، اینگونه را از دیدگاه جامعهشناسی زبان، کاربردشناسی اجتماعی و آسیبشناسی زبان بررسی کند و وجوه زیباییشناختی و کارکردهای هنری آن را برای به کارگیری در رسانه ملی تبیین کند.
"
برجسته شدن تفاوتها و هویتهای اجتماعی ناشی از سبکهای مصرف و تنوع اشکال آنها حتی در بین یک گروه اجتماعی به ویژه در میان جوانان سئوالات زیادی را در خصوص ساختیافتگی و الگوپذیری آنها مطرح کرده است. این مقاله با استفاده از دادههای یک مطالعة میدانی در شهر تهران، الگوی فعالیت های تفریحی و ترجیحات موسیقایی و ماهواره ای جوانان را به عنوان مولفه های هویّت اجتماعی و تمایزپذیری جدید ناشی از سبکهای مصرف مورد بررسی قرار می دهد و در پی آن است تا ببیند که آیا فعالیت های مربوط به حوزة مصرف در خصوص جوانان تابع الگو یا الگوهای خاصی هستند و از ساخت اجتماعی تبعیت میکنند؟ به عبارتی آیا ما شاهد شکلگیری سبکها یا خردهفرهنگهای جوانان هستیم؟ یا اینکه کنشها و تمایلات مذکور خصلت فردی دارند؟
این مطالعه نشان می دهد که با توجه به فعالیت های تفریحی ده نوع الگو یا سبک، با عنایت به علایق موسیقایی سه نوع الگو و همینطور با توجه به علایق ماهواره ای سه نوع الگو در میان افراد مورد مطالعه قابل تشخیص است. این فعالیتها و الگوها با بیشتر متغیرهای موقعیتی پاسخگویان همبستگی معنی داری را از نظر آماری نشان می دهند. نظر به نتیجه تحلیل داده ها، این فرضیه که الگوهای مربوط به فعالیت های تفریحی دارای خصلتی فردی هستند، رد می شود و در عوض فرضیة مبتنی بر تاثیر پذیری علایق و ذائقه ها از جایگاه فرد در ساخت اجتماعی تایید می شود. در واقع، اینگونه فعالیّت ها و سبکها در معرض محدویّت های ساختاری قرار میگیرند. همینطور، فعالیّت های تفریحی و ذائقه های پاسخگویان به عنوان یک زمینه اجتماعی مطرح می شوند که آنها در آن فرصتی را برای شکل دادن به هویّت خویش و کسب استقلال از والدین مییابند. یافته های پژوهش در زمینة وجود الگوها و سبکهای متفاوت تفریحی، ذائقه های هنری و مصرف رسانه ای افراد، بیانگر پیدایش و نضج پدیدة جدیدی با عنوان خرده فرهنگ جوانان در درون فرهنگ کلّی است که به نوبة خود عدم توفیق سیاست ها و برنامه های فرهنگی رسمی مربوط به امور جوانان را در انطباق با فرهنگ حاکم مطرح میکند.