پرسش عقب ماندگی از مهم ترین مسایلی است که فکر و ذهن اغلب اندیشمندان ایران معاصر را به خود مشغول داشته و پاسخ های متفاوتی نیز برای آن ارایه شده است. در مقاله حاضر، پاسخ آل احمد به این پرسش مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتقاد نگارنده، می توان آل احمد را - به دلیل شرایط اجتماعی و تاریخی خاص زندگی اش - در زمره قایلین به راه حل میانه نوسازی (و توسعه) و وابستگی (و عقب ماندگی) تلقی کرد. هر چند از نظر او غرب زدگی علت اصلی عقب ماندگی است، اما بیش از آن که این پدیده نتیجه شرایط بیرونی باشد، حاصل عوامل درونی است. از نظر وی، عقب ماندگی نتیجه غرب زدگی، ناکار آمدی روشنفکری، بی تفاوتی روحانیت و رویارویی آن ها به عنوان مهم ترین عناصر تحول اجتماعی در ایران بوده است و بازگشت به خویشتن (هویت خودی)، اصلاح روشنفکری، به صحنه آمدن روحانیت و پیوندهای میان روشنفکری و روحانیت، بهترین پاسخ برای این پرسش است.
حسین کاظم زاده ایرانشهر در زمره روشنفکران ناسیونالیست عصر رضا شاه است که در آثار خود به تامل در باب ملیت، ترقی، تجدد و دین و نسبت این مفاهیم با یکدیگر پرداخته است. مفهوم اصلی اندیشه ایرانشهر ملیت است. او ملیت را مبنای هویت ایرانی و یگانه وسیله ترقی و پیشرفت ایران می داند. ایرانشهر، سیاست، دین، زبان و اخلاق را ارکان ملیت می داند و با تاکید بر همسانی های ظاهری تشیع و آیین زرتشت می کوشد دین را لباس ملیت بپوشاند و تشیع را اسلام ایرانی معرفی نماید. تلاش ایرانشهر برای پی ریزی یک هویت ایرانی ناب بر مبنای ملیت، موجب شده است که او از تاثیر عمیق اسلام و غرب بر هویت ایرانی غفلت نماید. این مقاله با تشریح افکار ایرانشهر در مورد هویت ایرانی به نقد و ارزیابی مفاهیم بنیادین اندیشه او می پردازد.
هدف این تحقیق بررسی تغییر نظام ارزشی طایفه دهدار در فارس بوده است. ابتدا به بررسی مبانی نظری پرداخته ایم و در این زمینه مسئله اشاعه و رابطبین سنت و مدرنیته از دیدگاه هایی همچون مدرنیته پیوندی و بازاندیشانه و جهان-محلی شدن مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش از روش تحقیق میدانی استفاده شده است. افراد مورد مصاحبه عمیق قرار گرفته اند. این مصاحبه ها مبنای اصلی داده ها بوده است. تحلیل داده ها نیز از طریق یکی از شیوه های تحقیق کیفی، یعنی تحلیل چارچوب، صورت گرفته است. یافته ها حاکی از این است که ارزش های متعلق به فرهنگ بومی نه تنها از میان نرفته اند بلکه همچنان به حیات خود ادامه داده و با ارزش های مدرن درآمیخته و ترکیبی جدید پدید آورده اند که برخی آن را فرافرهنگ نامیده اند.
" گونه زیست ایلی ایران بهعنوان یکی از کهنترین اشکال زیست، دارای تاریخ پرفراز و نشیبی است. یکی از مهمترین ویژگیهای این شکل زندگی در ایران، برخورداری از ساختار سیاسی ـ اجتماعی مستقل میباشد که رویدادهای مهم سیاسی ـ اجتماعی را رقم زده است. تداوم ساختار سیاسی مشخص، نظام ایلی را در جایگاه مهمی قرار میداد. اهمیت چنین جایگاهی را میتوان در تشکیل دولتهای سیاسی در ایران ملاحظه کرد.
این شیوه زندگی تا مدتها بخش عمده زندگی اجتماعی را در ایران تشکیل میداد. با آغاز قرن 14 ه .ش، شکل زندگی ایلی تحت تاثیر عوامل عدیده دچار دگرگونی ساختاری شد. این تبدیل در گونه سنتی صورت نگرفته است؛ زیرا در گونه سنتی، گروههای ایلی در قالب «گروههای ایلی در خود» به سر میبردند، اما انتقال آن در گونه جدید که بیشتر با اسکان آن در ساختهای روستایی و به خصوص شهرها صورت گرفته است، گروههای ایلی به گروههای قومی تبدیل شدند. در این تبدیل ما شاهد ظهور گروه قومی «برای خود» هستیم. مقاله حاضر نگاهی اجمالی به فرایند تبدیل هویت ایلی به هویت قومی دارد. "
شاهنامهی فردوسی، بیشک، یکی از منابع اصلی فرهنگ ایرانی است. فردوسی خلق و خو و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان را به بیانی شیوا در شاهنامه منعکس نموده است. به همین دلیل همواره در میان ایرانیان مورد توجه بوده است، اما در این میان علاقه و عشق لرها به شاهنامه وصفناپذیر است. سادگی، روانی و حماسی بودن زبان شاهنامه همراه با بیان شیوای آن از صحنههای رزم، دودمان، نسب، خلق و خوی و شیوههای مبارزه، غلبه و شکست پهلوانان در مصاف با دشمنان، با ویژگیهای زیستی، فرهنگی و دیگر مناسبات اجتماعی لرها قرابت زیادی ایجاد کرده است. به همین دلیل شاهنامهخوانی در میان عشایر لر به شکل یک سنت پایدار درآمده و در طول زمان کارکردهای مختلف آموزشی و تربیتی، گذران اوقات فراغت، تهییج رزمندگان به هنگام نبرد، حفظ زبان، سنتها و رسوم، برقراری ارتباط با اقوام دیگر، رواندرمانی جمعی و سرانجام نامگذاری یافته است. این مقاله به بررسی وجوه مختلف تاثیرگذاری شاهنامه بر حیات اجتماعی لرها اختصاص دارد.