در این مقاله نویسنده ضمن نشان دادن کاستیهای نظریه های متعارف مهاجرت در جامعه شناسی برای مطالعهی پدیدهی مدرن پناهندگی، به بررسی جایگاه پناهندگان کورد در تبعید یا به عبارتی غربت نشین (دیاسپورا) میپردازد. در این مطالعهی تطبیقی که بر روی کوردها ساکن در انگلستان انجام گرفته است نویسنده بر این باور است که واکنش متفاوت کردها نسبت به برخی دیگر از ملیتها در رویاویی با پدیدهی مدرن مهاجرت اجباری یا غربت نشیتی و یا به عبارتی ساده تر مهاجرت ناخواسته باعث شده است که نتوان با نظریه های متعارف مهاجرت آنها را مطالعه کرد. به نظر نویسنده پدیدهی فراملیگرایی کردهای غربت نشین به صورت پلی محکم درآمده است که جامعه محل سکونت و جامعهی مبدا آنها را به هم پیوند میزند. از نظر وی کوردها به دلیل غلبهی وضعیتی به نام بی سرزمینی، در هیچ یک از این کشورها خود را اقلیت به حساب نمیآورند چرا که معتقدند آنها در کشورهای محل سکونت پیشین خود نیز اقلیت نیستند، آنان صرفاً از روی ناچاری در این کشورها زندگی میکنند و همواره امید بازگشت دارند. آنان اگرچه در سرزمین خود زندگی نمیکنند اما کاملاً ارتباط خود را با آنجا حفظ کرده، خود را در آنجا تصور میکنند، وقایع آنجا را مدام پیگیری میکنند و اگرچه در اینجا زندگی میکنند اما خود را یک اقلیت اینجایی نیز محصوب نمیکنند. همانندسازی با جامعهی مقصد، که به شکلی رایج برای مهاجران وارد شده به اروپا اتفاق میافتد، برای کوردهای غربت نشین حداقل برای یکی دو نسل اول به سختی اتفاق می افتد.
در ایران باستان، آنچنان که پیداست، مکانگزینی و انتقال پایتخت ها معمولا در جهت رفع مشکلات جغرافیای سیاسی و نیز حل مسائل ژئوپلیتیکی کشور با مناطق پیرامونی آن به انجام رسیده است؛ بدین معنی که مکان گزینی و انتقال پایتختها مهمترین رویکرد ژئوپلیتیکی دولت های وقت، در سازمان دهی سیاسی فضای داخلی برای کنترل جغرافیای کشور و برقراری ارتباط بین مکانی با استفاده از سازوکار توسعه فضایی جغرافیایی فرهنگی و هویتی بوده است. این در حالی است که نیاز دولت مرکزی به حمایت ملی، تا هفت بار دلیل اصلی مکان گزینی پایتخت ها در هسته ملی دولت، کنترل و اداره بهینه کشور با توجه به پتانسیل های تاریخی تمدنی، فرهنگی و اقتصادی مکان جغرافیایی، دست کم یازده بار باعث مکان گزینی پایتخت ها در یک موقعیت راهبردی و کاملا ژئوپلیتیکی بوده است. به همین جهت، هدف اصلی این مقاله تبیین عوامل اصلی تاثیرگذار بر فرایند مکان گزینی پایتخت ها در ایران باستان و نقش آنها در تکوین هویت ایرانی است.
"این مقاله آسیب شناسی و توصیف وضعیت آموزش و پژوهش در رشته زبان و ادبیات فارسی است که ضمن بیان وضع موجود، وضع مطلوب و اولویت ها و راهبردها را نیز مشخص می کند. مقاله با این فرض نگاشته شده است که وضعیت فعلی رشته زبان و ادبیات فارسی، با توجه به نقش کلیدی و هویتی آن، مناسب نیست و چشم انداز علمی، اولویت ها، الزامات، راهبردها و سیاست های توسعه ای آن ازسوی نهادهای مسوول طراحی نشده است. اطلاعات ارایه شده در این گزارش، بر اساس نظرخواهی خبرگزاری ایلنا از هشتاد شاعر، نویسنده و استاد و حاصل نظرسنجی از آنان درباره وضعیت زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ها، به انضمام تمامی منابع معرفی شده در پیشینه تحقیق و منابع پایانی است که مبنای تحلیل های این مقاله قرار گرفته است.
مقاله در دو بخش و هر بخش از دو زاویه آموزش و پژوهش این موضوع را بررسی می کند:
بخش اول: بررسی و تحلیل وضعیت فعلی (نقاط قوت و ضعف) رشته زبان و ادبیات فارسی در دو حوزه پژوهش و آموزش به همراه تبیین الزامات؛
بخش دوم: نتیجه گیری و پیشنهادهای راهبردی بر اساس نتایج بخش اول، شامل تبیین سیاست های توسعه ای رشته زبان و ادبیات فارسی و راهبردهای آن در حوزه آموزش و پژوهش.
عمده ترین راهکارها و سیاست های پیشنهادی تقویت رشته زبان و ادب فارسی عبارت اند از:
رواج رشته زبان و ادبیات فارسی و گسترش حوزه قلمرو آن در داخل و خارج کشور؛
توسعه کمی و کیفی رشته زبان و ادبیات فارسی؛
کارآفرینی برای دانش آموختگان این رشته؛
توانمند کردن استادان و دانشجویان؛
تقویت برنامه های آموزشی و پژوهشی رشته زبان و ادبیات فارسی؛"