مسأله این است که: جلال آل احمد چه سهمی در شکل گیری تحقیقات و مطالعات اجتماعی – فرهنگی در ایران داشته است؟ برای پاسخ به این سؤال طرح سؤالهای دیگر ضروری است: آیا جلال آل احمد یک محقق اجتماعی است یا یک پژوهشگر صرف است یا نوسنده ای است در حوزه های متعدد پدیده های اجتماعی؟ سهم او در این حوزه‘ در حد یک بنیانگذار است یا صرفاً در یکی از عرصه های مطالعات و تحقیقات اجتماعی سهم داشته است؟ این عرصه کدام است؟ آیا مربوط به مطالعات فرهنگی است یا در قلمرو محدودی از حوزه غرب شناسی؟ آیا او در عرصه روش شناسی و به کارگیری روشهای تحقیق و بررسی نیز نقش آفرین بوده است؟ با طرح سؤالهای فوق‘ مقاله حاضر در پی این مطلب است که آیا جلال آل احمد را می توان محقق اجتماعی دانست یا خیر؟ و اینکه جلال در مطالعات فرهنگی – اجتماعی ایران به لحاظ موضوع‘ روش‘ بینش و تجزیه و تحلیل یا پردازش داده ها تا چه اندازه سهیم است
آغاز انسان شناسی به اواخر قرن نوزده و اوایل قرن حاضر برمی گردد‘ یعنی زمانی که کشورهای اروپای غربی بخش بزرگی از جهان‘ اقوام و فرهنگهای بی شماری را زیر سلطه نظام اقتصادی – سیاسی خود گرفتند و برای تداوم این سلطه نیاز به شناخت این مردمان و فرهنگ آنها بود. پس از جنگ جهانی دوم و با استقلال یافتن مستعمرات سابق‘ انسان شناسی سیاسی رسالتی تازه پیدا کرد و آن یاری رساندن به فرایند تشکیل دولتهای ملی در این کشورها بود. زیرا‘ بافتها‘ نهادها وباورهای سنتی موانعی جدی بر سر راه شکل گرفتن این دولتها بودند. در این مقاله ضمن ارائه تاریخچه مختصری از انسان شناسی سیاسی‘ مشکلات تشکیل دولتهای ملی و کاربردی عملی انسان شناسی سیاسی برای رفع این مشکلات مطرح می شود