هستی و وجود، از جمله واژههایی است که مابعدالطبیعه در صدد کشف و تبیین آن بوده است. در تاریخ متافیزیک (همه فلاسفه مدعی بودهاند)که موضوع فلسفه »وجود« است (یاوجود به ماهو موجود) یعنی همان هستی و معتقد بودند که بحثهایشان بر آن متمرکز بوده است. اما در میان آنها دو اندیشمند مشهور اهتمام بیشتری به مسئله «هستی»دادهاند و بر این اعتقاد بودهاند که فلاسفه بیشترین توجه را به موجود نمودند نه به وجود، و نسبت به وجود غفلت داشتهاند. صدرالمتألهین و مارتین هایدگر، دومتفکری هستند که درباره «هستی»دیدگاهی نو و ابتکاری ارائه دادهاند. و ما در این پژوهش سعی نمودهایم مختصری از تفکرات دو اندیشمند درباره وجود را بررسی و ارائه نمائیم.
این مقاله، ابتدا شرح و بیانی اجمالی از نظریة اعتباریات علّامه طباطبایی بهویژه دربارة مفاهیم اخلاقی میدهد؛ سپس میکوشد تا زوایای تاریک این موضوع را از رهگذر بررسی شرح و بیانهایی که شهید مطهری در توضیح نظریة مذکور دارد، روشن سازد. مهمترین مسألهای که مطهری میکوشد حلّ و فصل کند، جاودانگی اصول اخلاقی است.
چنین مینماید که نظریة اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی به نسبیگرایی میانجامد. مطهری تلاش میکند تا توجیهی برای جمع اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی و جاودانگی اصول اخلاقی بیابد. این توجیه مبتنی بر مفهوم «من عِلْوی» است.
این مقاله پس از شرح تلاش شهید مطهری در این خصوص، نشان میدهد که پذیرش «من علوی» و ارجاع مفاهیم اخلاقی به رابطة تلائم و سازگاری فعل با «من علوی»، در واقع فاصله گرفتن از نظریة اعتباریات است.
یکى از مباحث کلام جدید اسلامى مسأله ختم نبوت است که از میان متفکران مسلمان معاصر، اقبال لاهورى اولین گام را در تبیین فلسفه آن برداشته است؛ بعد از او عدهاى از متفکران همچون: شهید مطهرى، شریعتى، سروش و دیگران با رهیافتهاى بعضا متفاوت به آن نگریستهاند.
یکى از این متفکران (دکتر سروش) با تلقیهاى متفاوت به این موضوع پرداخته است؛ که عبارتند از:
1ـ وحى هنوز براى مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحى مىبارد.
2ـ دوران وحى سپرى شده و مردم مستغنى از آن هستند و باید به عقل جمعى رجوع کرد.
3ـ با بسط تجربه نبوى دیگر نیازى به تجدید نبوت نیست.
این مقاله در صدد است به فرضیههاى یاد شده پرداخته و آنها را مورد تحلیل و بررسى قرار دهد. و با تبیین فرضیه مختار که عبارت است از: کمال دین و مصونیت از تحریف دریچه قابل قبولى بگشاید.
چالش عارف و فیلسوف یکی از اشکال مخالفت با فلسفه است. فلسفه در طول تاریخ از سه ناحیه متشرعان دین باور تجربه گرایان دین ستیز و عارفان عاشق با انگیزه های متفاوت مورد حمله قرار گرفته است . یکی از دلکش ترین بحثها در تاریخ تفکر بشری مناظره اندیشه و شهود عقل و عشق و دانش و بینش است. عارفان در درک مسائل ماورای طبیعت به قدرت عقل خوشبین نیستند و عقل ستیزی در آثار قریب به اتفاق آنان مشاهده می وشد. عقل در این آثار مقابل سه امر نهاده شده است دل عشق و حیرت . عقل فروشی و توصیه به عجز و حیرت محوری ترین عنصر اختلافات عرفان و فلسفه است. عارف شیفته حیرانی است اما فیلسوف حیرت زد است . حیرت در ابتدای امر با مقولاتی همچون معرفت هدایت و ایمان متناقض می نماید. چیستی حیرت و تبیین نسبت ان با مقلات مذکور مساله اصلی این پژوهش است.