فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۹۸۱ تا ۵٬۰۰۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
سرمایة اجتماعی مفهومی نسبتاً جدید در حوزة علوم اجتماعی است که به سرعت جایگاه خود را در حوزه های دیگری چون پزشکی، روان شناسی، اقتصاد، سیاست، برنامه ریزی شهری، و ... پیدا کرده است. این مفهوم، به خصوص ، در ارتباط تنگاتنگی با کیفیت زندگی قرار دارد. این ارتباط می تواند دروازة ورود مفهوم سرمایة اجتماعی به برنامه ریزی شهری باشد. موضوع اساسی، در این زمینه، نحوة سنجش سرمایة اجتماعی و کیفیت زندگی در شهر و به خصوص سطح محلات شهری است. در این پژوهش بر آنیم تا با ارائة روشی به اندازه گیری میزان سرمایة اجتماعی و همچنین میزان کیفیت زندگی شهروندان، البته از بعد ذهنی، بپردازیم و ارتباط این مفاهیم را بررسی نماییم. به این منظور، شهر جدید پردیس، به عنوان نمونة مورد مطالعه، انتخاب شده است. نتایج کلی بررسی، که با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون به دست آمده، نشان دهندة ارتباط معنی دار و قابل قبول این دو مفهوم در سطح شهر پردیس است.
عوامل اجتماعی مؤثر بر مدیریت بدن در میان جوانان گیلانغرب
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی عوامل اجتماعی مؤثر بر مدیریت بدن در میان جوانان گیلانغرب می باشد. در این پژوهش با بهره گیری از نظریه «بوردیو» و «گیدنز» به بررسی تجربی فرضیة مدیریت بدن پرداخته شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسشنامه با حجم نمونه 402 نفر از جوانان (دختر و پسر) 15-29 ساله ساکن در شهر گیلانغرب انجام شد. نمونه ها با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.
یافته های تحقیق نشان می دهد میانگن کل مدیریت بدن در بین دو جنس برابر با 82/2 می باشد. از این میانگین حدود 2/3 درصد از پاسخ گویان از نظر «مدیریت بدن» در وضعیت «بالا»، و 9/72 درصد نیز در موقعیت «متوسط» و در آخر نیز حدود 9/23 درصد از این نظر در سطح «پایینی» قرار دارند.
نتایج پژوهش نشان می دهد که متغیر های جمعیتی– اجتماعی، با مدیریت بدن رابطه معناداری دارند. همچنین، نتایج رگرسیونی خطی چند متغیره نشان می دهد از بین متغیر های جمعیتی- اجتماعی مذکور تنها متغیر پایگاه اقتصادی – اجتماعی با ضریب بتای (206/0) قوی ترین رابطه با مدیریت بدن جوانان (دختر و پسر) را نشان می دهد. بطور کلی مدل ارائه شده در این مقاله 2/5 درصد تغییرات متغیر وابسته مدیریت بدن را توضیح می دهد.
مطالعه جامعه شناختی فرایندهای وقوع طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۲
231-257
حوزههای تخصصی:
طلاق پدیده ای نیست که به طور ناگهانی رخ دهد؛ فرایندی است که چه بسا آغاز آن با آغاز زندگی مشترک زوجین هم زمان باشد. هدف این مقاله، کشف فرایندهایی در زندگی مشترک است که منجر به تصمیم زن و/یا شوهر برای طلاق می شود. در این مقاله، از روش روایت پژوهی و تکنیک مصاحبه روایی استفاده شده است. با زوج هایی که از طرف دادگستری مشهد به مراکز مداخله بحران بهزیستی مراجعه کرده بودند، مصاحبه شد و درنهایت با 18 مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد. در این پژوهش به این نتیجه رسیده ایم که می توان شش مدل فرایند طلاق را از یکدیگر تمیز داد که یک یا چندتای آن ها می تواند در یک خانواده موجود باشد. شش مدل فرایندی طلاق عبارت اند از: مدل ازدواج ناهمسان، مدل ازدواج اجباری، مدل ازدواج نابالغ، مدل خانواده مردسالار، مدل خانواده کم برخوردار، و مدل خانواده ناسالم.
فهم خانه داری در بستر نقشهای جنسیتی : مطالعه کیفی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بر اساس پژوهشی کیفی است که در آن تلاش شده، تا با انجام مصاحبه های عمیق کیفی با 26 زن خانه دار 23 تا 58 سال تهرانی، کیفیت زندگی زنان خانه دار بنا به روایت و تجربه زیسته ی آنان مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، چگونه خانه داری در پروسه ها و زمینه های اجتماعی حک شده است و صرفاً با توجه به زمینه های اجتماعی قابل تفسیر است. آنچه در این پژوهش اهمیت می یابد آن است که دریابیم خانه داری چگونه توسط زنان، تعریف، تفسیر و ارزیابی می شود و در این صورت است که امکان صورت بندی نظری و مفهوم سازی میسر می گردد. چنانچه تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق نشان می دهد، میان رضایت از زندگی زناشویی و درک زنان نسبت به ارزیابی مثبت و یا منفی از خانه داری ارتباط وجود دارد و یا زنانی که بیشتر تحت تاثیر ایدئولوژی همسری و مادری قرار دارند، کمتر نسبت به خانه داری انتقاد می کنند. در حالی که زنان مسن تر خانه داری را جنبه ایی از کارهای زنانه در ازدواج می دانند، زنان جوان بر این باورند که کارهای خانه علی رغم ساخت نیافتگی، باید به عنوان کار تعریف شود.
Assessing Knowledge Creation and the Effects of Institutional Culture on it (the(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Today، one of the most important functions of universities is to create knowledge in order to fulfill the needs of the society and promote the status of knowledge and the quality of instruction through it. Generally، it can be said that intellectuality is the most important and the most valuable property of educational centers such as universities and is the main key to development. Naturally، for the materialization of knowledge creation
in universities as one the most important issues of the third millennium، there are different factors at work and among these factors، institutional culture and its effects on knowledge creation have been investigated in this study. The population of this study included all the faculty members of the University of Isfahan (476 cases) of whom 142 cases were selected based on Cochran formula. A questionnaire was used for data
collection and the method employed in this study was survey. For analyzing data and testing the hypotheses، both descriptive statistics (Percentage، frequency، mean، standard deviation) and inferential statistics (Pearson r and regression) were used. The findings reveal that institutional culture has effects on the amount of knowledge creation of the faculty members and among the variables، ""orientation towards social
behavior"" which is one of the dimensions of institutional culture، has had the most effects on knowledge creation. Accordingly، revised coefficient of determination reveals that 20% of the variance of the dependent variable (knowledge creation) has been due to variables functioning on regression model. The rest of the variance is due to other variables not investigated in this study.
سنجش میزان همسرآزاری و عوامل مؤثر بر آن با تأکید بر سرمایة اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده جایی است که در صورت وجود روابط صمیمی در درون آن می تواند بهترین مکان برای رشد و شکوفایی عاطفی و جسمانی اعضای خانواده تلقی گردد، اما گاه در همین مکان انواع خشونت ها در مورد زنان اعمال می شود. به همین دلیل، مقالة حاضر با هدف سنجش همسرآزاری و عوامل مرتبط با آن نگاشته شده است.
روش تحقیق از نوع پیمایش بوده و جامعة آماری مورد مطالعه شامل کلیة زنان متأهل شهر تبریز به تعداد 378460 نفر بود که از این تعداد 384 نفر با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند.
نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان می دهد 58 درصد از تغییرات متغیر همسرآزاری روانی، 29 درصد از تغییرات متغیر همسرآزاری جسمی، 11 درصد از تغییرات متغیر همسرآزاری جنسی و 33 درصد از تغییرات متغیر همسرآزاری اقتصادی به وسیلة متغیرهای اعتماد بین زوجین، حمایت دوستان، حمایت خانوادة همسر زن و حمایت خانوادة پدری زن تبیین شده اند.
سرمایه اجتماعی و بیگانگی از کار (مطالعه موردی معلمان آموزش و پرورش مقطع ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف شناخت رابطه بین میزان سرمایه اجتماعی معلمان با بیگانگی از کار آن ها انجام شده است. این مطالعه به روش پیمایشی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل معلمان مدارس ابتدایی شهر تهران است که تعداد آنها 10442نفر می باشد که از این تعداد 374 نفر به روش نمونه گیری خوشه ایی دو مرحله ایی انتخاب شده اند. برای سنجش متغیر سرمایه اجتماعی از پرسشنامه بولن و اونیکس و برای سنجش متغیر بیگانگی از کار از پرسشنامه گانستر و واگنر استفاده شده است که داده های مربوط، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ، پایایی پرسشنامه را تأیید کرد. متغیر مستقل این تحقیق سرمایه اجتماعی و متغیر وابسته بیگانگی از کار می باشد که در کنار این ها، متغیرهای زمینه ای مانند: جنس، سن، وضعیت تاهل، سابقه شغلی، گذراندن دوره آموزشی ضمن خدمت، تحصیلات و درآمد نیز مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج بدست آمده رابطه معناداری را بین متغیر سرمایه اجتماعی و بیگانگی از کار نشان می دهد و در بین متغیرهای زمینه ای هم نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد که تمام متغیرهای این تحقیق به جز متغیر سن افراد مورد مطالعه، رابطه معناداری با بیگانگی از کار داشته است.
توسعه به مثابه بی نوایی اخلاقی: سیری در اندیشه مجید رهنما
حوزههای تخصصی:
از دهه های پایانی قرن بیستم به این سو، برخی از اندیشمندان در بسیاری از بخش های جهان، خاصه جهان سوم، ایده ""توسعه"" را به چالش کشیده اند. بر این اساس، تعریف نوینی از توسعه شکل گرفته است که عمدتاً برآمده از تجارب خاصه تجربه های ناموفق توسعه در جهان سوم بوده است. یکی از مهم ترین شخصیت هایی که به انتقاد از برنامه های توسعه ای، بخصوص برنامه های توسعه ای نهادها و سازمان های بین المللی، دست زد، مجید رهنماست که خود زمانی دستی قوی در اجرای برنامه های توسعه در اقصا نقاط جهان داشت و اکنون هم به عنوان یکی از مهم ترین متفکران گفتمان پسا توسعه مطرح است. در این مقاله تلاش می شود با استفاده از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و با خوانشی عمیق در آثار رهنما مهم ترین نقطه نظرهای وی در مورد تجربه توسعه و ناکامی های آن در دنیا تبیین و تشریح گردد. رهنما با استفاده از روش خاص خود به سیر در تاریخ توسعه پرداخته است. او اجتماعاتی را که هنوز گفتمان توسعه به آن راه نیافته می ستاید و از آن به عنوان جوامعی اخلاقی یاد می کند که مردمانش فضائل بی شماری دارند امّا به تدریج زرق و برق طرح های توسعه و وعده و وعید های آن در این اجتماعات رسوخ کرده و مردم محلی را دچار اقتصادزدگی و بی نوایی اخلاقی می کند. از این منظر، توسعه «هدیه ای خطرناک» است که اخلاق را در جوامع بومی زایل می کند.
سهم سرمایه های اجتماعی و فرهنگی در میزان تمایل به گردشگری در دو سایت حافظیه و تخت جمشید شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمایل به گردشگری یکی از مهم ترین حوزه های مطالعاتی در گردشگری است. درک این که چرا مردم سفر می کنند و چه عواملی بر تمایلات رفتاری آن ها در انتخاب یک مقصد گردشگری اثر می گذارد، می تواند راه گشای بسیاری از مشکلات پیش روی صنعت گردشگری باشد. از جمله عواملی که در میزان تمایل به گردشگری و تقویت آن تأثیر بسزایی دارد، سرمایه اجتماعی است که به رغم اهمیت بسیارش کمتر مورد توجه جدی قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده است که ابتدا سهم سرمایة اجتماعی و فرهنگی در میزان تمایل به گردشگری مورد توجه قرار گیرد و سپس مقایسه ای میان سهم این دو سرمایه ارائه شود. این پژوهش در سنت کمّی، با روش پیمایش ربطی و با استفاده از پرسش نامة محقق ساخته با 400 نمونة آماری در دو سایت گردشگری حافظیه و تخت جمشید شیراز انجام شده است. یافته های این بررسی حکایت از این امر دارد که بین سرمایه های اجتماعی و فرهنگی و میزان تمایل به گردشگری و ابعاد آن رابطه وجود دارد. مجموع تأثیر مستقیم و غیر مستقیم سرمایة اجتماعی برابر با 33 درصد است و در مقایسه با سهم 29 درصدی سرمایة فرهنگی می توان گفت که سرمایة اجتماعی سهم و تأثیر بیشتری را در میزان تمایل به گردشگری دارد
تبیین جامعه شناختی بازگشت به زندان باتاکید برنظریه برچسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله به این پرسشها پاسخ داده که نظریه برچسب در کنار نظریه های ساختاری(عینی وذهنی) ،کنترل اجتماعی وانتخاب عقلانی، چقدر می تواند احتمال بازگشت مجرمان را به زندان درپی ارتکاب مجدد جرم، تبیین کند؟ این نظریه ها روی هم چقدر می توانند بازگشت را تبیین کنند؟ روش تحقیق پیمایش وپاسخگویان زندانیانی بودند در زندان مرکزی مشهد که حداقل دوبار سابقه محکومیت داشته اند. حجم نمونه340 نفر، شامل 98نفرزن و242 نفر مرد است.روش نمونه گیری طبقه ای متناسب(جنسیت) وتصادفی سیستماتیک با استفاده از فهرست افراد با سابقه در زندان بود. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسش نامه واجرا توسط پرسشگر در زندان بود.نتایج نشان داد که بیشترین تاثیر عوامل مختلف بر بازگشت به ترتیب عبارتند از: برچسب،انتخاب عقلانی، ساختاری عینی( پایگاه اجتماعی،نوع جرم) و ساختاری ذهنی ، کنترل اجتماعی. لذا نظریه های برچسب، انتخاب عقلانی، ساختاری وکنترل اجتماعی به ترتیب بیشترین تاثیررا درتبیین بازگشت دارند. نتایج، تاثیر اندک عوامل ساختاری (ذهنی) وکنترل اجتماعی، شاید به دلیل تشابه وضعیت مجرمان باسابقه درزندان، و نیز اهمیت تاثیر برچسب ، انتخاب عقلانی و عوامل ساختاری عینی را درتبیین بازگشت نشان می دهد. این نظریه ها روی هم به تبیین بازگشت کمک کرده اند. درپایان راهکارهایی برای کاهش بازگشت به زندان ارائه شده است.
بهداشت روانی در بلایای طبیعی (مروری بر کوشش های جهانی و برنامه های ملی)
حوزههای تخصصی:
"اثرات روان شناختی و بهداشت روانی حوادث طبیعی، موضوعی است که از اهمیت خاص برخوردار بوده و متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است. تاکنون سیاستگذاری های کلان بهداشتی و اجتماعی در برخورد با وقایع مصیبت زا معطوف به پیامدهای جمسانی و مالی این عوراض بوده است در این مقاله به اهمیت خدمات بهداشت روانی در حوادث و بلایای طبیعی، کمبود نیروهای متخصص روانپزشک، روان شناس و مشاور در سطح کشور که از توانایی لازم برای مداخله در این بحران ها برخوردار باشند، پرداخته شده است. پژوهش های بین المللی، پژوهش های داخلی، نتایج مشاهدات مناطق مختلف زلزله زده کشور و همچنین بررسی مصاحبه های بالینی رهنمون این نکته است که آسیب پذیری روانی از آثار غیر قابل اجتناب حوادث طبیعی است. از این رو در جریان وقوع بلایای طبیعی احساس نیاز واقعی برای مشاوره و حمایت حضوری و همراهی افراد خاص مثل مسوولان دولتی، روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران اجتماعی کاملا محسوس است.
"
نقش پیش بینی کنندگی سبک های فرزندپروری و اعتماد اجتماعی در فرار دختران از خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از موارد فرار دختران، یک راهبرد رفتاری انطباق یافته برای اجتناب از یک وضعیت خانوادگی ناسالم است. از سوی دیگر عوامل اجتماعی چون تجارب منفی در مدرسه و تأثیرات همسالان در بروز این پدیده قابل توجه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بینی کنندگی سبک های فرزندپروری و اعتماد اجتماعی در فرار دختران اجرا شد. این بررسی توصیفی بر روی 42 دختر فراری و 42 دختر عادی شهر کرج در سال 1391به صورت مقطعی انجام شد. شرکت کنندگان در پژوهش بر اساس نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک های فرزندپروری بامریند (1972) و پرسشنامه اعتماد اجتماعی صفاری نیا و شریف (1389) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری (اس پی اس اس – ویرایش هیجدهم) پردازش و تحلیل شدند. نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که سبک فرزندپروری سهل گیرانه و استبدادی پیش بینی کننده های مثبت و معنادار و سبک مقتدرانه و اعتماد اجتماعی پیش بینی کننده منفی و معنادار فرار دختران از خانه بودند. با توجه به اینکه بسیاری از آسیب های اجتماعی از کانون خانواده نشأت می گیرد و در پیوند با یافته های پیشین، فرزندپروری، در میان قوی ترین پیش بینی کننده های رفتارهای مجرمانه قرار دارد، سبک های فرزندپروری ناکارآمد می تواند زمینه ساز ایجاد مشکلات اجتماعی، هیجانی و رفتاری در نوجوانان باشد.
سرمایه اجتماعی در نظریات جدید(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در سال اخیر شاهد ورود واژه سرمایه اجتماعی در گفتمان های جامعه شناسی، علوم اجتماعی، اقتصاد و علوم سیاسی بوده ایم. تمرکز بر مقوله سرمایه اجتماعی به دلیل نقشی است که سرمایه اجتماعی در تولید و افزایش سرمایه های انسانی واقتصادی ایفا می کند. به همین دلیل امروزه در بررسی و تدوین شاخص های اجتماعی توسعه توسط سازمان های معتبر جهانی، سرمایه اجتماعی پایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. نظر به چنین اهمیتی در این مقاله سعی می شود به بررسی نظریات جدید در مورد سرمایه اجتماعی پرداخته شود.
پویایی شناسی برنامه های توسعه در ایران بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه های توسعه، به منظور تأثیرگذاری و ایجاد تغییر و بهبود در زندگی مردم که متضمن ارتقای منابع، فرصت ها و توانمندی آحاد افراد جامعه و نیز بهبود در استانداردها و کیفیت زندگی است، نوشته می شوند. آن ها مبتنی بر سیاست هایی هستند که در قالب های انضمامی تر اهداف معین و مواد قانون برنامه که مبنای برنامه ها و طرح های اجرایی هستند، بروز می یابند. در همین زمینه، برنامه ریزی به مثابه سازوکاری است که امکان تغییر و بهبود مورد نظر برنامه را ممکن می سازد. پویایی برنامه های توسعه، ریشه در عوامل و شرایط گوناگونی دارد. پویایی شناسی برنامه های توسعه، نه تنها ما را از پویایی های درونی هر برنامه آگاه می سازد، بلکه امکان فهم شرایط و عواملی را نیز که موجد این پویایی ها در محیط بیرونی برنامه ها هستند، در پی دارد. در این نوشته، در پی بررسی و بیان روند و پویایی هستیم که برنامه های توسعه در ایران بعد از انقلاب اسلامی تجربه کرده اند. موضوع مقاله، با بررسی مسائلی مانند صورت بندی پویایی های برنامه ها و چگونگی روند این پویایی ها در قالب پنج برنامه بعد از انقلاب اسلامی دنبال شده است. این پویایی در قالب تفاوت در نامگذاری برنامه هاست که معمولاً از جانب دولت های وقت مطرح شده و ناشی از مواجهه متفاوت دولت ها با قانون اساسی به عنوان قانون پایه است. پویایی زمانی برنامه ها در ایران بعد از انقلاب اسلامی، به لحاظ دو دوره زمانی دهة بدون برنامه و سال های برنامه، پویایی برنامه ها و دورة زمانی دولت ها (ناهم ترازی زمانی و فکری)، پویایی رویکردها و راهبردهای اختیارشده که نشان از ناهمسانی جهت گیری و راهبرد برنامه های توسعه در بعد از انقلاب اسلامی دارد، پویایی اهداف و اقدام های برنامه ها و درنهایت، پویایی دوره و شرایط زمانی دوره بعد از انقلاب، جنگ، سازندگی، اصلاحات و نقد اصلاحات بررسی می شود. تجربه نشان می دهد که معمولاً ناقدان برنامه های توسعه درمورد نبود شناخت لازم از پویایی شناسی برنامه ها نام می برند، اما کمتر به این موضوع که چرا چنین امری واقعیت پیدا نکرده، وارد شده اند. به نظر می رسد ریشه این نقیصه را باید در واقعیت هایی مانند نبود بحث های نظری و روشمند درباره درک درست شرایط اجتماعی- تاریخی و داشته ها و نداشته های جامعه ایرانی دانست. نبود تعاطف فکری، جزیره ای و قبیله ای اندیشیدن هم در این وضعیت سهم ویژه ای دارد. روشن است که به میزانی که در تدوین برنامه های توسعه، به ویژه در مقام امکان پذیری و اجرا، نیازمند درک و تحلیل درست شرایط جامعه ایرانی هستیم، به همان میزان و چه بسا بیشتر، محتاج تحلیل درست و سازگاری با شرایط خارجی و بین المللی هستیم. امری که همواره یا مورد غفلت بوده است، یا اینکه به قدر کافی مورد اعتنا و اهتمام نبوده و این خود عنصری مؤثر در ایجاد انحراف و تغییر مسیرهایی است که ناکارایی برنامه ها را در پی داشته است.
حمایت اجتماعی و مقابله با بیماری سرطان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش تاثیر میزان حمایت اجتماعی بر میزان توانمندی مقابله با بیماری را مورد مطالعه قرار داده است، نمونه مورد مطالعه تعداد یکصد نفراز بیماران زن مبتلا به سرطان سینه می باشد که به صورت سرپایی و بستری به بیمارستان طالقانی مراجعه کرده اند. با استفاده از روش تحقیق پیمایش و جمع آوری داده از طریق پرسشنامه و تجزیه تحلیل داده ها با محاسبات آماری گوناگون مشخص شد که: بین حمایت اجتماعی و توانمندی مقابله با بیماری سرطان سینه رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. متغیرهای مستقل مورد مطالعه در این بررسی عبارتند از: «حمایت ملموس، عاطفی، محبت آمیز، اطلاعاتی، عاطفی، حمایت با تعاملات اجتماعی مثبت، حمایت منابع رسمی و غیررسمی و همچنین حمایت خانواده». هرکدام از متغیر های مذکور رابطه مستقیم و معنی داری با متغیر وابسته یعنی «میزان توانمندی مقابله با بیماری» دارند. با تحلیل رگرسیون چند متغیره مشخص شد که از بین متغیرهای مستقل مورد بررسی، تنها متغیر و مهمترین متغیر پیش بینی کننده میزان توانمندی مقابله با بیماری، متغیر مستقل «حمایت با تعاملات اجتماعی مثبت» می باشد. در تحلیل رابطه متغیرهای زمینه ای «سن و تحصیلات» با «میزان حمایت اجتماعی و توانمندی مقابله» آشکار شد که، متغیر زمینه ای سن رابطه معکوس با میزان حمایت اجتماعی دارد. یعنی بیماران با سنین بالا نسبت به بیماران کم سن از حمایت اجتماعی کمتری برخوردار بودند و نیز متغیر زمینه ای میزان تحصیلات، رابطه مستقیم با میزان حمایت اجتماعی دارد. زیرا با افزایش تحصیلات، حمایت اجتماعی نیز افزایش داشته داده است. همچنین تحصیلات با توانمندی مقابله نیز رابطه مستقیم و معنی داری داشته است. بنابراین تحقیق حاضر، نظریه های مطرح شده و پژوهش های قبلی را مبنی بر تاثیر مثبت حمایت اجتماعی بر توانمندی مقابله و سلامت تقویت می نماید.