فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۰۱ تا ۴٬۳۲۰ مورد از کل ۶٬۴۹۴ مورد.
منبع:
مطالعات عمران شهری دوره دوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴
123-138
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از نیازهای پایه ای و اساسی همه افراد و خانوارهاست که وضعیت مطلوب آن نقش مستقیمی در کیفیت زندگی دارد. از راه های مهم آگاهی از وضعیت مسکن در هر برنامه ریزی، استفاده از شاخص های مسکن می باشد. استان کرمانشاه به عنوان یکی از استان های غربی کشور، به دلایل گوناگون مشکل مسکن را به صورت حادی درآورده است. این مشکلات خود را به صورت بدمسکنی، کیفیت پایین مسکن، نامناسب بودن بافت و مصالح ساختمانی در سکونتگاه ها نمایان کرده است؛ بنابراین تحقیق حاضر با استفاده از شاخص های کمی و کیفی مسکن به بررسی وضعیت مسکن شهرستان های این استان و سطح بندی این شهرستان ها پرداخته است. روش تحقیق بر اساس هدف کاربردی و بر اساس ماهیت مبتنی بر روش توصیفی، تحلیلی و همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 14 شهرستان استان کرمانشاه در سرشماری 1390 می باشد. برای جمع آوری اطلاعات، از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 استان کرمانشاه استفاده شده است. آنگاه 21 شاخص کمی و کیفی در بخش مسکن انتخاب شده و به وسیله روش آنتروپی شانون وزن دهی شده اند، سپس از مدل VIKOR برای سطح بندی شهرستان ها استفاده شد. بر اساس این سطح بندی، شهرستان های کرمانشاه و پاوه در بالا ترین سطح برخورداری و شهرستان های سرپل ذهاب، قصر شیرین، سنقر، دالاهو و ثلاث باباجانی در پایین ترین سطح برخورداری قرار دارند. نتیجه همبستگی پیرسون حاکی از همبستگی نسبتاً بالا در بررسی رابطه بین میزان برخورداری شهرستان ها با جمعیت و همبستگی نسبتاً ضعیف در رابطه بین میزان برخورداری شهرستان ها و نزدیکی به مرکز استان می باشد. در پایان پیشنهاد می شود که شهرستان های کمتر برخوردار و محروم در اولویت برنامه های توسعه مسکن قرار گیرند.
بررسی راهکارهای طراحی شهری جهت خلق فضای شهری کودک مدار (نمونه موردی: شهر همدان)
حوزههای تخصصی:
شهر دوستدار کودک، شهری است که در آن خواسته های کودک در اولویت قرار می گیرد. وضع اجتماعی، فرهنگی و معماری شهر همسو با نیازهای آنان است و حقوق کودکان در سیاست ها، قوانین، برنامه ها و بودجه منعکس می شود. رویکرد CFC (شهر دوستدار کودک) این شهر را به سمتی سوق می دهد که در آن، کودکان نقش مؤثری در مورد شهر خوددارند و نظر آنان در تصمیمات شهری ابراز شود و خانواده و اجتماع نیز موظف اند کودکان را مسائل و تصمیم گیری ها دخیل کنند. این پژوهش با استفاده از پرسشنامه های ترکیبی نیمه باز و بسته به روشی کیفی سعی در استخراج اولویت ها و ترجیحات کودکان در فضای شهری را دارد. نتایج تحقیق نشان می دهد که کودکان: استفاده از هندسه پیچیده و نامنظم؛ استفاده از مبلمان مناسب کودکان ازنظر اندازه – رنگ – طرح؛ ایجاد شرایط مناسب برای استفاده کودکان از پوشش گیاهی؛ کف سازی مناسب تمامی فصول و رنگارنگ؛ کنترل سرعت سواره در ورودی محلات و معابر؛ ایجاد فضاهای بازی و تجمع متمرکز و غیرخطی و قابل نظارت برای کودکان؛ حفظ مقیاس انسانی و پرهیز از بلندمرتبه سازی را به عنوان مهم ترین ویژگی های محیط مطلوب می دانند.
تبیین مدل مفهومی معنای نماهای آپارتمان های مسکونی از دیدگاه ساکنان (مطالعه موردی: شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
147-160
حوزههای تخصصی:
نمای بنا از مهمترین عنصر در شکل پردازی یک بناست و بر حس ارزیابی ناظران از کلیت کالبد تأثیرگذار است. نمای بناها در ارتباط مستقیم با ساکنان بنا است که لازم است واجد مؤلفه های معنادار محیطی باشد تا زمینه ادراک و خوانش مطلوب را برای ساکنان فراهم آورد. امروزه ادراک معانی نماها بیشتر در حوزه شهرسازی مورد توجه قرار گرفته و معانی نماها در مقیاس معماری و از دید ساکنان بناها کمتر مورد پژوهش متخصصان عرصه معماری قرار گرفته است. لذا پژوهش حاضر در پی ارائه مدل مفهومی از معنای مؤثر بناهاست. از همین رو پژوهش می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که مدل مفهومی معنای آپارتمان های مسکونی اردبیل از دیدگاه ساکنان چیست؟ این پژوهش دارای رویکردی ترکیبی است. بخش کیفی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد و بخش کمی با استفاده از تحلیل همبستگی انجام گرفته است. ابزار جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته با ساکنان اردبیل بوده است و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخت بوده که روایی و پایایی آن بررسی شده است. برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودا استفاده شده است و با استفاده از شیوه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، داده ها تجزیه و تحلیل شدند. پس از استخراج عوامل مؤثر بر معنا در نما، مدل مفهومی معنای نماهای آپارتمان های مسکونی اردبیل تبیین شده است. عوامل مختلفی در معنادهی نما مؤثرند که این معناها در بستر عوامل کالبدی، عوامل زمینه ای و مداخله گر شکل می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد که تحلیل عوامل مؤثر در معنادهی نماهای آپارتمان های مسکونی که بر مبنای نظر 25 نفر از ساکنان صورت گرفت، به شناسایی عوامل سازنده معنا در نما منجر شد که در قالب مدل مفهومی ارائه شده است. با توجه به یافته های بدست آمده از تحلیل همبستگی و تحلیل کمی، می توان بیان نمود که روایی مدل مفهومی و روابط عوامل آن به طور کلی مورد تأیید قرار گرفته است
سنجش کیفیت غنای حسی در ارتقاء فضای شهری (مطالعه موردی: محله سیچان، اصفهان)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ششم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۲
۹۷-۱۱۰
حوزههای تخصصی:
قابلیت ها و کیفیت های محیطی در ادراک فضا و در نتیجه تقویت رابطه ی دیالکتیکی انسان- محیط، زمینه ساز حضورپذیری و سرزندگی و به طبع، استمرار و تقویت حیات شهری است و شهروندان با تصاویر ذهنی خود، زمینه، بستر و معنا را در شهر به صورت خودآگاه و ناخودآگاه درک می کنند؛ نخستین بخش از این ارتباط دوطرفه دریافت اطلاعات توسط حواس مخاطب در فضا است و از سوی دیگر شهر همچون ظرفی همواره خاطرات، احساسات و رخدادها را در خود جای می دهد و با تصورات آدمی ممزوج می گردد؛ بنابراین کیفیت اغنای حواس در تقویت این رابطه موثر است. بنابراین عوامل و مولفه های مختلف در طراحی ؛ همچون بافت سطوح بر غنای حس لامسه ، آوا و اصوات محیط بر حس شنوایی و محصوریت کالبدی، مقیاس انسانی، خط آسمان، تناسبات بصری، پوشش گیاهی بر غنای حس بصری تأثیر گذار است. لذا در این مقاله با هدف سنجش کیفیت غنای حسی و میزان تاثیر هر کدام از شاخص ها و معیارها بر روی محله مورد مطالعه، ابتدا با استفاده از مبانی نظری موجود به شناسایی معیارهای کیفی کیفیت غنای حسی پرداخته شد و سپس برای هر یک از معیارها، شاخص های کمی به منظور اندازه گیری استخراج گردید که هر کدام از این شاخص ها با استفاده از روش های گوناگون مورد سنجش قرار گرفت و کمی شد. سپس به منظور فهم بهتر و در راستای هدف پژوهش محله سیچان که در ضلع جنوبی زاینده رود در شهر اصفهان واقع شده، مورد بررسی قرار گرفت و شاخص های کیفیت غنای حسی در آن سنجیده شد و در نهایت به صورت نقشه ای یکپارچه شامل لینک ها در قالب قوت و ضعف مورد تحلیل واقع شد. از نتایج این پژوهش شناسایی ستجه های غنای حسی و نیز ارائه ی روشی به منظور شناسایی قوت ها و ضعف های مبادرت شده است. در نمونه موردی معابر در بخش شمالی محدوده غنای حسی نسباً مناسبی داشته، این در حالی است که غنای حسی در بخش های جنوبی رو به کاهش بوده و این ارزیابی در جدولی تحلیلی بیان گردید.
سنجش و ارزیابی اثرات فضاهای سبزدر مجتمع های مسکونی بر میزان پایداری سبک زندگی ساکنان (مورد: مناطق 1 و 6 شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
171 - 181
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که به صورت کتمان ناپذیری هم بر نحوه معماری "مؤثر" و هم از آن "متأثر" است، سبک زندگی مخاطبان است. در این راستا توجه به فضای سبز مسکن، به عنوان متغیر مستقلی که سبک زندگی انسان را تغییر می دهد و به تبع آن سبک زندگی به عنوان عاملی که میزان و نحوه مصرف انرژی (توسعه پایدار) را تحت تأثیر قرار می دهد، ضروری می نماید. مطالعه حاضر، تأثیر فضای سبز مجتمع های مسکونی پنجاه واحدی و بیشترِ مناطق یک و شش شیراز بر پایداری سبک زندگی ساکنان را مورد کنکاش قرار داده است. در این پژوهش توصیفی- پیمایشی، ابتدا از روش کتابخانه ای، اطلاعات جمع آوری گردید، سپس معماری مجتمع های مسکونی و میزان فضای سبز هر مجتمع به شکل خالص و سرانه مورد پژوهش محاسبه قرار گرفت. میزان مصرف انرژی به عنوان نماینده سبک زندگی پایدار معرفی گردید و قبوض برق (شاخص میزان مصرف) تمامی واحدهای مسکونی در دو ماه شهریور و دی 1396 بررسی شد. برای تبیین تأثیر فضای سبز بر مصرف انرژی و مرتبط دانستن آن به سبک زندگی، از پرسشنامه استفاده گردید. اطلاعات حاصل از پرسشنامه، بیانگر آن است که داشتن فضای سبز، استفاده از تلویزیون و اینترنت را محدود می کند و ساعات شروع و پایان خواب را بهبود و مصرف برق را کاهش می دهد. همچنین نتایج حاصل از برآورد مدل در نرم افزار ایویوز 7 نشان دهنده ضریب 05/0- برای فضای سبز است. بدین معنا که با افزایش 1 درصد فضای سبز مجتمع های مسکونی، هزینه برق مصرفی 05/0 درصد کاهش می یابد و به سوی سبک زندگی پایدارتر حرکت می کند.
واکاوی ظرفیت برندسازی شهری و عناصر برند در مقصد گردشگری مبتنی بر رویکرد هویت مبنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
143 - 159
حوزههای تخصصی:
هرگاه مقصدها و پروژه های تفریحی عظیم صنعت گردشگری، در سطح بین المللی جهت افزایش جذب گردشگران، سرمایه گذاری های کلان، توسعه اقتصادی و شهری خود با یکدیگر در حال رقابت تنگاتنگ هستند، مفهوم برند سازی شهری در عرصه گردشگری مطرح می گردد. این مفهوم، امکان ایجاد تصویر و ادراک مؤثر در ذهن گردشگران نسبت به ویژگی های منحصربه فرد و متمایز نسبت به هر مقصد را فراهم می کند و این ایجاد تمایز به وسیله برند سازی، به منظور ترغیب گردشگر برای پرداخت هزینه بیشتر در آن منطقه و افزایش استاندارد زندگی شهری، اعمال می شود. در بین شهرها و مناطق مختلف کشور ایران، شهر یزد، به عنوان یک تمدن شهری دیرینه که به ثبت سازمان جهانی یونسکو رسیده است، درزمینه برند شهری در سطح کشور و جهان به حد کافی موفق نبوده است و در تبدیل و توسعه ظرفیت های بالقوه خود به عنوان یک مقصد بالفعل دارای هویت برند متمایز، اهمال نموده است؛ بنابراین هدف عمده پژوهش حاضر، بررسی ظرفیت تبدیل شهر یزد به یک برند شهری درزمینه گردشگری؛ با رویکرد مبتنی بر هویت و با استفاده از عناصر نمادین برند (نماد، شعار و برند سازی) و مؤلفه های گردشگری شهری (فرهنگ، هویت و تصویر مقصد) می باشد. پژوهش حاضر با توجه به هدف، از نوع کاربردی و با توجه به نحوه گردآوری داده ها، از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی گردشگران داخلی ورودی به شهر یزد در پاییز 1398 بودند که با روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس، 265 نفر به عنوان نمونه پژوهش (137 نفر مرد و 128 نفر زن) انتخاب شدند. پس از محاسبه روایی و پایایی ابزارها، داده ها با استفاده از شاخص های توصیفی میانگین، انحراف استاندارد و ضریب همبستگی پیرسون و نیز مدل معادلات ساختاری و رگرسیون چندگانه برای تأیید روابط فرضی تحلیل شده اند. نتایج پژوهش نشان داد که فرهنگ مقصد و تصویر مقصد پیش بینی کننده معنادار هرکدام از عناصر برند شامل (نماد، شعار و برند سازی) هستند اما هویت مقصد (با ضریب رگرسیون منفی)، پیش بینی کننده معنادار هیچ یک از عناصر برند (نماد، شعار و برند سازی) نیست. همچنین در مدل نهایی، مؤلفه های گردشگری شهری، بر عناصر برند اثر مستقیم و معنادار دارند.
تحلیل کیفیت زندگی شهری در محلات شهری با تأکید بر رویکردهای روش شناسی تطبیقی مکانی مطالعه موردی منطقه 6 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
35 - 52
حوزههای تخصصی:
امروزه با رشد روزافزون جمعیت و گسترش شهرها، ارزیابی کیفیت زندگی شهری از اهمیت بالایی برخوردار است. این ارزیابی ها به سازمان ها و مدیران شهری چشم انداز مناسبی را جهت تدوین برنامه های آتی و تخصیص هزینه کرد بودجه ها را می دهد. دراین بین روش های مختلفی جهت ارزیابی کیفیت زندگی شهری وجود دارد که از میان آن ها روش استفاده ترکیبی از تحلیل تصمیم گیری چندمعیاره می تواند ارزیابی کیفیت زندگی شهری را باقابلیت های منحصربه فرد و تکمیل سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS) ارائه دهد. در این پژوهش از روش OWA که یکی از روش های مهم تصمیم گیری چند معیاره است با دو رویکرد محلی و سراسری در سه درجه ریسک پذیری 3/0، 5/0، 7/0، تغییر اندازه پیکسل به 30،15 و 60 متر و استفاده از فیلترهای 3*3،5*5 و 7*7 باهدف ارزیابی کیفیت زندگی شهری استفاده شد. بررسی ها روی شش محله شامل: انقلاب اسلامی، ولیعصر، دانشگاه تهران، قائم مقام، بهجت آباد و پارک لاله و لایه های آلودگی هوا، ترافیک، دسترسی به خدمات سلامت، کیفیت پیاده رو، دسترسی به فضای سبز و تراکم_ جمعیت نشان داد به کارگیری رویکرد محلی و سراسری، تغییر در اندازه پیکسل و درجات مختلف ریسک پذیری می تواند هرکدام به صورت توأم و یا جداگانه تأثیر مستقیم و بسیار زیادی بر نتایج کار بگذارد. به طوری که با تغییر هرکدام از موارد ضمن تغییر قابل توجه در مساحت طبقه بندی در بسیاری از موارد، رتبه مناطق هم دچار تغییر شد. در بررسی رویکردهای مختلف استفاده از درجه ریسک پذیری 7/0 و اندازه پیکسل 30 و 60 با فیلتر 5*5 نتایج بهتری را نسبت به ارزیابی های میدانی به همراه داشته است. بنابراین با توجه به حساسیت بالای متغیرهای بیان شده و تأثیر مستقیم وزن هر لایه، باید دقت بالایی در انتخاب متغیرها و وزن دهی کارشناسان صورت گیرد.
معرفی رهیافت ها و استراتژی های مناسب جلب مشارکت روستاییان در اجرای طرح های منابع طبیعی به روش AHP و مدل راهبردی SWOT (موردی شناسی: روستای خرو علیا و سفلی شهرستان طبس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر جامعه روستایی ایران با چالش های متعددی از جمله کمبود منابع آب، بیکاری و مهاجرت مواجه است. اجرای موفق طرح های منابع طبیعی می تواند بخش زیادی از مشکلات پیشِ روی روستاییان را برطرف سازد. از طرف دیگر، اجرای موفقیت آمیز این گونه طرح ها مستلزم مشارکت حداکثری مردم محلی در سطوح مختلف آن اعم از اجرا، حفظ و نگهداری است. برای جلب مشارکت حداکثری مردم باید عوامل مؤثر بر آن شناسایی و در برنامه های اجرایی لحاظ شود. این تحقیق با هدف شناسایی رهیافت ها و استراتژی های جلب مشارکت مردمی در اجرای طرح های منابع طبیعی با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و مدل راهبردی SWOT انجام شد. معیار ها، رهیافت ها، نقاط قوّت و ضعف، فرصت ها و تهدید ها به روش دلفی تعیین و اطلاعات لازم به کمک پرسشنامه جمع آوری شد. نتایج تحلیل پرسشنامه ها نشان داد که از بین سه معیار آموزش و آگاهی، اقتصادی– اجتماعی و فردی، معیار اقتصادی- اجتماعی با وزن نهایی 648/0 بیشترین تأثیر را بر جلب مشارکت و پذیرش آن در منطقه دارد و در بین شش سطح مشارکتی موجود، سطح مشارکت در اجرا با وزن نهایی 25/0 به عنوان مهم ترین و اثرگذارترین سطح مشارکت مردم است. بر اساس مدل راهبردی SWOT بهترین استراتژی مشارکتی در منطقه، بهره گیری از فرصت ها با استفاده از نقاط قوّت (اشتغال زایی پروژه ها برای ساکنان و توسعه اراضی کشاورزی آبی به ترتیب با وزن 82/0 و 78/0) است. بر این اساس استراتژی بهینه مدیریتی در رابطه با بحث مشارکت، استراتژی تهاجمی (SO) (بهره گیری از فرصت ها با استفاده از نقاط قوّت) است.
بررسی تأثیر بازارهای دورهای در هویت بخشی و افزایش حس تعلق ساکنان (نمونه موردی: بازارهای روز شهر همدان)
حوزههای تخصصی:
با توجه به رشد سریع جمعیت در شهرها و نیز گسترش بیش ازپیش علم و فناوری و ارتباطات در دهه های اخیر، بیشتر ارتباطات مردم با یکدیگر در دنیای مجازی رخ می دهد و مردم کمتر از گذشته با محیط اطراف خود و ساکنین آن تعامل برقرار می کنند؛ این در صورتی است که در راستای تبیین و تدوین شاخص های معماری و شهرسازی بر بنیاد الگوی اسلامی–ایرانی، ضروری می نماید علاوه بر محاسبه های فنی و مهندسی، ویژگی های اقلیمی، جمعیتی و ملاحظات حقوقی شهروندان نیز مدنظر قرارگرفته و با اتکا بر آموزه های دین محور، رویکردهایی فرهنگی باهدف حفظ منزلت انسانی موردتوجه قرار گیرد و کرامت انسانی و سایر مؤلفه های مترتب بر الگوی اسلامی نیز در فضاهای شهری متجلی گردد. با تأمل در دیرینه تاریخی ایران زمین، به سهولت می توان نمونه هایی از ارتباط شهروندان با یکدیگر در فضای شهری را در بازارهای دوره ای، به عنوان یکی از نهادهای مهم جامعه اسلامی در محلات/مراکز محله ای، مشاهده کرد. در این پژوهش، بر مبنای روش توصیفی-پیمایشی و مطالعات اسنادی میزان تأثیر بازارهای دوره ای بر تعاملات اجتماعی و رابطه شهروندان با محله و همسایگان در محله سکونتشان بررسی شده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل ساکنین 6 محله شهر همدان می باشد. بر همین اساس، ساکنین 3 محله ای که در آن بازارهای دوره ای شنبه بازار، سه شنبه بازار و پنج شنبه بازار دایر می باشد، با 3 محله متناظر که در آن بازار دوره ای برپا نمی شود، مقایسه و موردبررسی قرار می گیرند. نتایج تحقیق نشان می دهد که احیای بازارهای دوره ای و ساماندهی آن ها، چنانچه مبتنی بر مکان یابی هوشمندانه و نیاز محور باشد، در ترغیب و تشویق شهروندان برای حضور بیشتر در محلات خود بسیار راهگشا بوده و ضمن افزایش تعاملات و صمیمیت بین ساکنین، به عنوان یک مولفه معنایی، باعث هویت بخشی محلات/ مراکز محله در شهرهای ایران اسلامی می شود.
ارائه الگوی مداخله و نظام سیاست گذاری فضایی در پیاده راه های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۹ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
287 - 311
حوزههای تخصصی:
پیاده روی اصلی ترین الگوی جابه جایی در کانون های زیستی به شمار می رود که به دلیل هزینه کم، دردسترس بودن و وابسته نبودن به عنصری خاص، احیای فضاهای شهری و زندگی اقتصادی و اجتماعی را به همراه داشته است. خیابان فردوسی شاهین شهر به دلیل نبود فضای شهری مناسب برای حضور شهروندان از یک سو و غلبه فضاهای سواره بر پیاده از سوی دیگر، عرصه را برای حضور شهروندان تنگ و حیات اجتماعی شهروندان را مختل کرده است. مقاله حاضر با بازخوانی معیارهای طراحی پیاده راه و تلفیق آن با کیفیت حضورپذیری، ابتدا چارچوب مفهومی پیاده راه حضورپذیر را تبیین می کند و درنهایت یک نظام سیاست گذاری فضایی و الگوی مداخله در پیاده راه های حضورپذیر شهری ارائه می دهد. این پژوهش کاربردی و روش آن ترکیبی است. در بخش کیفی با مطالعه متون معتبر جهانی در زمینه طراحی پیاده راه و کیفیت حضورپذیری، چارچوب تحقیق استخراج شد. در بخش کمی، با روش تحلیل عاملی اکتشافی، مؤلفه های سیاست گذاری فضایی پیاده راه حضورپذیر در محور مربوطه مشخص و با استفاده از تحلیل رگرسیونی، الگوی مداخله در محور مذکور ارائه شد. نتایج تحلیل عاملی و رگرسیونی، چهارده عامل را به عنوان مؤلفه های اصلی مؤثر بر سیاست گذاری فضایی در پیاده راه حضورپذیر فردوسی شاهین شهر بیان می کند. نفوذپذیری و حس تعلق، بیشترین تأثیر و دسترسی به خدمات شهری و کارایی، کمترین تأثیر را بر حضورپذیری محور فردوسی داشته اند. عوامل شفافیت، امنیت و انعطاف پذیری نیز بر حضورپذیری محور بدون تأثیر هستند.
مقایسه ادراک زیبایی منظر شهری از نظر متخصصان و کاربران مطالعه موردی: میدان عدل خمینی، مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره سوم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
73 - 80
حوزههای تخصصی:
زیبایی از مقولاتی است که حصول آن به موفقیت و کارکرد یک فضای شهری کمک زیادی می کند. اما مسئله با اهمیت در این میان، نحوه درک زیبایی از سوی مردم و کاربران فضاست. در شرایط کنونی فضاهای شهری به وسیله متخصصان و بدون مشارکت شهروندان به ویژه در مقیاس طراحی شهری و زیباسازی محیط انجام می شود که پیامد آن، فضاهای شهری است که سلیقه اقلیت طراحان را در مقابل اکثریت استفاده کنندگان در اولویت قرار می دهد. هدف از انجام این پژوهش، درک تفاوت های ارزیابی زیبایی از نظر مردم و ارزیابی متخصصان و فهم چگونگی ارزیابی زیبایی مناظر شهری به وسیله مردم است. مکانی که برای انجام مطالعه موردی در این پژوهش انتخاب شده، میدان عدل خمینی شهر مشهد است که با وجود اتومبیل مدار بودن، مورد استفاده زیاد عابران قرار دارد. روش تحقیق در مقیاس کلان، کمی و کیفی و در مقیاس خرد، ارزیابی و روش قیاسی _ تحلیلی می باشد که برای انجام آنها از اسناد و مدارک کتابخانه ای، عکس و پرسشنامه استفاده شده است. بر اساس یافته های این تحقیق مشخص شد که معیارهای ادراک زیبایی شناسی که از سوی صاحب نظران ارائه شده، کارایی چندانی در نظرخواهی و ارزیابی مردم از زیبایی فضا ندارند. علاوه بر این، پژوهش پیشِ رو روشن ساخت که مردم در ارزیابی زیبایی شناسی خود از یک فضا، کلیت منظر را در نظر می گیرند و بیش از توجه به معیارهای تخصصی، به اجزا و عناصر فضا توجه می کنند و عواملی چون وجود فضای سبز و پوشش گیاهی یا اِلمان های زیبا را به عنوان دلایل انتخاب خود بر می شمارند.
بررسی عوامل موثر بر بازآفرینی محلات تاریخی با تاکید بر رویکرد برندسازی شهری (نمونه موردی: محله سنگ سیاه شیراز)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، برندسازی شهری به یکی از موضوعات و رویکردهای مهم اتخاذ شده توسط مدیریت شهری برای بهبود رقابت پذیری شهرها در عرصه شهرهای جهانی تبدیل شده است. برندسازی شهری با بهره گیری از راهکارهای بازاریابی مکان و مداخلات مکان-مبنا، تصویر ذهنی (سیمای) شهر را بهبود بخشیده، شهروندان را به سکونت در شهر یا منطقه مورد برندسازی علاقه مند ساخته و در جذب سرمایه گذار و گردشگر به شهر نقش موثری ایفا می کند. علاوه بر این، برندسازی شهری در فرایند بازآفرینی بافت های تاریخی نیز می تواند موثر واقع شود. در پژوهش حاضر، تاثیر استراتژی های برندسازی شهری بر بازآفرینی محله سنگ سیاه شیراز مورد بررسی قرار می گیرد. با بهره گیری از چارچوب نظری موجود، چهار مولفه "مداخلات فضایی"، "مداخلات غیرفضایی"، "مداخلات بازاریابی و ارتقای مکان" و "روایت های شفاهی و تاثیرات غیرمستقیم برندسازی" تعریف شده است. از آن جا که روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از پیمایش میدانی می باشد، با توزیع 360 پرسش نامه در محله سنگ سیاه داده های مورد نیاز پژوهش جمع آوری شده است. تحلیل داده ها با بهره گیری از آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهد که هر چهار عامل ذکر شده همبستگی معنادار مثبت با بازآفرینی محله سنگ سیاه دارند. متغیر "دسترسی و زیرساخت" با ضریب همبستگی پیرسون 0.83 بیشترین میزان تاثیر بر توسعه محله و "تاثیرات غیر مستقیم برندسازی" با ضریب 0.38 کم ترین تاثیر را از دیدگاه ساکنین دارا هستند. نتایج پژوهش از بسیاری ابعاد با پژوهش های پیشین مطابقت داشته و نیاز محله سنگ سیاه به مداخلات فضایی و کالبدی در درجه اول را نشان می دهد که زیرساخت اقدامات فرایند برندسازی شهری را نیز تشکیل می دهد.
رشد هوشمند شهری با تأکید بر روش TDR درجهت تأمین زمین خدمات شهری (مورد شناسی: شهر یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
99 - 124
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای نوین تأمین زمین خدمات شهری که از تلفیق رشد هوشمند شهری و پایداری شهری حاصل شده، روش انتقال حق توسعه است؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر شناسایی مناطق ارسال و دریافت حق توسعه و همچنین شناسایی نواحی دارای پتانسیل بالای حق توسعه و شناسایی پیشران های کلیدی مؤثر در اجرای الگوی TDR است. جامعه آماری پژوهش شهر یاسوج و حوزه نفوذ مستقیم (حریم) آن است. برای تجزیه و تحلیل داده ها و وزن دهی شاخص های پژوهش از مدل GRA و نرم افزار Arc GIS و برای طراحی نقشه های نهایی پژوهش از نرم افزار IDRISI Selva و شناسایی پیشران های کلیدی از مدل روش تحلیل اثرات متقاطع استفاده شده است. براساس الگوی انتقال حق توسعه، نواحی شهر یاسوج به مناطق دریافت و انتقال حق توسعه تقسیم شدند . نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که در مناطق ارسال، پارامتر آثار و ابنیه تاریخی و بافت های باارزش با وزن 7246/0 رتبه اول را به خود اختصاص داده است. مشارکت شهروندان و اراضی زراعی، باغات و جنگل های مهم با وزن 6279/0 و 5403/0 در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. در مناطق دریافت نیز پارامتر مشارکت با وزن 9471/0 و تمایل به افزایش تراکم و ساخت و ساز با امتیاز 3241/ 0 در اولویت دوم قرار دارد. براساس نتایج پژوهش، ناحیه 2 و 3 از پتانسیل بسیار بالایی در ارسال حق توسعه و همچنین ناحیه 4 پتانسیل بسیار بالایی برای دریافت حق توسعه دارد. درنهایت نتایج حاصل از به کارگیری روش تحلیل تأثیرات متقاطع حاکی از آن بوده که 4 پیشران کلیدی از جمله شاخص های تمایل به افزایش تراکم و ساخت وساز، برخورداری از شبکه معابر، آثار و ابنیه تاریخی و بافت های باارزش، اراضی زراعی، باغات و جنگل های مهم از میان 15 عامل شناسایی شده، بیشترین تأثیر و همچنین شاخص مشارکت، ضمانت حقوقی و قانونی بالا، وجود ساختار و سازمان اداری منسجم به عنوان عوامل تنظیم کننده بین عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر بیشترین شدت را در شناسایی و توسعه تأمین زمین خدمات شهری یاسوج دارند. درنتیجه این پیشران ها باید به عنوان عوامل پایه اصلی در روش TDR در آینده مورد استفاده قرار بگیرند.
پدیدارشناسی تجربه زیسته سازندگان شهر تهران در نظام مدیریت ساخت و ساز شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
31 - 46
حوزههای تخصصی:
«ساخت وساز شهری»، عمل ایجاد فضای کالبدی برای پیش برد عملکردهای شهری است؛ و سازمان فضایی شهر در همبستگی با استمرار آن شکل می گیرد. در این راستا مدیریت توسعه فضایی_کالبدی شهر، یکی از مأموریت های مدیریت شهری است؛ که با رد گسست میان محتوا و فرم، می توان تجربه زیسته افراد از مواجهه با این سازمان عمومی را به عنوان یکی از ابعاد واقعیت برای «توضیح و تأویل پیرامون چگونگی نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران» تلقی کرد. از این رو هدف این پژوهش ارائه «تبیینی تفسیری از وضع موجود نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران در تجربه زیسته سازندگان شهر تهران» است. جامعه مورد مطالعه این پژوهش متشکل از سازندگان شهر تهران است که به صورت هدفمند نمونه گیری شدند. در نهایت با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی ذیل روش کیفی و پارادایم تفسیری، هشت مصاحبه عمیق با ایشان ترتیب داده شد. در این راستا پژوهشگر ضمن رعایت اصول اپوخه(امتناع) در تمام مراحل پژوهش، به خوشه بندی و در نهایت ترکیب تجربیات زیسته، برای رسیدن به توصیفی غنی اقدام کرد. یافته های این پژوهش نشان داد، در تجربه زیسته سازندگان، چهار دسته مضمون فراگیر، شامل «مفروضات اساسی ساخت وساز شهری تهران»، «عوامل توانمندساز سازندگان»، «ناکارآمدی های تحمیلی از سوی نظام مدیریت ساخت وساز» و در نهایت «نقش ذی نفعان مختلف در ساخت وساز شهری تهران و پیامد آن» قابل شناسایی است. نتیجه این پژوهش را می توان به صورت خلاصه چنین بیان کرد که نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران، در پی «تثبیت جایگاه و اعمال قدرت» و برای «انجام آن دسته از مأموریت هایی است که تبعات تخطی از آنها، هزینه و پیگرد قانونی دارد» به پیگیری «تحقق درآمد های مورد نیاز خود» از ساخت وساز مشغول بوده؛ و این مسیر را با اتکا به «عوامل توانمندساز سازندگان(مهارت ها، امکانات، انگیزه ها و نوآوری ها)»، به وسیله «فرآیندها و محتواهای ناکارآمد خود» و به قیمت «کالایی شدن فضای شهری» طی می کند.
واکاوی نقش اقتصاد سیاسی اسلامی بر زیست پذیری شهری (مطالعه موردی: شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۵
83 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از نیازهای زیربنایی سازمان یابی فضایی شهرها، برنامه ریزی با توجه به ساختار فرهنگی و ایدئولوژیکی حاکم بر زندگی شهروندان است. در این رابطه، اقتصاد سیاسی اسلامی یکی از نیروهای اصلی در شکل گیری و تداوم سیاست های برنامه ریزی شهرهای اسلامی بویژه ایران می باشد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بدنبال بررسی میزان تأثیر اقتصاد سیاسی اسلامی بر شاخص های زیست پذیری شهری با مورد شناسی شهر زنجان است. جمع آوری اطلاعات با مطالعات میدانی و کتابخانه ای انجام شد. جامعه آماری شامل جمعیت 430871 نفری شهر زنجان است که با روش نمونه گیری جدول مورگان 384 نمونه انتخاب شده است. برای تحلیل داده ها از آزمون K-S، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و PLS استفاده شد. طبق یافته ها، وضعیت شاخص زیست پذیری شهر زنجان با میانگین 3/3 و مؤلفه اقتصاد سیاسی اسلامی با میانگین 54/3 است. این مقدار نشان از عملکرد مطلوب شاخص ها دارد. همچنین، طبق نتایج محاسبات آزمون تحلیل مسیر، مقدار اثر کل مؤلفه اقتصاد سیاسی اسلامی بر زیست پذیری شهر زنجان برابر 408/0 بوده، که نشانگر رابطه مطلوب و معنادار است. بدین ترتیب، برای بهبود زیست پذیری شهر زنجان، رعایت حقوق شهروندی، حفظ محیط زیست، جلوگیری از رانت خواری و تغییر کاربری اراضی و افزایش دانش مردم و بینش مسئولین ضروری به نظر می رسد.
نقش مشارکت شهروندان در ارتقای امنیت و توسعه اجتماعی (مطالعه موردی: شهر هرات، افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: استفاده از قابلیت شهروندان در جوامع مختلف نقطه قوتی برای ارتقای جایگاه اجتماعی شهروندان و بالابردن امنیت در سطح جامعه می باشد. براین اساس هدف از انجام این تحقیق بررسی وضعیت مشارکت شهروندان در شهر هرات و تاثیر آن بر بالابردن امنیت و توسعه اجتماعی شهروندان است. این تحقیق از نظر هدف نوعی تحقیق کاربردی و از دیدگاه ماهیت، محور این تحقیق نوعی تحقیق توصیفی –تحلیلی می باشد. گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی (پرسش نامه شهروندان) صورت گرفته است. به منظور رسیدن به این هدف بعد از جمع آوری داده های اولیه ای با بهره گیری از روش همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، آزمون تی و مانند آن در نرم افزار SPSS رابطه بین متغیرها بررسی شده سپس با استفاده از روش Waspas و GIS تحلیلهای فضایی لازم پیرامون مناطق شهر هرات مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها: یافته ها موید آن می باشد که از نظر وضعیت و تمایل به مشارکت شهروندان دو ناحیه دهم و نهم به ترتیب بالاترین و کمترین سطح مشارکت و از نظر شاخص های مربوط به توسعه اجتماعی ناحیه هفتم شهر هرات بالاترین امتیاز و کمترین آن را ناحیه نهم و نهایتا با توجه به شاخص های مربوط به امنیت شهری بیشترین امتیاز را ناحیه چهاردهم و کمترین آن را ناحیه دهم شهر بدست آوده اند. نتایج: نتایج تحقیق موید آن می باشد که تمایل شهروندان به مشارکت در امور شهری از میزان بالایی برخوردار می باشد و این در حالی است که مسئولین امر نسبت به این مساله کم توجه بوده و از قابلیت و طرفیت شهروندان در برقراری امنیت و به تبع آن بالابردن توسعه اجتماعی جامعه غافل بوده اند که امر نیازمند بازبینی و توجه بیشتری می باشد.
پیش بینی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از تصاویر چند زمانه و مدل زنجیره ایMARKOV (مورد شناسی: شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۰
95 - 112
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، اراضی بسیاری از شهرهای ایران به خصوص اراضی حاشیه ای شهرها، تحت تأثیر روند شهرنشینی و نیاز شهروندان به مسکن جدید، تغییر کاربری داده و به اراضی ساخته شده تبدیل شده است. با توجه به اینکه شهر ایلام نیز مانند سایر شهرها در سال های اخیر با افزایش جمعیت مواجه بوده است، شاهد تغییر و تحولات قابل توجهی در کاربری اراضی شهری این شهر هستیم. در این تحقیق با استفاده از تصاویر چندزمانه لندست مربوط به سال های 1355، 1380 و 1386، همچنین با استفاده از تکنیک پردازش تصاویر ماهواره ای، به بررسی تغییرات کاربری اراضی در مقطع زمانی 1355 تا 1386 و مقایسه بعد از طبقه بندی پرداخته شده و برای پیش بینی تغییرات کاربری اراضی و به خصوص گسترش فضایی شهر ایلام در سال های 1409 (2020 م) و 1419 (2030 م)، از مدل زنجیره ای مارکوف استفاده شده است. براساس نتایج این تحقیق، تغییرات کاربری ها و سطح کاربری های منطقه محاسبه و مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته اند. نتایج طی مقطع زمانی 1355 تا 1386، افزایش 73/1905 هکتاری اراضی مسکونی و تخریب 16/2066 هکتاری کاربری جنگل را نشان می دهد و مشخص شد که گسترش شهر ایلام تا چه ابعاد و مقیاسی، به ترتیب «شدت عمل کاربری های اراضی مسکونی و کشاورزی» با روند افزایشی و «کاربری های جنگل، اراضی بایر و باغ» با روند کاهشی، پیرامون خود را تحت گسترش فضایی- کالبدی خود قرار داده است و با این روند، اراضی مسکونی در سال 1355 با 67/268 هکتار و طبق پیش بینی های انجام شده در سال 1419 به 77/2600 هکتار خواهد رسید. همچنین روند توسعه شهر نشان دهنده تمایل گسترش کالبدی- فضایی شهر ایلام در تمامی ابعاد است.
سنجش چندمرکزیتی مجموعه های شهری کشور مطالعه موردی: مجموعه شهری آمل-بابل-قائمشهر-ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
47 - 58
حوزههای تخصصی:
در سال¬های اخیر مفهوم توسعه چندمرکزی به عنوان یک ابزار برنامه¬ریزی برای ارتقا رقابت¬مندی، انسجام اجتماعی و پایداری محیطی مناطق پیشنهاد شده است. علیرغم اینکه، مفهوم چندمرکزی به عنوان یک هدف مطلوب برنامه¬ریزی عنوان شده، مطالعات تجربی اندکی برای آزمون مطلوبیت به کارگیری این مفهوم صورت گرفته است . علاوه بر این، مطالعات تجربی موجود، نتایج متناقضی را نشان داده¬اند. دلیل چنین تناقضی را می¬توان در ماهیت چند سطحی و چند بعدی مفهوم چندمرکزیتی یافت. که بیانگر ضرورت تعریف و ارائه شاخص¬های مشترک و مناسب برای سنجش درجه چندمرکزی به ویژه در مقیاس منطقه¬ای است. اکثر مطالعات، پیرامون سنجش چندمرکزی منطقه¬ای، بر رویکردهای آماری و مورفولوژیک بنا شده¬اند که اساسا، توزیع فضایی اشتغال و جمعیت را در نواحی کلانشهری بدون تمرکز بر روی عملکردی که هر گره ایفا می¬کند، در نظر می¬گیرد. بر همین اساس، پژوهش حاضر سعی دارد تا با مقایسه رویکردهای مورفولوژیک و عملکردی، شاخص¬های مناسبی را برای سنجش و تعریف چندمرکزیتی مناطق بیابد و در مرحله بعد، پتانسیل¬ها و قابلیت¬های مجموعه شهری آمل-بابل-قائمشهر-ساری را برای تبدیل شدن به یک منطقه شهری چندمرکزی با استفاده از این شاخص¬ها بسنجد.
تحلیل مکانی- زمانی تصادفات شهری شهر اردبیل و علل بروز آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: تصادفات یکی از بزرگترین مشکلات سلامتی عمومی در جهان است که خسارات جانی و مالی فراوانی به بار می آورد و از اهمیّت فوق العاده ای برخوردار است. از همین رو تحقیق علل و زمینه های رخداد تصادفات شهری امری ضروری است؛ لذا هدف اصلی این پژوهش، شناسایی زمان، مکان و علل وقوع تصادفات شهری اردبیل است. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، پژوهشی کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، پژوهشی توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. جامعه آماری شامل آمار ثبت شده برای تصادفات شهری اردبیل بین سال های 1393-1395 می باشد، از سوی دیگر برای شناسایی مهم ترین عوامل کلیدی در بروز تصادفات از نظرات 100 نفر از کارشناسان به روش گلوله برفی بهره گرفته شده است. برای تحلیل داده ها، از آزمون های آماری کای اسکوئر و فریدمن و برای عوامل کلیدی تصادفات از مدل ساختاری استفاده شده است. یافته ها: نتایج تحقیق بیانگر این امر است که بیشتر تصادفات شهر اردبیل در میادین و خیابان های اصلی و بیشتر در ایام گرم سال رخ می دهد و اینکه بیش ترین تصادفات شهر اردبیل به خاطر عدم توجّه به جلو و عدم رعایت حقّ تقّدم می باشد. نهایتاً اینکه عجله و شتاب زدگی، عدم رعایت حقّ تقّدم و عدم رعایت فاصله طولی و عرضی به عنوان عوامل انسانی، مهم ترین عوامل کلیدی در بروز تصادفات شهری شهر اردبیل هستند. نتایج: آنچه از این تحقیق بر می آید این است که در بروز تصادفات مجموعه ای از عوامل نقش دارند که نقش عوامل انسانی بسیار تعیین کننده است؛ لذا در برنامه های پیشگیری و کاهشی، باید اصول آموزشی در اولویت قرار گیرد.
بررسی آسیب پذیری مراکز ثقل کلان شهر تبریز از دیدگاه پدافند غیرعامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۰
41 - 54
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت هایی که در حوزه مهندسی رزمی در کشورهای پیشرفته به وجود آمده و با توجه به نقش و جایگاه منحصربه فرد ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک کلانشهر تبریز در کشور و وجود تنوع خطرپذیری در آن، بررسی حفاظت از شهروندان و زیرساخت های آن ضروری است. در این مقاله سعی شده با استفاده از اصول و ملاحظات پدافند غیرعامل به مراکز ثقل شهر، نقش تدافعی و امنیت داده شود تا شهر بتواند در زمان تهدید مبنای خود یعنی حملات هوایی و موشکی، کمترین خسارات جانی و مالی را متحمل شود. تحلیل های لازم در مورد چگونگی پراکنش و نحوه استقرار مراکز ثقل در سطح کلانشهر تبریز با استفاده از نرم افزارهای GIS و تحلیل شبکه ای انجام شده است. نتایج بررسی های مدل تعیین سطوح مراکز ثقل کلانشهر تبریز نشان می دهد،از مجموع 32 دارایی ، یک دارایی به عنوان مرکز حیاتی، 16 دارایی به عنوان مراکز حساس، 13 دارایی به عنوان مراکز مهم و دو دارایی به عنوان مراکز قابل نگهداری طبقه بندی شده اند و در این بررسی ها با توجه به تهدید مبنا «حملات هوایی و موشکی» 20 مرکز از 32 مرکز مورد بررسی را این تهدید تحت شعاع آسیب خود قرار داده است. در تهیه نقشه نهایی پهنه بندی آسیب پذیری با استفاده از نرم افزار GIS حاصل از پنج معیار و بیست ودو شاخص مورد بررسی، نشان داد که 21 درصد از کل مساحت کاربری های اراضی شهر جزو مناطق آسیب پذیری بسیار بالا و 3/32 درصد جزو مناطق آسیب پذیری زیاد است. الگوی پراکنش فضایی زیرساخت های شهر تبریز با استفاده از مدل میانگین نزدیکترین همسایگی، نشانگر توزیع خوشه ای زیرساخت های شهر تبریز بود که این امر به دوراز اصول و ملاحظات پدافند غیرعامل بوده و تشدیدکننده میزان آسیب پذیری مکانی شهر است.