فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱٬۸۴۰ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
155 - 179
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش یکی از مهم ترین خطرات طبیعی با خسارات اقتصادی و اکولوژیکی قابل توجه است. استان لرستان به دلیل شرایط کوهستانی و پرباران از جمله مناطق مستعد وقوع زمی ن لغزش می باشد. هدف اصلی این تحقیق اولویت بندی عوامل مؤثر بر وقوع زمین لغزش و پهنه بندی حساسیت آن در استان لرستان با استفاده از روش حداکثر آنتروپی و مدل MaxEnt است. جهت انجام این تحقیق از 11 عامل مؤثر بر وقوع زمین لغزش شامل ارتفاع، شیب، جهت شیب، انحنای سطح، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از جاده، لیتولوژی، کاربری اراضی، بارندگی و شاخص رطوبت توپوگرافیک استفاده شده است. در این تحقیق تقسیم بندی 30، 40، 50، 60 و 70 درصد زمین لغزش ها برای اعتبارسنجی جهت تعیین حساسیت و دقت مدل مورد بررسی قرار گرفت و برای ارزیابی مدل از منحنی تشخیص عملکرد نسبی (ROC) استفاده شد. از مجموع 176 زمین لغزش، با استفاده از روش فاصله ماهالانوبیس 70درصد به عنوان داده های آزمون و 30 درصد به عنوان داده های اعتبارسنجی بهترین تقسیم بندی شد و دقت مدل در مراحل آزمون و اعتبارسنجی بر اساس سطح زیر منحنی در سایر تقسیم بندی ها کاهش پیدا کرد. نتایج نشان داد که 5/35درصد استان لرستان دارای حساسیت وقوع زمین لغزش است. همچنین بر اساس نمودار Jackknife لایه های بارندگی، فاصله از جاده، لیتولوژی و کاربری اراضی به ترتیب مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر حساسیت وقوع زمین لغزش بودند. سطح زیر منحنی (AUC) بر اساس منحنی تشخیص عملکرد نسبی، نشان دهنده ی دقت 90درصد (عالی) روش حداکثر آنتروپی در مرحله ی آموزش و 83درصد (خیلی خوب) در مرحله ی اعتبارسنجی برای تعیین مناطق دارای حساسیت وقوع زمین لغزش بود. نتایج این تحقیق جهت آمایش سرزمین و کاهش خسارات ناشی از وقوع زمین لغزش، قابل استفاده برای مدیران و مسئولان استانی خواهد بود.
مدلسازی و آنالیز چیدمان فضای ژئو-دموگرافیک در حوضه آبریز خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد چیدمان فضا، به پدیدارشناسی و بررسی و آنالیز مجموعه ای از روابط، نسبت ها، الگوها، بافت ها و سازمندی های ساختار فضایی می پردازد تا ازطریق این رهیافت به شناخت متعالی وجامع تر فضا نائل شود. این پژوهش با اتکاء به چندحوزه معرفتی ازجمله تئوری چیدمان فضا، پدیدارشناسی و آلومتری و بسط و توسعه کمی آن ها درمطالعات ژئودموگرافیک به خلق مدل های جدیددست یافته است، ازاینرو ساختار چینش فضایی گستره مطالعاتی تعریف ومؤلفه های فضایی درسه محورکلی روابط فضایی، الگوهای فضایی ونسبت های فضایی طبقه بندی شده است. آنالیز چیدمان فضا با نگاه به فضای ژئو-دموگرافیک حوضه آبریز خلیج فارس در سطوح چینش فضایی، آرایه ودرایه ها مفهوم سازی، فرمولیزه ومدل سازی گردیده است. در تحلیل روابط فضایی بین آرایه های مکانی وجمعیتی مدل سازی، واژه سازی گردیده است؛ بطوریکه مدل سازی ها درسه سطح مفهومی، ریاضی وگرافیکی انجام گرفته وفضانمایی با ساختارهای فراکتالی و غیرفراکتالی در جهت نمایه سازی عمق ودرجه ارتباطی بین مؤلفه های فضایی تدوین وارائه گردیده است. دربخش چینش الگوهای فضایی، آرایه های تراکمی، فاصله ای، پراکندگی وتوزیع، مدنظر قرارگرفته است ومدل های مفهومی درتدوین وتوسعه یافته و با استفاده ازمدل های کمی وریاضی ارائه شده است. نسبت های فضایی نیز با مفاهیم نسبت های آلومتریک ایزومتریک تبیین وباتلفیق فضای تئوریک چیدمان فضا، مدل های مفهومی وکمی تدارک گردیده ونسبت های آلومتریک مثبت و منفی درتعامل بامفاهیم پسخوراندهای منفی ومثبت درتوجیه نسبت های تأثیرگذار در فضای ژئودموگرافیکی تفسیر، تبیین و مدل سازی گردیده است. نتایج حاصل ازاین پژوهش نشان می دهد: • ادراک چیدمان فضا، تبیین وتدوین الگو وچینش فضای سکونتگاهی درایجاد وتوسعه کانون های سکونتگاهی مؤثر است. • آنالیز چیدمان فضای ژئودموگرافیک بااستفاده ازتحلیل ومدل سازی روابط، الگوها ونسبت های فضایی می تواند درآمایش بنیادین سرزمین، مکان گزینی ومکان یابی مورداستفاده قرارگیرد.
تأثیر ویژگی های خاک بر مورفولوژی و گسترش فرسایش خندقی مطالعه موردی: (حوضه رودخانه مهران لامرد، فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش وسیعی از دشت آبرفتی حوضه رودخانه مهران لامرد در جنوب استان فارس تحت تاثیر فرسایش خندقی قرار گرفته است. خندق ها در شرایط محیطی مختلف شکل های متفاوتی دارند و هر شکل خاص از خندق نیز گویای میزان تخریب و هدر رفت خاک می باشد، از اینرو هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین متغیر های موثر در فرسایش خندقی با مورفولوژی خندق ها در محدوده مورد مطالعه می باشد. جهت دستیابی به هدف فوق، این تحقیق مبتنی بر بررسی های متداول طرح های آبخیزداری، تهیه نقشه ها، جداول، ذخیره آمار و اطلاعات مربوطه در محیط GIS، مشخص نمودن اراضی تحت تأثیر فرسایش خندقی، تقسیم بندی خندق ها و سپس مورفولوژی آنها با استفاده از داده های سنجش ازدور همراه با عملیات میدانی، نمونه برداری رسوبات و تجزیه آزمایشگاهی نمونه ها بوده است. در این تحقیق 12 خندق معرّف در 4 واحد کاری با خصوصیات مورفولوژیکی مشخص، انتخاب شدند. سپس 17 متغیر موثر برای هر نمونه خندق با بهره گیری از روش های آزمون تحلیل واریانس در نرم افزار SPSS تحلیل آماری صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که مورفولوژی، خصوصیات خاک و میزان تولید رسوب خندق های واقع در واحد های 1 و 2 (خندق های U شکل) با هم و خندق های مربوط به واحد های 3 و 4 ( خندق های حد واسط U و V شکل) با هم شباهت دارند. نتایج نشان می دهد که تفاوت معناداری در سطح (01/0P <، 41/2= F) بین ویژگی های خاک در واحدهای مختلف وجود داد. خندق های U شکل با خندق های حد واسط U و V شکل از نظر ویژگی های گَچ، EC، SAR، OC و TNV با هم متفاوت هستند.
برآورد شوری خاک با استفاده از داده های دورسنجی و آمار مکانی در منطقه سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوری خاک یکی از عوامل محدودکننده رشد گیاهان و تخریب اراضی است. شناخت تغییرات مکانی و زمانی آن تأثیر به سزایی در مطالعات خاک شناسی، ژئومورفولوژی و هیدرولوژی دارد. برآورد شوری خاک با استفاده از داده های دورسنجی و آمار مکانی امکان تفکیک پارامترها را با دقت بالاتر فراهم نموده و شاخص ها با ضریب اطمینان بیشتری خود را نشان می دهند. هدف از این پژوهش، کاربردی ساختن و دسترسی به پایگاه های دور یا بیرون از دسترس شوری خاک در مناطق خشک و نیمه خشک با استفاده از تکنیک های سنجش ازدور است. منطقه سبزوار در غرب استان خراسان رضوی از لحاظ شرایط اقلیمی، خشک و نیمه خشک است و مسئله شور شدن خاک ها و تسریع روند آن در سال های اخیر یکی از چالش های اساسی این منطقه است؛ لذا شناخت شوری در این شرایط از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش، 48 نمونه خاک منطبق با نقشه واحد کاری (ژئومورفولوژی) از منطقه برداشت شد، سپس به بررسی رابطه همبستگی بین مقادیر هدایت الکتریکی(EC) با متغیرهای بدست آمده از تصاویر ماهواره ای لندست شامل شاخص های شوری، شاخص های پوشش گیاه، شاخص روشنایی، باندهای تصویرسازهای TM,ETM+,OLI، شاخص مؤلفه های اصلی و شاخص انتقال طیفی، اقدام گردید. در محیط spss روش رگرسیون چند متغیره در قالب 5 روش رگرسیونی، رگرسیون چندگانه گام به گام، رگرسیون چندگانه پس حذف رو، رگرسیون چندگانه پیشرو، رگرسیون چندگانه وارد شونده، رگرسیون چندگانه عزل انجام گرفت. در محیط GIS10.2.2 ARC با استفاده از مدل های آمارمکانی، شاخص موران و خوشه بندی حداقل – حداکثر به بررسی رابطه همبستگی آن ها پرداخته شد. همبسته ترین متغیرها با محاسبه عامل تورم واریانس و ضریب پیرسون مشخص شدند. نتایج نشان می دهد الگوی همبستگی فضایی مثبت و مدل ها از ضریب همبستگی مناسبی برخوردارند. در این پژوهش روش های دورسنجی و مدل های پیش بینی کننده، توانایی مناسبی برای تخمین شوری سطحی خاک نشان دادند.
نقش تغییر روش های درون یابی برای تولید عامل R در برآورد فرسایش خاک حوضه های آبریز به روش RUSLE (مطالعه موردی: حوضه آبریز بالارود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به کارگیری فن های نو برای شناخت عوامل مؤثر در فرسایش به ویژه فرسایش آبی و اندازه گیری مقدار آن در حوضه های آبریز جهت بهره گیری از آن در توسعه پایدار امری ضروری است. در این پژوهش از مدل تجربی RUSLE برای برآورد فرسایش استفاده شده است. هدف از این پژوهش بررسی نقش روش های درون یابی های جبری (رگرسیون خطی) و زمین آمار (کریجینگ معمولی) برای تولید عامل R و نتایج آن در برآورد فرسایش و رسوب حوضه آبریز رودخانه بالارود واقع در استان خوزستان به روش RUSLE است. یکی از عوامل تأثیرگذار در این مدل، عامل فرسایندگی باران (R) است که از داده های 12 ایستگاه هواشناسی تهیه شده است. با استفاده از روش های درون یابی مختلفی می توان این عامل را برای منطقه موردمطالعه محاسبه نمود. روش شناسی این پژوهش بر مبنای استفاده از روش درون یابی رگرسیون خطی (جبری) و کریجینگ معمولی برای تعیین عامل R است. نتایج این پژوهش نشان داد که عامل R درون یابی شده از هر دو روش درون یابی جبری و کریجینگ معمولی دارای ضریب تعیین خودهمبستگی به ترتیب R2=0.985 و R2=0.964 هستند و گرچه اختلاف کمی در ضریب تعیین خودهمبستگی مکانی دارند اما استفاده از عامل R درون یابی شده توسط روش جبری منجر به بیش برآورد فرسایش (19315/135 t.ha-1.yr-1) می شود. همچنین نتایج نشان داد که هر دو نقشه فرسایش برآورد شده کم ترین و بیش ترین رابطه همبستگی را به ترتیب با عامل های R و LS خود دارند.
تأثیر تغییرکاربری اراضی و توسعه ی فیزیکی شهر بر تغییرات رواناب سیلاب شهری با استفاده از روش NRCS-CN (مطالعه موردی: شهر اسدآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰
1 - 20
حوزههای تخصصی:
تغییر کاربری اراضی یک چالش هیدرولوژیک در آبخیزداری شهری است که با تأثیر بر رواناب سطحی روش های مدیریت مناب ع آب را تغییر م ی دهد. تکنیک های سنجش از دور و استفاده از تصاویر ماهواره ای می تواند به بهبود و تسریع در مطالعات منابع طبیعی و مدیریت حوزه های شهری بیانجامد. در این تحقیق رابطه ی مقادیر گسترش شهری و رواناب حوزه با استفاده از مدل سازی هیدرولوژیک، سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور بررسی شد. ابتدا برای تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی شهرستان اسدآباد از داده های رقومی سنجنده های TM و ETM+ ماهواره ی لندست های 5 و 7 ماه اردیبهشت در سال های 1992، 2002، 2014 استفاده شد. برای طبقه بن دی نظارت شده از روش حداک ثر احتمال و برای برآورد رواناب سطحی، روش سرویس حفاظت منابع ملی (NRCS-CN)استفاده شد. سپس نقشه های کاربری اراضی، شماره منحنی و ارتفاع رواناب محاسبه و ترسیم شد. نتایج نشان داد که با افزایش مساحت کاربری شهری از سال 1992 تا 2014 به میزان 95/4 درصد و تغییرات رواناب سطحی تا 8/15 درصد افزایش داشته است. که حجمی معادل 350 مترمکعب خواهد بود که این حجم رواناب در یک شهر کوچک قابل ملاحظه و بعضاً خطرناک است.
بررسی تغییرات مساحت پوشش زمین و کاربری حوضه ی آبخیز دریاچه ی ارومیه با استفاده از تصاویر MODIS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۸
97 - 113
حوزههای تخصصی:
وصول مقاله: 05/06/1397تأیید نهایی مقاله: 26/12/1397تغییرات پوشش گیاهی و کاربری اراضی در اثر فعالیت های انسانی یکی از موضوعات مهم در برنامه ریزی های منطقه ای و توسعه ای می باشد. با توجه به مزیت ها و قابلیت هایی که داده های ماهواره ای دارند، این تکنولوژی می تواند کمک شایانی به شناسایی و کشف این تغییرات نماید. در این تحقیق جهت بررسی تغییرات مساحت پوشش زمین حوضه ی آبخیز دریاچه ی ارومیه از محصولات پوشش زمین سالانه مودیس (MCD12Q1) با فرمت HDF و قدرت تفکیک مکانی 500 متر استفاده گردید. این تصاویر بر اساس طبقه بندی نوع یک دارای 17 کلاس پوشش زمین می باشند. سپس تصویر هر سال (2005 تا 2016) توسط مرز منطقه ی ماسک و با تبدیل به سیستم UTM مورد تصحیح هندسی قرار گرفت. با واردکردن جداول اطلاعات توصیفی هر سال به نرم افزار اکسل روند تغییرات مساحت پوشش های زمین در فاصله ی سال های 2005 تا 2016 تخمین زده شد. نتایج نشان داد که در فاصله سال های 2005 تا 2016 یشترین افزایش مساحت کاربری به ترتیب مربوط به زمین های کشاورزی و زمین ها ی بایر و یا پوشیده از پوشش تنک به ترتیب با افزایش 1648و 837 و بیشترین کاهش مساحت کاربری به ترتیب مربوط به پهنه های آبی و پوشش بیابانی با کاهش 1383 و 1159 کیلومتر مربع است. نسبت مساحت زمین های کشاورزی و پهنه های آبی در سال 2016 نسبت به سال 2005 به ترتیب برابر39/1و 69/0 می باشد. مساحت اراضی زراعی آبی و باغی در نقشه ی استخراجی از محصول مودیس 5860 کیلومترمربع می باشد.
بررسی تغییرات عناصر اقلیمی ناشی از حضور گردشگران در غارهای سهولان و کتله خور و نقش آن در روند شکل گیری اشکال کارستی درون غارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ورود گردشگران به غارهای توریست پذیر تغییراتی را در مقادیر عناصر اقلیمی درون غارها مانند دما و درصد رطوبت نسبی و همچنین غلظت دی اکسیدکربن به وجودمی آورد. افزایش غلظت دی اکسیدکربن ناشی از حضور گردشگران سبب، کاهش PH محیط و شکل گیری یک محیط اسیدی می شود. ایجاد محیط اسیدی در درون غارها، انحلال و پوسته پوسته شدن اشکال کارستی درون آنها را به دنبال دارد. جهت بررسی این تغییرات، غارهای کتله خور و سهولان، دو نمونه از غارهای کشور که پذیرای تعداد بالای گردشگر می باشند، انتخاب شدند. برای مقایسه و بررسی نقش گردشگران در تغییر عناصر اقلیمی و غلظت دی اکسید کربن درون غارها، برداشت ها در بهمن ماه به سبب تعداد کم گردشگر و ماه فروردین به دلیل حضور بالای گردشگر در درون غارها با استفاده از دستگاه سه کاره دما، رطوبت وCo2 سنج، مدل (AZ 77535) انجام شد. نتایج مقایسه ی دو ماه بهمن و فروردین نشان می دهد که در هر دو غار در فروردین ماه همزمان با افزایش تعداد گردشگر در درون غارها، مقدار غلظت دی اکسیدکربن بالا رفته و درصد رطوبت نسبی کاهش یافته و دما نیز افزایش یافته است. بطور مثال میانگین بیشترین غلظت دی اکسیدکربن در ماه فروردین در هر دو غار مربوط به دالانهای کم ارتفاع می باشد و مقدار آن در غار سهولان PPM 1503 و در غار کتله خور PPM 1248 است. میزان تاثیر حضور گردشگران بر کاهش درصد رطوبت نسبی در دالان های کم ارتفاع در غار سهولان 5/2 درصد و در غار کتله خور 2/1درصد است.
بررسی اثرات جهت جغرافیایی دامنه ها بر حجم مخروط افکنه (مطالعه موردی: شیرکوه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشخصات مخروط افکنه از جمله حجم آنها در ارتباط با عوامل و پارامترهای مختلف و متعددی است که می توان آنها را در شش گروه عمده شامل عوامل اقلیمی و تغییرات آن، ویژگیهای هندسی حوضه های بالادست مخروط افکنه، لیتولوژی حوضه ها، تغییرات تکتونیکی بویژه تغییرات سطح اساس حوضه ها، تغییرات کاربری زمین و جهت جغرافیایی دامنه ها دسته بندی نمود. هدف این پژوهش بررسی نقش جهات جغرافیایی بر حجم مخروط افکنه ها در کوه بزرگ شیرکوه از کوههای پراکنده ایران مرکزی است. برای انجام این کار از تصاویر ماهواره ای، نقشه رقومی ارتفاعی با قدرت تفکیک 5 متر و همچنین نقشه های توپوگرافی برای مشخص نمودن محدوده مخروط افکنه ها و همچنین حوضه های آبریز بالادست استفاده گردید. بدین ترتیب، 24 مخروط افکنه بزرگ و قابل ملاحظه با محدوده حوضه های آبریز بالادست مشخص گردیدند. با استفاده از مدل کمی در سیستم اطلاعات جغرافیایی حجم مخروط افکنه ها محاسبه و میزان همبستگی آنها در SPSS با 8 پارامتر هندسی اندازه گیری شده حوضه های آبریز بالادست تعیین گردید. سپس، در مدل رگرسیون ضریب تعیین و سطح معناداری آنها نیز مشخص گردید. نتایج حاکی از آن است که در دامنه های جنوبی ضلع شرقی شیرکوه همبستگی بالایی بین حجم مخروط افکنه ها با عوامل هندسی بویژه مساحت(0.99)، محیط(0.98)، طول حوضه(0.95) و شیب متوسط حوضه(0.55) با سطح معنی داری صفر و نزدیک به صفر وجود دارد. این امر برای دامنه های غربی شیرکوه نیز صدق نموده و عوامل هندسی به ترتیب شامل مساحت، محیط و ضریب شکل(با همبستگی 0.99) طول حوضه(0.94)، شیب و ارتفاع متوسط(0.85) مهمترین عوامل تعیین کننده حجم مخروط های افکنه بوده اند. اما برای دامنه های شرقی با ضلع شمالی تنها شیب(0.64) و ضریب شکل(0.59) و برای دامنه های شمالی شیرکوه، ضریب گراویلیوس(0.43) و طول حوضه(0.37) همبستگی متوسطی را نشان می دهند که آن هم از سطح معنی داری قابل قبولی برخوردار نمی باشند. بنابراین در این دامنه ها عوامل هندسی حوضه ها کمترین نقش را در حجم مخروط افکنه ها ایفا کرده اند.
بررسی ارتباط بین ویژگی های هیدروژئومورفیک و میزان تولید رسوب (مطالعه موردی: حوضه قرنقو در استان آذربایجان شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل منطقه ای بار رسوب رودخانه ها بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک و ارتباط آن به خصوصیات حوضه های آبخیز در برآورد میزان فرسایش و رسوب از اهمیت بسزایی برخوردار است. لذا هدف از مطالعه حاضر مدل سازی رابطه ی بین میزان بار رسوب معلق با ویژگی های ژئومورفیکی حوضه رودخانه قرنقو است. این تحقیق با هدف استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی برای استخراج خصوصیات ژئومورفیک حوضه و ارتباط آن با رسوبدهی در 19 زیرحوضه رودخانه قرنقو انجام گرفت. به منظور تعیین ارتباط بین خصوصیات ژئومورفیک با رسوب هر زیرحوضه از تحلیل رگرسیون چند متغیره گام به گام استفاده شد. نتیجه بررسی ارتباط بین خصوصیات ژئومورفیک با رسوب زیرحوضه ها نشان داد که مقدار رسوب تولیدی با حجم جریان و ضریب فرم حوضه، همبستگی مثبت داشته و در سطح 5 درصد معنی دار بوده است. همچنین جهت شناسایی عوامل تاثیرگذار بر میزان رسوب حوضه از بین متغیرهای موجود از روش تحلیل مولفه های اصلی(PCA) استفاده شد. نتایج نشان می دهد که چهار عامل مساحت، محیط، طول و ضریب فرم حوضه به ترتیب 50، 9/20، 6/13 و 5/7 درصد از واریانس تمامی متغیرهای پزوهش را تبیین کند. در مجموع چهار عامل استخراج شده نهایی توانسته اند 2/92 درصد از واریانس تمامی متغیرهای پژوهش را تبیین کنند.
مدل سازی رابطه میزان رسوبات معلق و ویژگی های هیدرولوژیکی و محیطی حوضه (مطالعه موردی: حوضه سد دز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل منطقه ای بار رسوب رودخانه ها بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک و ارتباط آن به خصوصیات حوضه های آبخیز در برآورد میزان فرسایش و رسوب از اهمیت بسزایی برخوردار است. لذا هدف از مطالعه حاضر مدل سازی رابطه ی بین میزان بار رسوب معلق با ویژگی های هیدرولوژیکی و محیط حوضه سد دز است. برای این منظور از اطلاعات 16 ایستگاه رسوب سنجی برای توسعه مدل های برآورد رسوبات معلق استفاده شد. سپس مدل های توسعه یافته با اطلاعات 6 ایستگاه رسوب سنجی دیگر اعتبارسنجی شد. پانزده ویژگی مختلف فیزیوگرافی، اقلیمی، هیدرولوژیکی و زمین شناسی به عنوان پارامترهای ورودی در مدل سازی برآورد رسوبات معلق استفاده شد. از روش تجزیه به مولفه های اصلی (PCA) برای انتخاب مهمترین پارامترها استفاده شد. سپس ایستگاه ها بر اساس پارامترهای انتخاب شده و با استفاده از روش تجزیه و تحلیل خوشه ای به دو گروه همگن تقسیم شدند. در نهایت مدل ها با استفاده از روش رگرسیون چندمتغیره گام به گام توسعه یافتند. از معیارهایR2، درصد خطا (RE) و میانگین خطا (ME) برای ارزیابی مدل ها استفاده شد. نتایج نشان داد چهار عامل دبی سالانه، متوسط بارندگی سالانه، ضریب هورتون و ارتفاع متوسط حوضه مهمترین پارمترها در برآورد رسوبات معلق بودند و مدل های رگرسیونی بر اساس این عوامل ایجاد شدند. نتایج ارزیابی مدل ها نشان داد که مدل توسعه یافته با استفاده از همه چهار عامل با 8% = RE،t ya-1 25375 = MEو 93/0 = R2 بهترین کارآیی و کمترین درصد خطای برآورد را داشت. نتایچ همچنین نشان داد که دبی سالانه تاثیرگذارترین پارامتر در مدل های برآورد رسوبات معلق بود.
پهنه بندی مخاطره سیلاب در حوضه رودخانه کلات (زیرحوضه منتهی به شهر کلات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پهنه بندی بندی مناطق در معرض خطر سیلاب در محدوده مطالعاتی شهر کلات نادری در استان خراسان رضوی با استفاده از روش شعبان و همکاران و مدل (GIS Model Builder)، جهت مدل سازی داده های مکانی می باشد . برای ارزیابی مناطق تحت اثر سیلاب با استفاده از ویژگی های طبیعی و مورفولوژیکی از هفت فاکتور موثر در وقوع سیلاب شامل : عامل هیدرولوژی ، زمین شناسی، شیب ،ارتفاع ،تراکم زهکشی ،فاصله از آبراهه و کاربری اراضی استفاده گردیده است. همچنین به منظور استخراج مناطق در معرض خطرسیلاب، لایه های فوق در محیط GIS فراخوانی شد. لایه های اطلاعاتی مختلف با اعمال کارشناسی و بازدیدهای میدانی به صورت نقشه های معیار طبقه بندی شدند. درنهایت با توجه به وزن به دست آمده نقشه پهنه بندی مناطق مستعد خطر سیلاب در محدوده مطالعاتی تهیه شد. با توجه به نتایج تحقیق از کل مساحت محدوده مطالعاتی 10/14درصد در طبقه خطر بسیار کم ، 30/15 درصد در طبقه خطر کم ، 20/35 درصد در طبقه خطر متوسط ، 26/42 درصد در طبقه خطر زیاد و 12/66 در طبقه خطر بسیار زیاد قرار گرفته است . عامل هیدرولوژی (رواناب، تراکم زهکشی، فاصله از آبراهه ) منطقه با ارزش 49/69 درصد بیشترین وزن و مهمترین عامل وقوع مخاطره سیلاب در منطقه مورد مطالعه بوده است و عامل کاربری اراضی باارزش 7/67 درصد کمترین وزن و تاثیر را به خود اختصاص داده است.
برآورد رطوبت خاک با استفاده از مدل جدید ذوزنقه ای مرئی برای حوضه ی سیمینه با استفاده از تصاویر ماهواره لندست 8(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۸
181 - 205
حوزههای تخصصی:
به دلیل ناپیوستگی در برداشت نمونه ها و نداشتن دسترسی به اطلاعات کافی در ارتباط با شناخت ویژگی های مناطق و نیز، صرف هزینه و زمان زیاد جهت برآورد آب قابل دسترس خاک و تغییرات مکانی آن، استفاده از تصاویر ماهواره ای به صرفه است. "مدل ذوزنقه ای حرارتی- مرئی" بر اساس تفسیر توزیع پیکسل در فضای LST-VI، است که فضای LST-VI برای تخمین رطوبت سطحی خاک یا تبخیر-تعرق واقعی استفاده می شود. هدف از این مطالعه برآورد رطوبت خاک با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست 8 در سال های ک 2015، 2016 و 2017 و با استفاده از توزیع پیکسل در فضای LST-VI(TOTRAM) و STR-VI (OPTRAM) می باشد. بر اساس رابطه ی رگرسیونی برازش شده برای دو مدل، بیشترین ضریب تعیین به دست آمده برای مدل TOTRAM در سال 2015 و 2017 برابر با 99/0 می باشد و برای مدل OPTRAM در سال 2017 برابر با 97/0 می باشد که نشان دهنده ی برازش و پراکنش دقیق داده ها در فضای LST-VI و STR-VI توسط مدل های مورد نظر می باشد. در حالت کلی می توان نتیجه گرفت که مدل OPTRAM بهتر و دقیق تر از مدل TOTRAM توانسته است رطوبت خاک را پیش بینی کند. چون ضرایب رگرسیونی به دست آمده برای OPTRAM مثبت و برای TOTRAM منفی است؛ یعنی STR-VI در محدوده ی طول موج مرئی نسبت به LST-VI در محدوه ی طول موج حرارتی، دقیق ترین برآورد از رطوبت خاک را در نواحی فاقد داده های کنترل زمینی می تواند داشته باشد.
بررسی تغییرات ژئومورفولوژیکی مئاندرهای رودخانه ای با استفاده از تصاویر ماهواره ای در بازه زمانی 1990 تا 2018 (مطالعه موردی: رودخانه بشار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها به عنوان مهم ترین عامل موثر در تنوع ژئومورفولوژیکی عوارض سطح زمین به شمار آمده و تحت تاثیر عوامل و متغیرهای مختلف پیوسته در حال تغییر می باشند. در این پژوهش تغییرات هیدروژئومورفولوژی رودخانه بشار از منظر مئاندرشدگی آن مورد بررسی واقع شده که برای این منظور ابتدا با استفاده از فاکتورهای هندسی و زاویه مرکزی، مئاندرهای رودخانه مشخص و مورد بررسی قرار گرفته. در شناسایی تنوع سیستم مئاندری مسیر رودخانه بشار، انواع مئاندرها تقسیم بندی شد که 20 درصد از مئاندرهای این رودخانه از نوع مرکب، 15 درصد از نوع شریانی، 15 درصد مستقیم و 50 درصد از نوع ساده تشکیل شده اند. در این تحقیق از روش سنجش از دور برای نمایش تغییرات 28 ساله رودخانه استفاده شده است در ادامه با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست مرز حوضه آبخیز بشار جدا و طی سال های 1990 و 2018 در نرم افزار ENVI به صورت طبقه بندی نظارت شده به روش Maximum likelihood یا حداکثر احتمال طبقه بندی صورت گرفت. سپس مسیر رودخانه رقومی گردید و تغییرات در هر دو دوره به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که 62 درصد مسیر رودخانه از سال 1990 تا 2018 جابجایی داشته است و 38 درصد دیگر بدون تغییر باقی مانده است. بنا به نتایج بدست آمده میزان تغییرات در سال 1990 حاکی از فعال بودن عوامل تغییرات هیدرولیکی رودخانه مانند حجم دبی، سرعت جریان و... در این بازه زمانی بوده است ولی با این وجود فعالیت های انسانی عامل اصلی تغییرات تا سال 2018 به حساب می آیند.
ارزیابی نقش تکتونیک در برونزد گنبدهای نمکی منطقه زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زون ساختاری زاگرس تعداد 123 گنبد نمکی وجود دارد، وجود گسل های فراوان در این محدوده از ایران احتمال تاثیر و نقش این ساختار های تکتونیکی در رخنمون یافتن گنبد های نمکی را افزایش می دهد. در این تحقیق سعی بر آن شده است تا با استفاده از پردازش تصاویر ماهواره ای و تکنیک های GIS میزان تاثیر و نقش تکتونیک در بالاآمدگی و برونزد این ساختارهای ژئومورفولوژیکی منحصر به فرد بر روی سطح زمین، مورد مطالعه قرار گیرد. بدین منظور بر اساس تجزیه و تحلیل های سنجش از دور شامل اعمال فیلتر های جهت دار، استفاده از مدل سایه-برجسته و شواهد مورفولوژیکی و ریخت زمین ساختی نظیر ایجاد خمش و جابجایی در راستای چین ها، تعداد 34 خطواره گسلی در منطقه زاگرس شناسایی شد، که از این بین تعداد 14 گسل برای اولین بار مورد شناسایی قرار گرفت. برای تعیین ارتباط بین این ساختارهای تکتونیکی و برونزد گنبدهای نمکی از روش آماری به نام وزنهای نشانگر در محیط GIS استفاده شد. بطوری که با اعمال بافرهای مختلف در اطراف گسل ها و روی هم اندازی آن با لایه رستری موقعیت گنبدهای نمکی منطقه، ضرایب مربوطه محاسبه شد به طوری که برای فاصله هزار متری از امتداد گسل ها، ضریب C/s(C) بالاترین مقدار را به دست می دهد. در نتیجه بر مبنای روش وزن های نشانگر بیشترین ارتباط بین گنبدهای نمکی و گسل های منطقه در فاصله یک کیلومتری بدست می آید، این ارتباط هرچند ضعیفتر تا فاصله 9 کیلومتری نیز ادامه دارد. بنابراین می توان عامل تکتونیک را یکی از عوامل بسیار موثر و مهم در جایگیری و رخنمون یافتن گنبدهای نمکی بر روی سطح زمین قلمداد کرد.
تعیین پارامترهای رسوب شناسی و ژئومورفولوژیکی رسوبات تپه های ماسه ای قوم تپه، شمال غرب تبریز (صوفیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۹
19 - 36
حوزههای تخصصی:
تپه های ماسه ای ناحیه قوم تپه در شمال غرب تبریز به عنوان چشم اندازی زیبا و منحصربفرد از رسوبات بادی محسوب می شوند که تحت شرایط خاص در این ناحیه گسترش یافته اند. به منظور تحلیل شرایط محیطی و فرایندهای حاکم بر رسوبگذاری این رسوبات ماسه ای، ویژگی های بافتی، ساخت رسوبی و ترکیب کانی شناسی آنها مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور نمونه برداری سیستماتیک با توجه به نوع تپه ماسه ای و مساحت آن، به تعداد 10 نمونه و در عمق های 2 تا 30 سانتی متری از سطح در سه بخش جلویی (پیشانی پر شیب)، میانی و ابتدای قسمت کم شیب آنها انجام شد. به منظور تعیین سنگ منشاء ماسه ها، تعداد 4 مقطع نازک میکروسکوپی از ذرات رسوبی در اندازه ی 1 فی تهیه و مورد مطالعه پتروگرافی قرار گرفت. بررسی پارامترهای آماری در تحلیل نتایج حاصل از دانه سنجی رسوبات ماسه ای به روش غربال خشک نشان می دهد که میانگین قطر ذرات تپه های ماسه ای از 25/0 تا 0039/0 میلی متر (ماسه متوسط تا سیلت) متغیر می باشد. میانگین جورشدگی اندازه ذرات (321/0 فی)، نشان دهنده جورشدگی بسیار خوب این رسوبات است. شاخص کشیدگی منحنی توزیع ذرات، بسیار کشیده (میانگین شاخص کشیدگی 726/1) و با توجه به میانگین کج شدگی (357/0)، به سمت ذرات دانه ریز تمایل دارد. اجزاء آواری این رسوبات شامل کوارتز، فلدسپات و خرده سنگ های ماسه سنگی، کربناته و آذرین هستند که از ارتفاعات میشو و مورو در شرق ناحیه نشأت گرفته اند. نتایج حاصل از بررسی شکل و جهت گیری تپه های ماسه ای و جهت وزش بادهای منطقه ای، نقش مؤثر بادهای محلی و پوشش گیاهی را در تشکیل و تکامل ژئومورفولوژی تپه های ماسه ای قوم تپه محتمل می سازد.
تحلیل فراوانی خشکسالی هیدرولوژیک حوضه ی سد درودزن براساس شاخص جریان رودخانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۹
125 - 143
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق تحلیل فراوانی خشکسالی هیدرولوژیک با استفاده از شاخص جریان رودخانه جهت ارزیابی و تحلیل وقوع زمانی و شدت خشکسالی در حوضه ی آبخیز سد درودزن در استان فارس، بررسی شد و نهایتاً جهت تحلیل پراکنش مکانی خشکسالی، پهنه بندی خشکسالی صورت گرفت. برای این منظور از آمار دبی ماهانه ی 5 ایستگاه هیدرومتری در حوضه ی آبخیز سد درودزن در طول 28 سال استفاده شد. پس از بررسی همگنی داده ها، برخی از سال ها که فاقد آمار دبی ماهانه در ایستگاه های منتخب بودند با استفاده از روش سال های مشترک و همبستگی بین آنها بازسازی شد. سپس مقدار شاخص خشکسالی جریان رودخانه در مقیاس های زمانی 3، 6، 9 و12 ماهه و طول دوره ی آمار 28 ساله در ایستگاه های منتخب محاسبه شد. نتایج حاصل از محاسبه ی شاخص جریان رودخانه افزایش شدت خشکسالی در سال های اخیر را نشان دادند. در ادامه با استفاده از آزمون نکویی برازش، آزمون های کای- اسکوئر و کلوموگروف- اسمیرنوف، توزیع نرمال برای شاخص جریان رودخانه 3 ماهه، توزیع مقادیر حدی تعمیم یافته برای شاخص جریان رودخانه 9 و6 ماهه، و توزیع نمایی برای شاخص جریان رودخانه 12 ماهه، به عنوان بهترین توزیع ها شناخته شدند. سپس دوره ی بازگشت مربوط به هر کدام از وضعیت های خشکسالی در هر یک از دوره های زمانی از روی منحنی تحلیل فراوانی هر ایستگاه به دست آورده شد و نقشه های پهنه بندی مربوط به آن ها ترسیم شد. نتایج به دست آمده از نقشه های پهنه بندی نشان داد که گستره ی شمال و شمال شرقی حوضه، خشکسالی شدیدتری را نسبت به دیگر نواحی تجربه می کند.
بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر موازنه ی آبی ناشی از بارش در آبخوان تسوج برای دوره ی 2030- 2017(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۹
163 - 185
حوزههای تخصصی:
تغییر در الگوی دما و بارش تأثیرات مهمی بر روی کمیت و کیفیت منابع آبی بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک دارد. در این مقاله با استفاده از مدل SDSM، خروجی مدل جهانی گردش عمومی جو HadCM3را در منطقه ی مورد مطالعه به وسیله ی داده های مشاهداتی ایستگاه تبریز ریزمقیاس نموده و با در نظر گرفتن سناریوی تغییر اقلیم A2، تغییرات تبخیر، رواناب و تغذیه ی ناشی از بارش در آبخوان تسوج برای دوره ی 2030-2017 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از ریز مقیاس نمایی نشان داد تحت سناریو A2، در منطقه ی مورد مطالعه میانگین دمای سالانه نسبت به دوره ی پایه 01/1 درجه سانتی گراد افزایش و بارش سالانه 1/7- میلی متر کاهش خواهد یافت. به منظور شبیه سازی میزان تبخیر و تعرق، تغذیه و رواناب در دوره ی آینده از مدل HELP استفاده شد. نتایج نشان داد که به دلیل افزایش دما مقادیر قابل توجهی از بارش صرف تبخیر و تعرق خواهد شد. در کنار کاهش بارش و افزایش دما، ویژگی های هیدرولیکی و رطوبتی خاک در میزان تغذیه نقش مهمی ایفا می کند. به طوری که با افزایش رطوبت خاک از میزان تغذیه کاسته شده و بر میزان رواناب افزوده خواهد شد.
بررسی تأثیرات مثبت انسان در تغییرات سطح آب های زیرزمینی دشت صفی آباد شهرستان اسفراین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
23 - 42
حوزههای تخصصی:
مقاله ی دشت صفی آباد یکی از دشت های شمالی کویر مرکزی ایران است که به دلیل قرار گرفتن در منطقه ی خشک استفاده از آب های زیرزمینی در آن رایج است. از زمان انجام مطالعات ژئوفیزیکی در سال 1368سطح آب های زیرزمینی این دشت در حال کاهش است که این امر مشکلاتی چون شورشدن آب چاه ها، افزایش هزینه های پمپاژ و خشک شدن قنات ها را به دنبال داشته است. کشاورزان این دشت با اقداماتی نظیر ایجاد کانال های بتنی و لوله کشی مسیر انتقال آب، استفاده از شیوه های نوین آبیاری، تغییر نوع کشت، اقدامات فرهنگی و نصب کنتورهای هوشمند سعی نمودند سطح برداشت از آب های زیرزمینی در این دشت را کنترل نمایند. این تحقیق به شیوه ی میدانی و کتابخانه ای و با هدف مشخص شدن تأثیر اقدامات انسانی در کنترل آب های زیرزمینی به منظور مدیریت منابع آب در این دشت انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد در بین اقدامات انسانی فقط نصب کنتورهای هوشمند از برداشت بی رویه ی آب جلوگیری نموده و شیب کاهش سطح آب های زیرزمینی تا حدودی آن را تعدیل کرده است. بقیه ی اقدامات انسانی هرچند سبب صرفه جویی در مصرف آب شده اما به دلیل افزایش سطح زیر کشت و ادامه ی برداشت های بی رویه از آب های زیرزمینی تأثیرات مثبت قابل توجه ی در این زمینه نداشته است. همچنین در بین اقدامات انسانی اقدامات فرهنگی قابل توجه ی انجام نشده و به نظر می رسد علت اصلی به نتیجه نرسیدن سایر اقدامات توجه کمتر به مسائل فرهنگی باشد.
مطالعه پراکندگی و منشا یابی رسوبات لسی شمال شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسوبات لسی در شمال شرقی ایران به شکل پراکنده و با ضخامت کم بر روی دامنه های رو به شمال، شمال شرقی و شرقی نهشته شده اند. مطالعه و بررسی این رسوبات می تواند ما را در بازسازی فرایندهای ژئومورفولوژی گذشته یاری رساند. هدف از این مطالعه شناسایی و تعیین پراکنش رسوبات لسی، بررسی ویژگی های بافت رسوب ها، ویژگی های مورفوسکپی(SEM) و در نهایت منشأیابی این رسوبات در محدوده مورد مطالعه می باشد. در مجموع تعداد 119 نمونه سطحی به صورت پراکنده در کل منطقه برداشت و میزان گچ وآهک آنها مشخص گردید. از این تعداد24 نمونه پراکنده از منطقه جهت آزمایش توزیع اندازه ذرات وتعداد 4 نمونه جهت بررسی موفوسکپی(SEM) انتخاب شد. ماسه خیلی ریز ذره غالب در نمونه ها بوده و مجموع سیلت درشت و سیلت خیلی درشت و ماسه خیلی ریز به بیش از 60 درصد می رسند. در بررسی مورفوسکپی دانه های کوارتز مشخص شد که این دانه ها دارای گرد شدگی زیادی نمی باشند و غالب بودن شن خیلی ریز و گرد شدگی کم دانه های کوارتز و هاله مانند بودن اکثر ذرات کوارتز را می توان بعنوان شاهدی از محلی بودن و نزدیکی محل برداشت به محل نهشتگی در نظر گرفت. بین ارتفاع و میانگین اندازه ذرات نمونه های برداشت شده همبستگی منفی قوی وجود دارد(نمودار1) و هرچه به ارتفاع برداشت نمونه افزوده می شود میانگین اندازه ذرات آن کوچکتر می شود و ضریب همبستگی آن 7/- می باشد.