فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۴۱ تا ۴٬۳۶۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
از میان انواع مختلف اشکال فرسایش آبی، فرسایش شیاری یکی از مهمترین عوامل هدر رفت خاک است. کشور ایران نیز با توجه به شرایط اقلیمی و توپوگرافی آن، این نوع از فرسایش خاک به صورت وسیعی خصوصا در مناطق کوهستانی و شیبدار گسترش یافته است. در این پژوهش، به شناسایی عوامل موثر در فرسایش شیاری، پیش بینی و پهنه بندی آن با استفاده از مدل حداکثر آنتروپی (Maxent) در حوضه آبخیز خسویه در استان فارس پرداخته شده است. در ابتدا موقعیت شیارها را با استفاده تصاویر ماهوره ای، عکس های هوایی و بازدیدهای میدانی تهیه گردید و سپس در محیط نرم افزار GIS لایه رقومی شیارها تهیه گردید، در مرحله بعدی شاخص های فیزیوگرافی با استفاده از داده های Tan DEM-X با دقت تفکیک 12.5 متر در نرم افزارSAGA-GIS تهیه گردید. در این تحقیق با عملیات میدانی در منطقه مورد مطالعه و نمونه برداری از خاک نقشه بافت خاک تهیه گردید. لایه نقشه های کاربری اراضی و تراکم پوشش گیاهی نیز با استفاده از تصاویر ماهواره های سنتینل-2 و لندست تهیه گردید. جهت اجرای این مدل، از 70 درصد داده ها برای آموزش و 30 درصد برای تست مدل استفاده شده گردید، که در نهایت تاثیر گذارترین شاخص ها مشخص شدند. جهت اعتبار سنجی مدل جهت پهنه بندی فرسایش شیاری منطقه مورد مطالعه با استفاده از منحنی ROC و مساحت زیر منحنی (AUC) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که شاخص شیب، کاربری اراضی و فاصله از ابراهه تاثیر گذارترین شاخص ها در ایجاد فرسایش شیاری می باشند
مدل سازی تبخیر روزانه در ایستگاه سد زاینده رود با استفاده از مدل های هوش مصنوعی و سری زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبخیر از تشت به عنوان یک پارامتر کاربردی در زمینه های مختلف، مانند برآورد هدر رفت آب از دریاچه ها و مخازن سدها و همچنین برآورد نیاز آبی گیاهان به ویژه در مناطقی که اطلاعات لایسیمتری وجود ندارد، کاربرد دارد. مدل سازی این پارامتر می تواند در زمینه بازسازی داده های گم شده و برنامه ریزی های درازمدت منابع آب و توسعه کشاورزی کارساز باشد. در این پژوهش با به کارگیری یک مدل هوش مصنوعی (برنامه ریزی بیان ژن) و دو مدل سری زمانی (فوریه و آریما)، تبخیر از تشت در ایستگاه سد زاینده رود در دوره زمانی 1344 تا 1396 (53 سال) مدل سازی شد. سری زمانی داده های تبخیر از تشت در مقیاس روزانه برای ماه های گرم سال (خرداد، تیر، مرداد، شهریور و مهر)، به عنوان ورودی مدل های فوریه و آریما و 4 الگوی مختلف شامل استفاده از داده های روزانه تبخیر 1 ماه قبل، 2 ماه قبل، 3 ماه قبل و 4 ماه قبل، به عنوان ورودی مدل برنامه ریزی بیان ژن استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل برنامه ریزی بیان ژن تنها در ماه مهر نتایج قابل قبولی دارد و برای ماه های دیگر نتایج از نظر شاخص های آماری قابل قبول نمی باشد. میزان خطای برآود تبخیر روزانه در ماه مهر 38/0 میلی متر بر روز (معادل 7/2 درصد) بدست آمد. این میزان خطا بر اساس ضریب تبیین 84/0 و ضریب نش- ساتکلیف (ضریب کارایی مدل) 83/0، قابل قبول ارزیابی شد. بر خلاف مدل برنامه نویسی بیان ژن، مدل فوریه در تمام ماه های مورد مطالعه نتایج قابل قبول ارائه داد. مقادیر خطای برآورد تبخیر روزانه در این روش بین 02/1 تا 7/0 میلی متر بر روز به دست آمد که معادل 2/5 تا 8/8 درصد است. مقایسه نتایج دو مدل فوق با نتایج مدل آریما نیز نشان داد مقادیر خطای مدل آریما در تمام ماه ها بیشتر (4/9 تا 6/19 درصد) از مدل های فوریه و برنامه ریزی بیان ژن است. بنابراین بهترین مدل برای برآورد تبخیر روزانه از تشت، در ماه مهر مدل برنامه ریزی بیان ژن و در بقیه ماه ها مدل فوریه می باشد. ارزیابی دقت و توانایی برآورد داده های حدی تبخیر روزانه نیز نشان داد، مدل فوریه در تخمین داده های حدی، دارای توانایی بالاتری نسبت به دو مدل دیگر است. بنابراین می توان این مدل را جهت برآورد تبخیر روزانه در ایستگاه سد زاینده رود و همچنین بازسازی داده های گم شده توصیه نمود.
طبقه بندی و آشکارسازی تغییرات لندفرم های ژئومورفولوژی و شبیه سازی تغییرات با سلول های خودکار مارکوف (مطالعه موردی: حوضه آبریز سجاسرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
109 - 130
حوزههای تخصصی:
یکی از جدید ترین روش ها، بهره گیری از توانایی های تصاویر ماهواره ای در جهت استخراج و بررسی تغییرات لندفرم ها در بازه های زمانی مختلف و پیش بینی تغییرات آن هادر آینده است. در همین راستا برای شناسایی لندفرم های حوضه آبریز سجاسرود و بررسی روند تغییرات و پیش بینی تغییرات تا سال 2050، از تصاویر ماهواره ای TM و OLI در بازه زمانی 1986 تا 2018 بهره گرفته شد. در ادامه جهت شناسایی لندفرم ها از مطالعات و برداشت های میدانی و نرم افزار Google Earth و نقشه توپوگرافی و تجزیه مولفه های اصلی با تصاویر لندست استفاده گردید. پس از انجام تصحیحات لازم بر روی تصاویر ماهواره ای، روش طبقه بندی حداکثر احتمال برای طبقه لندفرم ها بکار گرفته شد. نتایج نشان داد پهنه های پوشش گیاهی و دشت آبرفتی به ترتیب 159/47 و 26/57 درصدافزایش مساحت و درمقابل کوه ها و تپه ها، پادگانه های آبرفتی، مخروط افکنه ها و آبرفت های جدیدبا کاهش مساحت مواجه بوده اند و همینطور نتایج الگوریتم MNF نشان داد بیشترین شدت و سرعت تغییرات مربوط به دشت های آبرفتی با مساحت 45/9892 و کوه ها و تپه ها 13/9481 هکتار و کمترین سرعت تغییرات مربوط به پادگانه های آبرفتی با میزان 36/10 هکتار است. در نهایت نتایج شبیه سازی CA-MARCOV نشان داد که در 32 سال آینده مخروط افکنه ها با مساحت 97/64- کیلومترمربع بیشترین تغییرات کاهشی، پوشش گیاهی و آبرفت های جدید به ترتیب با مساحت 96/120 و 23/0 کیلومتر مربع بیشترین تغییرات افزایشی را خواهند داشت.
بررسی تطبیقی روش های استخراج سطح آب خلیج گرگان و پایش تغییرات آن با استفاده از داده های ماهواره ای چند زمانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱
66 - 48
حوزههای تخصصی:
خلیج گرگان، یکی از مهم ترین تالاب های شمالی ایران است که تغییرات سطح آب آن پیامدهای زیست محیطی متعددی برای مناطق اطراف دارد. مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی تغییرات سطح آب خلیج گرگان با استفاده از شاخص های طیفی آب می پردازد. مطالعات گذشته، تغییرات سطح آب خلیج گرگان را قابل توجه نشان می دهند. این تغییرات باعث خسارات زیادی از نظر اکولوژیکی و اقتصادی شده است که نیاز مبرم به راهبردهای موثر در مدیریت را برجسته می سازد. در این پژوهش با استفاده از بررسی تطبیقی بین شاخص های طیفی سطح آب(NDWI، MNDWI، AWEI و NDPI) با کمک تصاویر لندست 5 و 8 برای پایش تغییرات سطح آب خلیج گرگان استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که شاخص MNDWI با میانگین RMSE 66/21، دقیق ترین روش برای استخراج سطح آب از تصاویر لندست است. درخروجی شاخصMNDWI مساحت سطح آب استخراج شده برای سال های (1990، 2000، 2010 و 2020) افزایش2384 هکتاری بین 1990 تا 2000، کاهش1488 هکتاری بین 2000 تا 2010 و کاهش 11080 هکتاری بین 2010 تا 2020 مشاهده می شود. کاهش نگران کننده 11080 هکتاری سطح آب بین سال های 2010 تا 2020، بر ضرورت تلاش های بیشتر برای پایش و مدیریت سطح آّب خلیج گرگان تأکید می کند. این مطالعه بر پتانسیل تصاویر ماهواره ای و شاخص های طیفی آب، به ویژه شاخص MNDWI، به عنوان ابزارهای ارزشمند برای پایش و مدیریت مؤثر سطح آب در خلیج گرگان تأکید می کند .نهایتا، نتایج این پژوهش می تواند به عنوان یک راهنمای علمی برای مدیرت و برنامه ریزی تغییرات مساحت سطح آب خلیج گرگان مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی و درجه حساسیت پذیری چشم اندازها در پهنه کپه داغ شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
210 - 229
حوزههای تخصصی:
تنوع زمینی توسط معیارهای مختلفی همچون کانی ، فسیل ، خاک، اقلیم، چشم اندازها و فرآیندهای مؤثر در تشکیل آن ها، قابل ارزیابی است. حساسیت پذیری بر توانایی مناظر برای مقاومت در برابر تغییر تأکید می کند که تابعی از انعطاف پذیری است. این پژوهش با هدف بررسی میزان ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها انجام شده است. ابتدا اولویت بندی و تعیین میزان تأثیر هریک از معیارهای تنوع زمینی، با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و توسط نرم افزار Expert Choice 11انجام شد. نتایج، بیانگر آن است که بین زیرمعیارهای منتخب، پوشش گیاهی (495/0) و سپس سنگ شناسی (336/0)، از بالاترین میزان اهمیت برخوردار می باشند. همچنین بر اساس اولویت بندی معیارهای انتخابی فوق، بیشترین وسعت منطقه مورد مطالعه (%45)، دارای تنوع زمینی متوسط می باشد. سپس میزان ارتباط هر یک از معیارها با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها توسط آزمون آماری پیرسون، ارزیابی شد (نرم افزار SPSS 21). نتایج تجزیه و تحلیل های صورت گرفته نشان می دهد که تنها زیرمعیار فسیل با ضریب 233/0–رابطه منفی با میزان حساسیت پذیری دارد. بالاترین میزان ضریب همبستگی مربوط به پوشش گیاهی با ضریب 566/0 است. ضریب به دست آمده برای هر کدام از زیرمعیارها به لحاظ شدت ارتباط در سطح متوسط بوده و هریک از ضرایب همبستگی حاصل شده برای زیرمعیارها، با توجه به سطح معناداری (000/0) با 99% سطح اطمینان قابل پذیرش است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بخش عمده محدوده مطالعاتی، از نظر حساسیت پذیری و تخریب، منطقه ای بحرانی محسوب می شود. همچنین حفاظت از پوشش گیاهی منطقه در برابر عوامل مخرب، نسبت به بقیه زیرمعیارها در اولویت است.
طراحی الگوی آموزشی بهینه برای ارتقای سطح دانش شهروندان تهرانی نسبت به مقوله تنوع زیستی با استفاده از الگوریتم دایجسترا و الگوریتم مورچگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، ارائه الگوی بهینه آموزشی برای ارتقای سطح دانش عمومی و تخصصی شهروندان تهرانی نسبت به مقوله تنوع زیستی می باشد. در گام نخست، از پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش سطح آگاهی شهروندان استفاده شد. سپس با استفاده از آرای خبرگان اقدام به وزن دهی و ارزیابی روش های گوناگون آموزشی گردید. بدین منظور، دو سطح هدف به عنوان سناریوهای مورد انتظار طراحی گردید. برای ارزیابی دقیق و تعیین مسیر بهینه که واجد کمترین زمان و پایین ترین هزینه باشد، از الگوریتم دایجسترا و الگوریتم مورچگان (ACA) استفاده شد. نتایج بیانگر آن بود که دانش عمومی زنان در مورد تنوع زیستی نسبت به مردان بالاتر بوده و در مورد دانش تخصصی این مورد برعکس بوده است. از سوی دیگر، میان دانش تنوع زیستی و سطح تحصیلات رابطه مثبت معنی داری وجود داشته است. همچنین، برای دستیابی به هدف سطح اول، «الگوی آموزشی ترکیبی» با وزن 196/1 و الگوی آموزشی «الگوی آموزشی مجازی» با وزن 608/0 به ترتیب مناسب ترین و نامناسب ترین الگوی آموزشی برای انتقال دانش عمومی به شهروندان ارزیابی شدند. در خصوص هدف سطح دوم روش «آموزش چهره به چهره» با وزن نهایی 64 و «تهیه و توزیع بسته های آموزشی» با وزن 43 واجد بیشترین امتیاز بودند. در نهایت، مسیر بهینه برای ارتقای سطح دانش تخصصی شهروندان، دارای وزن 161 بوده که به ترتیب شامل مواردی نظیر دستیابی به سطح دانش عمومی خوب، ایجاد فضای آموزشی، حمایت از شکل گیری سازمان های مردم نهاد محیط زیستی، اقدامات تشویقی و نیازسنجی و بازنگری بوده است.
تحلیل حرکت گسل ها با استفاده از تصاویر راداری، مطالعه موردی گسل انار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی مکانیزم حرکت گسل ها و نرخ جابجایی بلوک ها می تواند در میزان فعال بودن یک گسل نقش مهمی ایفا کند، در این پژوهش از قابلیت تصاویر راداری در تعیین میزان فعالیت گسل ها استفاده می شود. بدین منظور گسل انار، یکی از گسل های فعال در پهنه ایران مرکزی، به عنوان نمونه موردی انتخاب شد. در این راستا تغییر شکل های رخداده در سطح گسل طی 3 سال اخیر مورد پایش قرار گرفت. در این ارتباط از 148 تصویر سنجنده Sentinel 1 مربوط به سال های 2019 تا 2022 استفاده شد. با انجام روش PSI بر روی تصاویر مذکور نقشه جابجایی رخداده در محدوده مورد مطالعه تهیه شد. نرخ جابجایی سطح زمین در راستای دید ماهواره از 15 تا 5 میلیمتر در سال متغیر است. با استفاده از تکنیک آزیموت آفست جابجایی سه بعدی در محدوده گسل اندازه گیری شد. بر این اساس نرخ جابجایی شرقی-غربی، شمالی-جنوبی و عمودی بلوک های گسل به ترتیب برابر با 2 تا 2، 6 تا 6 و 2 تا 4 میلیمتر در سال محاسبه شد. نتایج حاصل از آنالیز سری زمانی در محدوده گسل نشانگر روند افزایشی نرخ جابجایی در همه ابعاد است. علاوه بر آن نقشه آنومالی غلظت گاز رادون تهیه شده از چاه های مجاور گسل طی یک دوره 3 ساله ، نشان می دهد که محدوده-های با غلظت بالا کاملا با راستای گسل مطابقت دارد، ضمن اینکه غلظت گاز رادون طی این دوره 3 ساله به طور متوسط از 85/23 Bq/L به 30/25 Bq/L افزایش یافته است که این می تواند در نتیجه افزایش فعالیت گسل اتفاق افتاده باشد.
برآورد عمق برف به عنوان یکی از پیامدهای تغییرات آب و هوایی با استفاده از رویکرد مدل ترکیبی حداقل مربعات ماشین بردار پشتیبان و الگوریتم ژنتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله اثرات مستقیم و مشهود تغییرات آب و هوایی، دگرش در میزان بارش برف در مناطق مختلف جغرافیایی است. این در حالی است که بارش برف در حوضه های کوهستانی همواره به عنوان مهم ترین منبع تأمین منابع آب در فصول خشک تلقی می شود. یکی از آشکارترین ویژگی های پوشش برف کوهستان، ناهمگنی مکانی آن می باشد. به دلیل محدودیت های عملی، جمع آوری داده ها به ویژه در مقیاس های وسیع، دشوار و گاهی غیرممکن بوده و استفاده از روش های غیرمستقیم توصیه می شود. در این پژوهش کارایی حداقل مربعات ماشین بردار پشتیبان در مدل سازی عمق برف و همچنین اثر کاهش ویژگی با مدل الگوریتم ژنتیک در منطقه کوهستانی چلگرد ایران مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا با استفاده از روش هایپرکیوب محل ۱۰۰ نقطه مشخص و داده های عمق برف در نقاط موردنظر و همچنین در ۱۹۵ نقطه دیگر به صورت تصادفی برداشت گردید. سپس با استفاده از مدل رقومی ارتفاع ۲۵ پارامتر ژئومورفومتری استخراج گردید و همراه با شش باند تصاویر ماهواره لندست هشت و شاخص تفاوت نرمال شده برف به عنوان ورودی های مدل ها انتخاب گردید. در این پژوهش از الگوریتم ژنتیک برای افزایش سرعت و آماده سازی شبکه ماشین بردار پشتیبان که به عنوان یک دسته بندی کننده عمل می کند و همچنین انتخاب متغیرهایی که بیشترین همبستگی را با عمق برف دارند استفاده گردید. ازآنجایی که کاهش ویژگی های غیر مؤثر می تواند سبب افزایش دقت یادگیری شود، در این پژوهش از الگوریتم ژنتیک برای فرایند بهینه سازی استفاده گردید. نتایج نشان داد روش حداقل مربعات ماشین بردار پشتیبان با میزان ضریب تعیین 36/0 و جذر میانگین مربعات خطای 8/17 مدل سازی عمق برف را انجام داده است؛ اما الگوریتم ژنتیک با انتخاب ویژگی های مؤثر توانست با ضریب تعیین ۹۵/۰ و جذر میانگین مربعات خطا برابر با ۹۷/۳ سانتی متر و بادقت بهتری نسبت به استفاده از تمامی ویژگی ها تغییرات عمق برف را مدل کند.
بررسی کمیت و کیفیت آب زیرزمینی و تاثیر آن بر هیدروژئوشیمی آبخوان دشت آذرشهر و تعیین منشا محتمل آلودگی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
79 - 60
حوزههای تخصصی:
در سه دهه گذشته، مخازن آب زیرزمینی ایران با چالش های مهم و مرتبطی مواجه بوده است. کاهش همزمان حجم و کیفیت این آب ها که با افزایش آلاینده ها نیز برای اغلب مصارف غیر قابل استفاده می شود. بنابراین برای جلوگیری همین مقدار آب در دسترس ضرورت ارزیابی کیفیت آب های زیرزمینی و شناسایی عوامل انسانی یا طبیعی تاثیر گذار بر کیفیت بیش از پیش تاکید می شود. در این پژوهش ابتدا با بررسی هیدروژئوشیمیایی آلودگی حاصل از عناصر اصلی، فرعی و کمیاب شناسایی گردید و سپستغییرات آبنمود معرف آبخوان در مقابل هدایت الکتنوریکی منابع آب موجود در آبخوان دشت آذرشهر بررسی شده است. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش در منطقه موردمطالعه داده های بلند مدت سطح آب و هدایت الکتریکی از آب منطقه ای استان آذربایجان شرقی اخذ شده و پس از بررسی اولیه، اقدام به نمونه برداری از چاه ها و قنات های موجود در منطقه گردید و تعداد 33 نمونه با توزیع مناسب از آبخوان برداشت گردیده و به آزمایشگاه آب دانشگاه تبریز منتقل شد. پارامترهای اندازه گیری شده شامل pH، هدایت الکتریکی، عناصر اصلی، فرعی و کمیاب بود. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی عناصر، غلظت بیش ازحد مجاز شرب نیترات و عناصر آرسنیک، سرب، نیکل و کروم را نشان داد. به منظور بررسی تیپ آب منطقه از نمودارهای پایپر و استیف استفاده شد که نشان داد تیپ آب عمدتا سولفاته و بیکربناته می باشد؛ که منشا آب های موجود مطابق سازندهای زمین شناسی منطقه، آب حاصل از اختلاط و آب های حاصل تعویض یونی بودند. همچنین یافته های حاصل از آنالیزهای آماری چند متغیره تحلیل عاملی نیز چهار گروه عاملی را در کیفیت منابع آب منطقه موثر نشان دادند که تنها عامل چهارم انسان زاد تلقی شد. به طور کل اکثریت عناصر کمیاب موجود در منابع آبی متأثر از سازندها و اندرکنش آب-سنگ است. روند کلی آبنمود معرف کمیت آبخوان در طی بازه زمانی 25 ساله تقریباَ متعادل و با شیب نزولی کم می باشد ولی روند کلی نمودار کموگراف هدایت الکتریکی در این آبخوان به صورت صعودی با شیب بسیار بالاتر است که نشانگر افزایش فعالیت های انسان زاد و وجود شورابه ها و لایه های با شوری بالا می باشد که در اثر انحلال و نفوذ به آب زیرزمینی منجر به کاهش کیفیت مخزن آب زیرزمینی شده است. در منطقه مطالعاتی عمده نمونه های آلوده از نظر عناصر اصلی و کمیاب در اطراف شهر گوگان که انتهای دشت می باشد. آلودگی در انتهای دشت با روند کلی انحلال در مسیر حرکت آب زیرزمینی و تمرکز چاه های پمپاژ در این منطقه مرتبط است
ارزیابی و مقایسه تطبیقی شاخص های خشکسالی SMDI ، SPI و RDI در منطقه زرقان، استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رطوبت خاک از اصلی ترین عواملی است که تحت تاثیر خشکسالی قرار می گیرد. شاخص کمبود رطوبت خاک (SMDI) یکی از مهمترین شاخص هایی است که براساس رطوبت خاک، خشکسالی را پایش می نماید. اما به دلیل عدم اندازه گیری مستقیم رطوبت خاک در ایستگاه های هواشناسی و نبود اطلاعات، به طور محدودی استفاده شده است. در پژوهش حاضر از داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک زرقان در طول دوره آماری 30 ساله (1992 تا 2022) استفاده و به کمک دو مدل ET0 و AquaCrop مقدار رطوبت خاک در عمق های 5، 15، 45 و 95 سانتیمتر تخمین زده شد. سپس درصد کمبود رطوبت خاک و شاخص SMDI محاسبه گردید. همچنین نتایج این شاخص، با دو شاخص متداول SPI و RDI که مبتنی بر داده های بارش و تبخیرتعرق پتانسیل است، مقایسه و تحلیل گردید. بیشترین مقدار این شاخص پس از یک دوره پر باران سالهای 1994 و 1995 در سال 1996 است و کمترین مقدار نیز پس از سالهای خشک 2008 تا 2010 در سال 2011 رخ داده است. با توجه به اینکه بیشترین و کمترین مقدار بارندگی در 2004 و 2021 است، شاخص های خشکسالی SPI و RDI، شدیدترین ترسالی و خشکسالی را در سالهای مذکور نشان داده اند. در سال 2010، 2011 ، 2016 و2021 خشکسالی های شدیدی رخ داده که هر سه شاخص در این مورد نتایج مشابهی داشته اند. در بررسی روابط بین پارامترهای هواشناسی و شاخص ها، نتایج نشان داد شاخص SMDI کمترین ضریب تبیین را با تبخیرتعرق (25/0)، شاخص RDI (4/0) و پس از آن با شاخصSPI و بارش (45/0) دارد. همچنین نتایج نشان داد همبستگی و ارتباط قوی بین دو شاخص SPI و RDI وجود دارد. درخصوص خشکسالی های حدی و خیلی شدید که میزان بارش کاهش زیادی داشته و تبخیرتعرق نیز افزایش می یابد، شاخص RDI مناسبتر بوده و شدت خشکسالی را با دقت بالاتری نشان می دهد و حساسیت آن نسبت به شرایط آب و هوایی بیشتر از شاخص SPI است. لذا توصیه می گردد در مناطق خشک و نیمه خشک که شدت خشکسالی به آستانه شدید و خیلی شدید نیز می رسد، از شاخص هایی استفاده گردد که علاوه بر بارش، عوامل دیگر را در نظر بگیرد.
تعیین تغییرات هیدرولوژیکی طالقان رود بر اساس شاخص های IHA(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
157 - 139
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی عوامل موثر بر تغییرات هیدرولوژی رودخانه طالقان رود پرداخته شده است. در این پژوهش از روش های توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. مهم ترین داده های تحقیق شامل تصاویر ماهواره لندست 5 و 8، مدل رقومی ارتفاعی 30 متر SRTM، اطلاعات اقلیمی ایستگاه سینوپتیک طالقان و اطلاعات سه ایستگاه هیدرومتری منطقه بوده است. همچنین مهم ترین ابزارهای مورد استفاده در تحقیق ArcGIS، ENVI و SPSS بوده است. با توجه به موضوع مورد مطالعه، این تحقیق در چند مرحله انجام شده است که در مرحله اول به ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی، در مرحله دوم به ارزیابی تغییرات عناصر اقلیمی و در مرحله سوم با استفاده از شاخص های IHA به ارزیابی تغییرات هیدرولوژیکی رودخانه طالقان پرداخته شده است. نتایج این تحقیق نشان داده است که در طی سال های 1379 تا 1396، میانگین دمای منطقه دارای روند افزایشی و سطح پوشیده از برف منطقه دارای روند کاهشی بوده است. همچنین تحت تاثیر روند افزایشی جمعیت، کاربری نواحی انسان ساخت دارای روند افزایشی و کاربری باغات و مراتع دارای روند کاهشی بوده است. همچنین مجموع نتایج این تحقیق نشان داده است که تحت تاثیر تغییرات اقلیم و تغییرات کاربری اراضی، دبی رودخانه طالقان از نظر تمامی شاخص های IHA، دارای روند کاهشی معناداری بوده است. همچنین در بین ایستگاه های منطقه، ایستگاه گلینک که در پایین-دست سایر ایستگاه ها قرار دارد، با تغییرات بیش تری مواجه شده است.
ارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر امنیت غذایی کشورهای منتخب عضو سازمان کنفرانس اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه متوسط سرانه انتشار گازهای گلخانه ای کشورهای اسلامی از متوسط جهانی آن پایین تر است، اما به دلیل نرخ افزایشی انتشار که بسیار بالاتر از متوسط جهانی آن است بررسی آثار تغییرات اقلیم بر اقتصاد این کشورها ضروری به نظر می رسد. بنابراین در این پژوهش، اثرات تغییر اقلیم بر شاخص تولید غذا (FPI) که نماینده امنیت غذایی کشورهای اسلامی است، بررسی شد. این بررسی با استفاده از سناریوهای اقلیمی مدل CMIP6 سری ششم که توسط IPCC منتشر شده اند و از دیدگاه خوشبینانه تا بدبینانه افزایش دما به وقوع میپیوندد، انجام گرفت. پژوهش به سه گروه کشورهای با درآمد متوسط، کمتر توسعه یافته و صادرکننده نفت تا سال 2100 پرداخته است.. بر اساس نتایج، شاخص FPI برای هر سه گروه دارای روند افزایشی و بیشترین میانگین رشد آن مربوط به گروه کشورهای کمتر توسعه یافته بود. همچنین بر اساس نتایج مدل اثرات ثابت و تکنیک داده های تلفیقی، سطح زیرکشت غلات، تولید ناخالص داخلی، ارزش افزوده بخش کشاورزی و بارش تجمعی اثر مثبت و رشد جمعیت، تورم و میانگین دما اثر منفی بر امنیت غذایی داشته اند. همچنین اثرات تغییراقلیم در همه سناریوها و در هر سه گروه اثر منفی بر امنیت غذایی دارد. در گروه کشورهای صادرکننده نفت، ایران، عراق و عربستان به ترتیب با 8%، 6/6 % و 6% بیشترین کاهش تولید غذا را خواهند داشت. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که کشورهای با درآمد متوسط به دلیل داشتن کمترین رشد امنیت غذایی بدون در نظر گرفتن تغییراقلیم (8/1واحد) و بالاترین کاهش امنیت غذایی ناشی از تغییرات اقلیم (3/6%) نسبت به دو گروه دیگر وضعیت نگران کننده تری خواهند داشت. لذا لازم است تمرکز بیشتری جهت بهبود ظرفیت های این کشورها در کاهش آسیب پذیری و تطبیق با تغییرات اقلیم و نتیجتاً آسیب پذیری در تولید و دسترسی غذا انجام شود.
ارزیابی ژئودایورسیتی با استفاده از شاخص کیفی-کمی GI (مطالعه موردی: استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنوع عناصر غیر جاندار کره زمین و فرآیند های مرتبط با آنان که در مقیاس های گوناگون عمل می کنند، ژئودایورسیتی نام دارد. به طور کلی ارزیابی ژئودایورسیتی با استفاده از روش های کمی، کیفی و کمی-کیفی انجام می شود. هر یک از این روش ها، با گذر زمان و برای ارزیابی های ژئودایورسیتی توسط پژوهشگران مورد استفاده قرار گرفته اند. به این صورت که در روش کیفی-کمی هر یک از زیر شاخص ها بر اساس میزان تاثیر گذاری بر ژئودایورسیتی وزن دهی می شود، که نتایج حاصل از آن نسبت به بقیه روش ها به واقعیت نزدیکتر است. با توجه به این مورد که تاکنون ارزیابی هایی که در درون کشور از ژئودایورسیتی مناطق مختلف انجام شده، کمی-کیفی نبوده است به همین منظور در این پژوهش اطلاعات مربوط به تنوع های ژئومورفولوژیکی، سنگ شناسی، واحد های خاک شناسی و هیدروژئولوژیکی تهیه و با استفاده از شاخص کیفی-کمی (GI) که مبتنی بر فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و استفاده از پرسشنامه می باشد برای بررسی ژئودایورسیتی استان لرستان مورد استفاده قرار گرفت. سپس با استفاده از بازدید های میدانی، پدیده های ژئومورفولوژیکی و زمین شناختی منطقه مورد مطالعه بررسی و با خروجی شاخص (GI) مقایسه و صحت سنجی شدند. نتایج نشان می دهد که مناطق جنوب غربی (پلدختر)، غربی (کانیون شیرز) و شرقی (اشتران کوه و قالی کوه) استان لرستان در طبقات ژئودایورسیتی بالا قرار می گیرند. مناطق اشاره شده می بایست به منظور بهره بندی از خدمات ژئوسیستمی آنان، مورد حفاظت زمین شناختی قرار بگیرند.
مدل سازی و تحلیل هیدرواقلیم حوضه آبریز قره قوم در سالهای اخیر با تاکید بر رواناب فصلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
109 - 129
حوزههای تخصصی:
تغییرات عناصر اقلیمی بر هیدرولوژی حوضه های آبریز اثرگذار است. ارزیابی روند تغییرات فصلی رواناب در راستای مدیریت حوضه های آبی بویژه در زمان رخداد مخاطرات خشکسالی و سیل اهمیت دارد. در این پژوهش وضعیت هیدرولوژیکی حوضه قره قوم با برآورد رواناب در 14 زیرحوضه آن با استفاده از مدل تجربی سازمان حفاظت خاک امریکا SCS-CN بررسی شد. حداکثر دبی رواناب با استفاده از داده های مدل رقومی ارتفاعی 30 متر، داده های ایستگاهی و شبکه ای دما و بارش برآورد شد. ارزیابی شاخص های فیزیوگرافی حوضه نشان داد که در برخی زیرحوضه ها توانایی تولید رواناب بالا بوده و فصل بهار با 117 میلیمتر بارش در زیر حوضه ی کشف رود با بیشترین مساحت نسبت به سایر زیرحوضه ها توانایی تولید دبی اوج تا 2379.3 مترمکعب بر ثانیه را دارد و به طور کلی 88٪ از کل بارش های فصل بهار به رواناب تبدیل می شود . در فصل پاییز به دلیل پوشش گیاهی کمتر و افزایش مقدار بارش ها به 28.9 میلیمتر، گروه هیدرولوژیکی خاک اثر بیشتری نسبت به سایر فصل ها بر تولید رواناب داشته و درنتیجه 63 درصد از بارش های پاییزه به رواناب تبدیل گردید. در فصل زمستان میانگین بارش به 71 میلیمتر رسیده و 82 درصد بارشه ها به رواناب تبدیل شد. به طور کلی گروه هیدرولوژیکی C با نفوذپذیری پایین خاک و مقدار بالای CN باعث پتانسیل تولید رواناب قابل ملاحظه در فصل بهار در این حوضه آبریز شده و مدیریت منابع آب های سطحی ، ضروری است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی با تأکید بر پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک با استفاده از طبقه بندی شی گرا و تکنیک چندمعیاره مارکوس مطالعه موردی: حوضه آبریز قلعه رودخان فومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
167 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق آشکارسازی تغییرات کاربری و تخریب پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک، در حوضه آبریز قلعه رودخان می باشد. بدین منظور ابتدا تغییر کاربری های صورت گرفته بین سال های 1371 تا 1402 با استفاده از تصاویر لندست و تکنیک طبقه بندی شی گرا استخراج شد و به کلاس های (کشاورزی، جنگل، مرتع، عوارض آبی و مسکونی) طبقه بندی شدند. در مرحله بعد، با شناسایی عوامل مؤثر در فرسایش منطقه و تهیه لایه های اطّلاعاتی هر معیار در GIS، استانداردسازی لایه ها با استفاده از تابع عضویت فازی، وزن دهی معیارها با استفاده از روش کرتیک و مدل سازی نهایی با استفاده از روش تحلیل چند معیاره مارکوس انجام شد. بررسی تغییرات کاربری حوضه نشان می دهد که پوشش جنگلی در سال 1371، با وسعت 17/222 کیلومترمربع ، بیشترین مساحت را در بین کاربری ها داشته که در سال 1402 وسعت آن به 03/205 کیلومترمربع کاهش یافته است. همچنین با نظر به نتایج حاصله؛ کاربری مسکونی با افزایش 17/27 کیلومترمربعی، بیشترین تغییر را در طول بازه زمانی 30 ساله مورد مطالعه داشته است. با توجه به نقشه پهنه بندی فرسایش نیز به ترتیب؛ مساحت طبقه با پتانسیل فرسایش بسیار زیاد و زیاد از 04/18 و 05/31 درصد در سال 1371 به 52/22 و 34/32 درصد در سال 1402، افزایش پیدا کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده می توان، کاهش پوشش جنگلی و تبدیل آن به مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی و مراتع، همچنین؛ تبدیل اراضی کشاورزی به مناطق مسکونی و افزایش کاربری مسکونی و زراعی در حریم و بستر رودخانه ها، را مهّم ترین عوامل دخیل در افزایش پتانسیل فرسایش خاک حوضه، دانست.
تحلیلی بر کاربردهای ژئومورفولوژی مناطق ساحلی در آمایش دفاعی- نظامی منطقه جنوب شرقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دست یابی به پایداری محیط درگستره ی انواع نواحی جغرافیایی، مستلزم رعایت اصول آمایش دفاعی، مکان یابی دفاعی و افزایش امنیت مراکز حساس و سهولت در تردد و ... است. در این میان شناخت و تسلط بر قابلیت ها و محدودیت های ژئومورفولوژیک یک ناحیه و اتخاذ سیاست های خاص دفاعی آن در مواقع بحرانی، نقش مهمی در پایداری یک ناحیه خواهد داشت. در این پژوهش به بررسی اصول آمایش دفاعی و امنیتی در منطقه جنوب شرق ایران با تاکید بر ویژگی های ژئومورفولوژی پرداخته شده است. پژوهش از نوع توصیفی– تحلیل مبتنی بر روشهای میدانی و کتابخانه ای است. بدین صورت که به پهنه بندی و مکان گزینی منطقه جهت فعالیتهای نظامی و دفاعی با استفاده از مدل AHP و نرم افزار GIS پرداخته شد و در مرحله بعد عوارض مهم ژئومورفولوژیکی منطقه که در آمایش دفاعی موثر هستند شناسائی شده و با نظرخواهی پرسشنامه ای از کارشناسان، ارزش و اهمیت هر یک از عوامل در امور آمایش دفاعی بررسی شد. سپس مراحل مختلف این مدل به صورت مرحله به مرحله انجام گردید و کلیه قوتها، ضعف ها، فرصتها و تهدید های ژئومورفولوژیکی منطقه از منظر آمایش دفاعی مشخص گردید. ضریب نهائی نقاط قوت منطقه 222/3 ، ضریب نهائی نقاط ضعف859/2 ، ضریب نهائی فرصتهای منطقه 349/3 و ضریب نهائی تهدیدهای منطقه 011/3 محاسبه شد. همچنین ضرایب به دست آمده در ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک قرار داده شد که بر طبق نتیجه به دست آمده، راهبردهای منطقه مورد مطالعه به راهبردهای تهاجمی نزدیک می باشد.
بررسی ویژگی های باد و ارتباط آن با رخداد گرد و غبار در شهرستان زابل با استفاده از سامانه گوگل ارث انجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
167 - 183
حوزههای تخصصی:
از عوامل موثر بر ایجاد گردوغبار مناطق خشک، فراوانی وزش باد به دلیل توپوگرافی نسبتاً هموار، فقر پوشش گیاهی و کمبود رطوبت است. در این پژوهش به بررسی خصوصیات باد، ویژگی گردوغبار، رطوبت خاک و تأثیرات آن بر رخداد گرد و غبار در منطقه زابل پرداخته می شود. برای بررسی سرعت و جهت باد ، داده ه ای ایس تگاه بادسنجی زابل در نرم افزارWrplotارزیابی شد. سپس نمودار گلماسه به منظور بررسی شاخص های جابجایی ماسه در نرم افزار SandRose- Graphترسیم شد. تغییرات گردوغبار و شاخص AOD منطقه در سامانه گوگل گوگل ارث انجین و تصاویر ماهواره ای MODIS در بازه زمانی 2012 تا 2023 استخراج شد. تغییرات شاخص رطوبت خاک منطقه نیز با استفاده از تصاویر ماهواره ای smap در گوگل ارث انجین مورد پایش قرار گرفت. نتایج نشان می دهد جهت باد غالب ایستگاه زابل شمال غربی_جنوب شرقی است که شرایط برای گسترش فرسایش بادی و گردو غبار منطقه را فراهم می کند. همچنین تحلیل نمودار شاخص AOD نشان می دهدکه جولای 2018 بیشترین حد گردوغبار در منطقه رخ داده و وابستگی متقابلی با میزان گرد و غبار و وزش بادهای 120 روزه در زابل دارد. نتایج شاخص رطوبت خاک نیز نشان می دهد بیشترین درصد رطوبت خاک(رطوبت 100 درصد) در ماه فوریه تا آپریل است که موجب کاهش سرعت باد و رخداد گردو غبار در منطقه می شود، همچنین کمترین درصد رطوبت خاک (رطوبت 5 درصد) مربوط به ماه جولای تا سپتامبر است که منطبق با رخداد بادهای 120 روزه منطقه زابل است. همچنین بررسی جهت باد غالب و حمل ماسه در نقشه های گلباد و گلماسه نشان می دهد منبع اصلی گردوغبار در غرب شهر زابل (دریاچه خشک شده هامون) است که با کاهش ورودی آب از رودخانه هیرمند به این دریاچه، رسوبات ریزدانه کف دریاچه به صورت گردوغبار باعث کاهش کیفیت هوای منطقه زابل می شود.
بررسی شاخص های ژئومورفولوژیکی و رابطه آن با پوشش گیاهی در تپه های ماسه ای (مطالعه موردی: آران و بیدگل و کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به بررسی تاثیر جوامع گیاهی به کمک دورسنجی وتاثیر گونه های مجزا با مراجعه میدانی در منطقه ارگ کاشان طی دوره 1995-2020 پرداخته شد. به منظور بررسی ارتفاع و شیب از تصاویر گوگل ارث و برای محاسبه پوشش گیاهی از تصاویر لنست TM و OLI8 و بازدید صحرایی استفاده شد. همبستگی بین عوامل مورفولوژیک و پوشش گیاهی با استفاده از رگرسیون وزن دار فضایی (GWR) بررسی شد. نتایج شناسایی تپه های ماسه ای بیانگر وجود شش نوع تپه مختلف در منطقه مورد مطالعه بود. کمی سازی ارتفاع و شیب بیانگر میانگین ارتفاع 33 متر و شیب 6/3 درصد بود. تغییرات ارتفاع و حجم تپه های ماسه ای ارگ کاشان روند افزایشی را نشان داد به طوریکه نرخ تغییر ارتفاع و همبستگی آن به ترتیب 0455/0 و 85/0 محاسبه شد. همچنین نرخ تغییر حجم و همبستگی آن به ترتیب 216/0 و 9/0 محاسبه شد و حجم سطحی تپه-های شنی منطقه کاشان حدود 02/1 کیلومتر مکعب در طی یک دوره 25 ساله افزایش داشت. بیشترین مقدار پوشش گیاهی در تپه های تثبیت شده و کمترین مقدار آن در تپه های ستاره ای و بوکلیه بارخانی واقع شده است. نتایج حاصل از همبستگی بین خصوصیات مورفولوژیکی تپه های ماسه ای با NDVI نشان داد که بین این عوامل در همه بخش ها همبستگی مثبت وجود دارد (57/0R=، 46/0R=). گونه های ماسه دوست منطقه را گونه های اسکمبیل، کلبیت، سبد و دم گاوی بودند. نتایج تحلیل کارایی این گونه ها در مورفولوژی دامنه تپه ها نشان داد گونه های فوق عملکرد یکسانی ندارند.
پایش تغییرات سطح آب دریاچه ی پریشان با استفاده از شاخص های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
99 - 120
حوزههای تخصصی:
گردآوری اطلاعات در مورد تغییرات پیوسته سطوح آبی و همچنین پوشش گیاهی توسط روش های معمولی بسیار مشکل و پرهزینه است، در این حالت استفاده از داده های ماهواره ای امکان مطالعه ی گسترده سطوح آبی و پوشش گیاهی را فرام می سازد. با استفاده از ویژگی تکراری بودن داده های دورسنجی زمان های مختلف، امکان شناسایی و بررسی پدیده های متغیر و پویا در محیط وجود دارد. بر این اساس روش های رقومی مختلفی جهت آشکارسازی و کشف تغییرات و تحولات پدیده های سطح زمین در سنجش از دور توسعه داده شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی 6 شاخص گیاهی در بررسی تغییرات دریاچه ی پریشان می باشد. سطح تغییرات دریاچه در طی دوره های 1989 تا 2004 در شاخص های مختلف و الگوریتم طراحی شده در محیط نرم افزار ENVI مورد ارزیابی و استخراج قرار گرفت. مرز دریاچه با استفاده از شاخص های فوق الذکر استخراج گردید و سطح تغییرات دریاچه طی دوره ی زمانی مورد مطالعه به دست آمد. نتایج نشان می دهد که شاخص NDMI ناتوان از استخراج سطح آب دریاچه ی پریشان بود (با کمترین میزان دقت کلی و ضریب کاپا)، شاخص NDMI به دلیل حساسیت بیش از حد به مناطق آبی، زمین های مرطوب کشاورزی را هم جزء محدوده ی دریاچه به حساب آورده بود. در حالی که شاخص NDWI و شاخص NDVI بالاترین نتایج دقت ارائه شده است.
ارزیابی خطرپذیری فرونشست شهرستان لردگان با استفاده از روش تداخل سنجی راداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
230 - 244
حوزههای تخصصی:
مخاطره فرونشست می تواند عاملی در ایجاد تشدید آسیب پذیری کانون فعالیت های انسانی واقع در بسترهایی با زیرساخت مخاطره آمیز طبیعی همچون زلزله باشد. در این مقاله، برای سنجش خطرپذیری فرونشست دشت لردگان و سکونتگاه های شهری از داده های ماهواره ای و به کمک تکنیک تداخل سنجی راداری استفاده شده است. بدین منظور میزان فرونشست در یک دوره زمانی 6 ساله (از 2017 تا 2023) با استفاده از داده های سنتیننل A1 در محیط نرم افزار SNAP ارزیابی شده است. نتایج مشاهدات صحرایی و ارزیابی های انجام شده حاکی از آن است که رخداد فرونشست و به تناسب افت سطح آب در اثر استخراج بیش از حد آب های زیرزمینی بوه است. داده های به دست آمده از چاه های پیزومتری شهرستان لردگان و چشمه برم نشان از افت شدید سطح آب زیرزمینی از سال 86 به بعد می باشد این میزان افت آب در بعضی مناطق تا 15 متر مشاهده شده است. نتایج حاصله از داده های راداری نشان داد در طی یک دوره 6 ساله شهرستان لردگان میزان نشستی در حدود 14 تا 18 سانتی متر را تجربه نموده است این مقادیر نشست به تناسب سالانه حدود 3 سانتی متر می باشد که در حد هشدار و فراتر از حالت نرمال است. با توجه به نرخ قابل توجه مخاطره فرونشست و آسیب هایی که این پدیده ممکن است ایجاد نماید، مدیریت صحیح برداشت آب زیرزمینی امری ضروری به نظر می رسد. فاجعه بارترین وضعیت محتمل برای این منطقه، هم زمانی سانحه نشست زمین با زمین لرزه است.