انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره)، سرآغاز شکل گیرى نظام و حکومتى با ماهیت دینى و مشارکت بى نظیر مردم با اهداف بسیار متعالى بود. امام احیاء کننده مکتب سیاسى اسلام بود با ویژگى ها و امتیازات خاص آن.این مقاله یکى از مهم ترین ویژگى هاى مکتب سیاسى امام یعنى «جایگاه مردم» را در مکتب سیاسى امام در دو بخش مورد بررسى اجمالى قرار داده است: الف: نقش و میزان تأثیرگذارى مردم در نظام سیاسى اسلام و مکتب سیاسى امام که به سه نقش مهم اشاره شده است. 1 ـ پذیرش حاکمیت و ولایت الهى 2 ـ مشارکت عملى 3 ـ نظارت عمومى ب: جهت گیرى مکتب سیاسى امام و اسلام. در این بخش اثبات شده است که اهداف و برنامه هاى نظام سیاسى اسلام همگى در راستاى نیاز و منافع و مصالح مردم مى باشد.
کتاب تأملات اسلامیه حول المرأة اثر آیت اللّه سید محمدحسین فضل اللّه است؛ که درباره شخصیت و حقوق زن تدوین شده است. تلویزیون «المشرق» طی مصاحبهای با ایشان پرسشهای درباره عناوین و محتوای این کتاب مطرح کرده است. نشریه پگاه ترجمه این مصاحبه را منعکس کرده، که شامل مباحثی در مورد شخصیت زن، تحصیل و اشتغال زنان، تساوی یا تفاوت زن و مرد در شئونات اجتماعی و سیاسی، حجاب، عقل زن، چند همسری و... میباشد.
در اواخر سال 79 از سوى برخى افراد موسوم به جریان اصلاحات، طرحى با عنوان «خروج از حاکمیت» مطرح شد. براساس این طرح قرار بود آن دسته از کارگزاران نظام که با اصلاح طلبان همفکر بودند، براى اعتراض به روند جارى کشور و سیاستهاى نظام از حاکمیت به شکل استعفا و غیره خارج شوند و نظام را با چالش و بحران مدیریتى مواجه سازند، طرح یاد شده با حکم و فتواى فقهى مقام معظم رهبرى مبنى بر نامشروع بودن مواجه شد. مقاله حاضر در پى آن است تا وجه نامشروع بودن چنین اقدامى را در نظام اسلامى بیان دارد و به دیگر سخن، مبانى فقهى حکم و فتواى معظم له را روشن سازد.
جان اسپوزیتو و جان وال در این مقاله به تبیین نسبت اسلام و دموکراسى مىپردازند، نویسندگان نخست به سه نظریه مخالفت، سازگارى و شمول اسلام بر دموکراسى در میان مسلمانان اشاره مىکنند، سپس خاطر نشان مىسازند که مفاهیم بنیادى دینى در همه سنتهاى دینى بستر مناسب براى توجیه تئوریک هر سه نظریه واقع مىشود. مقاله بیشتر به تلفیق دموکراسى و اسلام مىپردازد و براى آن مفاهیم بنیادى دینى «اصل توحید»، «اصل شورا» و «خلافت» ذکر مىکند و در پایان اسلام را سازگار با دموکراسى بلکه واجد آن توصیف مىکند.
قدرت با اخلاق و عرفان، و سیاست با معنویت چه نسبتى دارد؟ تضاد، وحدت، عام و خاص مطلق یا من وجه؟ کدام یک زیر بنا و دیگرى رو بناست؟ سیاست به معناى علم و فنّ کسب، حفظ و استمرار قدرت براى اجراى هدف حق یا باطل است ومعنویت با دو رکن اخلاق و عرفان به معناى رویگردانى از وابستگى به دنیا، تهذیب نفس، توجه به آخرت و معرفت شهودى خداوند جلّ وعلاست. دنیاى مسیحى غرب با تمایزگذارى بین دو حوزه عرفى و قدسى پس از رنسانس به سکولاریزم رسیده است، اما اسلام آن را بر نمى تابد. مقاله حاضر نسبت بین این دو پدیده را در نگاه اسلام شناس بزرگ معاصر، امام خمینى(ره) جست و جو مى کند. فرضیه مقاله، وحدت سیاست و معنویت در مکتب سیاسى امام خمینى(ره) است. نویسنده با دلایل و استنادات و با رویکرد توصیفى ـ تحلیلى به اثبات فرضیه مى پردازد.
بررسی رابطه میان علم و دین از مهمترین موضوعات چالشبرانگیز امروز جامعه ماست. پیشرفت علوم مختلف در جهان غرب از یک سو، و انحطاط علمی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی جهان اسلام از سوی دیگر این سؤال را طرح میکند که گویا اسلام با دانشاندوزی مخالف است. ازاینرو، گروهی اسلام را عامل عقبماندگی جهان اسلام مطرح کردند. به همین دلیل، زمینه ضدیت با اسلام و غربیسازی و غربگرایی جهان اسلام فراهم آمد. گروهی نیز این رویکرد به دین را نادرست تلقی کردند و شیوه اصلاح و بازسازی اندیشه اسلامی را در پیش گرفتند. بنیاد اساسی این گفتمان، وجود پایههایی از مبانی علم جدید در اسلام است که با بازنگری در شیوههای علمی اسلام، میتوان آن را به جهان ارائه کرد. این گفتمان با برقراری مجدد ارتباط میان «دانش» و «ارزش»، راه گذار از سکولاریسم را فراهم میکند.
نویسنده در این مقاله، به ارائه گزارش اجمالی از رویکردها و نظرات مختلف در سده اخیر اشاره و به نقل افکار بسنده کرده ولی نظرات خود را در این مقاله بیان نکرده است، چنانچه از نحوه گزارش ایشان میتوان حدس زد که به کدام رویکرد متمایل است. بنابراین، اگر چه رویکردها و افکار اشاره شده در مقاله قابل نقد و بررسی هستند، ولی محل نقد آنها در ذیل این مقاله نیست، همچنین تعدد و تفرق نظرات مطرح شده و اشارهای بودن آنها در این مقاله نیز مانع نقد محتوایی رویکردها میباشد.
نویسنده در ابتدا رابطه فقه و تحولهای اجتماعی را برمیشمرد و اجتهاد را عنصر پویاییبخش برای فقه میداند. به نظر وی، اجتهاد پویای شیعه به علت توجه به قالبهای ذهنی و تفاوت رویکردها نسبت به موضوعات، نتایج متفاوتی ارائه میدهد. وی سپس به لزوم استفاده از رویکرد جامعه مدنی، جامعه جهانی و ... در هنگام صدور فتوا در شرایط پس از استقرار حکومت اسلامی در جامعه اشاره میکند و میگوید در این دوران نمیتوان با چارچوبهای ذهنی گذشته به افتاء پرداخت.
دکتر عبدالوهاب المسیری، که یکی از متفکرین عرب میباشد، در این مقاله سعی کرده است سیر تاریخی برخورد انواع گفتمانهای اسلامی در جهان اسلام و بالاخص جهان عرب با جهان غرب و مدرنیته را بررسی و تبیین کند. وی با تقسیمبندی گفتمانهای اسلامی به سه گفتمان تودهگرا، سیاسی و فکری، برداشت خود را از مؤلفههای اساسی بحث ارائه میدهد. نویسنده معتقد است که گفتمانهای تودهای جهان اسلام، گفتمانی ناکارآمد و غیر موفق در مواجهه با جهان غرب و مدرنیسم است و برای اثبات این مطلب سعی کرده است به پارهای از مفاهیم تطبیقی و وقایع تاریخی قرن بیستم استناد کند.