مقوله «حقوق بشر» در بر دارنده دو مفهوم محوری «انسان» و «حق» و رابطه بین آنها است. منتهی، این رابطه، متضمن تأملات فلسفی و تئوریک بسیار است. با نگاهی انتقادی به فهم غالب از این رابطه، و مشخصاً به «فردگرائی تملیکی»، این مقاله به فهم متفاوتی از این رابطه می پردازد، و با استفاده از دو استعاره «عقل سرخ» و «حق سبز»، مبانی یک نظریه «حداکثری» از حقوق بشر را مطرح می کند.
خانواده نقشی اساسی در سلامتی جامعه دارد. ازاینرو، در تحکم آن باید کوشید. خانواده ایرانی دارای ویژگیهای متعددی است که باید در شرایط امروز و متناسب با تحولات دنیای مدرن، ویژگیهای جدیدی را برای آن تعریف کرده و در جامعه محقق ساخت. امروزه باید در مسائل مختلف خانواده از جمله سرپرستی، حق طلاق، نگهداری فرزندان، انجام امور خانه و خانواده و دیگر موارد، میان زن و مرد برابری و تساوی ایجاد نمود.
آقاى حسین کچویان با طرح مباحثى اصولى از زاویهاى متفاوت و با اثبات این نکته که نظریههایى چون «پایان ایدئولوژى» و «پایان تاریخ» بخشى از تبلیغات ایدئولوژیک نظامهاى سرمایهدارى و لیبرال دموکراسى علیه بلوک شوروى بوده که تعمداً سایر ایدئولوژىهاى رقیب در غرب و جهان سوم را نادیده مىگیرد، معتقد است که روند جهانىسازى پدیدهاى است که از آغاز با هویت سرمایهدارى همراه بوده است. ایشان ضمن تفکیک «جهانىشدن» و «جهانىسازى» معتقد است که این فرایند مىتواند زمینهساز حرکتهاى فراملى براى چپ باشد. جریان چپ به هیچ وجه تمامشده تلقى نمىشود بلکه ضمن تأکید بر عدالت و استقلال، در وضعیت کنونى «مسأله هویت» را در دستور کار خود قرار مىدهد.
این مقاله با هدف تحریر شرایط تکوین چالش های نظری متداول ایدئولوژی های سیاسی و بررسی راهکارهای غلبه بر آنها ، چند ایده اصلی را به بحث نهاده است: 1) ایدئولوژیهای سیاسی به لحاظ تحول اجتنابناپذیر مبانی انگیزشی و شناختی آنها، نیازمند تحول هستند و در صورت عدم تحول و یا تحول نامناسب به دگماتیسم و یا بیگانگی نظری تبدیل میشوند. 2) پیدایش دگماتیسم و بیگانگی نظری در میان حاملان یک ایدئولوژی سیاسی، حاصل عملکرد پنج متغیر 1) ورود جزماندیشان و بیگانه اندیشان به صف حاملان یک ایدئولوژی 2) تأثیر مناسبات قدرت 3) محدودیت ارتباطات 4) عقلگریزی و 5) گرایش ذهنی به حفظ ثبات است. 3) راهکار مقابله با دگماتیسم و بیگانگی نظری در سطح فردی و گروهی مقابله با پنج متغیر فوقالذکر و در سطح حاکمیت سیاسی گسترش مناسبات مردمسالارانه است. برای بررسی تجربی ایده های فوق الذکر، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران نمونه تحقیقاتی این مقاله بوده است
چارچوب های زمانی و مکانی، پیوسته منطبق با آموزه های دینی نیستند؛ بنابراین پرسش از تعارض بین این دو و احتمال پیدایش بی ثباتی درون جامعه، به مثابه سؤالی با پیشینه تاریخی زیاد مطرح است. از این منظر، دین صرفاً کارکرد امنیت سازانه نداشته و ابعاد تعارض جویانه آن نیز می بایست مورد توجه قرار گیرند. این نوشتار به بُعد دوم موضوع اشاره و تلاش دارد با تأمل در قواعد فقهی، به کارکردها و خدمات دین در مدیریت تعارض ها دست یابد. برای این منظور، نویسنده مفهوم «اصلاح» را به مثابه مفهومی سترگ و درون دینی انتخاب و عمده قواعد فقهی مربوط به چگونگی حل و فصل تعارضات را درون آن بازخوانی نموده است. نتیجه آنکه مؤلف به دو گونه اصلاح ـ اعم از ایجابی و سلبی ـ اشاره دارد که شکل ایجابی آن دلالت بر مدیریت پیشینی شرایط به منظور ممانعت از تکوین تعارض دارد؛ و گونه سلبی آن نیز شامل مدیریت پسینی تعارضات و حل آنها با حداقل میزان منازعه می شود. پس از این دو الگوست که الگوی مدیریت غیرمسالمت آمیز تعارضات مطرح می شود.