فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
333 - 353
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر دانش نشانه شناسی بابی تازه در تحلیل، فهم و نقد متون ادبی و کشف زوایای پنهان آن به وجود آورده است. أمل دنقل شاعر معاصر مصری و سیاوش کسرایی از جمله شاعران دغدغه مندی هستند که در زمانه ای متلاطم زیسته اند. نابسامانی های سیاسی و اجتماعی در محتوا و ساختار شعر این دو به شدت تأثیر گذاشته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، مضمون «یأس و امید» در مؤلفه های نشانه شناسی مکان-زمان و اسطوره ها، در سروده های این دو شاعر را بررسی و با هم مقایسه نموده است و درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که این درون مایه چگونه در شعر دو شاعر متجلی شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر دو شاعر با وجود شباهت های فراوان در درون مایه-هایی چون اعتراض به وضع موجود و دعوت به مبارزه، بسیار با هم متفاوت است. در شعرکسرایی همواره جلوه هایی از روشنایی و بالندگی دیده می شود. کاربست نشانه های مکان، زمان و اسطوره ها در شعر او، به منزله دمیدن روح امید در هموطنان است. شعر حماسی «آرش کمانگیر» نمونه ای آشکار از این نگاه سرشار از امیدواری است؛ اما شعر امل دنقل که سرشار از هنر شعری و هنجارگریزی های زبانی است، به شکلی عمیق متأثر از شکست های پی در پی جهان عرب و در گرداب یأسی سهمگین غوطه ور است؛ به گونه ای که کاربرد مکان، زمان و اسطوره ها در شعر وی، به شدت تیره است. شعر وی سویه تاریک حوادث را برجسته نموده است. سروده «البکاء بین یدی رزقاء الیمامه»، تصویری جامع از همه شعر اوست.
The Retroactive Effect of L2 on L1 in Word Recall and Lexical Activation(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
185 - 207
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to investigate if learning English as an L2 has an effect on word recall and lexical activation among Iranian EFL learners. For this purpose, a sample of 45 male and female EFL learners was selected and they were classified into two experimental and one control group, 15 each. Word recall and oral time-limited tests were conducted within the three groups; they had to listen to 16 non-cognate Farsi words, each by 2 seconds, remember and recall them to resay. For lexical activation, an experiment was carried out by asking them to memorize and retell words shown to them through a computer screen. Outcomes of the word recall test revealed that the mean score of participants with low exposure to English was higher than lower and upper intermediate. Results exhibited that the participants in the first group surpassed those in the experimental group in word recall test. In the lexical activation test, the control group who were participants with low exposure to English performed better than the participants in the other two groups. Results revealed no meaningful difference among the mean scores of the three categories in lexical activation test, though. The results of the present study have some implications for language teachers, material developers and students. In fact, language teachers can provide a link between learners’ vocabulary knowledge of two languages, and this way help their students to activate their L2 vocabulary knowledge more easily and with less cognitive load.
بررسی تطبیقی سندبادنامه ظهیری سمرقندی با همین داستان در متون عربی و فارسی (سندبادنامه: یک داستان در چند متن عربی و فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 10، شماره 3 پاییز 1401، صص 26-55 یکی از متون داستانی فارسی، سندبادنامه ظهیری است. این داستان که مرکب است از یک قصه اصلی و چندین قصه درونه ای، در متون عربی و فارسی متعددی روایت شده که عبارتند از: سندبادنامه عامیانه عربی، الف لیله و لیله، طوطی نامه نخشبی و جامع الحکایات. پرسش های این مقاله آن است که چه تفاوت هایی در این متون در روایت قصّه اصلی و قصّه های درونه ای وجود دارد و آیا بررسی این تفاوت ها می تواند پرتوی بر بعضی ابهامات این داستان به روایت ظهیری بتاباند؟ در پاسخ به این پرسش ها، وارد حوزه مطالعات ادب تطبیقی در چارچوب مکتب آمریکایی شده ایم، روایت ظهیری مبنا قرار گرفته و روایات دیگر با آن مقایسه گردیده است. نتیجه مقایسه نشان می دهد که در داستان اصلی در بعضی روایات، به جزئیات و روابط علّی و معلولی توجه بیشتری شده که با اتکاء به آن ها می توان برخی ابهامات داستان اصلی به روایت ظهیری را برطرف نمود. و این از اهداف مقایسه و نگارش این مقاله است. داستان های درونه ای در این متون کاملا مانند هم نیستند. پاره ای از داستان های درونه ای، با تفاوت هایی جزیی در همه متون مورد بحث ما مشترک است. پاره ای دیگر در روایت ظهیری آمده و در روایات دیگر نیامده، برعکس، بعضی داستان ها در روایت دیگر آمده و در روایت ظهیری نیست. عواملی که باعث این تفاوت ها شده اند، متعددند. محل ترجمه یا تألیف در شمار این عوامل است. قوّه تخیّل و خلاقیت مترجم و مؤلف یا مقصود آن ها از ترجمه و تألیف از دیگر عواملی است که کمابیش به اختلاف و دگرگونی این روایات دامن زده است.
بررسی تطبیقی دو زندان سروده از ابن زیدون اندلسی و مسعود سعد سلمان لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 10، شماره 3 پاییز 1401، صص112-138 کوشش حاضر به تحلیل تطبیقی دو زندان سروده از دو شاعر برجسته عرب و ایرانی یعنی ابن زیدون اندلسی (394-463) و مسعودسعد سلمان (439-515) در چارچوب ادبیات تطبیقی پرداخته است. این دو شاعر مدّتی از عمر خود را در زندان سپری کردند و چکامه هایی هنری در احوال اسارت خویش سرودند. نگارنده در این نوشتار، از هر سراینده یک زندان سروده را برگزیده و به شیوه توصیفی-تحلیلی، نقد و مقایسه کرده است. موقعیت متن سازِ مشابه و اغراض متجانس مندرج در قصاید از قبیل: شکایت، مهرجویی، فخرورزی و مدح، از دلایل گزینش این دو اثر برای هم سنجی است. پژوهش نشان می دهد که در قصیده ابن زیدون نسیب نمادین، نمایی دو بُعدی از غم عشق و اندوه اسارت را نشان می دهد. مهرجویی از ممدوح با نکوهشی نرم درآمیخته است. مدح، لحن موعظه دارد و فخرورزی بیش از خودستایی، دارای کنش ترغیبی است. در سروده مسعود، سوز و گداز یک زندانی جبراندیش که جهان را مظهر تنازع و تبعیض می بیند، در سطوح واژگان، اسلوب، تخیّل و بافت عمودی قصیده تجلّی یافته است. زندان طولانی مدّت، ذهن و زبان مسعود را بیش از حریف تازی اش با مادّه و مکان درپیوسته است.
دراسه أسلوبیه لقصیده "یا ست الدنیا یا بیروت" لنزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
33-65
حوزههای تخصصی:
لدراسه النص الأدبی مناهج نقدیه متعدده کلٌّ یقارب النص من ناحیه خاصه والنص هو الذی یدعو الناقد إلی اختیار المنهج لأنّ کل نص رغم إمکانیه دراسته بالمناهج المختلفه إلّا أنّ مقاربته تتناسب مع منهج أکثر. الأسلوبیه منهج داخلی یرکّز علی دراسه بنیه النص، فالنص هو الوسیله والهدف فی نفس الوقت. ورغم وجهات النظر المتعدده فی مجال الدراسه الأسلوبیه إلّا أنها تصل فی النهایه إلی دراسه البنیه التی تتألّف من مستویات وإن وجدت فروق فی تصنیف المستویات إلّا أن الأهم عباره عن: المستوی الصوتی، والمستوی الترکیبی والمستوی الدلالی. والأسلوبیه بوصفها فرعاً من اللسانیات التی تری اللغه نظاماً من الرموز والعلاقات، تری النص نظاماً بنیویاً متشکّلاً من الأجزاء التی ترتبط بعضها ببعض. فی الدراسه الأسلوبیه لقصیده نزار وصلنا إلی أنّ خیارات الشاعر فی مجال الصوت والترکیب والدلاله ذات إیحاء دلالی وجمالی. والشاعر تمکّن من امتلاک أسلوبه الخاص بمیزاته الفریده التی تظهر فی اختیار الأصوات والبحر العروضی، ثم فی اختیار الأسالیب الإنشائیه والحقول الدلالیه، وأخیرا فی تجلّی رؤیته من خلال الرموز الأساطیریه.
بررسی تطبیقی رمان رؤیای تبَّت فریبا وَفی و عروس فریبکار مارگارت اَتوود از منظرِ فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
159 - 190
حوزههای تخصصی:
پژوهش های تطبیقی، در حوزه ادبیات ویژه زنان از اهمیت زیادی برخوردار است. فریبا وَفی در رمان رؤیای تبَّت و مارگارت اِلِنُور اَتوود (Margaret Elenor Atwood) در رمان عروس دُزد (The Robber Bride) با نگاهی انتقادی، می کوشند تا تصویری واقعی از وضعیت زنان جامعه خود ارائه دهند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد تطبیقی مکتب امریکایی، با مبنا قرار دادن مؤلفه های نقدِ زن محور، به بررسی و تطبیق دو رمان و تبیین دیدگاه های دو نویسنده، به مسائل زنان می پردازد. بررسی تطبیقی این دو رمان، از آن جهت حائز اهمیت است که در بازتاب مسائل زنان، همانندی های متعددی در فُرم و محتوای آن دیده می شود. این جُستار، در پیِ پاسخ گویی به دو سوال اساسی است: مهم ترین وجوه اشتراک دیدگاه های وَفی و اَتوود، در بازنمایی مسائل زنان چیست؟ با توجه به همسانی های متعدد دو اثر در فُرم و محتوا، آیا وَفی از اَتوود متأثِّر بوده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که فریبا وفی و مارگارت اَتوود، با تأکید بر نقش محوری زنان و برجسته نمودن کُنش های روایی آنان، انتقاد از نظام مردسالار، گزینشِ عامدانه آینه در معنای نمادین هویت زنانه، بهره گیری از بسامد مکرر و آینده نگرِ روایی جهت بازنمود آشفتگی ذهنی زنان، کاربرد برخی از واژگان و توصیفات خاصِ زبان زنانه و برگزیدن سبکِ تعاملی گفتگومحورِ زنانه، تصویری گویا از وضعیت زنان جامعه خود ارائه داده اند. با وجود مؤلفه های مشترک محتوایی و فُرمی و تقَّدم زمانی اَتوود، می توان احتمال داد که وَفی از اَتوود به عنوان یک نویسنده صاحب سبک و پیشرو در داستان پردازی و مسائل زنان، تأثیر پذیرفته است.
بررسی سویه های پسامدرنیستی «رود راوی» بر پایه آرای «جان بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
191 - 222
حوزههای تخصصی:
پپست مدرنیسم، مدرنیسم کمال یافته است که به دستاوردهای دانش و تکنولوژیِ مورد علاقه و اعتماد عصر روشنگری و مدرنیته، نگاهی ژرف و همه جانبه، با رویکردی انتقادی دارد. بنابراین رد پای آن را در اغلب رشته های علوم و گرایش های هنری می توان نظاره نمود؛ در ادبیات نیز با بنیان های نظری متکثر و مؤلفه های متعدد نمودیافته است. آرای «جان بارت»، نویسنده و منتقد آمریکایی، از میان نظریات متنوع موجود، ژرفنگری قابل توجه و چهارچوب نسبتاً مشخصی دارد، که می توان مؤلفه های معینی را برای سنجش ضابطه مند آثار، از آن استخراج نمود. همچنین رمان «رود راوی» اثر «ابوتراب خسروی»، از ظرفیت بالایی برای بررسی با رویکردهای گوناگون، ازجمله دیدگاه پسامدرنیستی برخوردار است؛ به ویژه با آرای جان بارت قرابت ها و مطابقت های بسیاری دارد. در بررسی این رمان بر اساس آرای جان بارت، ابتدا با تکیه بر ایده های ادبی بارت مبنی بر «غنی سازی ادبیات» و شگردهایی که او عملاً برای تحقق نظریات خود در آثار داستانیش به کارمی برد، مؤلفه هایی فراهم شده، سپس متن روایت بر اساس این مؤلفه ها بررسی و تحلیل می گردد. این تحلیل ها بخشی از ارزش های ادبی رود راوی مبنی بر منطبق آمدن با معیارهای جهانی پسامدرن و نوآوری های خسروی در این زمینه را نمایان می سازد و نشان می دهد که در رمان یادشده کاربست شیوه های ساختارشکنانه پست مدرنیستی، نظیر آمیزش حیطه ها، خلق فراداستان و... ضمن برجستگی بخشیدن به چگونگی روایتگریِ معنا، چیستی معنا و درون مایه نیز ناچیز و موضوع روایت مبهم و معماگون نشده است. از این رو می توان آن را نمونه ای از پسامدرن بومی شده ایرانی دانست که از امتیازات لازم برای قرارگرفتن در ردیف آثار فراملی و رمان های موفق پسامدرنیستی جهان، برخودار است.
از تخت جمشید تا نقش رستم: نگاهی باستان شناختی به ماهیّت عنصر مکان در داستان «آتش پرست»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
198 - 221
حوزههای تخصصی:
آنچه که بر فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر غنای بیشتری می بخشد، بازیابی حضور دیگر متون و بازتولید آن در متن مورد مطالعه است. از دیگر سو، با مفروض دانستن علم باستان شناسی و مصادیق آن در کسوت یک متن، این سؤال مطرح می شود که ادبیات و باستان شناسی، به مثابه دو متن تأثیر گذار و مهم، و در طی مراحل روند رشد طبیعی خود در جامعه ایرانی، چگونه بر هم کنش داشته اند؟ بررسی های ابتدایی نشان می دهد که مسئله مذکور در آثار نویسندگان نام داری همچون صادق هدایت -که خود صاحب مطالعات نسبتاً گسترده ای در حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیم شناسی شهرهای کهن بوده و رویکردی تاریخ مدار و فضایی باستان گرایانه را در آثار خود دنبال نموده است- بیش از پیش به چشم می خورد. در میان آثار وی نیز، داستان «آتش پرست» با برقراری پیوند میان مکان-روایت خود با یکی از مهم ترین عناصر باستان شناختی ایران، بیش از آثار دیگر وی، زمینه را برای خوانش تطبیقی- بینامتنی اثر فراهم نموده است. از این رو، مطالعه حاضر، با مقایسه دو متن پسین («آتش پرست») و پیشین (سفرنامه اوژن فلاندن) (Eugène Flandin) و با یاری گرفتن از اصول نقد تطبیقی و بینامتنی، چرایی جابه جایی عنصر مکان را در داستان مذکور با تأکید بر واقعیّت های باستان شناختی توضیح داده و فرضیه تعمّدی بودن انتقال آن از تخت جمشید به نقش رستم را اثبات نموده است. همچنین این جابه جایی، سبب جدایی عناصر گفتمان اولیّه از بافت خود و قرار گرفتن در بافت دیگری شده است که به دنبال آن، بستر باستان شناختی غنی تری برای خوانش های فرامتنی اثر مذکور فراهم آمده است.
شیوه های تأثیرپذیری محمّد اقبال لاهوری به شیوۀ اقتباس از قرآن کریم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
71 - 106
حوزههای تخصصی:
تجلّی کلام الهی در شعر، مایه طراوت، عمق و استواری آن می شود و هر اندازه که اثر ادبی از مفاهیم متعالی پر بارتر باشد، قدرت نفوذ و تأثیرگذاری آن بیشتر می شود. اقبال لاهوری، یکی از شاعران برجسته پاکستانی در بهره گیری از آیات قرآن است که در سروده هایش به شیوه های گوناگون به بهره گیری گسترده از آیات قرآن پرداخته است. آرایه اقتباس، یکی از مهم ترین و مؤثرترین صنایع ادبی در بلاغت به شمار می رود که در شعر اقبال به انحای مختلف به کار رفته است. با توجه به بسامد فراوان این آرایه و شکل های گوناگون کاربرد آن، ضرورت انجام این پژوهش ایجاب می کند. این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی، و با ابزار کتاب خانه ای، درصدد است تا سروده های اقبال را که صنعت اقتباس در آن ها با استفاده از آیات قرآن انجام گرفته، واکاوی نماید و شیوه های اثرپذیری و تفسیر اقبال از قرآن در شیوه های کاربرد این آرایه و جنبه های گوناگون معنایی و اسرار و رموز بلاغی آن را بررسی کند. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که بلاغت قرآن، علاوه بر تأثیری که بر اندیشه و زبان اقبال داشته، در تحوّل و تطوّر انواع تلمیح و تضمین در شعر اقبال نیز نقش چشمگیری داشته است .
رمولوس کبیر و مرگ یزدگرد از منظر تاریخ گرایی نوین: نگاه دو نمایشنامه نویس به سقوط دو امپراتوری باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ولاً به هنگام برخورد با آثار هنری دارای مضمون تاریخی، یا انتظار تطابق عین به عین آن اثر با تاریخ را داریم، یا اینکه منتظریم به نوعی خوانش هنرمند را از آن دوره تاریخی ببینیم. حالت اول که به هیچ عنوان، آن هم در جهان هنر قابل بازسازی و بازنمایی نیست. شیوه دوم نیز دیگر کارکرد سابق را ندارد. با داشتن شناختی کافی از نویسنده و شرایط گفتمانی و روابط قدرت در دوره زیست او بهتر می توان نوع نگاهش به تاریخ را در اثری تاریخی واکاوی کرد. در این مقاله با روش تطبیقی و تاریخی، دو اثر مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی و رمولوس کبیر نوشته فردریش دورنمات از منظر تاریخ گرایی نوین بررسی می شوند تا نشان داده شود که چگونه دو نمایشنامه نویس در دو مکان و زمان متفاوت از تاریخ اثر گرفته اند و بر تاریخ زمانه خود اثر گذاشته اند. این مقایسه تطبیقی نشان می دهد که انتخاب دوره ای خاص از تاریخ برای نوشتن نمایشنامه از طرف نمایشنامه نویس هدفمند بوده است و همچنین پرداختن به یک دوره تاریخی، متأثر از دوره زیست و فرهنگ نمایشنامه نویس است و علت تفاوت جایگاه قدرت و پایان بندی متن ها در همین موضوع نهفته است.
تحلیل ساختاری و گفتمانی آغازگرها در فتوت نامۀ نجم الدین زرکوب بر اساس نظریۀ هالیدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
آغازگر به عنوان نقطه عزیمت پیام، امکان پردازش پیام متنی را برای گوینده و نیز تعیین جهت گیری کنشی و فکری پیام را برای مخاطب فراهم می آورد. در این پژوهش، به منظور تحلیل ساختاری و گفتمانی متن فتوت نامه نجم الدین زرکوب و کشف ساز و کارهای میان ذهن و زبان نویسنده و بافت فرهنگی-اجتماعی متن از تحلیل آغازگرها استفاده شده است. از تحلیل انواع آغازگرها در این متن که به روش ترکیبی (توصیفی، تحلیلی و آماری) انجام گرفت، این نتایج به دست آمد: فراوانی معنادار آغازگرهای تجربی در این متن، نشانگر غلبه کنش ایضاحی و تبیینی در گفتمان مؤلف است. کاهش معنادار آغازگرهای میان فردی، نشانگر پایین بودن کنش های ارتباطی و تعاملی در متن و مؤید تقویت منظورهای گفتمانی تک صدایی و اقتداری موجود در سازه های تجربی است. از میان آغازگرهای متنی، عناصر ساختاری به جهت نقشی که در پیوستگی و توسعه متن ایفا می کنند، پررنگ تر از دو نوع دیگر (تداومی و افزوده پیوندی) است. در این متن، فراوانی آغازگرهای ساده و بی نشان، بیشتر از آغازگرهای مرکب و نشان دار است که تاثیر آن در متن، به شکل سهولت و قاعده مندی زبانی و دستوری در عین انسجام متنی در بافت گفتمان ایدئولوژیک متن مشاهده می شود.
تحلیل مقابله ای ادبیّت سبک در توصیف «ایوان مدائن» از بحتری و «ایوان طاق بستان» از ارّجانی براساس معادله بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحتری (206-284)، شاعر عرب دوره عبّاسی، شیفتگی شگفت انگیزی به مظاهر تمدّن ساسانی نشان داده است. وی در سفری که از شام به بغداد داشته، پس از ویرانی «ایوان مدائن» به دست اعراب، از آن دیدن کرده، در ضمن قصیده ای 56 بیتی، آن ایوان را به زیبایی به تصویر کشیده و سوز درونی خود را نمایان ساخته است. این قصیده ، برترین چکامه ای است که در وصف ایوان مدائن و فضیلت شهریاران ساسانی به زبان عربی سروده شده است. اصح الدّین ارّجانی (460-544) نیز برترین شاعر عربی سرای ایرانی دوره سلجوقیان در خوزستان است که در توصیف اماکن باستانی و عبرت آموزی از حوادث روزگار و زوال حکومت های پیشین، سخت چیره دست بوده است. او نیز در شرایطی مشابه، در گذری که به منطقه «طاق بستان» کرمانشاه داشته، به تقلید از سینیه بحتری، در قصیده ای 65 بیتی، با نگاهی تأمّلی و حکمت آمیز به توصیف آن طاق باستانی پرداخته است. هدف نوشتار پیش رو بررسی تطبیقی میزان ادبیّت سبک در شعر بحتری و ارّجانی است که با تکیه بر نظریه بوزیمان، دانشمند معروف آلمانی نوشته شده است تا نشان دهد که اندیشه ، ایدئولوژی و سبک شاعران فارس و عرب، در توصیف این دو مکان آرکائیک، چگونه بوده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که سبک بحتری از سبک ارّجانی ادبیّت بیشترى دارد؛ زیرا ارّجانی، افزون بر نگرش عبرت آموز و حکیمانه، با استعمال تشبیه های مختلف، درراستای ملموس و نزدیک به واقع نشان دادن سنگ نگاره های طاق بستان، از میزان (ن ف ص) و ادبیّت شعر خود کاسته است.
مدیریت وزن و قافیه در ترجمۀ شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
67 - 94
حوزههای تخصصی:
زبان را می توان از یک منظر به دو لایه معنایی و فیزیکی تقسیم کرد. لایه معنایی متشکل از معناها و مفاهیم است، که وجود عینی ندارند. لایه فیزیکی متشکل از عناصری است که کلمات یا وزن و قافیه را می سازند و عینیّت دارند. همه می دانند که لایه فیزیکی زبان، در ادبیات، به ویژه در شعر، کاربرد گسترده ای دارد؛ اما سؤال این است که آیا این لایه را می توان ترجمه کرد و آیا این لایه را باید ترجمه کرد؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه باید این کار را کرد؟ در این مقاله تلاش می شود به این سؤال ها پاسخ داده شود. البته تمرکز ما بر روی وزن و قافیه شعر است. از آنجا که قالب های شعر کلاسیک فارسی و واژگان و مفاهیمی که آن را پدید می آورند محدود و تغییرناپذیر هستند، این شیوه نمی تواند ظرفی مناسب برای محتوای شعری فرهنگی دیگر باشد؛ از طرف دیگر، واژه های جدید در وزن های کلاسیک نمی گنجند، و این به طراوت شعر منبع آسیب می زند. قصد ما معرفی یک اسلوب تازه در ترجمه است، متشکل از نوعی نثر آهنگین و نوعی قافیه توسعه یافته، که تأثیرگذاری لایه فیزیکی یک شعر ترجمه شده را به حداکثر می رساند، بدون آنکه وجه معناشناسانه آن را تضعیف کند.
خوانش تطبیقی پدیدۀ استعمار در رمان بیوتن و بادبادک باز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار، پدیده استعمار در رمان بادبادک باز، نوشته خالد حسینی و بیوتن، اثر رضا امیرخانی از منظر مطالعه تطبیقی ادبیات موردبررسی قرار گرفت. این دو رمان که برخاسته از فرهنگ شرق هستند یک نقطه اتصال قوی دارند و آن، امتداد زندگی شخص اول کتاب، امیر و ارمیا، در غرب (امریکا) است. مهاجرت به امریکا برای هر دوی آنها، مهاجرتی اجباری است که طی آن، نویسنده به پدیده استعمار و مظاهر آن می پردازد. همبستگی فرهنگی این آثار و شکل گیری آنها در خط سیری موازی، سبب بروز مؤلفه های همسان و به تبع آن، انتخاب این دو اثر برای تطبیق شد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی و به روش کتابخانه ای و سند کاوی انجام شده است با مطالعه تطبیقی و مقایسه ای دو اثر، مهاجرت قهرمان از وطن که با نوعی از خود بیگانگی همراه است و نقش استعمار در ایجاد این الیناسیون مورد بحث واقع شد. هدف این پژوهش آن است که از رهگذر خوانش تطبیقی پدیده استعمار، دریافت تازه ای از مفاهیم و ریشه های شکل گیری آثار ارائه بدهد. در پژوهش پیش رو، پدیده استعمار در این دو رمان، از منظر مطالعه تطبیقی ادبیات، مورد بررسی قرار گرفت و هشت مؤلفه اصلی و دو مؤلفه فرعیِ مربوط به آن، توصیف و تحلیل شد که عبارتند از: سفر شخصیت از شرق به غرب، وطن (ریشه عمیق شخصیت اصلی رمان در وطن)، حضور عنصر یاریگر (کشته استعمار)، نوستالژی، فرهنگ (پاکدامنی شخصیت)، وجهه دوگانه مذهب، الیناسیون و نفی سرمایه داری.
گفتمان تاریخ در فرا داستان های تاریخ نگارانه، با خوانشی تطبیقی از رمان های زمین آبگیر اثر گراهام سوییفت و دیلماج اثر حمیدرضا شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های فراداستانی تاریخ نگارانه ، که گونه پسامدرن رمان های تاریخی اند، عینیت و مرجعیت تاریخ را به پرسش می گیرند و می کوشند ، از رهگذر بازنگری در محتوای مستندات تاریخی و بازنویسی روایت های پذیرفته شده ، تاریخ را مفهومی متکثر و متن بنیاد نشان دهند . تاریخ در این رمان ها ماهیتی بینا متنی دارد و برساخته ای گفتمانی است. در این مقاله، با بررسی دو رمان زمین آبگیر نوشته گراهام سوییفت (1983) از ادبیات انگلیسی و دیلماج به قلم حمیدرضا شاه آبادی (1385) از ادبیات فارسی نشان می دهیم که چگونه رمان های فراداستانی ِ تاریخ نگارانه توانسته اند عرف و معیارهای داستان تاریخی را متحول سازند. دلیل اصلی انتخاب این دو رمان این است که با استفاده از شگردهای روایتیِ پسامدرن مثل نقیضه پردازی و استفاده از بینامتن ها و پیرامتن ها نشان می دهند که گفتمانِ تاریخ به واسطه زبان برساخته می شود، از این رو نمی توان روایت تاریخی را قطعی ، خنثی و ثابت و بی زمان دانست . در بررسی این رمان ها از آرای نظریِ لیندا هاچن و پاتریشا وُو استفاده شده است.
تحلیل تطبیقی «دیگری هژمونیک» در نمایشنامه های جزیره از آثول فوگارد و پرواربندان از غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
291 - 325
حوزههای تخصصی:
یکی از کارکردهای ادبیات تطبیقی آمریکایی امکان برابر نهادن آثاری از جغرافیاهای متفاوت است که هیچ گونه برخوردی از لحاظ تاریخی با یکدیگر نداشته اند. در واقع این مکتب بستری را برای فراتر رفتن از محدودیت های مکتب فرانسوی چون شرط برخورد تاریخی به ما می دهد. این پژوهش با استفاده از این رویکرد اندیشگانی موجود در قلمرویی فرامرزی، به تحلیل تطبیقی دو اثر از آثول فوگارد و غلامحسین ساعدی می پردازد که از حیث مفهومی به نام «دیگری» با یکدیگر قرابت دارند. در واقع نگره فکری دو نویسنده معطوف کردن توجه خود به تقابل های دوگانی موجود در جامعه از حیث مفهوم «دیگری» است. از سوی دیگر دگرگونی در امر استعمار صرفاً به صورت گذشته که به شکل حکومت مستقیم یا حاکمیّت دست نشانده در جریان بود نیست و در جهان کنونی با روش های متفاوت از گذشته و در چهره سلطه خاموش قد علم کرده است. دو نمایشنامه جزیره و پرواربندان در این تلاش بوده اند که در کشاکش دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی، واکنشی درخور نسبت به این تغییرات داشته باشند که همین امر موجب شده است تا از منظری تطبیقی قابل بحث و بررسی باشند؛ بنابراین با توجه به ظرفیت متنی و فضای دو نمایشنامه در به تصویر کشیدن سلطه و هژمونی، نتایج آن بر روی شخصیت ها و واکنش دیگری سرکوب شده به آن و استفاده از رویکرد تطبیقی به خوانش پسااستعماری این دو نمایشنامه می پردازیم. این پژوهش می کوشد تا در کنار واکنش شخصیت ها و جهت گیری روایی متون، این دو متن را در بستری فرهنگی و جریانی واسازانه مورد تحلیل قرار دهد.
بررسی مقایسه ای عناصر نمایشنامه در آثار نمایشی محمود دولت آبادی و سعدالله ونوس براساس دیدگاه ارسطو (مورد پژوهانه: نمایشنامه تنگنا و نمایشنامه بائع الدبس الفقیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
91 - 111
حوزههای تخصصی:
ازآنجا که ساختار نمایش نامه بر پایه داستان است، هر نمایش نامه بایستی دارای ساختاری معین باشد تا خللی در داستان آن به وجود نیاید؛ بنابراین نمایش نامه ها نیز به مانند داستان ها دارای عناصری ویژه هستند که بررسی و تحلیل آن ها در پژوهش های امروزی، امری مهم تلقی می شود. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی مقایسه ای عناصر نمایش نامه در دو نمایش نامه تنگنا اثر محمود دولت آبادی از نویسندگان بزرگ معاصر ایران و بائع الدبس الفقیر اثر سعدالله ونوس نمایش نامه نویس معاصر سوری، با تکیه بر دیدگاه ارسطو، می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، هر دو نویسنده، نمایش نامه های خود را برمبنای یک سری اصول و عناصر نگاشته اند. در این میان، همه عناصر ارسطو در دو نمایش نامه وجود دارد مگر ریتم و آواز که جایگاه ویژه ای در نمایش نامه تنگنا ندارد امّا تفاوت هایی در برخی عناصر دیگر به چشم می آید؛ آنگاه که در عنصر شخصیت، تمام شخصیت های نمایش نامه دولت آبادی، فرعی هستند؛ در حالی که نمایش نامه ونوس، دارای شخصیتی محوری است که تمامی شخصیت های فرعی پیرامون وی می گردند و همچنین نوع بیان در دو اثر متفاوت است و اینکه منظره نمایشی نمایش نامه ونوس در چند پرده آمده در حالی که کلّ نمایش نامه دولت آبادی در صحن خانه ای قدیمی به نمایش درآمده است.
النموذج الأولی للکائنات الشیطانیه فی دیوان إقبال اللاهوری الفارسی (تحلیل أسطوری بناءً على نظریه یونغ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
77 - 103
حوزههای تخصصی:
العلامه إقبال اللاهوری مفکّر وفیلسوف معاصر. یمثل الجزء الرئیس من دیوانه الفارسی أفکاره وآراءه ولقد انعکست أفکاره فی دیوانه بشکل جلی، وبما أن هذه القصائد کتبت فی الغالب من وجهه نظر فلسفیه وصوفیه وترکزت على رؤیته للإنسان المثالی أو الکامل، لذلک لم یتم دراسه هذه القصائد من زاویه المنهج الأسطوری الأصلی أو توظیف النماذج الأولیه من قبل الباحثین. یسعى هذا البحث، باستخدام أسلوب النقد والتحلیل النصی، إلى التحلیل الوظیفی فی خلق المعانی والدلالات للکائنات الشیطانیه فی هذه القصائد بناءً على نظریه یونغ. النقطه المشترکه بین وجهه نظر یونغ النفسیه ونظره إقبال اللاهوری الفلسفیه الصوفیه، هی العلاقه بین نمطی "الذات" و"الظل" فی ضمیر اللاوعی الجماعی مع العقل الواعی من خلال عملیه التفرد والذاتیه. فی هذا البحث یتم دراسه العلاقه بین النماذج الأصلیه بعملیه التفرد من خلال تحلیل جذور هذه النماذج البدائیه فی العقل اللاواعی الفردی والعقل اللاواعی الجماعی وفی البنیه النفسیه للإنسان، وتقدم أمثله عدیده علیها. توصل هذا البحث إلى العلاقه المهمه بین النموذج الأصلی للظل أو النصف المظلم والسمات البغیضه لشخصیتنا مع الکائنات الشیطانیه وإبلیس والتنانین والعفاریت وکل ما هو مشمئز لنا.
تحلیل تطبیقی معنویت فطری در مثنوی مولوی و خدای ناخودآگاه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
285 - 332
حوزههای تخصصی:
یکی از پایه های مکتب معنادرمانی ویکتورفرانکل خدای ناخودآگاه است. به باور فرانکل سرکوب اعتقاد به خداوند سبب روان رنجوری می شود و درمان آن به خودآگاه درآوردن یادکرد تعالی است. درک خدای ناخودآگاه شهودی است و تمامی انسان ها در موقعیت اضطرار ناخودآگاه از طریق دعا با خداوند ارتباط برقرار می کنند. به باور مولوی نیز معنویت فطری و درک آن شهودی است. در مثنوی تمام انسان ها فارغ از هر دین و مسلکی در تنگناهای زندگی با دعا به درگاه خداوند التجا می کنند. رویکرد تطبیقی در مقایسه معنویت فطری در مثنوی با نظریه خدای ناخودآگاه فرانکل ابعاد و گستره تفکر مولوی را بهتر آشکار خواهد ساخت. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه همسویی و یا تفاوت های این دو دیدگاه در چیست؟ فرضیه این است که باوجود برخی تشابهات، تفاوت هایی در سرچشمه های آن ها دیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فرانکل از منظر روان شناسی نمود خدای ناخودآگاه را در رابطه علت و معلولی اضطرار انسان و دعا برای گشایش می داند، اما مولوی قرارگرفتن در موقعیت اضطرار را عنایت الهی و زمینه ساز قرب به او می شمارد. فرانکل انسان را آغازگر رابطه با خداوند می شمارد، اما مولوی توفیق و عنایت حق را ایجادکننده رابطه می داند. فرانکل نگاهی کارکردی و فایده گرا به ایده خدا دارد، اما مولوی نگاهی وجودی و غایت مند.
بناء الشخصیة الروائیة فی "بقایا صور" لحنا مینه و"جای خالی سلوتش" لمحمود دولت آبادی وفقا لهرم ماسلو للحاجات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
63 - 88
حوزههای تخصصی:
سیکولوجیه الشخصیه من الموضوعات الأساسیه فی علم النفس، حیث یتمّ تحدید السمات والعوامل التی تؤثّر على عملیات التفکیر والعاطفه والسلوک البشری الطبیعی أو غیر الطبیعی، ویتمّ تحلیل أسباب السلوک البشری فی المواقف المختلفه. حتى الآن، تمّ اقتراح العدید من النظریات فیما یتعلق بعلم نفس الشخصیه، ومن أبرزها نظریه هرم أبراهام ماسلو نظرًا لتأکیدها على مراحل تطور الشخصیه بناءً على الاحتیاجات البشریه الخمسه (الفسیولوجیا، والأمن، والاعتماد، واحترام الذات، وتحقیق الذات). یعتقد ماسلو أن عملیه تلبیه الاحتیاجات البشریه لها عملیه هرمیه تعتمد على الإشباع النسبی للاحتیاجات السابقه. بالاعتماد على المنهج الوصفی-التحلیلی والنهج المقارن متعدد التخصصات، تحاول الدراسه الحالیه فحص نمو کل شخصیه فی روایتی "بقایا صور" لحنا مینه و"جای خالی سلوتش" لمحمود دولت آبادی، بالإضافه إلى تحلیل الأبعاد النفسیه وأبعاد النمو المختلفه، وتتناول مرحله الاحتیاجات الفسیولوجیه إلى مرحله تحقیق الذات وتأثیر العوامل المختلفه خلال کل مرحله. أظهرت النتائج أنّ أیه من الشخصیات فی الروایتین لم تصل إلى مرحله تحقیق الذات بل وحتى احترام الذات التام؛ ومع ذلک، مع الأخذ فی الاعتبار أنه فی روایه "جای خالی سلوتش" کانت هناک ظروف اجتماعیه واقتصادیه وأمنیه مؤاتیه لشخصیات الروایه أکثر من "بقایا صور"؛ لذلک، تمّ توفیر منصه مناسبه نسبیًا لمراحل ماسلو التحفیزیه لشخصیات هذه الروایه.