فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
103 - 122
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان دوره تاریخی و محیط طبیعی و اجتماعی را از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در شعر دانست. قرن چهارم و پنجم که اوج رشد و شکوفایی ادب عربی در خراسان است، شاعرانی برجسته و مشهور به ادبیات عربی معرّفی کرده که همچون آینه ای درمقابل تأثیرات محیطی و فرهنگی دوره خود، فرهنگ و تمدّن ایرانی را در خویش بازتاب کرده است. ثعالبی از برجسته ترین عالمان و ادیبان خطّه خراسان، بسیاری از اشعار این دوران را در کتاب گران سنگ یتیمه الدّهر گردآورد. جستار حاضر با رویکرد تاریخی - اجتماعی محتوایی شعر شاعران عربی سرای خراسان را در جلد چهارم دیوان یتیمه الدّهربررسی کرده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که فرهنگ و تمدّن ایران به صورت عام و فرهنگ خراسان به طور خاص بر محتوای شعر عربی تأثیری شگرف گذاشته است. از یک سو، عناصر فرهنگ ایرانی همچون سبک پوشش، غذاها و خوراکی های متداول، انواع پارچه، صنایع ایرانی، جشن ها و اعیاد در شعر این دوره تبلور یافته و از سوی دیگر، تأثیر این تمدّن بر قالب و صور بیانی به کاررفته در شعر ملموس است و شاعران بیشتر عناصر صور بیانی خود را از محسوسات گرفته اند و بر حسّ بینایی و رنگ ها تأکید ویژه داشته اند.
تطبیق شخصیت های حماسی انه اید ویرژیل با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
11 - 22
حوزههای تخصصی:
رسالت خطیر ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و مناسبات میان ادبیات ملل جهان و ﺗﺄکید و توسعه مبادلات فکری، ادبی و فرهنگی است. پتانسیل و ظرفیت ادبی شاهنامه فردوسی قابل سنجش با هر اثر حماسی است. از این رو، شاهنامه، اثر سترگ فردوسی که حماسه ای ملّی و طبیعی است با انه اید اثر ویرژیل که برترین نمونه حماسه کلاسیک مصنوع است، قابل سنجش و تطبیق است. بنابراین، هدف مقاله حاضر سنجش و بررسی وجوه افتراق و اشتراک میان شخصیت های محوری و حماسی این دو اثر گران سنگ است.
مقایسه ساختار داستانی دو منظومه خسرو و شیرین نظامی با شیرین و فرهاد میرزا شفیع پاوه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی با بهره گیری از روش مقایسه، به مطالعه و بررسی ادبیّات زبان های گوناگون و ارتباط پیچیده آن ها در زمان های مختلف و در حوزه های متنوّعی از موضوعات، مکاتب فکری، نظریه های ادبی، انواع ادبی و غیره می پردازد. در زبان کردی برخی داستان های غنایی منظوم و متأثر از خسرو و شیرین نظامی وجود دارد که تاکنون در حوزه تطبیق آن ها، پژوهش درخور توجهی انجام نشده است. منظومه کردی شیرین و فرهاد به روایت میرزا شفیع پاوه ای یکی از نظیره های است که به پیروی از خسرو و شیرین نظامی سروده شده است. این اثر به زبانی ساده و روان، روایتگر داستانی متفاوت درباره سرگذشت شیرین و فرهاد با ساختاری افسانه مانند است. در منظومه کردی جز نام شخصیّت ها، سیر اصلی حوادث و چارچوب کلی داستان با روایت نظامی اختلاف دارد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای صورت گرفته، نویسنده درصدد آن است تا با تجزیه و تحلیل عناصر سازنده داستان در دو منظومه «خسرو و شیرین» نظامی و «شیرین و فرهاد» میرزا شفیع، نقاط قوّت و ضعف آن ها را شناسایی کرده و به شناخت بیشتری نسبت به آن ها دست یابد. در این پژوهش وجوه تمایز این دو داستان در زمینه طرح داستان (کشمکش، گره افکنی، گره گشایی، حادثه)، شخصیّت پردازی و صحنه پردازی، مورد بررسی قرار گرفت. بررسی های انجام شده در این زمینه نشان می دهد که میرزا شفیع در تقلید از منظومه نظامی خوب عمل نکرده و عناصر داستان در اثر او به صورتی ضعیف نمایان شده است که این امر سبب شده طرح داستانِ میرزا شفیع سست تر از نظامی باشد.
بررسی و تحلیل تشابهات حکمت مزدیسنا و نگرش خودبنیاد فریدریش نیچه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
30 - 58
حوزههای تخصصی:
آیین مزدیسنا یکی از کهن ترین ادیان جهان است که حتی با وجود مهجور ماندن زبان و خط اوستایی و پهلوی، از دیرباز مورد توجه مکاتب و معارف بشری قرار گرفته است. فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی نیز حتی با گذشت قرون متمادی و تحولات اجتماعی گسترده در زندگی نوع انسان، از فلسفه و حکمت آیین زرتشتی بی نصیب نمانده و به نظر می رسد بسیاری از سخنان وی متاثر از این آیین است. پژوهش حاضر میزان تشابهات میان این دو نحله آیینی و فلسفی را به روش توصیفی - تطبیقی بررسی می کند. دستاورد این تحقیق، امکان ارتباط و تاثیر آیین مزدیسنا بر آرای نیچه را تقویت می کند، به نحوی که در بازنمایی سوژه خودبنیاد نیچه، اراده در یک بینش ناشناس درونی، معطوف به قدرت است، تفسیری که در مزدیسنا از آن با نام امشاسپندان فروشی نام برده می شود و همچنان که آن ها صور معنوی عالم خلقت هستند، در جهان نیچه ای نیز اشیاء و اجسام، نمودی از حقیقت ذات خود هستند. محوریت اصلی اندیشه نیچه نوآفرینی و ساخت جهانی عاری از پیش فرض های دیرین و خرافه هاست، همان طور که نوآفرینی عالی ترین خواست پیامبر مزدیسنا در ایران اوستایی بوده است. از رهیافت های نیچه، برآمدن اندیشه نوین و فرو شدن اندیشه های ناسازگار است، همچنان که در بینش زرتشتیان، فروهرهای نوین مردم زنده، قوی تر از فروهرهای درگذشتگان هستند. در دو رویکرد، ابرانسان یا سوشیانت، نامیرا و آخرین آفریده است که جهان را عاری از شر دروغ و انسان را فنا ناپذیر خواهد کرد.
درون مایه های مشترک تغزّل های طللی معلّقات و کوچ سروده های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیراقلیم، جغرافیا و محیط زندگی در اخلاق، رفتار، پندار و اندیشه آدمی امری بدیهی است. جلوه های این اثر گذاری در شعر و ادب اقوام و ملّت ها بسیار نمایان و برجسته است. سبک زندگی، سبک شعری و ادبی می آفریند و سبک شعر عربی و بختیاری در حوزه محتوا و زبان از محیط پیرامون متأثّر است. با اندکی غور در شعر و ادب عرب، به ویژه شعر عصر جاهلی، می توان دریافت که شعر عرب، آیینه تمام نمای سبک زندگی بادیه نشینان آن سامان است. در شعر عرب عصر جاهلی، آنچه بیش از همه جلوه گری می کند؛ کیفیّت زندگی عشیره ای، کوچ و لوازم آن است. در ایران، بسیاری از اشعار گویش لری، به ویژه گویش بختیاری، ازلحاظ پرداختن به زندگی عشایری، شباهت های فراوانی به شعر عرب عصر جاهلی دارد. کوچ و دلتنگی های ناشی از آن، غم فراقِ یار سفرکرده، ایستادن بر منزلگاه معشوق و گریستن بر سرآن و یادکردِ خاطرات شیرینِ همراهی با یار، در شعر گویشیِ بختیاری ها، بسیار شبیه آن چیزی است که در شعر عربی عصر جاهلی، به ویژه در مقدّمه های طللی معلّقات سبع، دیده می شود. نکته مهم آن است که شعر بختیاری برخلاف شعر فارسی، باوجود شباهت های مضمونی، از شعر عربی تقلید نکرده و این تشابه در درون مایه ها، نتیجه سبک زندگی ایلی و عشیره ای است. پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکرد تطبیقی، جلوه های این شباهت را در شعر بختیاری و معلّقات سبع بررسی کند.
بررسی تطبیقی رویکرد شهرگریزی در اشعار عبدالمعطی حجازی و پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
85 - 108
حوزههای تخصصی:
عبدالمعطی حجازی و پروین اعتصامی به سبب تشابه فرهنگی، اجتماعی و دینی، دیدگاه های مشترکی نسبت به مسائل اجتماعی در شعرشان دارند؛ هرچند گاه تفاوت ها در نگرش هایشان در نوع تعبیر، انتقادها و اعتراض هایشان به چشم می خورد. این پژوهش با تکیه بر شیوه توصیفی تحلیلی در صدد آن است که رویکرد شهرگریزی را در اشعار این دو شاعر بزرگ عربی و فارسی بررسی و مقایسه نماید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که میزان بسامد درون مایه شهرگریزی، به عنوان یک مسأله اجتماعی، در شعر دو شاعر یکسان نیست؛ شهرگریزی در اشعار پروین اعتصامی، ریشه در عواطف و احساساتش دارد و روستا را آرمانشهر خود می داند؛ شهرگریزی او بیشتر از آن که صریحاً تنفر از شهر باشد، در روستادوستی نمود پیدا می کند. او مناظر طبیعی روستا و نیز تصویرهای شعری روستایی را با تکیه بر زبان کنایه، تمثیل و حکایت در شعر خود ترسیم می کند. این درحالی است که شعر عبدالمعطی حجازی، نقد صریح و آشکار از زندگانی شهرنشینی بوده و در اشعار او چنین تمثیل های دور از ذهن مبتنی بر حکایت و تمثیل را نمی بینیم. شهرگریزی در شعر وی نتیجه علاقه او به محیط روستا و آرامش آن و نیز بیزاری اش از ستمی است که در شهر تجربه کرده است.
تحلیل و مقایسه مؤلفه های مشترک رئالیسم جادویی در «قرن روشنفکری» اثر از آلخوکارپانتیه و «روزگار سپری شده مردم سالخورده»، اثر محمود دولت آبادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی، به عنوان سبکی جدید و متأثر از غرب به ویژه آمریکای لاتین، به ادبیات جهان عرضه شد؛ اما این شیوه داستان نویسی تنها به این منطقه از جهان اختصاص ندارد، بلکه در ادبیات داستانی سایر کشورها ازجمله ایران نیز مشاهده می شود. بر همین اساس، سؤال اصلی مقاله حاضر این است که مؤلفه های رئالیسم جادویی در زمان های «قرن روشنفکری» از آلخو کارپانتیه به عنوان یکی از پیشگامان این سبک از منطقه آمریکای لاتین و اثر محمود دولت آبادی به نام «روزگار سپری شده مردم سالخورده» چیست؟ هدف اصلی این پژوهش نیز تحلیل تطبیقی مؤلفه های مشترک رئالیسم جادویی در آثار منتخب این دو نویسنده است که با روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است. نتیجه حاصل از بررسی آثار موردنظر دو نویسنده در این پژوهش نشان می دهد، هر دو هم بن مایه های مشترکی از سبک رئالیسم جادویی داشته و به کاربرده اند و هم در آثار خود بن مایه های منحصربه فرد خود را آورده اند؛ اما ماهیت و شکل این مؤلفه ها علیرغم شباهت و طبقه بندی یکسان، دارای ویژگی های منحصربه فردی است که از عقاید و باورهای بومی، فرهنگی و محیط زندگی نویسنده نشات می گیرد. همچنین، موجودات، حیوانات و عناصر فراطبیعی و عجیب وغریب این دو نویسنده باهم تفاوت های محسوسی دارد. دولت آبادی در هرزه نگاری و یا فضاسازی های تعفن بار، عفیف تراز کارپانتیه است.
خوانش تطبیقی تاریخ نگاری منظوم در مدایح ابن هانی و امیر معزی (مطالعه موردی: مضامین، ساختار های ادبی و تصاویر شاعرانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورکلی تاریخ نگاری منظوم یا ثبت وقایع تاریخی در شعر شاعران عرب و ایران، جایگاه ویژه ای داشته است؛ اما این امر در عصر عباسی به نحو گسترده و متفاوتی در ادب عرب ظهور یافته و شاعران ایرانی نیز در این دوره، به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با شعر و ادبیات عرب پیدا کرده اند، در ثبت وقایع تا حد زیادی متأثر از بزرگان شعر و ادب عرب بوده اند. بر این اساس، مدایح تاریخی امیر معزی را که به عنوان یک شاعر درباری که در لغت، تصاویر شعری و مضمون متأثر از شعرای عرب و از جمله متنبی است، می توان از جنبه های مختلف با مدایح تاریخی ابن هانی که او نیز از متنبی تأثیر پذیرفته و ملقب به متنبی مغرب است، مقایسه کرد. وی بسیاری از مضامین مدایح خود را به صورت مستقیم و آگاهانه، از طریق مطالعه و تسلط بر اشعار برخی از شاعران عرب هم عصر یا پیش از خود یا غیرمستقیم و ناآگاهانه، با تأثیر پذیری از برخی شاعران ایرانی هم عصر یا پیش از خود، از شاعران عرب اخذ کرده و در تعدادی از قصاید خود، طرح کلی، ساختار عمومی و مضامین و تصاویر شعری قصاید عربی را رعایت کرده است. در این پژوهش، با بررسی و مقایسه مدایح تاریخی این دو شاعر، ضمن بیان وجوه اشتراک و افتراق آنها در مضون، ساختار و تصاویر شعری، جایگاه هریک از آنها در ثبت وقایع تاریخی عصر خود، نشان داده شده است.
نقش جمله های عربی در ایجاد گفتمان درّه نادره (بر پایه رویکرد فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
42 - 62
حوزههای تخصصی:
یکی از مطرح ترین رویکرد ها در تحلیل انتقادی گفتمان، رویکرد فرکلاف، زبان شناس انگلیسی است. از نظر وی تحلیل گفتمان در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین بررسی می شود. در پژوهش حاضر به دنبال آن هستیم که نشان دهیم بسیاری از جمله های عربی به کار رفته در درّه نادره تألیف میرزامهدی خان استرآبادی را می توان همچون واژه برشمرد و برای آن نقش گفتمانی در نظر گرفت. برای این منظور، جمله های عربی سه بخش از کتاب را با گزینش تصادفی، در سطح توصیف بررسی کردیم. یافته های پژوهش نشان داد که حدود 70% از 320 جمله عربی به کار رفته در بخش های بررسی شده، دارای ویژگی های تقسیم بندی گفتمانی فرکلاف است. بر پایه تحلیلی که در متن مقاله صورت گرفت، مشخّص شد که درّه نادره، متنی دارای ساختارهای گفتمان مدار است؛ به گونه ای که می توان در لایه های زیرین آن، مناسبات پیچیده قدرت در دوره افشاریّه را نشان داد. در این میان، جمله ها و عبارت های عربی نقش های مهمّی، ازجمله: پاک نشان دادن دامن نادر از غصب حکومت صفویه، تأکید بر شدّت رخدادهای دوران، دورنگاه داشتن خود از کشمکش های دربار، به دست آوردن دل جانشینان نادر، توجیه هواداری پیشین خود از نادر در روزگار جانشینان وی و... را بر عهده دارند.
بررسی تطبیقی معراجنامه های بایزید و روزبهان بقلی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
125 - 158
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی درباره چگونگی و چرایی تولید گفتمان سخن می گوید و با توجه به بافتِ درون زبانی و برون زبانی سعی در موشکافی گفتمانِ تولید شده دارد. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی – تطبیقی بخش هایی از معراجنامه بایزید بسطامی و روزبهان بقلی را با تکیه بر مدل نورمن فرکلاف بازنگری کرده است. نتایج نشان می دهد که بایزید و روزبهان با انتخاب واژگان و نحو خاص، گفتمان متمایزِ عرفانی خود را تولید و بازآفرینی کرده اند. مکاشفه، گفت و گو و تجلی سه پایه مشترک معراج بایزید و بقلی است، اما ساختار فکری، ایدئولوژیکی و عرفانی هر کدام تفاوت های ظریفی دارد. گفتمان عرفانی بایزید بر محور من (انسان)/ خدا (او) شکل گرفته است و در آن میانجی یا واسطه ای وجود ندارد که در طی تهذیب نفس و کشش الهی انانیت زایل و هویت انسان با فنا شدن در حق، مستحیل می شود و جز حق چیزی باقی نمی ماند، اما گفتمان روزبهان حول محور شخصیت های روزبهان (انسان)، ملائکه، خضر و خدا شکل گرفته است. در این گفتمان ملائکه و خضر واسطه بین او و خداوند هستند و خضر نمادِ پیر و راهنمای انسان است. ضمناً در پایان معراجِ بایزید همه صفات اشارات و زبان او توحیدی شده است، اما روزبهان از خداوند طلب فرجام نیک دارد. روزبهان از مرگ می هراسد و بایزید به حق پیوسته است. سهم بایزید در عرفان اصیل ایرانی - اسلامی به مراتب از روزبهان برجسته تر است.
کودتا و سیاست در رمان های السمان والخریف و دکتر نون، زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
137 - 158
حوزههای تخصصی:
در نوشتار پیش رو، دو رمان السمان والخریف نوشته نجیب محفوظ و دکتر نون، زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد اثر شهرام رحیمیان، با توجّه به همانندی ها و تفاوت های مضمونی و ساختاری که در این دو اثر وجود دارد، مبنای بحث و بررسی تطبیقی قرار گرفته است؛ بنابراین روش پژوهش تطبیقی، براساس مکتب آمریکایی و روش کلّی آن، توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر بهره گیری از داده های مستنتج از کتاب ها و مقاله های در ارتباط با مسئله پژوهش است. ازجمله نتایج پژوهش این است که بین دو رمان ازنظر مضمونی شباهت های بیشتری دیده می شود و مشابهت های دو رمان در جنبه های فرمی و ساختاری در مرتبه بعدی قابل ملاحظه است. تفاوت های ساختاری در دو رمان، به علّت تفاوت سبک و رویکرد کلّی دو نویسنده است. به طور کلّی، نجیب محفوظ در این رمان رویکردی کلاسیک و متعارف دارد؛ امّا رحیمیان رویکردی مدرن و گاه ساختارگریزانه در پیش گرفته است. نکته دیگر اینکه در این دو رمان، انقلاب های سیاسی و تأثیرشان بر زندگی قهرمان دو رمان، در دو برهه سرنوشت ساز در تاریخ دو کشور واکاوی شده است.
مدرنیسم اجتماعی در شعر محمود سامی بارودی و فرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر تعاریف مدرنیسم اجتماعی به این مسئله بپردازد که نوآوریهای اجتماعی در اشعار محود سامی بارودی و فرخی یزدی در چه موضوعاتی نمایان است و وجوه تشابه و تفاوت در هر کدام از موضوعات چیست. تحلیل اشعار بارودی حاکی است که وی با بهره گیری از ذوق سلیم و استوار و هم چنین پیروی از منتقدان غرب به امور مردم و اصلاح عیوب جامعه می پردازد. او به مانند فرخی یزدی مسائلی چون عدالت محوری، وطن، ترک ذلّت و خواری، توجه به فقر، مخالفت با ظلم و ستم و دعوت به علم آموزی را محوریترین موضوعات اشعار خود قرار می دهد. مهمترین جنبه تفاوت اشعار بارودی و فرخی نیز در این است که فرخی چون منتقدی مسئول، بیشتر به اجتماع و مسائل مربوط به آن پرداخته است؛ اما در اشعار بارودی کفه تقلید بر نوگرایی سنگینی می کند حال اینکه با وقوع نهضت عرابی و مسأله تبعید، درون وی منقلب می شود و با چشمی تیزبین و حساسیتی دوچندان مسائل اجتماعی کشورش را دنبال می کند.
بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر مثنوی معنوی مولانا و اشعار عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
239 - 271
حوزههای تخصصی:
دو مفهوم جبر و اختیار یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در فقه، فلسفه و ادبیات عرفانی است که گذشته از فلاسفه، شاعران بزرگی همچون: مولوی، سنایی، عطار، حافظ و سعدی و... در آثار نظم و نثر خود بدان پرداخته اند. این مسئله زمانی از اهمّیت والاتری برخوردار می گردد که در تاریخ اسلام دو مکتب معتزله و اشاعره برای دفاع از جبر و اختیار بنا نهاده و استدلالات متعدّدی برای پذیرش یا رد آنان مطرح کرده اند. بنابراین، این مقاله با هدف بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر اشعار مولوی و عطار نگاشته شده است. فرضیه نویسندگان دلالت بر این موضوع دارد که مفهوم جبر و اختیار در اشعار مولوی عطار برجستگی خاصی دارد، یعنی هر دو شاعر به این دو مفهوم پرداخته و با دلایل خود به تحلیل آن ها مبادرت نموده اند. یافته های مقاله با استفاده از روش تطبیقی (روش تحقیق) نشان داد که بسامدسنجی مفهوم اختیار در آثار مولوی بسیار بالاتر از مفهوم جبر است در حالی که، بسامدسنجی جبرگرایی در آثار عطار بسیار وسیعتر از مفهوم اختیار است. بنابراین در سیر و سلوک عرفانی، اشعار مولوی نماینده اختیارگرایی و اشعار عطار نماینده جبرگرایی است.
نشانه شناسی فرهنگی رمان های هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها و واحه غروب (خوانشی تطبیقی برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ یوری لوتمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
1 - 18
حوزههای تخصصی:
یوری لوتمان نشانه شناسی فرهنگی را برپایه تقابل های تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنان که نشانه شناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تأثیر و تأثّر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آن ها را روی شخصیت ها و کنش های آنان با سه الگوی یادشده نشان داده است. هدف نشانه شناسی فرهنگی، مطالعه مناسبات بینافرهنگی نظام تقابلی و تعاملی الگوی طبیعت و فرهنگ است که گستره فرهنگ خودی و رمزگان آن را دربرابر نافرهنگ یا فرهنگ دیگری تبیین می کند. رمان های مهاجرت گستره مناسبی برای مطالعه تقابل، تعامل، تنگناهای طبیعت و فرهنگ و رمزگان آن ها هستند. نوشتار پیش رو مؤلّفه های اساسی ساختار شخصیت ها و کنش های آنان را در رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها از رضا قاسمی و رمان واحه غروب از بهاء طاهر برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ لوتمان با خوانشی تطبیقی به روش توصیفی - تحلیلی بررسی کرده است. هدف پژوهش تبیین جایگاه شخصیت ها و کنش های آنان مبتنی بر تقابل و تعامل بینافرهنگی فرهنگ مبدأ و مقصد در رمان های مورد مطالعه است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، این دو نویسنده فرهنگ خودی را در تلاطم مهاجرت شخصیت ها به فرهنگ میزبان مبتنی بر مؤلّفه های طبیعت و فرهنگ حفظ کرده اند، چنان که رمان های این دو نویسنده در مؤلّفه های اجتماعی جنسیت، ازدواج و غلبه قدرت (قتل) با الگوی نسبی طبیعت - فرهنگ هم خوانی دارند. بافت مکانی و فضاسازی واحه غروب با الگوی طبیعت سازگار است، امّا رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها با الگوی فرهنگ هم گرایی دارد.
بازخوانی اندیشه های سارتر در آثار جلال آل احمد با تمرکز بر داستانِ زندگی که گریخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
121 - 154
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی است که به واسطه نگاه خاص و تاکیدی که بر «انسان» دارد، از جایگاهی ویژه در ادبیات، به ویژه رمان و نمایشنامه برخوردار است. انسان در جهان اگزیستانسیال موجودی تنها و رها شده است که باید به فریاد خود برسد، زیرا هیچ واجب الوجودی به او کمک نخواهد کرد. اندیشمندان ایرانی در دهه های چهل و پنجاه توجه خاصی به این مکتب، به ویژه از منظر سارتر داشتند و آثار متعددی خلق کردند. جلال آل احمد یکی از این روشنفکران و نویسندگان بود که در مقطعی از حیات ادبی خود تحت تأثیر اندیشه های سارتر قرار داشت. در داستان کوتاه «زندگی که گریخت»، او به عنوان یک «نویسنده متعهد»، به شرح مصائب و رنج های یک کارگر باربر ساده می پردازد و تلاش می کند راهی برای خروج از بن بست بی عدالتی اجتماعی بیابد. این مقاله تلاش دارد تا مفهوم رنج در این داستان را بررسی کند و به واسطه آن تاثیر اندیشه های سارتر بر آثار آل احمد را واکاوی کند. این تحقیق برای بررسی مفهوم ذکرشده از روش توصیفی تحلیلی و مطالعه تطبیقی سود می برد تا عناصر و مؤلفه های مکتب اگزیستانسیالیسم (به ویژه تفکرات سارتر) را در آثار آل احمد بیابد. برآیند این مقاله نشان می دهد رنجی که آل احمد آن را به تصویر کشیده است، رو به ناامیدی و انفعال ندارد، او در پسِ ترسیم این رنج، در صدد بهبود و سامان بخشی اوضاع نابسامان کارگران است و این رویکرد برآمده از نظریه «نویسنده متعهدی» است که سارتر از آن سخن می گوید.
قراءه تاریخانیه جدیده للمسرحیات الشعریه العربیه المعاصره؛ مصرع کلیوباترا نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
57 - 72
حوزههای تخصصی:
یعتقد المؤرخون الجدد أنه یجب دراسه العمل الأدبی فی سیاقه التاریخی وهذا یعنی أن العمل الفنی، یتأثر بظروف زمانه، ویلعب دوراً فی سیاق معین، ویدوَّن بتأثیر من الخطابات المختلفه مؤثراً بدوره فیها. کما یعتقدون أنه على الرغم من إدراکهم لتأثیر العمل الأدبی على المجتمع وظروف زمانه، لا یمکن أبدًا إعاده بناء الماضی کما کان، ولکنهم یعتقدون بناءً على آراء دریدا أن کل ما تبقى من الماضی هو فی شکل النص ومن خلال التعامل بین النص الذی وصل إلینا من الماضی وخطاب عصرنا الحاضر، یتم تقدیم مفهوم جدید لذلک النص. وفقاً لذلک، کانت القوه موجوده دائماً کعلاقه فی قلب التاریخ وکانت مرتبطه ارتباطاً وثیقاً بالخطاب السائد وبقیه الخطابات فی کل عصر. لذلک، من خلال الأعمال المدوّنه فی کل فتره، یمکن تحقیق منظور علاقات السلطه فی ذلک الوقت، وبطریقه أولى، یمکن الوصول إلى معنى وهدف الکتابه إلى حد ما. قدّم أحمد شوقی فی قصیدته متأثراً بظروف عصره صوره لعلاقات القوه. لفهم العمل الذی ترکه لنا أحمد شوقی، تتم دراسه علاقات القوه فی هذه المسرحیه وفقاً للنهج التاریخی الجدید ونظریات میشیل فوکو. یقول فوکو: «حیثما توجد قوه، توجد مقاومه»، ویصف المواجهه بین القوه والمقاومه بأنها عملیه ثنائیه متناقضه ((binary operation . فی دراسه هذا العمل، تظهر مواجهه القوه بین شخصیات المسرحیه - کلیوباترا والرومان وکلیوباترا والقیصر والعلاقات بین مصر وروما من منظور السلطه. ومن أهم إنجازات هذا البحث، إظهار تأثیر علاقات القوه على مصیر الشخصیات فی هذا العمل، ودور المرأه فی الشرق ومکانتها فی العلاقات الناتجه عن القوه (السلطه).
بررسی تطبیقی دو چکامه از صفی الدّین حلّی و عبدالرحمان جامی در مدح پیامبر اسلام (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
311 - 332
حوزههای تخصصی:
صفی الدین حلّی (وفات750 ه.ق) قصیده ای شامل نود بیت به زبان عربی و عبدالرحمان جامی (وفات898 ه.ق) ترکیب بندی به طول پنجاه و شش بیت به زبان فارسی، در منقبت پیامبر اسلام (ص) سروده اند. تحلیل این دو سروده در یک اقدام تطبیقی، فراراه نوشتار حاضر است. روش تحقیق، بر پایه نقد درون متنی، در پرتو ادبیات تطبیقی به شیوه مکتب آمریکایی است. موضوع یکسان و موقعیت متنی مشابه، نگارنده را بر آن داشت که به مقایسه این دو سروده، در دو حیطه شکل و مضمون بپردازد و همانندی ها و ناهمانندی ها را بازنماید. هر دو سراینده، مدایح خود را در عشق به پیامبر و در طیّ یک سفر پرشور زیارتی به مقصدِ مدینه آفریده اند. اشتیاق دیدار، رنج فراق و آرزوی آمرزش، جان مایه این چکامه هاست. هردو شاعر، زبانی عذرخواه و روحی خاکسار دارند؛ اگر چه حلّی، از شور عاطفی جامی و صدق هنری او برخوردار نیست و کلان نگری او را ندارد. عاطفه عرفانی در تمام عناصر شعری ترکیب بند جامی از قبیل واژگان، اسلوب عبارات، صور خیال و موسیقی، نیرویی نافذ و کنشگر بوده است. وانگهی عواملی از قبیل ضعف عاطفی در مدح، پایبندی به ساختار سنتی قصیده، طولانی بودن سروده و تنگنای قافیه، از انسجام و اثربخشی مدحیه حِلّی کاسته است.
مقایسه عنصر رنگ در اشعار حمید مصدق و احمد شاملو بر اساس نظریه ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
145 - 177
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت روزافزون علوم، در قرن بیستم میلادی، برای اولین بار اعضای شورای پژوهشی در علوم اجتماعی اصطلاح میان-رشته ای را به کار بردند. این رویکرد بین رشته های مختلف که در حال گسستگی بود، تلفیق ایجاد کرد و خودمداری های علمی را به همکاری های علمی بدل نمود. از آنجا که ادبیات از ذهن و روان آدمی نشأت می گیرد و شامل قلمرو وسیعی است، در علوم مختلف از جمله روانشناسی ریشه دارد. این علم به شناخت روان می پردازد و چون امکان مطالعه مستقیم روان وجود ندارد، نمود خارجی آن یعنی رفتار را بررسی می کند. یکی از رفتار - هایی که ما را به شناخت بیشتر ذهن بشر سوق می دهد، نوشتن است که با ادبیات پیوند مستقیم دارد. در روانشناسی رنگها (که شاخه ای از علم روانشناسی است) انتخاب رنگ، تمایل و تنفر نسبت به آن، به شخصیت فرد مرتبط می شود و ما را به درکی از وضعیت روحی فرد رهنمون می سازد. این پژوهش به بررسی اشعار حمید مصدق واحمدشاملو از منظر «روانشناسی رنگ» می پردازد و نه تنها اسامی رنگها، بلکه واژه های القاگر رنگ را بررسی می کند تا از زاویه ی رنگها نیز شناختی دیگر از اشعار و جهان بینی شاعر و ویژگی های شخصیتی آن ها حاصل آید. با توجه به این که عنصر رنگ در شعرهر دو شاعر کارکرد نمادین دارد و با نظر به اشتراک دیدگاه دو شاعر در موارد متعدد، در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، اشعار دو شاعر از منظر کارکرد رنگ ها مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش رنگ در شعر حمید مصدق واحمد شاملو،کارکرد خاصی دارد و حکایتگر تناسب اندیشه و احساسات و عواطف خاص شاعران با حیات اجتماعی و سیاسی و مقتضیات روزگار آن دوست و در میان رنگها، رنگ سیاه وسپید بسامد بالایی دارند واین رنگها تناسبی دقیق با احوال زمانه وتأثیر آن برعالم درون هر دو شاعر دارد.
بررسی و مقایسه آموزه های اخلاقی در غزلیات عبدالرحمان جامی و ملامحسن فیض کاشانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷
79 - 99
حوزههای تخصصی:
اخلاق مفهومی انسانی محسوب می شود و از آنجا که ادبیات ابزاری برای بازنمایی مقولات مرتبط با نوع بشر است، شاهد بازتاب گسترده این مفهوم در متون ادبی بوده ایم. یکی از نحله های فکری و شناختی که اخلاق را شرح داده و برای آن تعاریف و چهارچوب هایی تعیین کرده، عرفان اسلامی است. اهل تصوف با استفاده از ابزارهای گوناگون به ویژه شعر، مهم ترین افکار اخلاقی و اندرزی خود را بازگو کرده اند که از آن میان، جامی و فیض کاشانی برجسته هستند. این دو که از شاگردان مکتب عرفانی ابن عربی محسوب می شوند، در آیینه غزلیات، از شاخصه های انسان ساز اخلاقی سخن گفته اند که در این تحقیق، با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، بررسی و مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو شاعر از مسائلی چون: «ترک خودبینی، عشق مطلوب، خدامحوری، دنیاستیزی، نکوهش ریاکاری، خاموشی و کم گویی و نکوهش علوم دنیایی» سخن گفته اند. همچنین، مشخص شد که در غزل های جامی، به مواردی مانند: «توبه گریزی و پرهیز از مردم آزاری» توجه شده و در برابر، فیض کاشانی از «لزوم انجام مناسک عبادی، مواهب دوست نیکوسیرت و نکوهش غفلت ورزی» سخن گفته است. در مجموع، توصیه های اخلاقی شاعران، ریشه در دو منبع اسلام و عرفان اسلامی دارد و به این اعتبار، در یک راستا تعریف می شود.
المناسبات العائلیه وفجوه الأجیال فی الروایه الجزائریه المعاصره على ضوء تحلیل الخطاب الفوکوی؛ روایه "الساق فوق الساق فی ثبوت رؤیه هلال العشاق" لأمین الزاوی نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
107 - 126
حوزههای تخصصی:
ازدادت حده الخلافات حول الآراء بین مختلف أجیال الأسره بعد ظهور التغییرات الجذریه إبان الثوره الصناعیه فی العالم وبعد نمو المستویات المعیشیه والاقتصادیه فی حیاه الناس وکذلک بعد تطور التعلیم والاستقلال النسبی بین أفراد الأسره التی تزامنت کلها مع زوال نظام الأسره النواه التی کان لها رأس واحد وهو الأب عمومًا، حیث أدت إلى تکوین تغییرات ملحوظه وفجوه عمیقه نعرفها الیوم باسم فجوه الأجیال. قدم میشیل فوکو فی القرن العشرین، نظریه واسعه تدعى "تحلیل الخطاب" وأکد فیها على أن الألفاظ تملک معان مختلفه فی مختلف المواقف فیمکن دراسه اختلاف المواقف بین الأجیال المختلفه على أساس تحلیل الخطاب الفوکوی بأن هذه الخلافات تنبع من اختلاف المواقف، وبما أن الروایه على صله بالمجتمع، فنحاول فی هذا المقال دراسه العلاقات بین الأجیال وکذلک العلاقات الأسریه ومعالجه الفجوه الجیلیه بین أعضاء الأسره فی الروایه الجزائریه المعاصره من خلال تناول روایه "الساق فوق الساق فی ثبوت رؤیه هلال العشاق" لأمین الزاوی. یعتمد أسلوب البحث فی هذا المقال على المنهج النقدی ونعتزم استکشاف وتفسیر کیفیه ومدى تأثیر تغیرات المجتمع على المناسبات العائلیه والخطاب السائد فی الأسره والمجتمع ضمن الروایه المعاصره ونستمد فی دراستنا من تحلیل الخطاب لمیشیل فوکو. فالخطاب عنده هو مجموعه من الافتراضات التی تجسد مفهومًا عامًا ویستخدم لمعرفه العوامل الخارجه من إطار النص وتأثیرها على المضمون وهو یعتبر طریقه نوعیه وموضوعیه لتحلیل النص. لذلک لعل من أهم النقاط التی یمکن ذکرها نتیجه لهذا المقال هو استقلال أفراد الأسره وبالتالی تعبیرهم عن الشعور الداخلی والمواقف الشخصیه بحریه أکثر ونتیجه لذلک حدثت خلافات بین الأجیال والآراء المختلفه، کما أن الصراع بین التقلید والحداثه یغذی هذه الخلافات.