فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۰۱ تا ۱٬۸۲۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
زن و ویژگی های او از دیرباز یکی از موضوعات مورد توجه ادبا و شعرا بوده است و گویندگان و نویسندگان بسیاری با در نظر گرفتن جنبه های متفاوت وجودی زن در این باره مطالب مختلفی بیان کرده اند؛ اما دلایل مختلف از جمله غلبه نگاه مردسالاری موجب گردیده که نقش مثبت و کارآمد آنان کمتر مورد توجه قرار بگیرد؛ خصوصاً در ادب کهن، تصاویری کمتر واقعی از زنان ارائه شود؛ تا آنجا که حتی آثاری که با محوریت زنان تصنیف شده نیز نقش مثبت و حضور فعالی برای آنان تصویر نشود و نکته قابل توجه، اینکه ویژگی های کلی زن و نگاه به او در کلیت و با تفاوت زمانی در سرزمین های مختلف تا حدی مشابه بوده است و این تشابه را در آثار ادبی می توان ملاحظه نمود. در این مقاله ویژگی های زن در دکامرون با اوصاف او در سندبادنامه و کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفته و چنین دریافت شد که در این آثار، با اندک تفاوت هایی، زنان عموماً موجوداتی مکّار، بی وفا، فرصت طلب و ... تصویر شده اند که – گاه به وساطت دلاّلگان- خواهان ارتباط با فردی غیر همسر خویش می گردند. در میان برخی داستان های دو زبان، شباهت های مضمونی و گاه ساختاری مشاهده می شود
تحول معنایی وامواژه های عربی در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحول معنایی یکی از تغییرات زبانی است که در سطح واژه ها رخ می دهد و منظور از آن، حفظ شکل ظاهری واژه و تغییر معنای نخستین و پذیرش معنایی تازه است. وام واژه ها یکی از زمینه های به وجود آمدن تحول معنایی هستند. در این مقاله، به تحول معنایی برخی از وام واژه های عربی کتاب کلیله و دمنة فارسی می پردازیم. ابتدا عوامل و نحوة تحول معنایی را از نظر زبان شناسان مطرح می کنیم و سپس وام واژه های تحول معنایی یافتة کتاب کلیله و دمنه را براساس این اصول مورد بررسی قرار می دهیم. در این بررسی که مطالعه ای طولی است، تحول معنایی وام واژه های عربی را در زبان فارسی قرن ششم هجری نسبت به قرون پیشین مقایسه کردیم. برای این کار، چهار لغت نامة عربی در قرن های دوم، سوم و پنجم را انتخاب و معنی آن ها را با لغت نامة دهخدا در زبان فارسی مقایسه کردیم. هدف این پژوهش بررسی جایگاه وام واژه ها در ادبیات تطبیقی و اهمیت بررسی آن ها در متون ادبی فارسی است. پس از بررسی چرایی تحول معنایی وام واژه ها، چرایی اهمیت آن ها در ادبیات تطبیقی را مشخص کردیم.
بررسی انتقادی پژوهش های تأثیر و تأثر در ادبیات تطبیقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجم بزرگی از پژوهش های ادبیات تطبیقی در ایران، پژوهش هایی است که با پیروی از اصول نظری مکتب فرانسه به بررسی رابطة تأثیر و تأثر میان ادبیات فارسی و ادبیات سایر ملت ها پرداخته است. این پژوهش ها از جهت فراهم آوردن مجموعة وسیعی از مطالعات مربوط به روابط و تأثیر و تأثرات میان ادبیات فارسی و ادبیات سایر ملت ها، درخور تأمل اند. مقالة حاضر ساختاری سه بخشی دارد: در بخش اوّل به تبیین اصول نظری و روش شناسی پژوهش های مربوط به تأثیر و تأثر در مکتب فرانسه پرداخته ایم. بخش دوم شامل انتقادات مطرح بر روش شناسی مکتب فرانسه در این پژوهش هاست و در بخش سوم با توجه به تفاوت مقدمات پیدایش رشتة ادبیات تطبیقی در فرانسه و در ایران و با هدف تصحیح نگاه سنتی و کج فهمی های رایج، برخی از آسیب ها در پژوهش های تأثیر و تأثری در ایران را از منظر نظری و روش شناسی مورد ارزیابی انتقادی قرار داده و نشان داده ایم نبود پیش زمینة مناسب، وارداتی بودن نظریه و هماهنگ نکردن آن با نیازهای علمی- ادبی، درک ناقص نظریة مکتب فرانسه و روش شناسی آن و عدم آشنایی با رویکردهای جدید در این حوزه، از جمله آسیب های جدی در پژوهش های تأثیر و تأثر در ایران است.
جستاری در برخی اندیشه های مشترک عمر خیام وأحمد صافی نجفی (مرگ، حیرانی، عدم اراده و اختیار، حاکمیت جبر و سرنوشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزش آثار ادبی یک ملت از رهگذر ادبیات تطبیقی و نشان دادن میزان تاثیر و بازتاب آن در ادبیات دیگر ملتها و غنابخشیدن به ادبیات جهانی، بهتر و دقیقتر نمایان می شود. داد و ستد ادبیات فارسی و عربی نیز دیرینه و برای هر دو ملت دارای اهمیت است. در میان شاعران فارسی، تاثیر خیام بر شاعران و ادیبان معاصر عرب و بر مترجمین رباعیاتش، قابل ملاحظه و بی نظیر است که بررسی این امر، تلاش بیشتر از جانب پژوهشگران را می طلبد. از این میان بررسی تاثیر خیام بر صافی که از بهترین مترجمان رباعیات وی و از شاعران برجسته عراق است اهمیت خاص خود را دارد. این پژوهش، تأثیر پذیری اشعار صافی از برخی اندیشه های موجود در رباعیات خیام را اثبات می نماید. تلاش کاوش پیش رو بر این است که بر اساس مکتب فرانسوی در پژوهشهای ادبیات تطبیقی و با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی و تحلیل برخی اندیشه های مشترک دو شاعر بپردازد، و آنگاه با آوردن شواهد شعری، نزدیکی این اندیشه ها را به طور عینی به نمایش بگذارد.
بررسی تطبیقی عناصر داستانی در باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی از مهم ترین آثار تمثیلی ادبیّات معاصر عربی و فارسی به شمار می روند. دیدگاه غالب این است که نوع ادبی تمثیل و ساختار آن ضعیف است و به زحمت بار محتوای اخلاقی را بر دوش می کشد. در نتیجه، این نوع ادبی همواره در پایین ترین درجه یک نوع داستانی مورد بررسی قرار می گیرد. به علاوه، اغلب تحقیق های این حوزه به محتوا پرداخته ، به هنر «چگونه گفتن» آنها توجّهی نشان نداده اند. بدیهی است که «چگونه گفتن» اصل بسیار مهمّی در ادبیّات است و این حج م از تحقیق هایی که به «چه گفتن ها» می پردازد، گونه ای بی مهری به این اصل اصیل ادبیّات محسوب می شود. در این مقاله، کوشیده ایم تا با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخان ه ای، ضمن بررس ی دقیق ساختار تمثی ل و عناصر سازنده آن بر اساس دو اثر تمثیلی مذکور، ارتباط دقیق ساختاری و محتوایی آنها را نیز با یکدیگر نشان داده، تأکید نماییم که در بررسی چنین آثاری، نگرش یکسویه محتوایی به هیچ وجه نمی تواند یک راهکار ژرف شناسانه مورد اعتماد باشد و شناخت ساختار هر اثر ادبی با تمام جزئیّات آن، یک اصل اساسی است که البتّه به درک عمقی محتوایی آن اثر نیز می انجامد.
القصّة القصیرة جدًّا بین الأدبین العربی والفارسی؛ نظرة إلى نماذج من الکاتب المغربی ""عبدالسمیع بنصابر"" والکاتب الإیرانی ""جواد سعیدی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المتتبّع للحرکة الأدبیة یرى اهتماماً واسعاً حظیت به القصّة القصیرة جدًّا خصوصاً فی الآونة الأخیرة، ذلک بسبب الدور البارز الذی ترکته على الساحة الأدبیة بشکل عام، وعلى المتلقّی بشکل خاصّ. إنّ المقال الذی بین أیدینا یتناول بحثاً فی الأدب المقارن، طرفاه الأدبان العربی والفارسی، أمّا نقطة البحث فهی القصّة القصیرة جدًّا، والهدف من المقال تسلیط الضوء على القصّة القصیرة جدًّا فی الأدبین وعقد مقارنة بینهما من خلال النشأة ورأی نقاد الأدبین حیال هذا الفنّ، ومن ثمّ دراسة مقارنة على بعض القصص القصیرة جدًّا اختیرت من کلا الأدبین وتحلیلها للکشف عن العناصر القصصیة التی تضمنّتها. ومن النتائج التی توصّل إلیها المقال أنّ نقاد الأدبین متّفقون – إلى حدّ ما – فی تعریف القصّة القصیرة جدًّا، واتّسامها بعناصر القصّة القصیرة، وهذا ما سنتوصّل إلیه لاحقاً من خلال تحلیل بعض القصص القصیرة جدًّا التی اخترناها من الأدبین. کما نجد التوافق فی إطلاق مسمّیات عدّة على هذا الفنّ من قبل نقّاد الأدبین. أمّا الاختلاف الجزئی البسیط الذی وجدناه فیتمثّل فی طول القصّة القصیرة جدّا. و بالنسبة للمنهج المتّبع فی تحلیل القصص المختارة، فهو المنهج الوصفی التحلیلی الذی یعتمد على المصادر المکتبیة، من خلال إسقاط عناصر القصّة القصیرة على القصص المختارة لنبیّن إمکانیة توفّر العناصر القصصیة وکیفیة توظیفها بشکل یحقّق الروح القصصیة لها.
بررسی تطبیقی درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر نازک الملائکه و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرت آور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجمله شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی و فارسی هستند که درد فراق (نوستالژی) در شعر آن ها به صورتی برجسته دیده می شود. ازآنجاکه هر دردی درمان خاصی می طلبد، این دو شاعر با توجّه به شناختی که از درد جان فرسود خویشتن داشته اند به ارائه راه هایی برای درمان پرداخته اند که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلیِ مجموعه های شعری دو شاعر و استفاده از منابع کتابخانه ای و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای راه های رهایی و درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر دو شاعر پرداخته شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد هر دو شاعر برای درمان درد فراق راه حل های مشابهی ارائه داده اند؛ هر دو شاعر «ایمان و یاد خدا و غنیمت شمردن فرصت و در زمان حال زیستن» را راهِ رهایی از درد و رنج و رسیدن به آرامش، «پناه بردن به طبیعت» را برای درمان غم غربت و تنهایی، «پذیرفتن تقدیر» را برای درمان نوستالژی حاصل از اندیشیدن به مرگ و «خزیدن در سایه ها» را برای درمان نوستالژی بکار برده اند.
بررسی تطبیقی سیمای امام رضا (ع) در شعر دعبل خزاعی و سیّد حمیدرضا برقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وصف شخصیّت امام رضا (ع) از موضوعات مهمی است که در کانون توجه شاعران فراوانی قرار گرفته است، از جمله این شاعران دعبل خزاعی، شاعر نامدار عصر عبّاسی و حمیدرضا برقعی، آیینی سرای معاصر ایرانی است. پژوهش حاضر بر آن است تا سروده های رضوی این دو شاعر را با رویکرد تطبیقی بررسی نماید. این مقاله کوشیده است ضمن استخراج وجوه تشابه و تباین در نوع نگاه دو شاعر به امام رضا (ع)، هنر زبان آن دو را در بیان سروده های رضوی بررسی نماید. پژوهش انجام شده بیانگر آن است که مفاهیم مشترک بسیاری همانند بیان شأن و مقام امام (ع)، امیدواری، حزن و اندوه، شفاعت خواهی و کرم و بخشندگی در شعر دو شاعر به چشم می خورد. امّا آنچه شایستة توجّه بوده و دو شاعر را از هم متمایز می سازد، آن است که دعبل در هجو دشمنان آن حضرت و بیان نفاق آن ها دادِ سخن می دهد و در بیان این مضامین، بیشتر از اسلوب خطابی بهره می گیرد، امّا توجّه برقعی به اشتیاق و دل باختگی و غرق شدن در شکوه و عظمت آن حضرت معطوف است و با اسلوب ادبی به بیان احساسات و عواطف درونی خویش می پردازد.
تطبیق لغت فرس اسدی توسی و العین خلیل بن احمد فراهیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
35 - 49
حوزههای تخصصی:
اصولاً کار فرهنگ نویسی یا واژه نگاری(Lexicographie) تهیه و ارائه مجموعه های واژگانی است که بر طبق اصول زبان شناختی یا بهره گیری از واژگان شناختی صورت می گیرد. مقایسه تطبیقی فرهنگ «لغت فرس» اسدی توسی در زبان فارسی، و «العین» خلیل بن احمد فراهیدی در زبان عربی به عنوان اولین فرهنگ های لغت با توجه به پیشینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و دینی مشترک نشان از آمیختگی و نزدیکی دو زبان فارسی و عربی و اثرپذیری آن ها از یکدیگر دارد.
تحلیل تطبیقی کاربست رئالیسم جادویی در دو رمان «حارس المدینة الضائعة» و «کولی کنار آتش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش به سبک رئالیسم جادویی در ادبیات، یکی از شیوه های جدید و کارآمد در حوزه داستان نویسی است که امروزه با به کار گیری این سبک به تحلیل انواع تضادها، مشکلات اجتماعی، سیاسی و ادبیّات فولکور به صورت ضمنی می پردازد؛ از جمله این رمان های رئالیسم جادویی می توان به کولی کنار آتش نوشته منیرو روانی پور داستان نویس معاصر ایران، و حارس المدینة الضائعة اثر ابراهیم نصرالله نویسنده و منتقد فلسطینی اشاره کرد. در این مقاله مفاهیم و مبانی رئالیسم جادویی با توجه به دیدگاه منتقدان و صاحب نظران ادبی تعریف و تبیین شده و سپس رمان های ذکر شده با توجه به ویژگی ها و مؤلّفه های رئالیسم جادویی تحلیل شده اند. پژوهش حاضر به بررسی کاربست رئالیسم جادویی با تکیه بر عناصر شخصیت و فضا در این رمان ها می پردازد و کاربست جلوه های رئالیسم جادویی در رویکردهایی همچون: شخصیّت ها، وهم و خیال، ترس از تنهایی، استحاله روحی و فضای وهم آلود، تعفّن بار و اغراقی، نمود یافته اند.
تحلیل تطبیقی تجربة دینی نزد سهروردی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی به ویژه ادبیات عرفانی، با اندیشه های اشراقی سهروردی آمیختگی فراوان دارد. این آمیزش و تأثرِ حاصل از آن عمدتاً به واسطه آثار رمزی اوست که آرای فلسفی خود را در این متون به زبان ادبی بیان کرده است. وی در آثار خود از تجارب عرفانی، گاه به صورت مستقیم و گاه در قالب داستان هایی رمزی سخن گفته است و گاه در قالب ناظری بیرونی به طبقه بندی و نظام مند کردن انواع این تجربیات پرداخته است. حافظ نیز در مقام شاعری که با میراث ادبی پیش از خود همواره در ارتباط بوده است، گاه تجارب منحصر به فردی را در قالب غزل ارائه می دهد که در مقام مقایسه، شباهت های چشمگیری با تجربیات سهروردی دارد. در مواجهه با امر قدسی که در بنیان بی صورت و تعین است، این ذهن صاحب تجربه است که در فرآیند تجربه به آن شکل می بخشد. می توان مدعی شد که آثار سهروردی در شکل دهی به ساختار ذهن حافظ برای تعین بخشیدن به این تجارب مؤثر بوده است. گاه شباهت های این تجارب مربوط به مکان این رویدادهاست که همان عالم مثال و هورقلیای مورد نظر سهروردی است و گاه در کیفیت تجربه است که به صورت تجربه های دیداری و شنیداری و بویایی پدیدار گشته اند. توصیف تجربه ها به صورت برق زودگذر یا خورشید نیمه شب، ملاقات با شاهد قدسی و پیر نورانی از مواردی هستند که در ساختار نهایی میان حافظ و سهروردی، شباهت های چشمگیری دارند.
وادی مجهول (بررسی نمادهای حکایت شاه و کنیزک از رهگذر تطبیق آن با داستان های شیخ سمعان، سیذارتا و داستان زندگی مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکایت شاه و کنیزک یکی از محوری ترین حکایت های مثنوی است که با توجه به قرار گرفتنش بعد از نی نامه و نیز تأکید خود مولانا بر اهمیت آن، بسیار مورد توجه مفسران مثنوی قرار گرفته است. قاطبه ی مولوی پژوهان این حکایت را داستانی نمادین دانسته اند که مولانا در قالب آن تلاش کرده به موضوع پراهمیت آفرینش و کمال انسان اشاره کند. در این مقاله با روش تحلیل- مقایسه ای تلاش شده با بهره گیری از چند داستان عرفانی دیگر همچون حکایت شیخ سمعان از عطار، رمان سیذارتا اثر هرمان هسه شرق شناس شهیر آلمانی و همچنین روایت زندگی مولانا و دیدار او با شمس تبریزی، ضمن ارائه ی تفسیری نو از نمادهای حکایت شاه و کنیزک، به بررسی موضوع جایگاه دنیا در رسیدن به کمال از منظر مولانا نیز پرداخته شود.
مطابق تفسیر ارائه شده در این مقاله به نظر می رسد به عکس آن چیزی که تفکر صوفیانه ی منحط، درباب کناره گیری و عزلت از دنیا به مخاطبانش القا می کند، از نگاه تفکر اصیل اسلامی، دنیا به منزله ی مزرعه و متجری است که آدمی برای رسیدن به بهشتی صدچندان بهتر و بالاتر از بهشتی که در آغاز در آن سکنی داشته، بدان هبوط کرده است.
بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به «شهر زنان» در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشایی های او در کتاب اخبارالطوال و شاهنامه روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهره اسکندر و داستان شهر زنان در هر دو متن - روایت دینوری و فردوسی - را از نظر شیوه های روایت گری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. به این منظور ضمن بررسی چهره اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوت ها و تشابه های روایت داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیف ها، ویژگی های روایت ها، انتقال و گفتگوها، اشاره می شود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافته های این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی می کند؛ اما گفتگوها و توصیفات در شاهنامه طولانی تر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان می دهد.
نقد تطبیقی منطق الطیر اثر عطار و داستان های کانتربری اثر چوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۵
45 - 62
حوزههای تخصصی:
فریدالدین عطار و جفری چوسر هر دو جایگاه ویژه ای در ادبیات و فرهنگ خود و ادبیات جهان دارند. آن ها استعداد شگرفی در سرایش شعر و نگارش نثر داشته اند. نقش بزرگ عطار در نگارش متون عرفانی و ارائه تعالیم عرفانی در ادبیات فارسی بسیار ستودنی است. چوسر نیز با بهره گیری از نثر شیوا و ساده و سبک انگلیسی به خصوص اش نام خود را در ادب انگلیس بلندآوازه نمود. هرچند هر دو شاعر از ملیت، زبان، و فرهنگ های مختلفی برخاسته اند، اما بهره گیری آن ها از مفاهیم مشترکی چون سفر، زیارت، و خودشناسی در آثار سترگ شان «منطق الطیر» و «داستان های کانتربری» به عنوان نقاط اشتراکی است که نه از سر تأثیرپذیری بلکه به علت جهانی بودن مفاهیم ادبیات به وجود آمده است.
L’Étude comparée sur les métamorphoses des mythes Dans la Trilogie de Pan de Jean Giono et Ahl-e qarq de Moniru Ravâni Pur (بررسی تطبیقی تحول اساطیر در سه گانه پان اثر ژان ژیونو و اهل غرق منیرو روانی پور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جاذبه های اسطوره های کهن در ادبیات، تحول و دگرگونی آن هاست. از دوران باستان تا کنون ورود اسطوره در ادبیات و ارتباط آن با ملزومات نوین جامعه در زمینه های معنوی، اجتماعی و یا سیاسی منجر به تغییر داستان های اسطوره ای پیشین گردیده است. در قرن بیستم به دلایل گوناگون شاهد تغییر ویژگی و خصلت های اسطوره ها در آثار بسیاری از نمایشنامه نویسان، نویسندگان و شعرای فرانسوی و ایرانی از جمله ژان ژیونو و منیرو روانی پور هستیم. پس از مطالعه "" سه گانه پان"" و "" اهل غرق"" به منظور بررسی نحوه دگرگونی اسطوره ها و دلایل آن، به این نتیجه رسیدیم که تغییرخلق و خو و خصلت های ایزد پان و پریان دریایی در این آثار تنها به منظور بیان نمادین حقیقتی اجتماعی صورت گرفته است. در حقیقت ، درنده خویی، ظلم و ویرانگری این اسطوره ها نه تنها جنایات، قتل عام، خشونت و فجایع جنگ جهانی اول یا جنگ تحمیلی ایران و عراق را تداعی می کنند، بلکه بیانگر جهان بینی این دو نویسنده و تنفر آنها از جنگ و ظلم نیز هستند.
بررسی انتقادی مقالات ادبیات تطبیقی در ایران در دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار، مداقه در فهرست منابع مقالات ادبیات تطبیقی و ارجاعات پژوهشگر به منابع خود را به عنوان معیاری در درک چارچوب نظری و روش شناسی پژوهش، پیروی تطبیقگر از یکی از نظریه های ادبیات تطبیقی، میزان فهم وی از نظریه و در نهایت تعیین استانداردهای متوقع از تطبیقگر از سوی منتقدان پژوهش، در نظر گرفته ایم، چراکه منابع مورد استفاده پژوهشگر، مرجع آگاهی وی از حوزه نظری و روش شناسی پژوهش است. محور اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل انتقادی مقالات ادبیات تطبیقی در ایران در دهه هشتاد است. نگارنده از یک سو می کوشد با بررسی منابع مورد استفاده در مقالات حوزه ادبیات تطبیقی، فقدان بنیان نظری، پای بند نبودن به نظریه و بدفهمی آن یا درک ناقص از آن را در پژوهش های ادبیات تطبیقی در ایران در دهه هشتاد نشان دهد و چرایی پویایی یا ناپویایی پژوهش های ادبیات تطبیقی در ایران به لحاظ نظری و روش شناسی را تبیین کند؛ از سوی دیگر تلاش می کند با بررسی ارجاعات پژوهشگران به منابع مورد استفاده خود و نحوه گزینش آنها، پای بندی پژوهشگر به روش شناسی ادبیات تطبیقی و بدفهمی نظریه و نیز تناقض میان نظریه و روش پژ وهش را بررسی و تحلیل کند.