فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
اصل تحوّل جایگاه به مثابه واقعیّتی اجتماعی، برمبنای مطالعات جامعه شناختی، با نظریّه ساخت یابی «آنتونی گیدنز» قابل بررسی و انطباق است. نظریّه حاضر برمبنای تفکیک ناپذیری دو بُعد عاملیّت و ساختار، در تحقّق وقایع اجتماعی پی ریزی شده است. دیگر رهیافت های جهان بینی وی هم به ترتیب، برقراری نوع خاصّی از ارتباط انسانی و تحقّق جامعه آرمانی را تداعی می کند. با توجّه به نظریّه ساخت یابی (ساختاربندی)، نقش زن در حوزه ادبیّات نیز متناسب با انگیزش های کنش گر/ خالق اثر و مقتضیات زمانی - مکانی، فراز و نشیب هایی را از سر می گذراند. حضور این عنصر در شعر «عبدالوهّاب البیاتی» عراقی و «احمد شاملو» ایرانی، از بسامد قابل ملاحظه ای برخوردار است. در نوشتار پیش رو، ضمن بررسی راهکارهای پیشنهادی گیدنز، برای تصویر فرایند تحوّل پایگاه اجتماعی زن در شعر دو شاعر، زن به مثابه تجلّی عشق شخصی، در کنار نمود تعهّد اجتماعی و متعارض با واقع گرایی تخیّلی بررسی شده است. نتایج نشان داده است که در دو سطح نخست، همگرایی و در مرحله سوم، واگرایی دو شاعر مشهود است.
بررسی تطبیقی مؤلّفه ها و جلوه هایی از بیم و امید اگزیستانسیالیستی در آثار مارک تواین و هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با هدفِ درک معنا و تحلیل متن ادبی، تلاش می شود با تکیه بر نظریات اگزیستانسیالیستی، جلوه های بیم و امید و برخی مؤلفه های مرتبط با آن را در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و مارک تواین به عنوان دو نویسنده مطرح ادبیّات کودکان، دریافت و به این پرسش های اساسی پاسخ داد که عملگرایی شخصیت های داستانی در آثار این دو نویسنده، از منظر ادبیّات تطبیقی چه جلوه هایی از بیم و امید را نشان می دهد و چگونه می توان آن ها را با نظریه های اگزیستانسیالیستی تحلیل و تبیین نمود؟ اگزیستانسیالیسم، اندیشه ای فلسفی است که بر نقد ادبی تاثیر گذاشته و زمینه ساز ظهور نظریه های متعددی شده است. ژان پل سارتر با نگارش کتاب ادبیّات چیست؟ منشوری برای ادبیّات متعهد می نویسد و هایدگر، هرمنوتیک ِفلسفیِ مدرن را بنیان می گذارد و نگاه سنتی را در آن بی فروغ می نماید و به این ترتیب بر اساس اندیشه دکارتیِ سارتر و ضد دکارتیِ هایدگر، دو نوع اگزیستانسیالیسم ادبی هایدگری و سارتری شکل می گیرد. این تحقیق با رویکردی تطبیقی، درون مایه های بیم و امیدِ اگزیستانسیالیستی را واکاوی نموده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد اگر چه محقّقان آثار هوشنگ مرادی کرمانی و مارک تواین را بیشتر از منظر مکتب رئالیسم مورد بررسی قرار داده اند امّا می توان بیم و امید مبتنی بر عملگرایی و نگرش اگزیستانسیالیستی را در این آثار یافت.
بررسی تطبیقی نگاه اشعریانه به عدل در کلیات سعدی و دیوان امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
219 - 240
حوزههای تخصصی:
مسأله «عدل الهی» یکی از اصول بسیار مهم اعتقادی و کلامی است که مانند توحید، بیان گر یکی از اوصاف الهی است؛ ولی به دلیل اهمیّت وصف ناپذیر آن، جایگاه ویژه ای در مباحث اعتقادی و کلامی یافته است. این اهمیّت تا آنجاست که گاه از عدل به عنوان یکی از اصول پنج گانه دین یا مذهب و در کنار اصولی مانند نبوّت و معاد یاد می شود. از نظر اشاعره هر عملی به ذات خود عدل یا ظلم نیست بلکه هر کاری که خداوند متعال انجام می دهد، عدل است؛ تنها فاعل حقیقی خداوند است و بنابراین ظلمی وجود ندارد. به عقیده متکلمان اشعری اگر خداوند همه نیکوکاران را به جهنّم ببرد و همه گناهکاران را وارد بهشت نماید عین عدل محسوب می شود. بنابراین اشاعره، نه عدل را بر خداوند واجب می داند و نه وجود شر را در عالم، دلیلی بر ظلم و جور خداوند تلقی می کند و نه اساساً آدمی را مجاز و قادر به قضاوت درباره افعال خداوند تصور می کنند. درست بر خلاف این گروه، متکلمان معتزلی و شیعی معتقد به حسن و قبح افعال اند. از نظر آنان عدل، ذاتاً نیک و ظلم، ذاتاً بد است و خداوند کاری را که عقل می پسندد ترک نمی کند و کاری که عقل آن را مذموم می شمرد انجام نمی دهد. در این مقاله می خواهیم به بررسی دیدگاه های سعدی و امیرخسرو دهلوی در خصوص عدل الهی بپردازیم.
سرچشمه های ایرانی قصه های هانس کریستین آندرسن در افسانه های عامیانه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هانس کریستن آندرسن (1805-1875) شاعر، قصه پرداز و نمایش نویس مشهور دانمارکی پدیدآورنده 160 داستان و افسانه ، ۸۰۰ قطعه شعر و ۶ رمان است. یک ویژگی نوشته های آندرسن توجه او به ادبیات عامه، شفاهی و زبان گفتار است. او بیش از همه از افسانه های عامیانه تأثیر می گیرد. وی برای نوشتن این افسانه ها، بیشتر از افسانه های هزارویک شب و نیز افسانه های دیگر ملل جهان الهام گرفته است. در این مقاله ابتدا درباره اندرسن و انواع قصه های وی و تاثیر پذیری اش از شرق و ویژگی ها و سرمنشأ قصه های آندرسن و پیشینه موضوع سخن می گوییم، سپس تنها به چهار مورد از سرچشمه های ایرانی قصه های اندرسن و تطبیق آنها با داستان های ایرانی اشاره و داستانها مقایسه و تطبیق داده می شود. این چهار داستان عبارت اند از:1. مندیل خیال و مقایسه با لباس تازه امپراتور؛ 2.جبرئیل جولا و مقایسه با صندوق پرنده؛3. قاضی و جوحی و مقایسه با کلاوس بزرگ و کلاوس کوچک؛4. خاله سوسکه و مقایسه با تامبلینا. ضمن روایت شناسی این چهار داستان، از ابعاد مختلف به تطبیق روایات پرداخته می شود. درنهایت درمی یابیم به دلایل مختلف ازجمله آشنایی آندرسن با هزارویکشب از طریق ترجمه آن به نام الف نهار و علاقه به ادبیات مشرق زمین با افسانه های ایرانی به خوبی آشنا بوده و از آنها بهره گرفته و در جهت اهداف مذهبی و تربیتی خویش از تمام با بخشی از داستان سود جسته است.
بررسی تطبیقی رئالیسم انتقادی در داستانهای مصطفی لطفی منفلوطی و محمدعلی جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم، بیان واقعی زندگی است و نویسنده ی رئالیسم به تصویر مشاهدات بسنده نمی کند؛ بلکه همواره عوامل و شرایط اجتماعی را در نظر می گیرد. در رئالیسم انتقادی نویسنده به انتقاد از روابط انسان و محیط از یک سو و انسان و جامعه از سوی دیگر در یک نظام همت می گمارد. منفلوطی و جمالزاده؛ دو نویسنده ی شهیر معاصر هستند که بازتاب واقعیت های خارجی زندگی در بسیاری از نوشته ها و آثار آنان مشهود است. جمالزاده آثار مهمی تحت تاثیر اندیشه رئالیسم انتقادی، آفریده و به بیان واقعیات و عینیات در این آثار پرداخته است . وی در داستان هایش با زبانی سهل و ساده و گاه محاوره ای به بازنمایی جزئیات مشکلات انسانی در میان طبقات متوسط و بالاتر از آن و تشریح مشکلات زندگی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. منفلوطی نیز در داستان های تألیفی خود، با زبان ساده و روان به بیان واقعیت های پیرامون خود به سبک رئالیستی و با نگاهی انتقادی می پردازد و تضادهای اجتماعی جامعه ی آن روز مصر را ترسیم می کند.
نگاهی تطبیقی به شگردِ فراخوانی شخصیّتِ "حلاج" در شعرِ شفیعی کدکنی و صلاح عبدالصبور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
277-303
حوزههای تخصصی:
خلاقیت فردی شاعران معاصر و نقشی که فضای اجتماعی و فرهنگی و تاریخی بر ذوق و ذهن آنها گذاشته، باعث شده تا شاعران نواندیش معاصر، اندیشه های خود را در بیانی غیرمستقیم (حدیث دیگران) ذکر کنند. شاعر معاصر، با فراخوانی شخصیت های اسطوره ای، دینی، عرفانی و پنهان شدن در پشت نقاب این شخصیتها، علاوه بر اینکه توانسته است اندیشه های معترضانۀ خود را در فضای رعب و وحشت جامعه بیان کند، سعی کرده است که با این شگرد، پلی استوار بین سنت و مدرنیته بر پا کند؛ پلی که مانع گسست فرهنگی جوامع فرهیخته می شود. در این مقاله، سعی کرده ایم ابتدا به تعریف و تحلیل شیوۀ فراخوانی شگرد نقاب در شعر معاصر بپردازیم و در ادامه، با شیوۀ تطبیقی به بررسی کاربرد شگرد نقاب حلاج در شعر دو شاعر معاصر ایران و مصر، یعنی شفیعی کدکنی و صلاح عبدالصبور پرداخته ایم و در نهایت، به این نکته کلیدی پی برده ایم که فراخوانی نقاب های سنتی در شعر معاصر، چه کاربستهای هنری و فرهنگی دارد و چه تفاوتی در شیوۀ فراخوانی این نقابها، بین ادبیات معاصر فارسی و عرب وجود دارد.
قراءه ثانیه لکتاب أخلاق ناصری للطوسی، ورساله أخلاق الأشراف للزاکانی (علی ضوء نظریه "الأزمات" لتوماس إسبراغینز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
105 - 90
حوزههای تخصصی:
تُعدُّ نظریه "الأزمات" التی طرحها إسبراغینز، أحد أهم أسالیب فهم الفکر السیاسی وأبرز أسس تحلیله. وتتبلور هذه النظریه، من وجهه نظره، فی أربعه مراحل: فی المرحله الأولى، على المنظّر فی البدء أن یحدّد المشکله فی المجتمع الذی یعیش فیه، ویعیّن إشکالیاتها، ویحصر مدى تأزّمها، بعد أن یعیها حقّاً ویدرکها جیّداً؛ وفی المرحله الثانیه، علیه أن یعمد إلى البحث عن محفّزاتها أو دواعیها، ثم یقوم بتقییمها وتحلیلها؛ وفی المرحله الثالثه، علیه أن یطرح معالم المجتمع السیاسی المثالی الذی یرتئیه، ویعرض مشاهد هیکلیّته، لیبادر إلى إرساء قواعده، وإعاده بنائه، وتشیید وإعلاء صرحه؛ وفی نهایه المطاف، ووفق هذه الرؤیه المثالیه، یقدّم فی المرحله الرابعه، سُبلَ حلّ تلک المشکله وطُرق علاجها. وبدراسه أخلاق الأشراف على ضوء هذه النظریه، قد بدى وبکل وضوح أنّ محتوى هذه الرساله التی دوّنت بأسلوب أدبی، قد انطوت على هذه المراحل الأربعه، وشملتها کلّها: ففی مرحلتین أوّلیّتین، نرى مؤلِّفها، عُبیداً الزاکانی، یطرح حقائق مجتمع عصره، تحت عنوان: "المذهب المختار"، ثمّ یقوم بتحلیلها ودراستها. کما یعرض فی مرحله ثالثه صورهً متخیّله عن مجتمع مثالی، تمتزج فیها أحاسیس نوستالیجیه بمشاعر اغتراب وغربه تنأى به عن هذا المجتمع الذی یعیشه ویعایشه؛ ومن هنا حقّاً، وعلى وجه التحدید، تبدأ نقطه انطلاقه القواسم المشترکه التی تضمّ أوجه الشبه شبه التام بین مجتمعه المثالی والمجتمع الذی انطوى على مثالیته کتاب أخلاق ناصری للخواجه نصیرالدین الطوسی. والمجتمع المثالی الذی یتصوّره عُبید، تقریباً هو نفس المجتمع الذی طُرح فی أخلاق ناصری ، ولکنّه قد تمّ التعبیر عنهبأسلوب أدبی خاص، عُرف به عُبید، وهو أقرب ما یکون إلى محاوله تضلیله لمحو أو طمس آثار ضبابیّه لإشکالیات اجتماعیه سافره، ومعالجتها برویّه فکریه ورؤیه أدبیه ساخره تنمّ عن فذلکه بارادوکسیه تناقضیّه عُبیدیه معهوده. أمّا الحلّ النهائی للمشکله، فیقدّمه عُبید فی مرحله رابعه، وهو حلّ یقوم على عوده ثانیه إلى نفس المجتمع المتصوَّر فی أخلاق ناصری ؛ وهی فی نهایه المطاف، عوده إلى الأخلاق الأفلاطونیه التی تبنّاها الطوسی بدوره أیضاً، وتأثّر بها، أی عوده الأخلاق إلى السیاسه، أو على حدّ قول عُبید: عوده إلى "المذهب المنسوخ".
مقایسه رویکردهای ابن مقفع و جاحظ بصری در معرفی فرهنگ و تمدن ساسانی به خلافت عباسی*(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
261 - 288
حوزههای تخصصی:
از جمله مترجمان و دانشمندان معروف عصر نخست خلافت عباسی(232-132ق) ابن مقفع است. وی از آن دسته مترجمانی است که توانست در سیرت خلفا تأثیر بگذارد و نیز حرکت او سرآغازی بود برای شکل گیری نهضت شعوبیه و نهضت ترجمه که پاسداری از تمدن ایران و انتقال دستاوردهای مهم آن به دوران اسلامی از نتایج مهم آن است. جاحظ بصری نیز با آنکه معتزلی بود و نگرشی مذهبی داشت اما با ترجمه کتاب پهلوی تاج تلاش کرد تا نکات برجسته اخلاقی و اجتماعی ساسانیان را به عباسیان در جهت احیای ساختار حکومتی آنان تذکر دهد. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل و نیز با استناد به منابع معتبر تاریخی و ادبی، ابعاد و زوایای این موضوع را بررسی می نماید. یافته های تحقیق نشان می دهد که ترجمه متون پهلوی توسط ابن مقفع و جاحظ در معرفی آداب و رسوم و سنن ایرانیان همچون عید نوروز، ورزش چوگان و نیز مسائل حکومتی مانند شیوه اخذ مالیات از مردم، نحوه برخورد با شورشیان و مخالفان حکومت و در نهایت تشکیلات سپاه به عباسیان نقش مهمی داشته است.
بررسی داستان تمثیلی شکست ناپذیریِ چوبهایِ به هم پیوسته در ادب عربی و فارسی
حوزههای تخصصی:
یکی از این داستانهای تمثیلی، گزارش «توصیه پدر به همبستگی فرزندان با ت مثیل زورآزمایی آنان در شکستن چوبهای به هم پیوسته» است. هدف این پژوهش، نمایاندن سرچشمه های منثور و منظوم این روایت در ادب عربی و فارسی است. پس از بازگویی و مقایسه مآخذ با نگاهی ساختار شناسانه، طرح داستان در هر یک از این روایتها تشریح و مشخص شد که هر یک از آنها تا چه اندازه به نقلهای نخست داستان وفادارتر بوده است. توصیف و تحلیل دیگر وجوه اشتراک و افتراق این روایتها نیز به تفصیل انجام شده است. مهمترین نتیجه این بررسی که بر اساس شیوه مقایسه ای تطبیقی به انجام رسیده، این است که پیام اصلی همه روایات (دعوت به اتحاد و دوری از تفرقه) یکسان است؛ اگرچه طرح داستان در مآخذ عربی و فارسی یکسان پیش نرفته است. هم چنین قدیمترین مأخذ این داستان در ادب عربی کتاب «وصایا الملوک»، و در ادب فارسی کتاب «راحه الصدور» است.
مطالعه تطبیقی بهره گیری از استعاره به مثابه یک تکنیک ادبی در آثار شاخص معماری قرن نوزده و بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورمعمول، معماری مدرن با مفهوم انتزاع گره خورده است. این بدان معناست که برخلاف روح استعاری حاکم بر معماری در اعصار پیشین، کمتر می توان از معناگرایی و نشانه پردازی در فرم های مدرن سراغ گرفت. این در حالی است که فرم معماری به صورت تاریخی با بیان استعاری نظام های نمادینی همچون فرهنگ، طبیعت، تاریخ و ...واجد معنا می شده است. بااین حال، ازآنجایی که استعاره با زبان و تفکر در معنای عام آن آمیخته است، می توان این پرسش را طرح کرد که «آیا می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن، صورت هایی از استعاره را شناسایی کرد؟». در راستای پاسخ به این پرسش، ابتدا به تعریف مفهوم استعاره و بررسی کارکردهای آن در حوزه های ادبیات، فلسفه و هنر پرداخته شده است. سپس با گونه بندی انواع استعاره در معماری به دو شکل محسوس و نامحسوس، به مطالعه تطبیقی تعدادی از آثار برجسته معماری قرن نوزده و همچنین آثار معماری مدرن قرن بیست، بر مبنای محسوس یا نامحسوس بودن استعاره پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که اگرچه به فاصله یک قرن، معماری مدرن با جداسازی خود از تاریخ به انتزاع روی آورده است اما این انتزاع متمرکز بر حذف جلوه های استعاری محسوس بوده است و رد پای استعاره های نامحسوس را می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن در قرن بیستم مشاهده کرد.
بررسی تطبیقی «جایگاه زن» در ضرب المثل های فارسی و عربی بر بنیاد دیدگاه های آدلر و برن (مطالعه موردی: امثال و حکم دهخدا و مَجمَع الأمثال میدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
119-144
حوزههای تخصصی:
تحدیات الدین ومابعدالحداثه فی شعر أدونیس؛ رؤیه معرفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
20 - 1
حوزههای تخصصی:
أسست المبادئ الفلسفیه لما بعد الحداثه فی أصولها لمعرفه الکون، علی أساس التشکیک فی الإطار الدینی لمعرفه جوهر الإنسان الذی یحتوی علی العقلانیه والفطره والوحی ومنحت الاهتمام بسلطه اللغه، کأساس فهم القیم وصناعتها. وهذه هی المحطه التی تؤکد علی أن اللغه وکل ما یصدر عنها هی رمز ثقافی خارج عن نطاق "المطلقیه". هذا الاهتمام أدی إلی فرض "النسبیه" و"الفردیه" علی المبادئ الشامله التی کانت تعتبر عالمیه قبل هذا. ولم یصل هذا الجهد الفلسفی حتی الآن إلی حقائق مطمئنه، خاصه فی الجانب المیتافیزیقی. کما أن کل الطرق فی هذه الرؤیه تؤدی إلی الفلسفه الغربیه الحدیثه التی أنتجتها أوروبا. وأنها قبل کل شیء کانت حرکه نقدیه أخذت طریقها نحو الإنتاجات الثقافیه الشرقیه والإسلامیه. یهدف هذا البحث إلی دراسه جدلیه الدین ومابعد الحداثه فی شعر أدونیس وما أثارت هذه الفلسفه من القلق والاضطراب فی کتاباته وذلک علی ضوء منهج تحلیلی - نقدی وبالاستعانه بالمنهج الفلسفی المعرفی. وما توصلنا إلیه هو أنه تأتی مابعدالحداثه فی شعر أدونیس علی غرار هذه المیزات المضطربه وهی: إنکار المطلقیه، ونقض السردیات الکبری، والتمرد علی الدین، والتی لا تتماشی مع الأسس الدینیه المطلقه التوحیدیه، خاصه الإسلامیه. کما وأشرنا إلی الفوارق الموجوده التی أبرزتها مابعدالحداثه بسبب بعدها عن دین الإسلام وتفاعلها مع نصوص الأدیان السماویه الأخری المحرفه. فتَوضَح لنا أنه بسبب مشکله الفکر الغربی المابعدحداثی مع الدین، وهو أن نصهم الدینی المحرف لا یزودهم بالمعرفه المقنعه فی أکثر الأحوال. إذن ما نلاحظه فی هذه النصوص هو تأویلات متعدده ومتناقضه علی مر العصور. التأویلات التی أعلنت مابعدالحداثه عن رغبتها الملحه بها والتی نشاهدها کثیراً فی أشعار أدونیس الفلسفیه.
نمایه سازیِ تصویر رنجْ مند یِ زنان در دو رمان سهم من از پرینوش صنیعی و بنات الرّیاض اثر رجاء عبدالله الصّانع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.2348.1697
حوزههای تخصصی:
مسائل مربوط به زن، به مثابه یکی از اصلی ترین مسائل انسانی در ادبیّات معاصر، جایگاه خاصّی را به خود اختصاص می دهد. در این باره پرینوش صنیعی و رجاء عبدالله الصانع که از پردغدغه ترین نویسندگان زبان فارسی و عربی هستند، موشکافی و اهتمام وافر خود را در دو رمان سهم من و بنات الریاض به تصویر می کشند. پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی - تحلیلی تدوین شده بر آن است تا با بررسی سیمای زن در دو رمان یادشده، افکار فمینیستی هر دو نویسنده را تحلیل و نقد کند و سپس شباهت ها و تفاوت های نظرات هر دو نویسنده که از نظریّه های فمینیستی متأثّر است را بیان کند. با بررسی آثار دو نویسنده مشخّص می شود که زنان ترسیم شده در دو رمان، زنانی جسور و هنجارگریزند که از فرهنگ جنسیّتی حاکم بر جوامع سنّت گرای خود به ستوه آمده اند و به سنّت شکنی متوسّل می شوند.
بررسی حکایت «پسر بازرگان روم و شهر خاموشان» از کتاب هشت بهشت امیر خسرو دهلوی بر اساس الگوی تک اسطوره سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹
102-118
حوزههای تخصصی:
جوزف کمپبل، اسطوره شناس آمریکایی، براساس آرای کارل گوستاو یونگ، به بررسی سفرهای قهرمان در فرهنگ های مختلف پرداخته و در کتاب «قهرمان هزار چهره»، الگویی برای این سفرها ارائه کرده است. این الگو، قابلیّت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل آثار ادبی دارد. کتاب «هشت بهشت» امیر خسرو دهلوی یکی از آثاری است که می تواند با الگوی جوزف کمپبل، مورد تطبیق قرار گیرد. پژوهش پیش رو براساس این الگو به بررسی حکایت «پسر بازرگان روم و شهر خاموشان» در کتاب هشت بهشت امیر خسرو دهلوی پرداخته است. نتیجه پژوهش نشان می دهد بجز دو مؤلّفه «ملاقات با خدا بانو یا باز پس گرفتن نشاط دوره کودکی» که پیش تر از مرحله گام نهادن قهرمان در «جاده آزمون ها»، در بخش تشرّف آمده و مرحله «رسیدن کمک از خارج» که قبل از مرحله «عبور از آستان بازگشت به دنیای عادّی» در بخش بازگشت، ارائه شده -که از نظر کمپل محتمل است- تمام مؤلفه های این داستان با الگوی پیشنهادی جوزف کمبپل، مطابقت کامل دارد.
بررسی تطبیقی آمیختگی مفهوم هویت با زبان در ابعاد ساختاری و محتوایی دو رمان مادر کوچک و ناپدیدی زبان فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران هویت و دوپارگی وجودی از موضوعات محوری ” ادبیات مهاجرت “ است، در همین حال یکی از شاخصه های ساختاری اصلی ادبیات ” پسااستعماری “ تلاش نویسندگان بر واژگونی جایگاه قدرت ما بین زبان استعمار گر و زبان استعمارزده یا به عبارتی دیگر مقابله نرم با استعمار است. بدین ترتیب بررسی داد و ستد هوشمندانه ای که در آثار ادبی مابین دو زبان استعمارگر و استعمارزده صورت می گیرد مبین موضع، مهارت و خلاقیت نویسنده در بکارگیری ابزار زبان است. هدف از نگارش این جستار برجسته سازی تأثیر تجربیات مشترک و همسان نویسنده ایتالیایی-سومالیایی، کریستینا اوباکس علی فرح و نویسنده الجزایری تبار و فرانسوی زبان، آسیه جبار در نگارش دو رمان ایشان با عناوین مادر کوچک و ناپدیدی زبان فرانسه است. در این جستار ابتدا شیوه و فن نگارش این دو نویسنده را بر اساس نظریات صاحب نظر ادبیات پسااستعماری، شانتال زابوس، بررسی کرده و سپس با تأکید بر رویکرد مکتب امریکایی و به روش تحلیلی – تطبیقی ارتباط تنگاتنگ اصل زبان با مفهوم هویت را برجسته می کنیم.
بررسی تطبیقی عقبات السلوک شیخ صنعان و هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
73 - 99
حوزههای تخصصی:
رهروان طریقت در سلوک خود به سوی حضرت دوست، برای رسیدن به پختگی و پالودگی، به ضرورت باید عقبات بازدارنده ای را از پیش روی بردارند. رستم در هفت خوان و شیخ صنعان در «منطق الطیر» عطار از جمله این رهروان اند که توانسته اند با جانفرسایی در عقبات نفس گیر، از فراز و فرودهای راه و گردنه های مهلک و سخت آن بگذرند و راه به حریم دوست برند. در این مقاله ابتدا با استناد بر «شاهنامه» ( پهلوانی های رستم در هفت خوان) و داستان شیخ صنعان در «منطق الطیر» موانعی که بر سر راه این دو رهرو در هر دو پهنه عرفان و حماسه وجود دارد مشخص گردیده، سپس با روش تطبیقی و مقایسه ای این عقبات مورد بررسی قرار گرفته است. در این بررسی که بیش تر با هدف نمایاندن دشواری های سلوک به رهروان طریق صورت گرفته است، این نتیجه کلی حاصل گردید که در هر دو مسیر، رهرو با عقبات ریز و درشت بسیاری روبه رو است که لازمه رسیدن سالک در عرفان و پهلوان در حماسه به مرز پختگی و کمال، گذز از این گردنه های دشوار است. هرچند این گریوه ها ممکن است در عنوان و شکل با یکدیگر متفاوت باشند اما در ذات و درونمایه و گمراه ساختن رهرو از راه راست سلوک، مشترک اند.
مطالعه تطبیقی ساختارشکنی اشعار شاملو و کمینگز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
491 - 511
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی به عنوان علمی جدید پایه گذار دیدگاهی نوین در عصر مطالعات ادبیات جهانی می باشد و در تلاش است تا با ارائه زمینه های مشترک بین ملل و ادبیات آن ها به یک هم گرایی جهانی بهتری دست یابد. بررسی نوابغ ادبی از کشورهای دارای سبک ادبی برجسته و ممتاز که ممکن است دارای مشترکات زبانی، ساختاری، فرهنگی و حتی دینی مشترکی باشند می تواند به شکوفایی این حوزه کمک کند و در این راستا این مقاله در صدد است تا با بررسی دو شاعر صاحب سبک، صاحب نام، بزرگ و معاصر آمریکایی و ایرانی- ایی کمینگز و احمد شاملو - بر اساس اصول و تئوری پست مدرن ساختارشکنی و شالوده شکنی به اشتراکات زبانی، ادبی و سبک نوشتاری آن ها دست یابد. بررسی تطبیقی دو نویسنده بزرگ از دو کشور و فرهنگ مختلف بر اساس رویکردی نوین و پست مدرن نیازمند امکانات، منابع و همکاری های چند جانبه از سوی تمامی عوامل می باشد. با این حال این مقاله تلاش دارد با این رویکرد و با انتخابی که انجام داده روزنه ای جدید را در زمینه مطالعات تطبیقی آن هم در زمینه ادبیات معاصر از دوکشور با زمینه ادبی عظیم و در عین حال کاملاً متفاوت را از دو شاعر صاحب سبک، شناخته شده و در عین حال با مقبولیتی ادبی، اجتماعی بررسی و ارائه کند.
بررسی تطبیقی ترکیب بند محتشم کاشانی با اثناعشریات بحر العلوم (ازمنظر واژگانی و مضمونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رثای امام حسین (ع) و یاران باوفایش یکی از مضامین رایج میان دو زبان فارسی و عربی است. در بین شعرهایی که در رثای حضرت سیّدالشهداء (ع) به زبان عربی و به پیروی و تقلید از دوازده بند محتشم به نظم درآمده، می توان به ترکیب بند مشهور سیّد محمّدمهدی بحرالعلوم اشاره کرد که در یازده بند سروده شده است. در پژوهش حاضر پس از ذکر مقدّمه ای مختصر، میزان تأثیرپذیری بحرالعلوم از ترکیب بند محتشم کاشانی بررسی شده است. در نوشتار پیش رو، اثناعشریات بحرالعلوم در چارچوبی علمی در دو لایه مضمونی و واژگانی با ترکیب بند محتشم به طور تطبیقی مقایسه و میزان و نوع تأثیرپذیری بحرالعلوم در سرودن ترکیب بند مشهورش بررسی شده است. شایان ذکر است که این بررسی و تطبیق براساس مکتب فرانسوی انجام شده است. بحرالعلوم با بهره گیری از مفردات و ترکیبات کلیدی و مضمون ساز دوازده بند محتشم، بر غنای شعر خویش افزوده است.
رویکردی تطبیقی به عاشقانه های حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق به مثابه خاستگاه اسطوره های آفرینش و مرگ، از دیرگاه یکی از برجسته ترین بن مایه های ادبیّات مشرقی به ویژه در هردو گونه منظوم و منثور ادب عربی و فارسی بوده است؛ در شعر معاصر ایران و عراق نیز، کاربرد گسترده مفهوم عشق در سروده های حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو، آن را به بسامدواژه ای برجسته نزد دو سراینده تبدیل کرده است تاآنجاکه می توان در خوانشی آکادمیک، نمود عشق و گونه های آن را به روشنی در نگاره های شعری آنان مشاهده نموده و بررسی و تحلیل تطبیقی کرد. آنچه ضرورت نگارش جستار حاضر را در ذهن پدیدآور مطرح نموده، نبود حتّی یک جستار تطبیقی پیرامون عاشقانه های حسب الشّیخ جعفر و احمد شاملو، دو سراینده صاحب سبک معاصر عربی و فارسی در این زمینه است. نگارنده در این نوشتار بر آن است تا بر بنیاد خوانش تحلیلی – تطبیقی سروده های آنان، به گونه شناسی الگوهای عشق و قالب های پدیداری آن در اندیشه دو شاعر بپردازد. رهیافت فرجامین این جستار حکایت از آن دارد که الگوهای عشق آنیمایی، عشق اساطیری و عشق گیتی مدار در سروده های دو سراینده نمود دارد با این تفاوت که شاخصه شعر شاملو، عشق آنیمایی و بن مایه شعر حسب الشّیخ جعفر، عشق اساطیری است.
تحلیل تناقض های بیناگفتمانی در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
429 - 467
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که در تأویل پذیری کلام حافظ نقشی اساسی دارد و کم تر مورد توجه محققان قرار گرفته تناقضات موجود در کلام اوست. این تناقضات از دو منظر قابل بررسی هستند؛ نخست از منظر ابیات و مفاهیم منفرد و دوم از منظر بیناگفتمانی. تناقض های بخش نخست تناقضاتی سطحی هستند که در آثار بسیاری از شاعران به چشم می خورد، اما تناقضات بیناگفتمانی از ویژگی های خاص شعر حافظ و یکی از مهم ترین دلایل توفیق اوست. تناقضات بیناگفتمانی فراوانی در شعر حافظ به چشم می خورد که از آن جمله می توان به تناقض میان گفتمان انتقادی- اجتماعی و گفتمان کلامی و همچنین تناقض میان گفتمان عرفانی و گفتمان دینی و اخلاقی او اشاره کرد. علاوه بر اینکه در میان گفتمان های مذکور دو به دو تناقضات فراوانی دیده می شود، هر کدام از جهاتی دیگر با سایر گفتمان ها نیز مرز بندی های تناقض آمیز دارند، در این پژوهش سعی شده است با استفاده از شیوه تحلیل گفتمان ضمن معرفی گفتمان های مذکور و شناخت خاستگاه های تناقضات میان این گفتمان ها، به چگونگی مفصل بندی این گفتمان های متناقض در یک رابطه بیناگفتمانی و تولد یک گفتمان خاص به نام گفتمان عشق و رندی با دال مرکزی رند که به مبارزه ایدئولوژیکی با گفتمان های رقیب می پردازد اشاره شود.