فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۰۱ تا ۲٬۳۲۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
مطالعة تطبیقی «خرق عادت» در ادبیّات عرفانی و سوررئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق زبان و ادبیات فارسی و ادبیات غرب
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات متون عرفانی و تحلیل عرفانی متون ادبی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی مکتب های ادبی سورئالیسم
جایگاه لوح و قلم در جهان شناسی عرفانی ابن عربی و عطار نیشابوری
حوزههای تخصصی:
در جهان شناسی عرفانی ابن عربی «قلم اعلی» همان «عقل اول»، «روح کلی» و «حقیقت محمدیه» است که در تدوین و نگارش سطور کتاب آفرینش نقشی اصلی دارد،
اما ایجاد قلم مستلزم وجود قابلیت است که به صورت «لوح محفوظ» یا «نفس کلی» آشکار می گردد. ابن عربی کوشیده
تا از طریق تمثیل، نقش لوح و قلم را در تجلی صفات علم و اراده الهی روشن سازد. او
در این راه، آیات قرآن را بر اساس شهود و مبانی عرفانی تفسیر می کند، اما افزون بر
این، آنها را با اصول و قواعد حکمی و نیز طبیعیات قدیم تطبیق می نماید؛ کوششی که
برخی از حکیمان مسلمان در تبیین نظریه فیض انجام داده اند. عطار نیشابوری در نقطه
اوج تبیین جهان شناسی خود در «مصیبت نامه» لوح و قلم را به ترتیب مظهر صفات علم و قدرتِ «جان» معرفی می کند و اصل «جان» را نور مصطفی یا حقیقت
انسان کامل می بیند. او نیز در توصیف ها و تمثیل های خود درباره لوح و قلم هم به
اصول عقلی حکمت و هم به مبانی هیئت قدیم یا نظریة افلاک نه گانه نظر دارد. توضیح
مبانی و بیان نقاط اشتراک و تفاوت این دو عارف برجستة مسلمان از جمله نتایج این
مقاله است.
پرند و پلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار زبان پارسی؛ از دید سرشت و ساختار با دیگز زبان ها سنجیده شده است. . به برهان و دانشورانه نابی و نعزی؛سودگی وسادگی ، پویایی و پیشرفتگی زبان شناختی آن آشکارو بازنموده آمده است و در پس آن از آسیب ها و گزندهایی که آمیختگی زبان پارسی با دیگر زبان ها بدین زبان می توانند رسانید. سخن رفته است
نقد مضمونی اثری چند از کولت و آثاری از فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۳
51 - 70
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی یکی از مهم ترین شاخه های ادبی است که به بررسی وجوه اشتراک یا افتراق آثار نویسندگان و یا شاعران مختلف می پردازد تا از این طریق به درک هر چه بهتر این آثار کمک کند. سیدونی گابریل کولت ( Sidonie Gabrielle Colette ) نویسنده فرانسوی و فروغ فرخزاد شاعر ایرانی ، اگر چه دست پرورد ه ی دو فرهنگ متفاوت هستند امّا به خلق مضامینی پرداخته اند که از رویکرد نقد مضمونی قابل مقایسه می باشد. آیا نوشتار زنانه شاخصه های معیّنی دارد؟ بر ای پاسخ به این سؤال به بررسی آثار این دو زن، یکی نویسنده و دیگری شاعر، از دو فرهنگ متفاوت پرداخته ایم. در این گوناگونی آثار به مضامینی برخورده ایم که به کرّات در آثار این دو بزرگ به چشم می خورد. حسرت گذشته، عشق به طبیعت، دلتنگی برای مادر و زادگاه مادری، احساس تنهایی و علاقه به انزوا از مضامین مشترک در اندیشه دو اندیشمند می باشد. در این مقاله علاوه بر بررسی مفاهیم فوق الذکر، به احساسات خاصّ زنانه نهفته در آثار نیز پرداخته شده است.
بررسی جهان بینی در دو اثر اسطوره ای حماسی شاهنامه و سرود نیبلونگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۳
83 - 108
حوزههای تخصصی:
اسطوره و حماسه به عنوان گونهای از فرهنگ عامه، پیش از ظهور ادبیات پدید آمده و با ادبیات ملل ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده است. با وجود تفاوتهای فراوان بین انسان ها و فرهنگ ها، از نظراسطوره و حماسه شباهت های مشترک فراوانی بین آنها وجود دارد. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی اسطوره - ایی است. این مسأله در مورد ادبیات ایران و آلمان نیز در شا هنامه و سرود نیبلونگن [Nibelungenlied] بهخوبی قابل مشاهده است. هردو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیر مجموعه زبانهای هندو ژرمنی قرار دارند و در آنها عناصر مشترک فراوانی به چشم میخورد. در این مقاله سعی می شود ابتداء به مفاهیم و پیشینه تاریخی هردو اثر پرداخته شود و سپس به طور مفصل به بررسی جهانبینی و تفاوت دیدگاه و ویژگیهای حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز پرداخته شود.
شورش در شعر امل دنقل و نصرت رحمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی معاصر
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
بررسی تطبیقی محورهای سه گانة بینامتنیت ژنت و بخشهایی از نظریة بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تطبیقی شیوه روایت گری ادبی روضه المجاهدین و پیرنگِ نمایشی سریال مختارنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر سعی دارد با مقایسة الگوی داستانگویی ادبی و نمایشی روضه المجاهدین (واعظ هروی) و سریال مختارنامه (میرباقری)، مسئلة اقتباس مستند از اصل یک واقعة مذهبی در تاریخ اسلام و حدود پردازش زیباشناختی آن را برای رسانههای جمعی مورد سنجش قرار دهد. ادبیات عامیانه در زبان فارسی گاه به توصیف و تشریح روایت های تاریخِ دین پرداخته است که همین موجب شده تا روایتی داستان پردازانه و خیال آمیز از وقایع و شخصیت های تاریخی دین در میان عامه رواج پیدا کند. نکته مهم درباره این گونه ادبیات فارسی، درآمیختنِ روایتِ تاریخی با تخیل مولف برای رسیدن به تأثیری خاص بر مخاطب است؛ شیوه ای که امروزه با ظهورِ تلویزیون به نحوی متفاوت از سوی درام نویسان برای نمایشی کردنِ متونِ تاریخی دین اسلام مورد استفاده قرار گرفت. سریالِ مختارنامه یکی از آخرین تلاش ها برای استفاده از تخیل در روایتِ متنِ تاریخی است. تلاشی که نمونه مشابهِ آن در دوران صفویه و توسط واعظ هروی منجر به خلقِ روضه المجاهدین شده بود. مقایسه تطبیقی میانِ این دو اثر، کارکردهای خیال آمیز بودنِ این دو و تفاوت در نحوه به کارگیریِ تخیّل برای پرداختِ روایتِ ادبی و نمایشی از متنِ تاریخی را روشن می کند. نمونه معاصرِ مختارنامه با به کارگیری تخیل قصد دارد به یک تحلیلِ سیاسی تاریخی برسد در حالی که روایتِ واعظِ هروی بیشتر به دنبال تجسمی از یک جهان آرمانی است که ریشه در نگاهی متفاوت به هستی دارد.
مقابسه جایگاه زن در ایلیاد و سام نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲۲
125 - 146
حوزههای تخصصی:
زن و شخصیت او از جمله موضوعاتی است که از دیرباز نظر نویسندگان و شاعران را به خود جلب کرده است. به نحوی که گاه با ابیاتی دلنشین زیبایی اش را وصف کرده و گاه در عباراتی نه چندان دلچسب به مذمتش پرداخته اند. متاسفانه ادبیات نظم و نثر گذشته ما بیشتر متاثر از جو حاکم با عینک بدبینی به زن نگریسته است.خواجوی کرمانی شاعر مطرح قرن هشتم و هومر آغاز گر حماسه غرب نیز در اشعار خود از زن غفلت ننموده و هر گاه با تندی بر او تاخته و زمانی به ستایشش پرداخته اند . هر چند مقایسه شخصیت زن در ایلیاد و سام نامه به دلیل تفاوت های فرهنگب با دشواری هایی روبروست.اما در این دو اثر ارزشمند زن بیشتر به عنوان موجودی فروتر از مرد انگاشته شده و صرف نظر از هلن زنان دیگر از این دو شاعر بیشتر بی مهری نصیبشان شده است . مقاله حاضر جایگاه زن درا در این دو اثر بررسی کرده با بیان شواهدی به نقاط اختلاف و اشتراک دو شاعر می پردازند.
مفهوم «عدم» در آثار بیدل دهلوی و مقایسة آن با اندیشه های ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوع های اصلی و به سخنی دیگر و بهتر، اساسی ترین موضوع در تصوّف و عرفان اسلامی بحثِ «وجود» است که با ظهور عارف اندلسی، «محیی الدّین ابن عربی» در قرن هفتم و پس از آن تاکنون در ادب فارسی جلوة آشکار و نمودی پُررنگ دارد. به تَبَعِ آن، برایِ روشن کردنِ حقیقتِ «وجود» و «موجود» و نیز منشأ موجودات، در مرتبة پس از آن، مقولة دیگری که در عرصة علم عرفان نظری از آبشخورِ مقولة «وجود» آب خورده است و مورد بحث و بررسی قرار گرفته، مقولة «عدم» است. این جُستار به بررسی مقولة «عدم» در زبان و آثار «بیدل دهلوی» می پردازد و در پیِ آن است تا با جستجوی مفاهیم «عدم» در کلّیّات آثار وی به این نتیجه برسد که آیا در این باره، شباهت اندیشگانی میانِ بیدل دهلوی و ابن عربی وجود دارد یا نه؟ در این راستا، نخست به مقولة «عدم» در آثار ابن عربی پرداخته شده، سپس دیدگاه بیدل دهلوی واکاوی شده، با نظر ابن عربی مورد مقایسه قرار گرفته، در نهایت نیز نتیجة تأثیرات ابن عربی بر بیدل بیان شده است.
ساختار داستان (درخت آسوریک) بر مبنای دیدگاه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲۲
147 - 160
حوزههای تخصصی:
با ظهور مکتب نوین اسطوره شناسی و تحقیق و تفحص علمی در منابع موجود اساطیری نگرشی جدیئ نسبت به اساطیر در علوم به وجود امده است و بی شک اسطوره روشنگر معنای زندگی است و به همین حهت داستانی راست در مقابل قصه و حکایت که داستان های دروغین هستند و از آنجا که عرصه اسطوره به میدان تکاپوی انسان های بودی و اولیه برای تحلیلی از خود و جهان پیرامون است لذا در جهان بینی اسطوره نیز آدمی مانند هر جهان بینی دیگر کوشیده است تا به پرسش های بنیادین خویش درباره ی جهان و انسان پاسخی شایسته بدهد . در این راستا با نظریات معاصر بسیاری روبروییم که فراگیرترین این روش را لوی استروس ارائه داده است.
در این جستار تحلیلی -پژوهشی نگاهرنده کوشیده است داستان درخت آسوریک را بر مبنای دیدگاه لوی استروس و اشارات وی بر اساس تقابل نظام دو تایی مورد بررسی ساختارگرایانه قرار دهد و عناصر آن را بر طبق این دیگاه واکاوی نماید
بررسی تأثیر هزارویک شب بر پیشگامان هنر نمایش نوین عربی
حوزههای تخصصی:
با توجه به تأثیرگذاری شگرف هزارویک شب بر عرصه های مختلف ادبی و فرهنگی ملل جهان، این پژوهش با هدف بررسی نقش هزارویک شب در شکوفایی نمایش نوین عربی، نزد پیشگامان این هنر صورت گرفت. بدین منظور پس از بررسی ریشه ها و خاستگاه های نمایش و شکل های مختلف هنرهای دراماتیک در کشورهای عربی، به معرفی هزارویک شب و قابلیت های نمایشی آن پرداخته شد. همزمان با شکل گیری تئاتر نوین عربی و پایه ریزی آن توسط نمایشنامه نویسان بزرگ عرب، موج تازه ای از تأثیرگذاری هزارویک شب بر ادبیات عربی و این بار در عرصه ی هنر نمایش به وجود آمد که بررسی و معرفی مهم ترین نمایشنامه هایی که براساس این کتاب نوشته شده اند، بخش بعدی این پژوهش را تشکیل می دهد. دستاورد این تحقیق اثبات قابلیت های نمایشی هزارویک شب از طریق بررسی نمونه ها و همچنین معرفی موج تأثیرپذیری نویسندگان عرب در دوره ی شکوفایی نمایش از نیمه ی قرن نوزدهم به بعد، نزد آنان است و بدین صورت ثابت می کند که توجه پیشتازان عرصه ی نمایش عربی و پایه گذاران آن، بیش از ادبیات اروپا به میراث تاریخی ادبیات عربی به طور عام و هزارویک شب به طور خاص بوده است.
تطبیق نظرابن یعیش در شرح مفصّل در باب صفت و موصوف با نظردیگر نحویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نحو عربی، صفت یکی از انواع پنجگانه توابع است که قواعد، شروط و ویژگی های خاص خود را دارد. معمولا برای هر یک از این ویژگی ها یک قاعده اصلی وجود دارد که مورد اتفاق اکثر علمای نحو است و گاهی ممکن است برخی معتقد به خلاف آن باشند. در این نوشتار کوتاه کوشیده ایم نظر ابن یعیش را درباره هر یک از ویژگی های صفت و موصوف از خلال کتابش شرح مفصّل بیان کنیم و سپس با ذکر آرای دیگر علمای نحو در آن زمینه، به تطبیق آنها با نظر ابن یعیش بپردازیم. علت آن که در این پژوهش آرای شارحِ مفصّل را مبنای کار خود نهادیم، آن است که کتاب «المفصّل» زمخشری و شرح آن پس از «الکتاب» سیبویه، از معتبر ترین منابع صرف و نحو و بلاغت به شمار می آید.
رویکردی روان شناسانه به سفر سه قهرمان اساطیری (هرکول، رستم، اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرکول، رستم و اسفندیار سه قهرمان اساطیر یونان و ایران اند. وجه مشترک هر سه انجام مأموریت های دشوار است. هرکول برای رسیدن به جاودانگی مأمور انجام دادن کار طاقت فرسا می شود. رستم برای نجات شاه کهنسال و اسفندیار نیز برای رهاییِ خواهرانش، باید از هفت خوان عبور کنند. در این مقاله، سه عزیمت مذکور را با الگویِ فرایند فردیت تطبیق داده ایم. مطابق با نظر یونگ، کهن الگوها محتویات ناخودآگاه جمعی بشرند و در مراحلِ گوناگونِ فرایند فردیت حضور دارند. اساطیر و قصه ها نیز تجلیِ لایه های زیرین و جمعی ذهن بشرند؛ بنابراین فرافکنی بسیاری از عناصر فردیت را در قصه ها و اساطیر به صورت غول، اژدها، غار و... می توان جست وجو کرد. تفاوت ها و اشتراکات هر سه مأموریت افزون بر اینکه حاکی از تنوع فرهنگیِ بستر اساطیر و قصه هاست، انعکاس نبرد درونی و دل مشغولیِ واحدی است که از تقاضای کمال و رسیدن به یکپارچگی شکل می گیرد. در مقالة پیشِ رو، ضمن تطبیق نظر یونگ با سازه های اساطیری هر سه مأموریت، با بررسیِ کهنگیِ رمزها و مطلوب ها در هر سه داستان، گذر اسطوره به قصه نیز بررسی شده است.
تعریف و عملکرد ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: هنری رماک (1916-2009)، استاد زبان آلمانی و نظریه پرداز ادبیات تطبیقی، در برلین به دنیا آمد. رماک سال ها در کمیته اجرایی انجمن ادبیات تطبیقی امریکا خدمت کرد و از بنیان گذاران طرح «تاریخ تطبیقی ادبیات ها در زبان های اروپایی» بود. در حوزه ادبیات تطبیقی اغلب به انتشار مقالاتی در زمینه نظری می پرداخت و دو مقاله بنیادین و مهم منتشر کرد: «ادبیات تطبیقی بر سر دو راهی» (1960) و «تعریف و عملکرد ادبیات تطبیقی» (1961) که به زبان های مختلف ترجمه شده و بسیار مورد استناد قرار گرفته اند. مقاله «ادبیات تطبیقی: تعریف و کارکرد» تثبیت کننده دیدگاه های مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی است. رماک با ارائه تعریفی نوین از ادبیات تطبیقی که مورد پذیرش بیشتر تطبیقگران امریکایی قرار گرفته است، میان ادبیات تطبیقی، به دلیل ماهیت بینارشته ای آن، با سایر دانش های بشری ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد. تعریف رماک از ادبیات تطبیقی دو حوزه اصلی را در بر می گیرد: مطالعه ادبیات در فراسوی مرزهای یک کشور خاص، و مطالعه روابط میان ادبیات و سایر قلمروهای دانش و معرفت. بخش دوم تعریف او نمایانگر تمایز بنیادینی است که میان ادبیات تطبیقی از دیدگاه مکتب فرانسه و مکتب امریکایی وجود دارد. رماک در این مقاله به دنبال آن بود تا چشم انداز گسترده تری از پژوهش های تطبیقی به دست دهد. او همچنین به نقد مفهوم تأثیر و تأثر از دیدگاه مکتب فرانسه پرداخت و شرایطی برای آن قائل شد تا این دسته از پژوهش ها به درک ما از فرایند خلاق تولید اثر هنری و دریافت ما از تاریخ ادبیات کمک کند. مقاله رماک زمینه پیدایش افق های نوین در حوزه ادبیات تطبیقی را فراهم آورد.