ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱٬۲۷۸ مورد.
۵۱۲.

حافظ و روان شناسی ترس

کلیدواژه‌ها: حافظ ترس روان شناسی یونگ دوران رند زاهد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷۲ تعداد دانلود : ۸۵۴
دیوان حافظ سراسر آکنده از بیم و امید است. حافظ با بیان ترس های بشر، شیوه ی چیرگی بر این ترس ها را به ما می آموزد. این ترس ها را از منظر پدیدارشناسانه در سه دسته ی عمده می توان طبقه بندی کرد: 1. ترس از جهان؛ 2. ترس از دیگری؛ 3. ترس از من. نگارنده در این مقاله بر آن است تا با تحلیلی روان کاوانه از ترس های حافظ، شیوه ی روبه رو شدن دو شخصیت برجسته ی دیوان او، یعنی رند و زاهد، را با ترس نشان دهد. این دو شخصیت البته می توانند ابعاد وجودی درون حافظ را به شکلی نمادین روشن سازند. زاهد برای چیرگی بر ترس، از آن می گریزد و به دنیایی خیالی پناه می برد که در آن آسیب ناپذیر است. او با فرار از واقعیت و با سرکوب-کردن ترس، آن را به ناخودآگاه می راند و همواره به شکلی درگیر ترس باقی می-ماند. رند از سوی دیگر با ترس روبه رو می شود، در دل ترس می رود و با تجربه ی درد بزرگ از آن گذر می کند و با تجربه ی ترس بر آن چیره می شود. او برخلاف زاهد از ترس های عمده ی بشری یعنی ناپایداری و ناشناختگی جهان، پذیرفته نشدن توسط دیگری و دیدن سایه ها، یعنی آلودگی ها و ضعف های خویش نمی گریزد. زاهد جهان را به مسئله فرومی کاهد و از درک راز جهان بی نصیب می ماند. از ناپایداری جهان می گریزد و به جهانی در آینده ای دور پناه می آورد. او در نگاهی یونگی از ترس پذیرفته نشدن در نقاب می رود و به نام می اندیشد. او از خویش نیز می گریزد و سایه های خویش را به دیگری فرامی افکند. رند برخلاف او جهان را رازی بزرگ می داند که باید در او سرگشته و حیران شد. او با مستی، موسیقی و عشق، یعنی با غور در اعماق ناخودآگاه، راز این سراپرده ی کهن را در می یابد. او با سایه ها روبه رو می شود و خود را گناه کار می داند؛ اما آن سوی سایه ها گنجی است که در آن امان واقعی است و او با تجرب ه و
۵۱۵.

سخن «سربسته گفتن» با حریفان

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶۹ تعداد دانلود : ۸۷۱
سال ها پیش، استاد گرامی ما، در یکی از ساعات درس «متون نظم فارسی» روی تخته سیاه کلاس با گچ سفید این بیت را نوشت: بادامِ دو مغزست کُه از خنجر الماس/نا داده لبش بوس، سراپای فسان را و از دانشجویان خواست بیت را معنی کنند. پاسخ ها هیچ یک مناسب معنی مورد نظر نبود. بعد که خود استاد معنی را گفت، معلوممان شد که نه بادام دو مغز آجیل عید در کارست، نه جنگلی واقع شده که خنجری لازم باشد و نه کسی لب دیگری را بوسیده است. پس از نیم ساعت صرف وقت که ایشان معانی تشبیهی شعر را تجزیه و تحلیل فرمودند و در این کار، از قعر گل سیاه تا اوج زحل، از برای توجیه و تشریح بیت شاهدهای زیبا آوردند، . نخستین نکته ای که فوری دستگیرمان شد، تلفظ کلمه ای بود که ما می پنداشتیم «که» رابط است و فهمیدیم که بی ربط بود. باید «کُه»: می خواندیم: مخفف کلمه معروف «کوه».

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان