توجه به شکل و فرم آثار ادبی و تحلیل رویکردهای شکل مبنا با توجه به نظریات ادبی با تکیه بر واژه یوسف(ع) در غزلیات حافظ و قرآن کریم محور اصلی مقاله است. نظر به این که نگاه فرمی و شکل مدار بر محور مزبور مسبوق به سابقه نیست و کار بکری است، لذا ضرورت دارد تا در این زمینه با تکیه بر حاصل نظریات شکل مبنا و فرمی، کار عملی و بومی صورت پذیرد. به همین منظور تبیین اصالتهای شکلی فرمی غزل حافظ و قرآن کریم در این مقاله اهمیت داده شده است.
در این نگاه اصالت واژگانی حافظ، تبیین عناصر سازنده غزل حافظ و قرآن کریم با تکیه بر واژه یوسف(ع)، میزان پیوند این عناصر، چگونگی پیوند این عناصر، گونه های تناسب و تعامل، اعم از زبانی، زیبایی و موسیقایی، دستوری و تبیین اشارات قرآنی در شعر حافظ به عنوان زیرساخت غزل حافظ و... اثبات شده است.
تعیین تاریخ دقیق آفرینش یک اثر ادبی، و تبیین جایگاه آن در سیر تحول و تکامل آثار ادبی محقق ادبی را در تحلیل روند کار خلاقیت ادبی و سیر دگرگونی وتحول هنری هنرمند یاری می دهد. درین مقال سعی شده است تا از طریق بررسی و تحلیل مفهوم واژه های "عید، گل و شاه" و شناسایی مصادیق آنها در کل دیوان حافظ، با عنایت به اطلاعات و شواهد تاریخی، زمان سروده شدن برخی از غزلهای حافظ تا حدودی روشن شود. استفاده از این روش می تواند در تحلیل دیگر غزل های حافظ و نیز دیگر شاعران مفید واقع شود.