طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوههای طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دستهبندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویلهای تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دستهاند: کومتی و دینی. وی این شخصیتها را از دو نظرگاه، نقد میکند: 1ـ اصول اخلاقی و ارزشهای فردی 2ـ آسیبهای اجتماعی. طنز حافظ غالباً زبانی عفیف و خالی از کلمات توهینآمیز دارد. موضوعات طنز حافظ، عمدتاً نقد اندیشههای مخالفان عشق و عرفان؛ و اخلاق حاکمان ستمگر و روحانیان ریاکار است. «صورت» طنزهای حافظ، غالباً حاصل گرد آمدن عناصر ناسازگار، جانبداری از باطل و مغالطه عمدی، به گونهای کاملاً ظریف و پنهان است؛ و این امر، با «محتوا»ی انتقادهای او از جامعهای که ساختارهای بنیادین آن با ساختارهای قانونیاش تضادی عمیق دارد، کاملاً هماهنگ است.
مقالة حاضر با هدف بررسی «عناصر فرهنگ عامه در غزلیات حافظ»، به روش کتابخانه ای به نگارش در آمده است. نگارنده پس از جمع آوری اطلاعات مورد نیاز، عناصر فرهنگ عامه را به ترتیب الفبایی تنظیم کرده و آنها را به روش توصیفی ـ تحلیلی ارائه داده است. اهمیت موضوع از آنجا است که پرتوی بر یکی از گوشه های فراموش شدة غزلیات حافظ میافکند و نشان میدهد که تا چه حد این شاهکار ادب فارسی با فرهنگ عامه پیوند دارد؛ ازسوی دیگر نشان میدهد که بسیاری از عناصر فرهنگ عامه همچنان به حیات خود ادامه میدهند و از این نظر انسان معاصر تفاوتی با انسان گذشته ندارد. همچنین با مرور مقالة حاضر مشخص میشود که باورهای مردمی بیشتر جنبة آیینی و مذهبی داشته و به تدریج، با تکامل مذاهب بشری، ریشه های دینی باورها به فراموشی سپرده شده، اما از رواج آنها در میان ملّت ها کاسته نشده است.