اگرچه گرایش به داستان پردازی به سبک جدید برای کودک و نوجوان روندی فزاینده دارد، بازشناسی مرزهای روایت پردازی در این حوزه ی داستان پردازی براساس رده های سنی مخاطبان ضرورتی انکارناپذیر است. این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی متکی بر مبانی نظری روایت شناسی و آرای ماریا نیکولایوا درباره ی جهان داستان و فرایند سه مرحله ای «پیشاهبوطی، کارناوالی و پساهبوطی» تلاش کرده است به بازنمایی و واکاوی مشخصه های روایی و روانی داستان های کودکانه معاصر برای ترسیم بوطیقای روایت گری آن ها بپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دستیابی به مخاطبان فعال و پویا در حوزه ی ادبیات داستانی به ویژه در دوره ی بزرگسالی، بدون تربیت ذهنی و عاطفی کودک و نوجوان از رهگذر داستان های پیشاهبوطی و سپس دوره ی کارناوالی میسر نیست؛ زیراکه مراحل سه گانه داستان پردازی ماریا نیکولایوا آشکار می سازد که داستان نویسی برای کودکان مخاطب (از آغاز تا رسیدن به مرحله ی نوجوانی دوم) فرایندی تکاملی دارد. تربیت مخاطبان با ویژگی های مراحل سه گانه ی گفته شده می تواند به گسترش دانش و شناخت مخاطبان داستان منجرگردد.
هدف این پژوهش، یافتن عناصر و ویژگی های بومی رمان دشت متلاطم اثر علی اکبرکرمانی نژاد در ژانر فانتزی/ علمی تخیلی بومی است و جلوه های فرهنگی هویتی اقلیت های قومی در این رمان نوجوان واکاوی شده اند. دشت متلاطم از ابعاد گوناگون بر فرهنگ قوم بلوچ تمرکز دارد و در قالب تلفیقی از گونه های فانتزی و علمی تخیلی، مقتضیات زندگی و فرهنگ بلوچی را به تصویر می کشد. این رمان به دلیل برانگیختن صدایی کمتر شنیده شده در ادبیات نوجوان ایران و درآمیختن زیست بوم منطقه ی کویری با مؤلفه های هویت قومی اهمیتی ویژه دارد. این مؤلفه ها از دل تعامل میان انسان و طبیعت بومی به دست می آیند. یافته ها نشان می دهند که دشت متلاطم در ساختن هویت و انگاره ی قومی مثبت از بلوچ ها در چند محور گام هایی مؤثر برداشته است. سنت های قومی بازتابی گسترده در رمان دارند و نوجوان در عین توجه به سنت ها، با در پیش گرفتن سفری دشوار و سرنوشت ساز، وارد دیالوگ با فرهنگ می شود و ضمن خودیابی در بافت فرهنگ بلوچی، محدودیت های آن را به چالش می کشد و سنت های قومی را به شیوه ای نو احیا می کند. لباس بلوچی، حیوان های کویری که ارتباطی تنگاتنگ با انسان دارند، باورها و رسم های قومی، مسئله هایی همچون قاچاق مواد مخدر و نگاه طبقاتی درون قومی در کنار بهره گیری از ظرفیت های دینی و اسطوره ای زیست جهان بلوچی را برای مخاطب ملموس و شناخت پذیر می کنند. گونه ی سیال و چندگانه ی رمان نیز که میان فانتزی بومی، علمی تخیلی بومی و رئالیسم جادویی در نوسان است، هماهنگ با زیست بوم در خدمت بازتعریف هویت قومی قرار گرفته است.
هدف این پژوهش، مقایسه ی قصه ی خیر و شر در هفت پیکر نظامی، با روایت بازنویسی شده ی آن در فرهنگ بختیاری از نظر روایتمندی است تا نشان داده شود با توجه به دیدگاه نیکولایوا درباره ی روایتمندی داستان های کودکان، روایت بازنویسی شده چه ویژگی هایی یافته و همچنین نوع نگرش به کودک و انتظارها از وی در فرهنگ بختیاری، چه تأثیری بر بازنویسی داشته است. براساس این، عناصر داستانی در این دو قصه مانند شروع، تعلیق، گره افکنی، پایان، شخصیت، زاویه ی دید، زمان و مکان بررسی شد. نتایج پژوهش، نشان می دهد بسیاری از عناصر داستان، تغییر داده شده است تا روایت بازنویسی شده، با فهم مخاطب کودک متناسب شود. همچنین نوع نگرش به کودکان در فرهنگ بختیاری، باعث تغییرهایی در قصه ی بازنویسی شده گردیده است. پذیرش از سوی خانواده و شیوه ی اعتماد به دیگران، ازجمله ارزش ها و هنجارهایی هستند که در فرهنگ بختیاری، کودکان باید بیاموزند و در قصه ی بازنویسی شده نیز بر آن ها تأکید شده است. نگرش منفی به خشونت، باعث شده است تا داستان پایان خوشی داشته باشد. نامناسب دانستن موضوع عشق برای کودکان، موجب شده تا این صحنه در قصه ی بازنویسی شده بسیار خلاصه روایت شود. اهمیت دادن به تجربه ی زیستی کودکان و اصل همذات پنداری، سبب شده است تا زمان و مکان داستان، به منطقه ی عشایری بختیاری تغییر داده و در سن و نقش شخصیت ها تغییرهایی ایجاد شود. با توجه به این مسئله که در فرهنگ بختیاری، کودکان باید در حل مشکلات زندگی نقش آفرین باشند، در روایت بختیاری، برخلاف نگرش جبرگرایانه در روایت نظامی، شخصیت ها نقش فعّال تری یافته اند. واژه های کلیدی: بازنویسی، روایت مندی، فرهنگ بختیاری، قصه ی خیر و شر، نظامی، نیکولایوا.
پیدایش نشریه های کودکان و نوجوانان در ایران به دوران مشروطه باز می گردد. این نشریه ها از راه اشنا کردن مخاطبان با چگونگی زندگی و اموزش کودکان در کشورهای پیشرفته غربی ، نگاه سنجشی به زندگی خود و دیگران را در کودکان تقویت می کرد. بخش بزرگی از ادبیات داستانی این نشریات از منابع خارجی گزینش و ترجمه می شد و پرکتیس های گفتمانی ان ها از جمله کیهان بچه ها در ارتباط با ساختارهای اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی و بویژه منا سبات قدرت و سلطه شکل می گرفت و با تغییر این مناسبات تغیر شکل می داد . براین بنیاد این پژوهش در نظر دارد با تحلیل انتقادی متن مجله کیهان بچه های منتشر شده در بازه زمانی 5 سال قبل پدیده اجتماعی و سیاسی انقلاب اسلامی و 5 سال بعد ان به عنوان یک پرکتیس گفتمانی در ساحتی سنجشی نسبت به چگونگی تولید این اثر ،چگونگی مصرف ان ، چیستی نظم گفتمانی حاکم بر اثر و چگونگی فعال شدن گفتمان ها به شکل متن به جهت دستیابی به تفسیر خاص و تقویت ان در دو برهه زمانی یاد شده و ابعاد تاثیرپذیری و یا شاید تاثیرگذاری این اثر در رخداد اجتماعی و سیاسی انقلاب در سطح جامعه و گفتمان های حاکم در ان ، بصیرتی به دست اورد.