ده ها هزار نسخهء خطى نظم و نثر فارسى درکتابخانه هاى بزرگ دنیا نگهدارى مى شود و علاوه بر آن درکتابخانه هاى شخصى نیز شمار آن کم نیست. خواندن و ارزیابى کردن این گنج بیکران سالها وقت مى خواهد. و تنها وقت مطالعه یافتن مشکل را نمى گشاید بلکه صدها محقق و نسخه شناس و نقاد و سخن سنج هم لازم است تا در وقت بهترین استفاده را بنمایند. نسخ خطى مانند طلا هستند و محقق مانند محک. عیار طلا را محک نشان مى دهد. درکتابخانهء خدیویه مصر فهرستى از نسخ خطى آن کتابخانه بچاپ رسیده است در یکى از صفحات آن از پنج نفر شاعر و دیوان آنها سخن رفته. به راهنمایى جناب آقاى افخمى ریاست محترم دانشکده ادبیات زیراکسى از دواوین شعرا از طریق وزارت امور خارجه بدست رسید که بسیار ارزنده مى باشد. در این مقاله شاعرى با تخلص "فتح " را معرفى مى کنیم و از سبک او سخن گفته ایم. این شاعر از ساده سرایان شعر فارس است و سبکى تازه بر سبکهاى شعر زبان فارسى افزوده است. به احتمال قریب به یقین در قرن یازدهم سروده شده است.
«محمّد بن مبارک شاه قزوینی» (و: 966ق.) ملقّب به «حکیم شاه»، حکیم، متکلّم، فیلسوف، مترجم و طبیب حاذق دربار عثمانی است. وی از محضر استادان بزرگی چون «جلال الدین دوانی» و «صدر الدین دشتکی» بهره برده و به سبب تسلّط بر زبان های فارسی، عربی و ترکی و دسترسی به کتب پیشینیان، توانسته است کتاب های ارزشمندی در علوم مختلف تألیف کند. یکی از این آثار، کتاب فارسی«جواهرنامه» یا «معرفة الجواهر» است که در شرح صفات، انواع، معادن، عیوب، روش نگهداری، طبیعت و خواصّ جواهرات و نیز برخی از احجار تألیف شده است. تا پیش از قرن دهم هجری،جواهرنامه های متعدّدی در جهان اسلام تألیف شده امّا جواهرنامه قزوینی ویژگی هایی دارد که آن را از سایر آثار پیش و پس از خود تمایز می بخشد و تحقیق و تدقیق در آن را ضروری می سازد. یکی از این ویژگی ها، تنوّع و تعدّد جواهر و احجار معرّفی شده در این کتاب است. استفاده از آثاری که در این علم در حوزه های شرقی و غربی جهان اسلام تألیف شده بود این کتاب را جامع جواهرنامه های پیش از خود ساخته است. ویژگی دیگر جواهرنامه قزوینی، سبک نثر آن است؛ بررسی سبک این رساله نشان می دهد که علی رغم دوری مؤلّف از مرکز زبان فارسی، به سبب طبع شاعرانه و ذوق ادبی وی و نیز تسلّط بر آثار بزرگان دوره های پیشین در علوم مختلف، کتاب وی با وجود تأثیر پذیری از زبان عربی از بسیاری از سهو های لغوی و دستوری و نیز تکلّفات رایج در آن دوره مبرّاست و با سادگی و ایجاز لازم برای یک متن علمی، به خوبی از عهدة انتقال پیام به مخاطب بر آمده است.
مقالة حاضر به بررسی و معرفی سنت فکری و نظام معرفتی دو شاعر و پژوهشگر از دو جغرافیای فرهنگی متفاوت یعنی مولانا، شاعری از سنت فکری شرق، و ژاک سالومه، محققی از سنت فکری و نظام معرفتی غرب، میپردازد. آنچه منجر به این مقایسه شده، اقتباس ادبی سالومه از قصة «طوطی و بازرگان» مولانا در «قصة مرد عاشق»( (Le conte de l'homme très amoureuxاست. او از این قصه همانی را درک میکند که سنت فکری او به شکل آموزه در ذهنش گماشته است. سالومه به قصة «طوطی و بازرگان» نگاهی مغرب زمینی دارد. به این معنا که در سنت های فکری مغرب زمین چندان به مباحث ماورایی، آن گونه که ما در عرفان و فلسفة شرق (نه صرفاً ایران) به آن معتقدیم، نگریسته نمیشود. بلکه تأثیر فلاسفة انگلیسی به ویژه کسانی چون هابز، لاک و هیوم بر جریانات پس از خود، در فلسفه فرانسه محصولی به بار آورد که بیش از هر چیز نگاهی تجربه گرا و پوزیتیویستی را به همراه داشت. به این معنا که محسوسات و مشاهدات پایة اساسی اظهار نظرها و تحلیل های فکری قرار گیرد. در این مقاله، با استناد بر سابقة ادبیات عرفانی در غرب و بکارگیری تحقیقی جامع از نظرات این دو نویسنده و باتأکید برفصل مشترک عقاید تعلیمی آنان، به تحلیل تأثیر یکی ازارکان اساسی ادب عرفانی - «چگونه سخن گفتن»- توجه میگردد. این امر در شناسایی اقتدار فرهنگ و ادبیات غنی ایران در جوامع غربی سهم بسزایی دارد و بر این مدعا صحه میگذارد که ادبیات صوفیانه و تعلیمی ایران همواره مورد بهره برداری فرهنگی قرار گرفته است.