این مقاله بر تحلیل علمی-تاریخی آیین نوروز در هفت پیکر نظامی متمرکز است. مردمان فلات ایران از دیرباز هرساله با بیداری طبیعت در فصل به ار، به پیشواز رویش گل ها و سرسبزی درختان کهن سال می رفتند و با جشنی نمادین همراه با نیایش ه ایی آیینی به قدردانی از ایزدان می پرداختند ت ا با جلب رضایت خدایان، به باززایی گیاهان و برکت بخشی زمین کمک کنند. این جشن ملی با گذر زمان با نام نوروز از زم ان کورش بزرگ تاکنون از فراز و نشیب های بسیاری گذر کرده، اما هر بار پیروزمندتر از پیش خود را نشان داده است. نویسندگان و شاعران بسیاری تحت تأثیر این جشن ملی- مردمی آثاری گرانقدر برجای گذاشته اند؛ در این میان، هفت پیکر نظامی گنجوی مجموعه ای بزرگ و بی نظیر از فرهنگ ایرانی است که با زبان رمز به بیان اسطوره ها و آیین های نوروزی و سنن مرتبط با آن پرداخته است. روش تحقیق در این پژوهش تطبیقی- اسنادی است که با رویکردی برون اسطوره ای و از منظر جامعه شناسی، مردم شناسی، فرهنگ و تاریخ به نقد و بررسی پرداخته شده است. بر اساس نتایج تحقیق، نظامی با بازآفرینی هنرمندانه باورها، اسطوره ها و طرح ازدواج بهرام گور با هفت شاهدخت به مسئله ازدواج مقدس و نوروز نظر داشته است. وی در گنبد اول، اسطوره کاووس را با زبانی رمزی و تمثیلی به تصویر کشیده است تا یادآور سیاوش و جشن فروردینگان شود و سپس با آوردن نمادها و نشانه هایی از نوروز عام و خاص در گنبد دوم و هفتم یادی از مراسم و سنن نوروز ایرانی کرده است.
عشایر کوچنده سنگسری یکی از کهن ترین اقوام ساکن در ایران هستند که بخش عمده معیشتشان بر پایه دامداری مبتنی بر کوچ استوار است و هنوز برخی از آن ها به این شیوه زندگی وفادار مانده اند. هدف از این مقاله بررسی تداوم فرهنگی از طریق ریشه یابی تاریخی نقوش اسطوره ای و نمادینی است که زنان ایل سنگسری بر روی انواع صنایع به ویژه دست بافته ها و زیورآلات سنتی خلق کرده اند. هویت فرهنگی هر ملتی دراساس امری تاریخی است و بحث محوری در این فرض، مفهوم تداوم است؛ بنابراین بدون دیرینه شناسی عناصر فرهنگی نمی توان هر فرهنگ را کامل و جامع شناخت؛ زیرا شناخت فرهنگ هر قوم یا گروهی مستلزم پژوهش های ریشه ای و تاریخی است. روش مطالعه این پژوهش مبتنی بر بررسی اسناد و متون و مشاهده مستقیم صنایع دستی مردم سنگسر است.
از آن جا که امثال، برخاسته از تجربه های حیات قومی اند با مطالعه ی آن ها می توان ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر قوم را بازشناخت. ساختار سیاسی ایران تا دوره ی مشروطیت، با استبداد شناخته می شود که در آن، پادشاه پیوسته در رأس قدرت بود و مردم همگی رمه ی او به شمار می رفتند. حاکمیت استبداد، رواج اندیشه ی جبرباوری، فقدان زمینه های عقلانی و فلسفی در جامعه، سرسپردگی و نفی فردیت از جمله عواملی هستند که در طول تاریخ ایران سبب شکل گیری سخنان و امثالی شده اند که بنیان هرگونه تعقل، حرکت اجتماعی و پیشرفت را سست کرده اند.
امثال و حکم به عنوان نمایان ترین تجلی گاه اندیشه و مهمترین دستورالعمل زندگی عامه ی مردم، بخش درخوری از فرهنگ و زبان ایرانیان را تشکیل می دهد و ازین رو برای شناخت و تحلیل فرهنگ ایرانی بسیار کارآمد است. در این مقاله به بررسی چند مورد اساسی از پیش زمینه هایی پرداخته ایم که پذیرش و پرورش استبداد را در میان مردم موجب شده و در امثال و حکم نمود یافته اند. نتیجه آن که استبدادپذیری پیش و بیش از آن که ناشی از اعمال قدرت باشد، دارای زمینه هایی فرهنگی است و قرون متمادی ذهن و زبان مردم را شکل داده است.