فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۴۱ تا ۴٬۸۶۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تصویر یکی از مبادی استعاره است. یکی از جدیدترین نظریات ارائه شده توسط معنا شناسان شناختی طرح واره های تصویری است. این نظریه نخستین بار توسط زبان شناس شناختی مارک جانسون (1987م) مطرح شد. طرح واره تصویری پیچیدگی مفاهیم ذهنی انسان به دلیل درک حجمی شده او از مفاهیم است، از این رو یکی از زیر ساخت های اساسی استعاره مفهومی به شمار می آید. عدنان الصائغ یکی از شاعران برجسته معاصر عراقی است که از کارکردهای زیباشناختی و نوآوری در اشعارش به بهترین وجه بهره برده است. طرح واره های تصویری ابزار معناشناختی بارزی برای فهم اشعار عدنان هستند. استفاده از طرح واره های تصویری، سبک استعاری و شاعری خاصی را برای عدنان الصائغ رقم زده است. او با بهره گیری هوشمندانه تؤام با ظرافت های ادبی از این سبک در مطریاتش به انتقال معانی و مفاهیم مورد نظرش به مخاطب می پردازد. در این نوشتار سعی بر آن شده است با روش توصیفی- تحلیلی ابتدا نگاهی به ادبیات نظری پژوهش داشته و در ادامه به بررسی و تحلیل طرح واره های تصویری در مطریات عدنان الصائغ پرداخته شود. مهم ترین یافته مقاله این است که طرح واره حرکتی از پربسامدترین نوع طرح واره های بکار رفته در قصائد عدنان به شمار می رود.
مکتوب نادری
نهضتهی ملی ایران
منبع:
ارمغان ۱۳۵۵ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
نمیرد آن چراغی کو برافروخت
حوزههای تخصصی:
بررسی مشابهات لفظی قرآن کریم براساس رویکرد تاریخ ادبی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از رویکردهای نوین در نقد ادبی، رویکرد تاریخ ادبی هرمنوتیکی است که به جای سرگذشت مؤلف و متن، «ت اریخ خوانن دگان م تن» ی ا «تاریخ ادبیات مخاطبان» را پیشنهاد می دهد. براساس این رویکرد، مورخ ادب ی، کار خود را بیشتر بر شرایط درک و دریافت متن ادبی متمرکز می کن د تا بر شرایط آفرینش آن و با این مبنا، به نگارش سرگذشت یک متن پس از تولد و سپس به بررسی حرکت آن در طول تاریخ می پردازد. از دیگر سو، دسته ای از آیات قران کریم هستند که از آن ها با نام مشابه لفظی(یا متشابهات لفظی) یاد می کنند؛ این آیات دارای الفاظ شبیه به هم بوده که از جهات مختلف با یکدیگر شباهتی سؤال برانگیز دارند. در این راستا، پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که اینگونه آیات، در موقعیت های مختلف تاریخی چه نقشی بازی کرده اند و حضورشان در تاریخ، چگونه است؟ در حقیقت نسبت متن این آیات، با ذوق و سلیقه دوره های مختلف چگونه است؟ آیا متن این آیات، در گذر زمان، پرسش های مختلفی را طرح می کند؟ آیا نسل های مختلف در مکالمه با آن پرسش های تازه ای را مطرح نموده اند؟ بررسی تاریخ ادبی هرمنوتیکی آیات مشابه قرآن کریم، حاکی از آن است که مردمان هر دوره، با توجه به شرایط زمانی و مکانی خویش و نیز افق انتظاراتشان از متن مقدس قرآن کریم، مواجهه های مختلف با این آیات داشته اند و از آنجا رویکردها و خ وانش ه ای گون اگونی از این آیات، پدی دار ش ده اس ت. نوشتار حاضر با بررسی نگارش های به دست آم ده از این آیات، به معرفی انواع رویکردها در مواجهه با این آیات پرداخته و خوانندگان را بر مبنای نوع خوانشی که از این آیات دارند، دسته بندی نموده است.
تحلیلِ الگوی گفتمانیِ عناصرزبان شناختی و فرایندهای گفتمانِ رمانِ «چراغ ها را من خاموش می کنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، رویکردی میان رشته ای در حوزه های زبان شناسی، نقدادبی و جامعه شناسی است که بر کارکرد اجتماعی زبان در جامعه و سیاست و نحوه بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی تاکید می کند. بر اساسِ نظریه نورمن فرکلاف ، برای کشف لایه های زیرین و تحلیل الگوی گفتمانی، باید سه سطح «توصیف»، «تفسیر» و«تبیین» را بررسی کرد. برای دست یافتن به الگوی گفتمانی درسطح «تبیین» که سطح اصلی و بنیادین در بررسی جامعه شناسی زبان است، باید سطح «توصیف» (شاخص های زبان شناختی، عناصر صوری زبان و دستور زبان متن) و سطح «تفسیر» (فرایندهای گفتمان، بافت موقعیتی متن و عوامل بینامتنی) مورد توجّه قرار گیرد. در این مقاله که به روش تحلیلی- توصیفی به گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها به روش کیفی وروش استدلال استقرایی(ازجز به کل) انجام شده می کوشیم برپایه نظریه گفتمانی نورمن فرکلاف، به بررسی رابطه دیالکتیک زبان و قدرت و زبان و گفتمان در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم صرفاً در دو سطح توصیف وتفسیر بپردازیم. دستاورد تحلیل گفتمانی این رمان این است که زویا پیرزاد با تسلط بر گونه های آوایی، واژگانی، ساختارجمله و انواع آن و شخصیت پردازی متن در این اثر، زیر ساختی مناسب برای ورود به سطوح دیگر تحلیل گفتمان انتقادی ایجادکرده است. کاربرد الگوی گفتمانی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، ازنظرفرکلاف، درسطح توصیف، یعنی توصیف عناصر زبان شناختی و ساخت های زبانی و در سطح تفسیر، یعنی تفسیر فرایند های گفتمان، گامی است در شناختِ لایه های زیرین این رمان و شناختِ ساختارها و کنش اجتماعی و جهان نگری انتقادی و جامعه شناختی.
بررسی طرحواره های تصویری قرآن کریم بر اساس نظریه جانسون (مطالعه موردی سوره صافات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی شناختی یکی از جدیدترین مقوله های زبان شناسی است که میان زبان و اندیشه، ارتباط برقرار کرده و شامل نظریه های مختلفی از جمله: استعاره مفهومی، طرحواره های تصویری و ... است. نظریه طرحواره های تصویری، روش هایی را که معنا و ادراک، از آن ناشی شده و مربوط به تجربه بدنی ما هستند، بررسی می کند. در طرحواره تصویری، تجربیات حسی بر ساختارهای مفهومی، نگاشت می شوند و با بهره گیری از آن ها می توان درباره حوزه های انتزاعی صحبت کرد. هدف از جستار حاضر، بررسی دلالت طرحواره های تصویری قرآن کریم با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی است. بدین منظور، با استفاده از نظریه جانسون، طرحواره های تصویری سوره صافات، مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که بیشترین بسامد، مربوط به طرحواره قدرتی (53%) بوده است و بسامد طرحواره حرکتی (24%) و طرحواره حجمی (23%) تقریبا یکسان هستند. این امر با هدف سوره نیز که پیرامون جهان آخرت و انذار بندگان است، متناسب می باشد. همچنین بیشترین بسامد حروف اضافه را در طرحواره حجمی، حرف "فی" با 15 بار تکرار و در طرحواره حرکتی، حرف "إلی" با 9 بار تکرار به خود اختصاص داده و این طرحواره ها جهت درک بهتر مفاهیمی غیر تجربی، همچون: بهشت، جهنم، کفر، ایمان، ثواب و عقاب، قدرت و اراده خداوند و ... ایجاد شده اند.
زبان و لهجه
حوزههای تخصصی:
ادب نوازی (چند نامه)
کاربست اعتبارسنجی روایات و منقولات تاریخی در نق د خوانش ادبی مع اصر از قصص قرآن با تأکید بر دیدگاه ادبی آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های قرآن در مواضع و سیاق های گوناگون ذکر شده است. این پراکندگی و تفاوت سبک های بیان قصص در گفتمان آیات، شبهه راهیابی تعارض به متن قرآن را در ذهن مخاطب تداعی می نماید؛ این در حالی است که با بهره گیری از قراینی می توان ضمن پاسخ گویی به شبهاتی چون تاریخ مندی و متن ادبی و بلاغی بودن قرآن، در رد ادعای مذکور مبادرت ورزید. روایات منتسب به معصومین از جمله قراین ناپیوسته ای به شمار می روند که نقش مؤثری در تبیین آیات الهی ایفا می نمایند. لکن با عنایت به احتمال ورود اسرائیلیات به منابع روایی، ارجاع به این مصادر را با مشکل مواجه ساخته و زمینه را برای ادبی و بلاغی دانستن قصه های تاریخی قرآن می گشاید. از سویی از آنجا که موارد گوناگونی از اشتراک میان داستان های قرآن و نقل های تاریخی مشاهده می شود، با نظر به اینکه گاه حلقه های مفقود قصص در تاریخ یافت می شود، کاربست داده های تاریخی در تفسیر داستان های قرآن نافع می نماید و کمک شایانی نیز در پاسخ گویی به شبهاتی که، تنها روش فهم قرآن را روش ادبی و تحلیل متن می داند، خواهد نمود. بر این اساس پژوهش حاضر از رهگذر تأمل در آرای اندیشمندان مسلمان به ویژه آیت الله جوادی آملی و با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به این پرسش کلیدی که «کارکرد روایات و منقولات تاریخی در نقد خوانش ادبی معاصر از قصص قرآن چگونه ارزیابی می شود؟» پاسخ داده است.
سبک شناسی زبانی سوره محمد(ص) بر اساس تحلیل سطوح زبان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی جایگاه مهمّی در کشف ویژگی های زبانی آثار ادبی دارد. قرآن به عنوان معجزه جاویدان پیامبر (ص) که کتابی همه جانبه است، آکنده از جنبه های زبانی و سبک شناختی می باشد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی زبانی سوره محمد(ص) در چهار سطح آوایی، صرفی، نحوی، واژگانی، و نیز کشف زوایای ادبی آن پرداخته است. مهم ترین یافته جستار حاضر این است که بین مضمون آیات سوره محمد(ص)با آواهای به کار رفته در واژگان آن انسجام وجود دارد. آنجا که روی سخن با کفّار و جهاد با آنان است، لحن کوبنده غالب است و این امر در نوع آواها و صفات آن ها قابل رصد می باشد. اما جایی که خداوند با مؤمنان سخن می گوید، زبان نرم و ملایمی به کار رفته است. مختوم شدن غالب فواصل به حرف «میم» در این سوره یکی از ویژگی های سبکی است است که نقش مهمّی در استمرار ضرباهنگ سوره ایفا نموده است. همچنین وجود مقطع بلند باز در 86 درصد از فاصله های آیات نیز دیگر ویژگی سبکی سوره است که تلفظ آن نسبت به مقطع های دیگر از طول زمانی بیشتری برخوردار است، و این مسأله به خلق ضرباهنگی که دایر بر شدّت، حدّت، خشونت، تشویق به جهاد، و تصویر جنگ مؤمنان و کفّار است، کمک نموده است. این انسجام حتّی در سطوح نحوی و واژگانی نیز تجلّی یافته، و به خاطر همسویی با سیاق کلّی سوره و تأثیرگذاری واژگان، برخی ساخت های نحوی از استعمال رایج خارج شده، و لهجه ی خاصی غالب گشته است که این مقوله در فعل «عسیتم» نمود یافته است.
ادبیات منظوم و منثور فارسی برای غیرفارسی زبانان: در جستجوی معیاری برای سازماندهی محتوای درسنامه های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین گام ها برای افزایش کیفیت منابع آموزش ادبیات، تدوین آن ها بر پایه ی دانش آموزشکاوی ادبیات است. هدف این پژوهش پرداختن به یکی از اصول تدوین محتوا، تعیین معیار سازماندهی محتوای آموزشی است. معیارها برای سازماندهی محتوای آموزش ادبیات می تواند انواع ادبی، سده های تاریخی، دوره های سبک شناسی یا... باشد. بررسی ها نشان می دهد که دانسته های علمی در مورد مناسب ترین معیار سازماندهی محتوای منابع آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسی زبانان وجود ندارد. این پژوهش در پی آن است که به این پرسش پاسخ دهد که بهترین معیار سازماندهی محتوای آموزشی ادبیات منظوم و منثور برای غیرفارسی زبانان کدام است. در این راستا، به کمک یک پرسشنامه ی محقق ساخته، معیار مناسب سازماندهی محتوا در تدوین منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان از دیدگاه مدرسان زبان و ابیات فارسی بررسی می شود. پس از اعتبارسنجی پرسشنامه، پرسشنامه به روش نمونه گیری تصادفی ساده در میان شرکت کنندگان این پژوهش توزیع گردید. 52 مدرس و دانش آموخته ی آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان شرکت کردند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد که از نظر مدرسان، معیار سازماندهی محتوای آموزشی برای ادبیات منظوم به صورت معناداری بر اساس سده های تاریخی بالاترین رتبه ی در میان الگو ها به خود اختصاص می دهد و انواع ادبی و دوره های سبک شناختی در رتبه ی دوم و سوم قرار دارند. در مورد ادبیات منثور، با آن که ترتیب میانگین معیارها همانند ادبیات منظوم است، اما بین سه معیار تفاوت معنا داری از نظر رتبه وجود ندارد. یافته های این پژوهش به تدوین کنندگان درسنامه های آموزش ادبیات کمک می کند که با رویکرد روشمند و علمی دست به نگارش منابع آموزش ادبیات برای غیرفارسی زبانان بزنند.
نهضتهای ملی ایران 117- اطاعت بی چون چرای فدائیان از داعی
منبع:
ارمغان ۱۳۵۵ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
نگاهی به پارادایم قدسی در فلسفه ادبیات و هنر معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارادایم به معنی سرمشق ها و نمونه های حاکم بر ذهن و زبان دانشمندان در دوره های مختلف است و با اندکی تسامح، در علوم انسانی و هنر نیز نظام های فکری غالب یا همان پارادایم ها قابل شناسایی است. هنرمندان بسیاری خود را ذیل این نمونه های غالب می بینند و پیوندی عمیق با اندیشه های حاکم در زمان خود می یابند. در ایران از سالهای 1320 غالب هنرمندان و نویسندگان خود را وقف تبلیغ برای پارادایم حاکم؛ یعنی مارکسیسم کرده بودند و در دهه چهل، هنر مدرنِ خودارجاع «کانتی» بود که هنرمندان و نویسندگان متعددی را مجذوب خود ساخت. یک دهه بعد، تفکرات بوم گرای اسلامی، که در ادامه ی برخوردهای مختلف با سنت پدید آمده بود، زمینه را برای رشد زیباشناسی «قدسی» ایجاد کرد. به بیان دیگر روشنفکران و نواندیشان دینی با بهره گیری از آرای فلاسفه غرب و سنت های مذهبی، نوع جدیدی از فلسفه ی هنر و ادبیات را در ایران پی نهادند. این نواندیشان که افرادی چون علی شریعتی، مرتضی مطهری، عبدالکریم سروش، داوری اردکانی و دیگران بودند، گرچه در موارد متعددی اختلاف نظر داشته و دارند، در زیباشناسی به حضور یک «امر قدسی» در هنر اسلامی باور دارند. بنابراین، باورمندی به امرقدسی در کنار شرایط اجتماعی و سیاسی ، به خصوص پس از انقلاب اسلامی، زمینه را برای رشد هنر اسلامی- انقلابی فراهم ساخته است.