فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
قصه پردازی را می توان نخستین هنر آدمی در عرصه ی کلام دانست. قرآن کریم نیز برای پند و راهنمایی بشر از بیان قصه استفاده نموده و زندگی بسیاری از پیامبران را در قالب قصه آورده است. پژوهش حاضر، ضمن بررسی خویشکاری ها در متن داستان های قرآن برمبنای دیدگاه پراپ (1982) تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا هر سی و یک خویشکاری پراپ را می توان در داستان های قرآن یافت؟ آیا با توجه به خویشکاری های یافته شده می توان اولویت های قرآن را ترسیم کرد؟ آیا پس از تحلیل داستان های قرآن با دیدگاه پراپ می توان گفت چه شباهت ها و تفاوت هایی بین متن داستان های قرآن با سایر داستان ها وجود دارد؟ به طور کلی، خویش کاری یعنی، عمل شخصیتی از اشخاص قصه که در پیشبرد قصه حائز اهمیت و از نظر پراپ کوچک ترین جزء سازنده ی قصه های پریان است. تحلیل داستان های قرآن که از ترجمه ی محمدرضا صفوی اقتباس شده، نشان می دهد که: به طور کلی، می توان کلیه ی خویشکاری های پراپ را در داستان های قرآن یافت، اما ماهیتاً متفاوت است و بعضی از این خویشکاری ها در قرآن دارای انواعی است که در دیدگاه پراپ اشاره نشده است. در قرآن ترسیم هنجارها (بایدها و نبایدها)، خبرگیری و خبردهی از عقاید و تلاش برای اصلاح عقاید ناصواب، احساس کمبود افراد و التیام این کمبودها، شرارت گمراهان و در نهایت مجازات آنان و ارائه ی نشانه هایی ماورایی بر نبوّت پیامبران از اولویت های اساسی هستند. علی رغم شباهت هایی همچون به کارگیری خویشکاری های کلی پراپ در سیر پیشبرد داستان ها و نیز وجود جفت هایی همچون خبرگیری-خبریابی، شرارت-مجازات و کمبود- التیام کمبود، اختلافاتی نیز مشهود است. تفاوت در ماهیت خبرگیری و خبریابی، عوامل ماورایی و پاداش های بیشتر معنوی از جمله تفاوت های داستان های قرآن با یافته های پراپ هستند.
بینامتنیت آیات و روایات در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت گویای این امر است که هر متنی در برهه ای از زمان ،تحت تأثیر آثار قبل خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین، به خود هویتی متنی بخشیده است.اگراین متن نوین را بشکافیم، می توان به وضوح و البته با دقت و تأمّل، ارجاعاتی به آثار قبل آن دید.اگر خواسته باشیم به عبارتی دیگر توضیح دهیم، این است که هر نویسنده ای در بنیان و اساس آرا و افکارش می توان ،اندیشه ها و تفکّرات افکار دیگر نویسندگان و ادبا و شعرا را دید.همین دیدگاه بینامتنیت نام دارد که در سایه سار این نوع نگرش، هر متنی زاییده ی آرا و اندیشه های متون قبل خویش است. در این باره، بلوم می گوید که هنرمند متأخّر همیشه در اضطراب تاثیرگذاری از هنرمند پیشین است که مبادا کارش به کپی برداری محض تبدیل شود.بسیاری از شعرا و ادبا در حین کاربرد مضامین، افکار، حکایات، تمام اهتمام خود را در این مصروف می دارند که از الفاظ و تراکیب و عبارات قرآنی بهره می گیرند .یکی از این نویسندگان زبر دست ،سعدی شیرین سخن است که در حدّ وسیع از آیات وحی و احادیث اهل بیت علیهم السلام در گلستان همیشه خوشش از قرآن و نهج البلاغه استفاده کرده است. این پژوهش با هدف نمایاندن بینامتنیت قرآنی و نهج البلاغه در گلستان صورت گرفته است تا در پایان بتوان با رنگ و روی قرآنی و سخنان مولا علی ابن ابی طالب علیه السلام در گلستان سعدی بیش از پیش آشنا شد.
بازتاب آیین فراموش شدة ""درخم انداختن (افتادن)"" در قصه ها و صورخیال ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بن مایة کلان ""در کوزه (خم) افتادن (انداختن)"" و شکل دگردیسی یافتة آن، که ریشه در آیین های کهن ایرانی دارد، یکی از تصاویر رایج در اشعار و قصه ها و حتی ضرب المثل های ادب فارسی است اما به علت فراموش شدن آیین های مربوط به آن، منشأ این تصاویر ناشناخته مانده است. در مقالة حاضر بخشی از قصه ها و ضرب المثل ها و صورخیال ادب فارسی را، که حامل این آیین هستند، تحت بررسی قرار داده ایم. حاصل کار نشان می دهد که ادبیات به طور غیرمستقیم، نگهدارنده و حافظ شعائر و آداب و رسوم بی شماری نظیر این آیین است. همچنین گاهی همبستگی کامل میان آیین و تصویر ادبی وجود دارد و گاهی شعائر و آیین ها ازنظر صورت یا محتوا، متأثر از نفسانیات شاعر و عوامل خارجی تغییر یافته و دگرگون شده اند.
وجوه ابهام صرفی در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمه ی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابهام ساختارهای صرفی زبان عربی را می توان به دو نوع تقسیم کرد: 1 ابهام هایی که می توانسته به وجود آیند، امّا واضع با اتّخاذ تدابیری مانع آن شده است. 2 ساختارهایی که به صورت بالقوّه ابهام آفرین هستند. علمای قدیم تنها وجه نخست را به عنوان ابهام (اللَّبْس) برشمرده اند، چراکه از دیدگاه ایشان، اصولاً فهم معنا در بستر توجّه به بافت کلام صورت می پذیرد و این امر ابهام را از میان می برد. امّا در مطالعات جدید، به نوع دوم که محور این پژوهش می باشد، به عنوان ابهام جدّی نگریسته شده است. این پژوهش ها غالباً به صورت موردی و پراکنده به برخی از این وجوه پرداخته اند، امّا در پژوهش حاضر، با طرح دو مقولة همسانی صیغی و چندمعنایی صیغی تلاش شده است چارچوب نظری جدید و کاملی ارائه شود. در بُعد تطبیقی نیز بررسی ترجمه های قرآن کریم نشان می دهد که این نوع ابهام نمودِ بسیار بارزی در ترجمه ها یافته است. بدین منظور، پس از بررسی ساختارهای صرفی زبان عربی، آن وجوه که قابلیّت ابهام آفرینی دارند، مشخّص گردید و آنگاه با کمک نرم افزارهای رایانه ای، ترجمه ها مورد بررسی قرار گرفت و نمونه ها استخراج گردید. این وجوه در انواع کلمه، اعمّ از فعل، اسم و حرف وجود دارد و یازده مورد با عنوان همسانی صیغی و هشت مورد به عنوان چندمعنایی صیغی مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس، مترجم از یک سو باید از این ساختارها آگاهی کامل یابد و از سوی دیگر، از تیزبینی لازم برای یافتن قرائن زبانی و غیرزبانی دالّ بر معنای مقصود برخوردار باشد تا از این رهگذر بتواند یک وجه معنایی را بر وجه دیگر اولویّت بخشد.
یادداشتی بر اسطوره ضحاک (مطالعه تطبیقی میان شاهنامه-کوش نامه و گزیده ای از متون اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره اژی دهاک یکی از قدیمی ترین و شناخته شده ترین اسطوره ها در ادب فارسی از دوران کهنسال تا به دوران اسلامی است. اسطوره اژی دهاک از راه متون اوستایی شناخته شده است؛ در ادبیات زرتشتی به زبان پهلوی نیز، اسطوره ای شناخته شده بشمار می آید. بس پیداست که این اسطوره، یادگار نوشته های پسا-ساسانی را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
مطالعه تطبیقی این اسطوره در منابع اسلامی از بن مایه همانند و نزدیک آن در منابع عربی-فارسی حکایت دارد. با وجود این، در کوش نامه، سروده حکیم ایرانشان ابی الخیر، داستان درمان بیماری ضحاک با پیدایی پزشکی هندی گره خورده است که این نکته در سایر متون عربی-فارسی شناخته شده، دیده نمی شود. این مقاله تلاش دارد تا به یاری رخدادهای نخستین سده های اسلامی، چرایی حضور این پزشک هندی در درمان بیماری ضحاک را توضیح دهد؛ آنجا که نگارنده ضحاک را با هارون و پزشک هندی را با پزشک نامدار هندی یعنی منکه، پزشک معالج آن خلیفه ستمگر، سنجیده است.
نقد و بررسی اقتباس از قرآن با نگاه بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این گفتار به بررسی و تحلیل اقتباس های قرآنی از دیدگاه بلاغت سنتی و نظریه های ادبی جدید می پردازد. در این پژوهش این پرسش ها مطرح خواهد شد: 1 اقتباس در بلاغت سنتی چه جایگاهی دارد؟ 2 اقتباس به عنوان یک آرایة ادبی و یکی از جلوه های تأثیرپذیری از قرآن چگونه سرقت قلمداد شده است؟ 3 چگونه می توان آرایة اقتباس در بلاغت سنتی را در پیوند با برخی مباحث نظریه های ادبی معاصر مطرح و به روز نمود؟ 4 نقش زیباشناختی اقتباس در بافت متن جدید چگونه بروز و ظهور پیدا می کند. برای پاسخ به این پرسش ها ابتدا به تعریف و تحدید حوزة معنایی اصطلاح اقتباس، گونه های آن و جایگاه اقتباس در منابع بلاغت فارسی پرداخته شده، سپس به پیوند اقتباس با مباحث بینامتنی و بدخوانی خلاق در حوزة نظریه های ادبی جدید اشاره شده است و در نهایت برای نمایش نقش زیبایی شناختی اقتباس، نحوة پیوند بخش اقتباس شده با بافت زبانی متن حاضر و نحوة خوانش خلاقانه و متناسب با بافت متن جدید نشان داده شده است. نتیجه این جستار بیانگر آن است که اقتباس بر اساس بلاغت سنتی، گاهی نوعی آرایه و جلوة تأثیرپذیری از قرآن و حدیث و گاه نوعی سرقت ادبی قلمداد شده است و بحث و بررسی پیرامون آن به فراموشی سپرده شده است، اما بر اساس نظریة بینامتنی و بدخوانی خلاق اقتباس نوعی تکنیک و هنرسازه است که اگر با خوانش خلاقانه سخنوران توأم شود و بخش مقتبس در بافت جدید به جا و خوش بنشیند، جلوه ای از توانایی هنرمند در احضار متن پیشین است و نه تنها از مقولة سرقات ادبی نیست، بلکه یکی از نمودهای برجستة توانایی هنرمند در بافت گردانی است.
بررسی تفاوت نگاره های عبدالصمد شیرازی در دربارشاه طهماسب صفوی و گورکانیان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالصمد، از نقاشان فعال دربار صفوی، در جوانی به دعوت حاکم زمان به هند رهسپار شد تا پایه گذار مکتبی از نقاشی باشد که با اصول نقاشی ایرانی آغاز شد.در این پژوهش سعی شده است به معرفی نگاره های نگارگر در فاصله زمانی 1535م./921ه. تا حدود 1600م./986ه.پرداخته شود.در این زمان عبدالصمد در نگارخانه سلطنتی سه پادشاه با سه نوع اعتقاد مشغول به کار است: شاه طهماسبِ شیعه؛ همایون شاهِ سنی مذهب و اکبرشاه با اعتقاد به آیین اکبری. بنابراین به بررسی تفاوت های نگاره های این هنرمند در دوره زمانی مذکور پرداخته می شود.با توجه به اهمیت شخصیت هنری عبدالصمد و نفوذ بی بدیل وی در هنر هند، لازم است پژوهش هایی در باب شناساندن این نگارگر گرانمایه به جامعه هنری انجام شود.روش تحقیق با توجه به نیاز به بررسی نگاره های باقی مانده، مقایسه ایی و تحلیلی انتخاب شده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده به انجام رسیده است.تفاوت های بارزی در نگاره های انتخابی از دوره های کاری نگارگر مشاهده می شود که نتیجه اعمال سلیقه پادشاه در کار هنری نگارگر است زیرا اصول به کار رفته، با شیوه آغاز کار هنرمند همخوانی نداشته و آن را تنها می توان ناشی از فضای جدید فکری حاکم بر محل کار هنرمند دانست.
حضور ایزدبانوان پیشین در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه پری، بازمانده پئیریکا pairikā- اوستایی است که از ریشه فعلی هندواروپاییper- «زاییدن، به وجود آوردن» مشتق شده است و پئیریکا را می توان «زاینده و بارور» معنی کرد. پریان که در گذشته ای دور ایزدبانوان قابل ستایش باروری بودند، پس از تحولی که زرتشت در باور ایرانیان به وجود آورد، به تمامی تبدیل به موجوداتی منفی گردیدند که در سپاه اهریمن با اغوای قهرمانان، نقش بس فعالی در برابر اهورامزدا و پیروانش بر عهده داشتند. در اوستا واژه پئیریکا با سه نام همراه است که شخصیت هایی کاملاً اهریمنی هستند: پری خنثیتی xnaθaiti-، موش پری mūš و پری دژیایریه dužyāirya-. گرچه در اوستا پری با شخصیت مثبت پیش زرتشتی وجود ندارد،لایه های درونی اندیشه آریایی کماکان باور به پری را به عنوان ایزدبانوی باروری و زایش نگه می دارد. به همین دلیل در ابیات شاهنامه به راحتی می توان دو چهره متفاوت از پری دید: چهره ای پیش زرتشتی و مثبت، و چهره ای پس زرتشتی و منفی که هر دوگاه آشکارا با لفظ پری همراه است؛ همچون پری هفت خوان رستم، و گاه پنهانی و بدون لفظ پری،در داستان تنها حضوری پری وار دارد؛ همچون مادر سیاووش یا منیژه. در این پژوهش تلاش بر آن است تا با بررسی ابیات شاهنامه، چهره پیش زرتشتی و پس زرتشتی، پنهانی و آشکار پری مورد بررسی قرار گیرد.
کارکرد سیاسی اسطورة آفرینش نمونة نخستین انسان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه طرحی انداموار و یکپارچه دارد و اگر هم دارای دو بخش اسطوره ای و تاریخی است، این دو بخش به هم پیوسته هستند: بخش اسطوره ای به آفرینش و بخش تاریخی به تداوم آن توجه دارد. یکی از انگیزه های بنیادی در تدوین شاهنامه، احیای هویّت ایرانی بوده است. همین مسألة احیای هویّت موجب شده شاهنامه جایگاه حماسة ملی بیابد و از همان آغاز محتوایی پیدا کند که با تکیه بر مسائل فرهنگی، رسالتی سیاسی را دنبال می کند. مبنای فرهنگی شاهنامه عبارت است از نبرد اهورامزدا و اهریمن؛ چنین مبنایی هم توجیه چگونگی آفرینش و هم تداوم بخش زندگی جمعی است و هرگونه بازاندیشی در پیوند آفرینش با تداوم حیات به پدیدار شدن الگویی سیاسی می انجامد؛ نمونه های نخستین انسان به شاهان آغازین و الگوهای پادشاهی بدل می شوند و نبرد از اهورا و اهریمن به نمایندگان آن ها منتقل می شود و خویشکاری انسان را تجلی می بخشد. در بخش اسطوره ای، ایرانیان شکلی ابتدائی از حکومت را طرح کرده اند و آن را در گزینه های متعددی گنجانده اند تا به الگوی مناسبی برای حکومت دست یابند. وقتی به الگوی مناسب دست یافته اند آن را آرمان خود کرده اند؛ پس از آن در بخش تاریخی، برایش در پی جایگزینی واقعی برآمده اند.
بازتاب بنیادهای اخلاق اجتماعی امام رضا (ع) در شعر متعهّد عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات متعهّد می کوشد ارزش های دین اسلام و سجایای اخلاقی اهل بیت علیهم السّلام را به تصویر کشیده و در راستای الگوآفرینی ادبی - اخلاقی گامی مؤثّر بردارد. با توجّه به تعامل و پیوند فرهنگی و تاریخی میان ایرانیان و اعراب، بازتاب شخصیّت اخلاقی امامان معصوم در شعر ایشان قابل بررسی است.
پژوهش حاضر، بر اساس روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد تطبیقی، می کوشد تا مصادیقی از اخلاق اجتماعی امام رضا (ع) را در دو ادب فارسی و عربی، ارائه نماید. اگرچه امام (ع) جامع تمام فضائل انسانی است امّا با بررسی مواردی از شعر عربی و فارسی، برخی ویژگی های اجتماعی امام رضا (ع) از جمله: کرم،
حسن خلق، صداقت، فروتنی و عدالت ایشان بیشتر خودنمایی می کند، از جهت بسامدی نیز، از میان سجایای اخلاقی - اجتماعی مذکور، شاعران هر دو زبان بیشتر به اصل اخلاقی کرم و بخشش آن حضرت پرداخته اند؛ و آن به جهت تأکید امام رضا (ع) بر بخشش و سخاوت و تجلّی آن فضیلت ها در گفتار و کردار می باشد.
سیر ""نظریة الهامی"" (بوطیقای الهام) و منابع الهام در فرهنگ ایران باستان و شعر فارسی دورة اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن ترین نظریة ادبی بشر نظریة الهامی بوده است. این نظریه در اولین مظاهر خود، در باور انسان عصر اساطیر، الهام را به خدایان و فرشتگان نسبت می داد و در جدیدترین مظاهر خود، روان ناخودآگاه انسان را منبع الهام می دانست. تاریخ تطوّر بوطیقای الهام، در جهان غرب به چند دوره اصلی تقسیم می شود: مدلهای باستانی الهام؛ احیای نظریة یونانی- رومی اصل الهی شعر و جنون الهامی شاعر در عصر رنسانس؛ مدل های روشنگری و رمانتیک و نظریات مدرن و پست مدرن. در این جستار، پس از مرور تطور نظریات و مدلهای الهام در غرب، مدل باستانی ایزد الهام دهنده را در فرهنگ ایران باستان و منابع الهام در شعر فارسی دورة اسلامی، را بررسی کرده ایم. مطابق این تحقیق، منابع نظریة الهامی در شعر فارسی دورة اسلامی را می توان به چند بخش تقسیم کرد: ادامة باورهای باستان و تداوم خویشکاری الهام بخشی سروش؛ نفوذ سنتهای عرب جاهلی؛ بسط باورهای اسلامی و فرهنگ قرآن و حدیث و سنت نبوی، و بالاخره رشد باورهای عرفانی و اشراقی دربارة اصالت ناخودآگاهی و سکر و شهود و وساطت فرشتگان. این مدلها منبع الهام را در آغاز بیرونی تصور می کردند، ولی در دیدگاه عرفانی، این منبع درونی و قابل تطبیق با ناخودآگاه الهام گیرنده است که با مدلهای روان شناختی مدرن در غرب سنجیدنی است.
کاربرد نمادین نام ها و باورهای آیینی - اسطوره ای در شعر سیاوش کسرایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
تأثیر فرهنگ عامه بر شعر رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات
رسمی، پر از ادعاهای شاعرانه در مضامین مختلف (مدح، عشق، عرفان، هجو، هزل، حماسه، توصیف،
فخر، شکواییه و...) است و هر چند شعر و ادبیات در وجه هنری خود از قیاس و استشهاد
و سایر شیوه های منطقی استدلال برای اثبات ادعاهای مبالغه آمیز ادبی، بی نیاز به
نظر می رسد، به واقع شاعران و سخنوران اغلب برای بیان مافی الضمیر خود و عینیت بخشیدن
به مفاهیم ذهنی، از بسیاری شیوه های شبیه به روش های استدلال منطقی (ادعا، پشتیبان،
زمینه)، چون تشبیه، تلمیح، تمثیل (مثل، متل، حکایت)، اسلوب معادله، مذهب کلامی، سوگند
و نظایر آن بهره جسته اند. در این میان، بهره مندی از «فرهنگ و ادبیات عامه»، نقش مهمی را در تقویت و تبیین
بیشتر مبانی فکری و ذهنی شاعر در بیان ادبی ایفا می کند و به عنوان «پشتیبان» و «زمینه »سازِ اثبات مدعا، در شیوه های تعلیلی
ادبی عمل می کند. این مقاله به بررسی نقش برجسته فرهنگ و ادبیات عامیانه در تحکیم
بنیادهای معنایی و استدلالی ادبیات رسمی می پردازد.
« داغ» از نشان تا درمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بشر از نخستین روزی که پای بر پهنه هستی نهاد، برای بقا به شناسایی محیط اطراف و گاه مواجهه و مبارزه با تهدیدهای فراروی خویش پرداخت و ابزارهای مختلف را به منظورهای گوناگون به کار گرفت تا به هر طریق ممکن از جان و متعلقات خود محافظت کند. از جمله این ابزارها داغ بود که بشر از زمان های بسیار دور به دو منظور نشانه گذاری و درمان از آن استفاده می کرد؛ هرچند به یقین نمی توان اظهار داشت که کدام کاربرد، مقدم بود.
نویسنده در این مقاله، ابتدا به جنبه نشان و سپس وجهِ درمانی داغ می پردازد. نشان داغ بر اندام ها و اعضای بدن بردگان، دشمنان و حیوانات به منظور ایجاد تمایز و ثبت مالکیت و درباره مجرمان به علامت گنهکاری زده می شد و در کاربرد درمانی، به گمان برخی به عنوان آخرین درمان برای علاج بیماری های مختلف انسان و دام به کار می رفت. مهم ترین عرصه کاربرد درمانی داغ، نهادن بر زخم برای جلوگیری از خونریزی و عفونت بود. در مقاله حاضر، هر دو جنبه کاربرد داغ در ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ عامه طبقه بندی و بررسی شده است.
ازتاب نمادین قربانی میترایی - اسطوره کشتن گاو نخستین- در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راز آمیزترین و شگفت ترین ماجرای مهر، پیکار با گاو نخستین است. میترا با کشتن گاو ازلی و ج اری کردن خونش به شکوفایی و آفرینش ِ سودمند زمین کمک می کند. این اندیشه بنیادی آیین مهر بسیاری از مذاهب و فرهنگ ها را تحت تاثیر خود قرارداد. باور ب ه قربانی برای رهایی از نیروهای شر و اهریمنی به منظور دستیابی به برکت درگذر زم ان به شکل های مختلف همراه همیشگی مردمان فلات ایران گردیده است؛ به همین منظور گ اهی انسانی مقدس یا حیوانی بلاگردان قوم می گردید تا با این قربانی گناهان، دردها و رنج های مردم ازبین برود. آنان با انجام این تدابیر و به کارگیری روش های آیینی _ نمایشی خواهان بازسازی زمان و مکان آفرینش کیهانی بودند تا خوشبختی و برکت بخشی حاصل از کشتن گاو نخستین را بار دیگر از آن زمین و مردمانش کنند، پس در یک سور همگانی با خوردن پاره هایی از گوشت نیرو، برکت و زاین دگیِ گاو را به خود منتقل می کردند و به یک نوع وحدت دست می یافتند. این عمل قربانیِ شادی آور دست مایه ادبیات غنی فارسی گردید و نویسندگان و شاعران بسیاری تحت تاثیر آن به آفرینش ادبی پرداختند؛ از این می ان نظامی گنجوی در داستان هفت پی کر به موضوع سنت قرب انی توجه ویژه ای نشان داده است. او با زبان قصه به شماری از آیین های مرتبط با قربانی ازجمله باززایی، آفرینش، باران خواهی، کسوف و جنگ اشاراتی کرده است و با به کارگیری آرایه هایی ادبی به ویژه تمثیل، تلمیح و ایهام روایتی نو و جذاب از این باورها و سنن آیینی ترسیم کرده است.
تحلیل پیوندهای زیبایی شناختی شعر بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری در دوره فتحعلی شاه قاجار تحلیل پیوندهای زیبایی شناختی شعر بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری در دوره فتحعلی شاه قاجار (1176 – 1213ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های نقاشی و نگارگری ایرانی، پیوند با ادبیات فارسی است که به شکل گیری زبان مشترک و موضوعات مشابه در این دو حوزه هنری منجر شده است. هرچند از دوره زندیه، به ویژه از اواخر آن، به دلیل تأثیرپذیری نقاشان از هنر اروپایی و ضعف نسبی شعر فارسی، پیوندهای میان این دو رو به گسست نهاد، اما طی 37 سال سلطنت فتحعلی شاه قاجار (1213 - 1176ق)، زمینه شکوفایی و همگامی تازه ای بین شعر و نقاشی به وجود آمد. از این رو، نگارندگان در این پژوهش با رویکرد بینارشته ای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، ضمن توجه به شاخصه های اشعار دوره دوم جریان بازگشت و نقاشی های پیکرنگاری درباری، پیوندهای زیبایی شناختی میان این دو حوزه هنری را بررسی و عوامل شکل گیری و شکوفایی نسبی شان در دوره فتحعلی شاه قاجار را تبیین کرده اند.
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا همچون گذشته می توان در تصاویر و اشعار این دوره، ویژگی های مشترکی یافت که از قواعد و پیوندهای زیبایی شناختی خاصی پیروی کرده باشند؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که نقاشان با استفاده از الگوها و معیارهای زیبایی شناسانه ادبی و با بهره گیری از نگاه انسان مدارانة غربی، باستان گرایی و نیز با استفاده از موضوعات جدید، به بازنمایی تصویرسازی های شاعرانه و توصیفات اشعار عاشقانه پرداخته اند. به بیان دیگر، آن ها از طریق شکل و صورت، میان متن و تصویر ارتباط برقرار کردند، نه بر اساس بازنمایی موضوعات و نمایش مفاهیم متعالی و مثالی. هدف اصلی پژوهش حاضر نیز شناخت پیوندهای زیبایی شناختی مشترک در شعر دوره بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری، با توجه به نقش فتحعلی شاه در فراهم آوردن زمینه مساعد در راستای همگامی این دو حوزه هنری است.