فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۹۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.
کارکرد کنایه در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنایه بیانی غیرمستقیم و تأمل برانگیز از موضوع های گوناگون است که جنبة هنری و خیال پردازی سخن ادبی را نیز رشد می دهد؛ هم چنین شاعر و نویسنده می تواند با کاربرد آن، معانی و مضامین دشوار را با بیانی آشنا و فشرده و هنرمندانه به ذهن مخاطب منتقل و آن را نهادینه کند. در این جستار ابتدا به طور گزیده دیدگاه های ارائه شده دربارة کنایه و ارزش هنری و کارکردهای ادبی آن در شعر بررسی می شود؛ سپس کنایه در دو جنبة کیفی و کمی در غزلیات شمستحلیل و ارزیابی می شود. باتوجه به این بررسی می توان دریافت مولانا از کنایة قریب در شعر خود بسیار استفاده می کند؛ یکی از علت های این موضوع، ساده گویی و استفادة بی تکلّف شاعر از تصویر شعری است؛ هم چنین شعر مولانا به جای لفظ، بر معنا تکیه دارد و مخاطبان آن نیز عام است؛ این موضوعات باعث شده است تا مفاهیم بلند عرفانی در بیانی ساده جلوه گر شود.
ارتباط نظریه بینامتنیت از دیدگاه ژنت با میراث بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه بینامتنیت پدیده ای است گفتمانی که برای نخستین بار توسط میخائیل باختین با عنوان گفتگوی متون مطرح شد. سپس ژولیا کریستوا آن را گسترش داد ونظریه بینامتنیت را مطرح کرد. این رویکرد در مطالعات ادبیات تطبیقی جایگزین مباحث تأثیر وتأثر شده و در مطالعات نشانه- معنی شناسی از گفتگوی متون مکتوب به سوی مکالمه متون رسانه ای گسترش یافته است. علی رغم اینکه بینامتنیت به طور کلی نظریه جدید محسوب می شود، اما بخشهایی از آن با مفاهیمی در نقد و بلاغت اسلامی شباهت فراوانی دارد. بلاغیون و ناقدان مسلمان از دیرباز با مفاهیمی همچون تضمین، اقتباس، تلمیح وسرقتهای شعری آشنا بودند ودرباره آنها به اظهار نظر می پرداختند، ولی به دلیل فقدان رویکرد ساختاری و گفتمانی نتوانستند این مباحث را به نظریه ای منسجم و روشمند تبدیل کنند. البته باید توجه داشت بینامتنیت بسیار وسیع تر از این مفاهیم است و نباید آن را به این مباحث تقلیل داد، اگرچه این مفاهیم را نیز در بر می گیرد. در میان نظریه پردازان غربی، بخشهایی از دیدگاه ژرار ژنت با میراث ناقدان مسلمان شباتهای فراوانی دارد. در این مقاله می کوشیم رابطه بخشهایی از نظریه ژرار ژنت درباره بینامتنیت را با بلاغت قدیم تبیین نماییم.
فن مبالغه در سنت بلاغت اسلامی و جنبه های بلاغی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبالغه از همان زمان آغاز سرایش شعر مورد توجه شعرا بوده است و بر همین اساس به زودی مورد توجه شعر شناسان و ادیبان نیز قرار گرفت؛ اما این ابن قتیبه بود که برای اولین بار دقیقا همین اصطلاح را به کار برده است. این فن در میان بلاغیان با نام های افراط، اغراق، مبالغه و غلو شناخته شده است؛ اما آنها در رد و یا قبول آن اختلاف نظر دارند. برخی آن را جزو زیبایی های کلام می شمارند و برخی دیگر آن را دلیل بر ناتوانی شاعر می دانند. مقاله حاضر به تبیین پیشینه پیدایش این فن در سنت بلاغی و ارتباط آن با دیگر شگردهای بلاغی می پردازد. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که هر چند که اصطلاحات به کار رفته در مورد این فن در نزد بلاغیان متفاوت بوده است؛ ولی همه ی آنها تقریبا یک مفهوم را از آن برداشت می کردند. همچنین مشخص شد که کاربرد مبالغه در کنار فنون دیگری چون تشبیه، استعاره، کنایه، اطناب، حسن تعلیل، و قصر بر لطف معنی و دلنشینی بیشتر کلام می افزاید. بنابراین فنون بدیعی از جمله مبالغه ضرورتا برای تزیین کلام نیستند بلکه نقش برجسته در دلالت معنایی دارند.
نقد معانی فرعی استفهام در آثار بلاغت پژوهان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنجه ای برای بازشناسی استعاره با تکیه بر زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«استعاره» جوهر خلاقیت است و «حیرت» جوهر استعاره. انسان، در جاده شناخت، همواره با اطلاعات و داده های حسی و تجربی و کلامی مواجه است که به مدد توانایی های شناختیِ ذهن (مقوله بندی، توجه، پندارینگی، حافظه و ...) دانشِ شخص از جهان را شکل می دهند. دانسته ها و تجربیات ما از جهان پیرامونمان بواسطه وجوه اشتراک و افتراق میان دریافتهای جدید و پیشین در قالب حوزه ها و قاب هایی دسته بندی می شوند که به نوبه خود سنگ بنایی می گردند برای تولید بواسطه ترکیب و یادگیری بواسطه قیاس. آنجا که آفرینشهای ما، اعم از کلامی و غیر کلامی، حاصل آمیزشهای ناآشنا، غیرقابل پیش بینی و یا بهتر بگوییم، «نشاندار» در آن بافت فرهنگی-اجتماعی باشند. جایی است که «استعاره» و قابلیت «استعارینگی» ذهن درگیر است. در این مقاله جستاری که منتج از پژوهشی در خصوص «ترجمه استعاره» است، پژوهشگران، پس از بررسی استعاره از نگاه سنتی و امروزین و تبیین کاستیهای موجود، در صدد برآمده اند که تعریفی فراگیر از استعاره ارائه داده و به شیوه ای ساده و همه کس فهم فرمولی برای بازشناسی آن به دست دهند که زمینه را برای نوعی دسته بندی جدید از انواع استعاره فراهم می آورد.
حس آمیزی در مثنوی
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی به عنوان یکی از اسالیب هنری در ادبیّات فارسی سابقه کاربرد طولانی دارد. در این پژوهش به بررسی حس آمیزی در مثنوی مولانا پرداخته می شود. ابتدا گونه های حس آمیزی از نظر ساختار دستوری و نحوه ترکیب حواس مشخص و سپس انواع حس آمیزی در مثنوی بر اساس ترکیب حواس (که به صورت جایگزینی دو حس از حواس پنج گانه ظاهری یا ترکیب یک امر انتزاعی با ویژگی یکی از حواس ظاهری است) بررسی می شود. مولانا از حس آمیزی برای تصویرآفرینی، انتقال معنی و تأثیر بر مخاطب، بهره جسته و این شگرد هنری، زیبایی کلامش را دوچندان نموده است.
کنایه های ترکیبی در غزلیات بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع کنایه های ترکیبی صناعتی است که از آمیختن دو صنعت بیانی کنایه و استعاره مکنیه با صنعت بدیعی ایهام پدید می آید و با آن که در سبک خراسانی نمونه هایی دارد و در سبک عراقی و شیوه آذربایجانی نیز توجّه بسیار بدان شده است، بیشترین فراوانی اش در سبک هندی است؛ به صورتی که شاید بتوان گفت که سبک سازترین صناعت در این شیوه است و از این روست که در منظری عام، تصوّر طرز هندی بدون آن و صناعات خویشاوندش محال می نماید. فراوانی این صنعت در غزلیات بیدل (1054-1132ق) نیز به حدّی است که به-طور متوسّط تقریباً در هر غزل او هست و آن هم بیش از یک بار. بررسی این صناعت در 300 غزل اتّفاقی از 2900 غزل عبدالقادر بیدل دهلوی، جستار کنونی را پدید آورده است. بیدل به یاری این صنعت چیزهایی گونه گون را (از طبیعت و برساخته های انسان گرفته، تا خُردترین حالات و حتی اسامی معنا) در جایگاه مستعارله به کار می برد و آن گاه کنایه هایی غالباً انسانی را، آمیخته به ایهام، بدانها نسبت می دهد و تصاویری نو می سازد.
صناعات ادبی در ابواب الجنان ملا واعظ قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفیع الدّین محمّد بن فتح الله واعظ قزوینی ، از علمای امامیّه، ادبا، شعرا و فضلای قرن یازدهم هجری در زمان پادشاهی شاه عبّاس صفوی(1052-1077ه .ق) تا اوایل پادشاهی شاه سلیمان(1077ه .ق) است. وی در نظم و نثر ید طولایی داشته و از انواع فنونِ معانی، بیان، عروض و بدیع با اطّلاع بوده است. در انواع علوم مثل ریاضیّات، نجوم، فلسفه و طب نیز دستی داشته و در آثار خود از اصطلاحات این علوم بهره برده است هدف واعظ از تألیف ابواب الجنان در هشت باب یا مجلّد به نیّت هشت در بهشت بود تا هر کس به این کتاب تمسّک جوید به واقع هشت در بهشت به رویش گشاده گردد. عبدالقاهر جرجانی بطور کلی بلاغت را بر دو قسم می داند: قسمی که مربوط است به مفردات کلام و قسمی دیگر که به ترکیب و تالیف آنها ارتباط دارد.آنچه مربوط به مفردات کلام است عبارتند از: تجنیس،اشتقاق، ردالعجز الی الصدر، قلب، سجع ، ترصیع،مزدوج، کنایه، مجاز ،استعاره. آنچه مربوط به محسنات معنویه است: مطابقه، مقابله، اعتراض، تلمیح ، لف ونشر، ابهام، مراعات نظیر، اغراق، سوال و جواب. ما در این مقاله به بررسی بسامد آرایه های ادبی در دو زمینه «محسنات لفظیه»و «محسنات معنویه » در مجالس هشتم و نهم ابواب الجنان پرداخته ایم.
زبان، استعاره، حقیقت (بررسی نقش استعاره در تکوین پساساختارگرایی: با تکیه بر آرای دریدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پساساختارگرایان، به ویژه دریدا، با تکیه بر فرآیندها و سازوکارهایی چون تعویق، فاصله، ردّ (trace) و غیریت، به نقد تقابل های دوگانه و رویکردهای مبتنی بر متافیزیک پرداخته اند. با وجود تأکید پساساختارگرایی بر سازوکارها و رهیافت های خاصّ خود، با تبیین ژرف ساخت های نظریِ پساساختارگرایی (و به ویژه آرای دریدا) می توان به نقش بنیادین استعاره و کارکردهای استعاری در تکوین مبانی نظریِ آن پی برد. در این مقاله، به دنبال اثبات این مسئله هستیم که پساساختارگرایی در اصل بر مبنای سرشت استعاری زبان شکل گرفته است و مبانی نظری و روش شناختی آن نیز ملهم از سازوکارهای «استعاره» و «کارکرد استعاری» است. از سوی دیگر، این مسئله مبنایی برای نقد پساساختارگرایی است. نتایج این پژوهش، کارکردهای دیگری از «استعاره» در تکوین نظام فکری و شناختی بشر را نشان می دهد؛ چنان که استعاره (و کارکرد استعاری) نقش تعیین کننده ای در تکوین مبانی نظری پساساختارگرایی به ویژه آرای دریدا داشته است. دریدا با تکیه بر سرشت استعاری زبان، به دنبال گسستن ریشه های متافیزیکیِ نشانه بود، امّا با توجه به هیمنة گسترده و عمیق معارف و مفاهیم متافیزیک، رویکرد دریدا، به رغم خواست او، در نهایت به عرصة متافیزیک بازگشته است؛ همچنان که نتایج این تحقیق تأثیرپذیری دریدا از آرای ابن میمون، متکلم معروف یهودی، را نشان می دهد.
نوعی مجاز با دلالت دوگانه (حقیقی و غیرحقیقی) شگردی برای گسترش دامنه معنی در ابیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ با جانشین کردن دو مفهوم در دو مصرع یک بیت، براساس روابط مجازی میان آن ها، مجازهای تازه با معانی بدیع می آفریند؛ به صورتی که مجاز در مصراع دوم با یک رابطه مجازی جانشین حقیقت در مصراع نخست می شود. جانشینی مجاز و حقیقت، تسویه و برابری این دو امر را در پی دارد. مجاز علاوه بر معنی مجازی، دلالت اصلی و مستقل نیز دارد؛ که موجب دوبعدی شدن کلام و گسترده شدن دامنه معنی بیت می شود. معنای حاصل از این روش، برخاسته از نوع رابطه مجازی، دلالت دوگانه مجاز و تسویه مجاز و حقیقت در رابطه جانشینی است. مجموع این روابط و حضور توأمان حقیقت و مجاز، قابلیت هایی در زبان خواجه ایجادکرده؛ که وی را در آفرینش معانی و تصاویر بدیع یاری بخشیده است. حداقل 365 مجاز با دلالت دوگانه (مجاز و حقیقت) با روش جانشینی در غزلیات حافظ به کاررفته است، این رقم که فاقد تعداد مجازهای به علاقه شباهت (استعاره) است، حدود نه درصد از ابیات وی را تشکیل می دهد. از کارکردهای هنری این روش می توان به موارد زیر اشاره کرد: ایجاز در لفظ، اطناب در معنی، تناقض، اغراق، ترسیم و توصیف جزییات یک تصویر با حفظ ایجاز، ایهام، سمبل سازی، ایجاد تلمیح و طنز.
کارکرد استعاره و تأثیر آن بر القای مفاهیم انتزاعی و حالات روانی در صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه استعاره یکی از کانونی ترین محورهای نقد ادبی است که از دیرباز توجه ناقدان را به خود معطوف داشته است و درباره نقش و کارکرد آن سخن-های بسیاری گفته شده است. از جمله کارکردهایی که ناقدان برای این فن زبانی ذکر کرده اند این است که مفاهیمی را که به سادگی قابل ادراک نیستند، در ذهن مخاطب مجسم می نماید و آن را به سان تصویر پویا در پیش چشم خوانند ترسیم می نماید. این پژوهش می کوشد تا به تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی این جنبه از کارکردهای استعاره را در صحیفه سجادیه بررسی و تبیین نماید. به همین منظور، نخست ادبیات دعا و سبک نگارش صحیفه سجادیه به صورت اجمالی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس ضمن بررسی جایگاه استعاره در حوزه نقد ادبی و کارکرد آن، به تحلیل گوشه ای از استعاره های صحیفه سجادیه و نقش بارز آن در تصویر مفاهیم طبیعی، مفاهیم انتزاعی و مفاهیم دینی بپردازیم. یافته ها نشان می دهد که امام سجاد در صحیفه سجادیه، استعاره را نه فقط برای زیبا ساختن کلام خود، بلکه برای محسوس و عینی جلوه دادن کلام تحت تأثیر قرار دادن ذهن شنونده به کار گرفته است.
بازتاب صنعت التزام بر پیکره ی بلاغت، نظم و نثر فارسی- عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التزام یا اعنات آرایه ای است که بلاغت نویسان فارسی و عربی کم تر بدان پرداخته اند، در حالی که این صنعت در قرآن کریم و نهج البلاغه و احادیث کاربرد داشته است. از این رو نگارندگان در این مقاله از جنبه های گوناگون آن را در بلاغت فارسی و عربی بررسی کرده و برای نخستین بار نشان داده اند که این صنعت در نظم و نثرِ این دو زبان به هشت شیوه می آید؛ برخی از این شیوه ها ویژه شعر فارسی است و برخی دیگر در هر دو زبان کاربرد داشته و از سویی با این که بلاغت نویسان، التزام را جزوِ آرایه هایِ لفظی آورده اند، نشان داده شده است که برخی از این شیوه ها موسیقی بیرونی کلام را تقویت می کنند و برخی دیگر به ارتقاء موسیقی درونی و معنوی یاری می رسانند. تفاوت های التزام در این دو زبان از تعریف تا مصادیق و نحوه کارکرد و انواع و ظرفیت آن بررسی شده است؛ با این که هر دو زبان، امکان بهره گیری از ظرفیت های این شگرد را داشته اند ولی برخی شیوه ها در یکی از دو زبان مغفول واقع شده است. به گونه موردی نشان داده شده که بهره شعر و نثر فارسی، نسبت به عربی بالاتر است. چنین بخش بندی و تحلیلی در هیچ اثر بلاغیِ فارسی و عربی به ویژه از دیدگاه تطبیقی دیده نمی شود.
تشبیه با تکیه بر پیوند شاعرانگی و فرم در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفثه المصدورشهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی از شاهکارهای ماندگار نثر مصنوع و متکلّف در سدة هفتم هجری است. این کتاب، بیش از آنکه تاریخی ادبی باشد، ادبی تاریخی است و بیشتر گزاره های آن ادبی و عاطفی است. جنبة ادبی متن بیش از روایت تاریخ و گزارش تاریخی اثر است. زاویة دید در نفثه المصدور،اول شخص است و از آن بیشتر برای بیان هیجان، احساس و عاطفه بهره گرفته می شود. پیوند شاعرانگی و فرم، یکی از ویژگی هایی است که به برجستگی ادبی این متن می انجامد. صور خیال یکی از عناصر پدیدآورندة فرم این اثر است که از آن جمله می توان به بهره گیری هنرمندانه از مبحث تشبیه اشاره کرد. تشبیه از میان انواع صور خیال در این اثر ادبی، جایگاه و کاربرد ویژه ای دارد. به طور کلّی تشبیه در این اثر از بسامد زیادی برخوردار است و بیشتر از بن مایه های عاطفی بهره می گیرد. همچنین بیشتر تشبیهات آن از نوع معقول به محسوس است. با تعمّق در این تشبیهات، جامعة درون و بیرون نویسنده به صورت غیر مستقیم به تصویر درآمده است. این مقاله بر آن است که اغراض ثانوی تشبیه را همراه با سه مبحث سبک شناسی نگاه ویژة هنرمند، گزینش واژه ها و عدول از هنجار با توجّه به تشبیهات، بررسی کند.
تحلیل بلاغی مجموعه اشعار محمّد علی بهمنی بر مبنای مولفه های هنجارگریزی معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد برجسته سازی در شعر، هنجار گریزی معنایی است.
نقد و تحلیل استعاره در شعر بدر چاچی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدر چاچی شاعری است که در قرن هشتم هجری در هند از شهرت و آوازة زیادی برخوردار بوده است. براساس نوشتة تذکره ها دیوانش تا مدت ها در شبه قارّه رواج تمام داشته است. دربارة سبک شاعری وی بایدگفت که در میان صاحب نظران کلامش به پیچیدگی وابهام شهرت دارد. دلیل عمدة دشواری سخن بدر را باید کثرت استفادة وی از استعاره دانست. به گونه ای که گاه کلامش را به معما نزدیک می کند. علاقة وی به استعاره تا بدانجاست که، در برخی از تصاویرش استعاره را به استعاره و یا به عنصر دیگری تشبیه می کند. همچنین تمایل زیادی به آرایش استعاره با صنایع خیال انگیز دیگری همچون استخدام و ایهام دارد. بایدگفت با وجود شهرت بدر در سبک هندی، تا کنون دربارة طرز سخنوری وی پژوهش های بسیاراندکی انجام گرفته است. بنابراین ضرورت دارد تا استعاره به عنوان مهمترین واساسی ترین عنصرخیال انگیزی درشعر وی، به دقت بررسی وتحلیل گردد. ازاین رو این پژوهش ازطریق روش توصیفی تحلیلی،به نقد وتحلیل استعاره درشعر وی می پردازد.
کاربرد استعاره مفهومی در قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناصر خسرو قبادیانی، شاعر اسماعیلی مذهب قرن پنجم (394-481 ه ق) است که در سراسر دیوانش می کوشد تا آرمان ها و عقاید خود را در قالب قصیده به سمع و نظر مخاطب برساند. در مقاله حاضر تلاش شده است تا بر اساس نظریه استعاره مفهومی قصاید وی را تحلیل شود. برای پیشبرد کار چهار مقوله خرد، تأویل، سخن و بدن انتخاب شد و حوزه های مبدأ در آن ها مورد بررسی قرار گرفت. چینش حوزه های مفهومی مبدأ و مشاهده آن ها در کنار یکدیگر راهکار ما در این پژوهش بود که تأثیر شایانی در فهم مقولات مقصد مذکور داشت. در نمونه های بررسی شده، به ندرت استعاره های ساختاری به چشم می خورد و استعاره های جهتی نیز فراوان یافت نمی شود که شاید به سبب گرایش علمی و شناختی کمترِ شاعر به این دو گونه استعاره باشد، امّا استعاره های هستی شناختی از هر سه نوع شخصیت، ظرف و هستومند فراوان مشاهده می شود. این پژوهش با روش تحلیلی وتوصیف زبان شناختی، با تحلیل ابیاتی از دیوان ناصر خسرو در چهار مقوله یاد شده انجام یافته است.
نگاهی تحلیلی- تطبیقی به اساس الفضل قندزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر خیالی و سیر تحوّل آن در چهار نمونة شعری از سبک های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعرانگی شعر با عناصر خیالی، پیوندی ناگسستنی دارد و بخش عمده ای از ظرافت های شعری به نحوةاستعمال این عناصر وابسته است. از این رو تحوّل و دگرگونی این عناصر در گسترةشعر فارسی که سبک ها و شیوه های چندی را تجربه کرده، امری گریزناپذیر است. بحث دربارة چگونگی و فلسفة تحوّل این عناصر در شیوه های شعری و نحوة برخورد پژوهش های بلاغی با این دگرگونی ها، بحثی مغفول مانده در عرصة پژوهش های ادبی است. این مقاله کوشیده است تحوّل عناصر خیالی شعر فارسی را در چهار نمونة شعری از سبک های مختلف در شیوه ای تطبیقی مورد بررسی قرار دهد و اشکال و گونه های این تحوّل را معرفی کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که عناصر خیالی شعر فارسی تحت تأثیر عواملی چون شرایط عصری، شیوه های شعری، تئوری های ادبی، نبوغ شاعرانه، تعامل زبان گفتاری و نوشتاری و سرانجام میل به هنجارگریزی از خط سیر واحدی پیروی نکرده و در چند نقطه از جریان طبیعی تحوّل عناصر خیالی عدول کرده است. نقطة شروع هنجارگریزی به صورت اعتدالی از سبک عراقی آغاز شده و در شعر عصر صفویّه و شعر نیمایی، تحت تأثیر عوامل یاد شده به اوج خود رسیده است. شعر فارسی در گذر از این مراحل، عناصر خیالی بکری آفریده است که پژوهش های بیانی به طور همه جانبه، قادر به توجیه و تفسیر این نوآوری ها نیست.
تشابهات و تمایزات صورخیال بیدل دهلوی با نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صور خیال یکی از رایج ترین اصطلاحات در نقد ادبی است و از جمله اصطلاحاتی است که بیشترین تکثّر معنایی را داراست. واکاوی صورخیال شاعرانه یکی از راه های تشخیص افتراق و اشتراک آثار ادبی است. بررسی از این دیدگاه در نهایت، سبک و ارزش هنری را روشن کرده و میزان قدرت، نوآوری و بهره گیری از میراث گذشتگان را مشخص می کند. بیدل دهلوی (و بالطبع شاعران سبک هندی به ویژه شاخة رهرو خیال) با باریک بینی و تیز بینی، در عناصر و پدیده های اطراف خود، جزئی نگر بوده و در جستجوی معنای بیگانه، نوآوری های بی شماری را در انواع صور خیال از خود به جای گذاشته است. این نوآوری ها در بطن خود، ویژگی هایی را داراست که نیما یوشیج نیز در نوگرایی هایش آنان را به کار برده است. از آنجا که سنجش صور خیال این دو تن(بیدل و نیمایی) می تواند نشانگر تمایزات و تشابهات این دو با یکدیگر باشد، ازین رو در این مقاله، نخست به تعریف صور خیال، بررسی چهار حوزه استعاره، تشبیه، کنایه و تصاویر، بررسی چگونگی صور خیال در اشعار این دو تن و در نهایت سنجش و مقایسة این دو سبک به صورت نمودار پرداخته شده است.