فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۴۱ تا ۱٬۴۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی معاصر، پس از انقلاب و تحت تأثیر آن، جریانی در داستان نویسی پدید آمد که تلاش کرد ثبت ارزش های دینی و مذهبی به مثابة فضیلت های انسانی را در دستور کار خود قرار دهد. هدف این پژوهش، کاوش در فراز و فرودها و دگرگونی های این جریان، ضمن در نظر گرفتن تنوع و تکثر در میان آثار و نویسندگان متعلق به آن بوده است. در این پژوهش، پانزده اثر داستانی از سه دورة زمانی شامل دوران انقلاب اسلامی، دورة سازندگی و دورة اصلاحات، به صورت هدفمند و برای ارائة تصویری همه جانبه از کوشش های نویسندگان ایرانی برای خلق رمان های دینی انتخاب و تحلیل شده است. در بررسی این رمان ها، برای تحلیل متن آثار و نیز تبیین نسبت آنها با بافت تاریخی، اجتماعی و سیاسی شان از روش های تحلیل گفتمان با تأکید بر مؤلفه های روایی استفاده شده است. در نگاهی کلی به این سه دهه می توان در خلق آثار متعلق به جریان دینی، روندهایی کلی و متناسب با گفتمان های غالب سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد. در دهة شصت، نویسندگان نوقلمی به جرگة داستان نویسان پیوستند که قاطبه آنها را جوانان پرشور انقلابی تشکیل می دادند. انقلاب، جنگ و ارزش های حاکم بر آنها، اصلی ترین مضامین آثار این نویسندگان جوان را تشکیل می دهد و در غالب آثار آنها، بینش دینی متأثر از گفتمان سیاسی حاکم است. در دورة دوم، رمان های دینی انواع بیشتری از موضوع ها و مخاطبان را هدف می گیرد و می کوشد بینش خود را در قالب های متنوع تر و جدیدتری عرضه نماید. رمان های دورة سوم، دربردارندة توجه جدی نویسندگان به شکل قالب هنری برای انعکاس درونمایه منطبق با رویکرد و جهان نگری نویسندگان است.
بررسی ساختار روایت در حکایت های بهارستان جامی براساس بوطیقای ساختارگرای تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهارستان جامی در میان آثاری که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده، مقامی شامخ دارد. وجود نمود های کلامی برجسته در روایت های جامی، این ظرفیت را ایجاد کرده که بتوان حکایت های آن را با آرای ساختار گرایانی چون تزوتان تودوروف در حوزه روایت بررسی کرد تا معلوم شود که آیا حکایت های بهارستان ساختار روایی مناسبی دارند؟ و چه میزان از حکایت های آن با آرای تودوروف مطابقت دارد؟
تودوروف برای روایت ها سه نمود قایل است: نمود معنایی، نمود کلامی و نمود نحوی. بیشتر حکایت های بهارستان، به سبب وجود پی رفت سُست و ساختاری ضعیف، به گونه ای است که تطبیق و بررسی سایر تئوری های تحلیل متن ادبی در آنها، زیاد چشمگیر و قابل ملاحظه نیست. در حالی که در حیطه نمود کلامی، خصوصاً چهار مولّفه: وجه، زمان، دید و لحن، به شکل معناداری با نظریّه تودوروف در حیطه روایت قابل تفسیر است.
تحلیل تطبیقی کاربست رئالیسم جادویی در دو رمان «حارس المدینة الضائعة» و «کولی کنار آتش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش به سبک رئالیسم جادویی در ادبیات، یکی از شیوه های جدید و کارآمد در حوزه داستان نویسی است که امروزه با به کار گیری این سبک به تحلیل انواع تضادها، مشکلات اجتماعی، سیاسی و ادبیّات فولکور به صورت ضمنی می پردازد؛ از جمله این رمان های رئالیسم جادویی می توان به کولی کنار آتش نوشته منیرو روانی پور داستان نویس معاصر ایران، و حارس المدینة الضائعة اثر ابراهیم نصرالله نویسنده و منتقد فلسطینی اشاره کرد. در این مقاله مفاهیم و مبانی رئالیسم جادویی با توجه به دیدگاه منتقدان و صاحب نظران ادبی تعریف و تبیین شده و سپس رمان های ذکر شده با توجه به ویژگی ها و مؤلّفه های رئالیسم جادویی تحلیل شده اند. پژوهش حاضر به بررسی کاربست رئالیسم جادویی با تکیه بر عناصر شخصیت و فضا در این رمان ها می پردازد و کاربست جلوه های رئالیسم جادویی در رویکردهایی همچون: شخصیّت ها، وهم و خیال، ترس از تنهایی، استحاله روحی و فضای وهم آلود، تعفّن بار و اغراقی، نمود یافته اند.
بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به «شهر زنان» در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشایی های او در کتاب اخبارالطوال و شاهنامه روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهره اسکندر و داستان شهر زنان در هر دو متن - روایت دینوری و فردوسی - را از نظر شیوه های روایت گری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. به این منظور ضمن بررسی چهره اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوت ها و تشابه های روایت داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیف ها، ویژگی های روایت ها، انتقال و گفتگوها، اشاره می شود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافته های این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی می کند؛ اما گفتگوها و توصیفات در شاهنامه طولانی تر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان می دهد.
نظام تقابل های زبانی مهم ترین عامل شکل گیری معنا در روایت ضحاک و فریدونِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های زبانی یکی از مهم ترین شاخص های آفرینش معنا در هر نظام گفتمانی بشمار می رود. نگارندگان در این پژوهش، تقابل های زبانی را مهم ترین عامل آفرینش معنا در «روایت فریدون و ضحاکِ شاهنامه» می دانند و به این منظور، در این داستان، در تحلیلی نشانه- معناشناختی چگونگی شکل گیری معنا بر اساس تقابل ها را بررسی می کنند. در این پژوهش، نشان خواهیم داد که تقابل ها در چه سطحی و با چه کیفیتی، در شکل گیری نظام معنایی داستان ضحاک و فریدون مؤثر است. پس از بررسی ابعاد مختلف تقابل ها در روایت، خواهیم دید که تقابل های زبانی را که گفته پرداز بکار می برد، در حقیقت رمزی است بر بنیان فرهنگ و تاریخ و ارتباط مخاطب با ساختار روایی متن که مستلزم آگاهی او از بستر فرهنگی و تاریخی روایت است. دستاورد دیگر این پژوهش، نمایان ساختن چگونگی کارکرد تقابل شخصیت های مهم روایت در روند شکل گیری آن است. کارکرد تقابلی شخصیت های تأثیر گذار در روند داستان، به دو شکل نمود یافته است: در ارتباط با خود و در ارتباط با دیگر شخصیت ها.
هنر سازه «تکرار» و نقش آن در علی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علی نامه، منظومه ای رزمی- مذهبی است که شاعری با نام یا تخلّص ربیع در قرن پنجم هجری، به تقلید از شاهنامة فردوسی، سروده است و موضوع آن مناقب و مغازی علی بن ابی طالب است. یکی از ویژگی های اشعار حماسی، تأکید بر برخی از تصاویر و صحنه هاست که سبب حماسی تر شدن فضای شعر می شود. تأکید، گاهی به صورت «تکرارِ» عناصرِ سازنده شعر صورت می گیرد که موجب برجسته شدن تصاویر می شود. این هنرسازه، سهمی جالب توجّه در تأثیر زبان اثر بر خواننده دارد. در این جستار پس از طرح جنبه های زیباشناختی «تکرار»، عناصر سازندة شعر، واکاوی شده و پس از استخراج، به ذکر نمونه هایی از آن ها پرداخته شده است. پرکاربردترین عنصر تکرار به ترتیب واژه، واج، مصراع، جمله، واژگان ترکیبی، مضمون، بیت و هجا را شامل می شود.
نقد جامعه شناختی سرمایه های شخصیت های زن در داستان «کنیزو» منیرو روانی پور براساس نظریة انواع سرمایة پیر بوردیو جامعه شناس فرانسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی شعر «یادداشتهای درد جاودانگی» قیصر امین پور بر اساس نظریّة نقش گرایی هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریّة مایکل هلیدی یکی از گرایش های نظریّة نقش گراست که بر دو مفهومبنیادیننظامو نقش استوار است. در این نظریّه، هلیدی از وجوه مختلفی به متن می نگرد. او در تمام بخش های نظریّة خود به بافت و معنای درون متنی و برون متنی توجّه ویژه دارد. بر همین اساس، برای اجزای مختلف کلام، فرانقش های سه گانة اندیشگانی/ تجربی، میان فردی و متنی قائل است. همچنین هلیدی به دلیل اهمیّتی که برای بافت بیرونی کلام قائل است، بر نقش اجتماعی زبان تأکید دارد و آن را پدیده ای کاملاً اجتماعی می شمارد. در این پژوهش، شعرِ «یادداشت های درد جاودانگی (یادداشت های گم شده)» سرودة قیصر امین پور بر اساس نظریّة هلیدی بررسی می شود. در این شعر، شاعر مضمون و دغدغه ای انتزاعی و کاملاً ذهنی را با استفاده از فرایندهای مادّی و فیزیکی زبان به صورت محسوس برای مخاطب بیان می کند. او با ذکر دغدغه های روزمرّة زندگی امروزی، سعی دارد ذهن مخاطب را به دغدغه ای کلان و جدّی تر معطوف کند که احتمالاً به دلیل اشتغال ذهنش به امور جاری، از آن غافل است.
نقدی بر تصحیح گوی و چوگان قاسمی گنابادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصحیح مثنوی گوی و چوگان سروده قاسمی گنابادی (د.982) به ضمیمه دو فصلنامه آینه میراث، شماره 34، منتشر شده است. این جستار به نقد و بررسی آن اختصاص دارد. با احترام به مصحّحان ارجمند و سپاس از زحماتی که برای نوشتن برخی تعلیقات خوب کتاب کشیده اند. امّا سخن گفتن در مورد تصحیح اثری از قاسمی گنابادی، شاعری توانمند و پرکار و از سادات آزاده خراسان که تمامی ثروت خود را که دو هزارتومان می شده، در قرن دهم به آستانه مقدس ثامن الحج هدیه کرده است و خویشتن را وامدار هیچ درباری ننموده، کار پر مسؤلیتی است. انتظار می رفت برای تصحیح آثار یا اثری از وی وقت و مایه شایسته گذاشته شود.
در تصحیح مذکور نکاتی قابل بررسی و اصلاح است، از جمله: تاریخ سرایش مثنوی که در سال 947 سروده شده، اما به اشتباه سال 977 را استنتاج کرده اند. تاریخ تولد قاسمی گنابادی نیز سال 930 ذکرشده، که با توجه به سرایش مثنوی شاه اسماعیل نامه در سال 940، مثنوی های گوی و چوگان و لیلی و مجنون در سال 947، شاهرخ نامه، خسرو و شیرین و شاه طهماسب نامه در سال 950 و دیگر قراین و منابع، نادرستی تاریخ تولد ذکرشده برای قاسمی واضح است. مهم تر از همه در مقدمه و متن تصحیح شده، روش علمی در نظر گرفته نشده است و شیوه تصحیح، مشخص و یک دست نیست؛ علاوه بر وجود اشتباه هایی در تعلیقات، از ترقیمه خوانا و مهمّ نسخه ها تصویری و یا ذکری نیامده است. در این جستار، سهو و خطاها با دلیل، برشمرده شده است.
نقدی بر جلد اول شاهنامه مصحَح خالقی مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتشار شاهنامه خالقی مطلق تحول بزرگی در عرصه شاهنامه شناسی و تصحیح متن در ایران بود. دعوت صریح خالقی از منقدان در مقدمه متن شاهنامه اش برای بررسی بیت بیت تصحیح او و بحث های گوناگون تصحیح متن در یادداشت های شاهنامه توسط او، باب جدیدی را در مقابل پژوهشگران این عرصه گشود. ما بر مبنای شیوه های تصحیحی جناب خالقی، سبک فردوسی و با کمک از دستنویس سن ژوزف و منابع حاشیه ای دیگر چند نکته انتقادی را درباره متن جلد اول شاهنامه تصحیح شده او مطرح کرده، به فراخور آن گهگاه به نقد بعضی برداشت های محتوایی خالقی در یادداشت های شاهنامه نیز پرداخته ایم.
از یقین به تردید: بررسی تحول وجه نماییِ قهرمانِ رمان طوبی و معنای شب از دیدگاه نشانه شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی روابط قدرت در رمان طوبی و معنای شب با تأکید بر مسئله جنسیت و بازنمایی جنسیت در این رمان است. یکی از ابزارهایی که زبانشناسی اجتماعی هلیدی برای بررسی متون و آشکار ساختن سازوکارهای ایدئولوژیک آن در اختیار می گذارد، بررسی ساختار وجه و وجه نمایی است. در این پژوهش، با تأکید بر نقش وجه-نمایی در تولید متون و بازتولید روابط قدرت و مناسبات جنسیتی، به بررسی وجه نمایی در رمان طوبی و معنای شب، با روش توصیفی- تحلیلی پرداختیم. در این رمان، چشم انداز تاریخی هفتاد ساله ای از زن ایرانی ارائه می شود؛ اما طوبی، شخصیتِ زنِ محوری، در این سیر تاریخیِ رو به جلو، نه تنها دستاوردی در رسیدن به اهدافش نمی یابد، بلکه سیری قهقرایی را می پیماید. طوبی در ابتدای رمان، زنی است که به ضرس قاطع و با کمال اطمینان سخن می گوید؛ اما در پایان رمان، فردی است که به هیچ چیز یقین ندارد و هیچ باوری در گفته هایش نیست. درواقع، سیر تحول وجه نماهای طوبی از قطعیت و بایدِ بیرونی به تردید و شایدِ درونی میل می کند. این استحاله درونی و سترونی روحی طوبی در پایان رمان، در ارتباط مستقیم با مناسبات و کارکردهای گفتمانی کلان ترِ اجتماعی در دوران قاجار و پهلوی اول قرار می گیرد؛ مناسبات اجتماعی ای که زنان را از اندیشیدن، گفتن و مشارکت اجتماعی در فضای بیرون بازمی دارد.
نقش تغییر علّت در تأویل قصص قرآنی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش عارفان در بیانِ اندیشه های عرفانی و مفاهیم سیروسلوک بیشتر مبتنی بر نقل حکایت هایی از گذشتگان است که گهگاه متناسب با موضوع، تغییراتی در اصل آنها ایجاد می کنند تا معنی مورد نظر خود را با آن بیان کنند. بنابراین در روش شناسی تأویلِ عارفان از داستان ها، توجّه به نوعِ تغییری که آنها در روایتِ اصلیِ حادثه ها ایجاد می کنند، اهمیّت بسزایی دارد. مهم ترین تغییری که آنها در داستان ها ایجاد می کنند، «جابه جایی و تغییر علّت اولیّه» ای است که باعث ایجاد حادثه و شکل گیری داستان شده است. این تغییر علّت، خود باعث تغییرات اساسی در دیگر اجزا و عناصر داستان و دگرگونی ساختار کلّی آن می شود و بافت و زمینه ای که در داستان به وجود می آورد کاملاً با بافت و زمینه قبلی آن متفاوت می گردد. در این نوشتار، نخست به اهمیّتِ «علّت» و نقش آن در نوع و چگونگی عناصر داستان اشاره می کنیم، سپس به ذکر چند نمونه از برداشت های عرفانی عارفان از داستان ها که با تغییر علّت اصلی آنها، تغییرات دیگری نیز در درون روایت به وجود آمده است، می پردازیم.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
نقد تصحیح شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لازمة تحقیق و نقد آثار ادبی، در ابتدا در دسترس داشتن متنی منقح با کم ترین ایراد است. مهم ترین مرحلة تصحیح، انتخاب آگاهانة نسخ معتبر، مقابلة آنها با یکدیگر و درنهایت برگزیدن نسخة اساس است. آشنایی با سبک، زمان و زبان شاعر، تسلط همه جانبه بر متن و همچنین مراجعه به فرهنگ ها و تذکره ها و دقت موی شکافانه در این منابع در تصحیح نسخه امری مسلم و روشن است. شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی - بزرگترین شاعر فارسی زبان هند - دوبار در خارج از ایران در سال های 1927 و 1961(م) تصحیح شده است که علاوه بر به کارگیری شیوة کاملاً ذوقی و غیرعلمی در تصحیح، از هیچ یک از 70 نسخة موجود در ایران نیز در این دو چاپ استفاده نشده است. در این نوشتار سعی شده است ضمن نشان دادن مراحل مختلف تصحیح علمی یک اثر، ضرورت و روش تصحیح مجدد شیرین و خسرو توسط نگارندگان و نقد تصحیح های قبلی این منظومه نیز بررسی شود.
ساختار زبانی سبک خراسانی در قصاید سروش اصفهانی
حوزههای تخصصی:
میرزا محمّد علی خان متخلص به سروش (1228-1285ق)، از شاعران بنام دوره بازگشت ادبی به شمار می رود که قصایدش تقلیدی از قصیده سرایان نامی دوره غزنوی است، تا آنجا که وی ملقب به فرخی قرن سیزده شده است. نمود واژگانی چون پاداشن، فریشته، آهو (عیب) و ایچ ؛ اصطلاحات دیوانی مثل اقطاع، پرّه، دبّوس و طغرا؛ اصطلاحات و افعال کهن همچون یله کردن، گسیل کردن، ژاژ، سهی، خستن، الفنجیدن و خوشیدن؛ حرف اضافه مضاعف، یای شرط، همی بر سر فعل، اسطوره های ایران باستان (جمشید، کیکاووس و کیخسرو)، عرائس شعر (وامق و عذرا، ویس و رامین، لیلی و مجنون و رعد و رباب و... . ) گواه صادقی بر این مطلب است.
لغات جدید در قصاید سروش، مانندکارگاه وصل، آبور و حق ور، منبرستان و لاله ستان، مدح گر و خواهش گر، لعبت کده و صورت کده و نیز انبوه لغات عربی، عدم تسلط به قواعد صرف و نحو زبان فارسی، ناهماهنگی در نحو جملات، کاربرد اصطلاحات علمی و آیات و احادیث و روایات فراوان، نشان دهنده این است که او صرفا"" از سبک خراسانی تقلید نکرده است.
این مقاله، به نقد و تحلیل قصاید سروش اصفهانی از دیدگاه سبک شناسی زبانی پرداخته و جایگاه او را در سبک دوره بازگشت مشخص ساخته است.
هنجارگریزی معنایی در داستان های بیژن نجدی
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی معنایی، یکی از شیوه هایی است که شاعران و نویسندگان، با بهره گیری به جا و هنرمندانه از آن، سطح ادبی آثارشان را ارتقا می بخشند. بیژن نجدی از جمله نویسندگانی است که در ساخت و پرداخت داستان های خود، تمایل زیادی به استفاده از این شیوه داشته است. از آن جا که هنجارگریزی معنایی بیشتر خاص شعر است، بهره گیری از آن در آثار منثور، زبان این آثار را شعرگونه می نماید. فرضیة پژوهش حاضر آن است که یکی از مهم ترین عواملی که زبان داستان های نجدی را از منطق عادی گفتار خارج کرده و آن را به سوی زبان شاعرانه سوق داده، نمود انواع هنجارگریزی معنایی در این داستان هاست. به منظور اثبات فرضیة پژوهش، انواع هنجارگریزی معنایی در داستان های نجدی با استفاده از شیوة استقرایی مشخص و پربسامدترین و مؤثرترین آن ها از حیث شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی بررسی شده است. نتیجة پژوهش بیان گر آن است که از بین انواع ترفندهای ادبی که در چهارچوب هنجارگریزی معنایی قرار دارد تشبیه، تشخیص، مجاز، حس آمیزی، بزرگ نمایی و متناقض نما، بیش ترین نقش را در شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی داشته است.
جایگاه زن و خانواده در ضرب المثل های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ضرب المثل ها در شناخت جنبه های مختلف فرهنگ مردم نقش مؤثری دارد؛ زیرا در آن ها، فرهنگ هر قوم و ملتی به تصویر کشیده می شود. هدف از این پژوهش، بررسی خانواده و جایگاه زن در ضرب المثل های بختیاری با رویکرد نقد فمینیستی است. در ضرب المثل های بختیاری زن گاه جایگاه فرادست، گاه فرودست و گاه برابر با مردان دارد. وقتی سخن از مسائل درون خانه و حیطه خصوصی به میان می آید، زن موجودی قدسی و فراتر از مرد است و در ضرب المثل هایی که از حیطه عمومی و جایگاه اجتماعی افراد بحث می شود، زن جایگاه فرودستی نسبت به مردان دارد. در ضرب المثل هایی که از مسائل عام زندگی سخن گفته می شود، جایگاه زنان با مردان برابر است. همچنین در بسیاری از این ضرب المثل ها، نگاه مردسالارانه حاکم است و اندیشه های مطلوب جامعه مردسالار برای زنان نهادینه می شود. ازدواج، مذموم شمردن چندهمسری، شناخت همسر پیش از ازدواج، نحوه شناخت همسر و وظایف زوجین، ازجمله مسائل مربوط به خانواده هستند که در مَثل های بختیاری انعکاس یافته اند.
بررسی ساختار روایی داستان حضرت موسی (ع) در سوره اعراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در رویکردهای نوین به زبان مهمترین هدف مطالعات زبانی، توصیف ارتباط از راه رخدادهای زبانی در سطوح مختلف از جمله متن است. زبان قرآن، از رویکردهای مختلف زبانی و در برخی سطوح مورد مطالعه قرار گرفته است، هرچند در سازمان متن قرآن در چارچوب نظریات جدید زبانشناسی، مورد بررسی قرار نگرفته است. این تحقیق مطالعه موردی سازمان متن روایی ""حضرت موسی""، در سوره اعراف، بر اساس الگوی حل مسأله مایکل هوئی (2001) است. سه مسأله اصلی، یعنی ظلم و کفر فرعون، رسیدن حضرت موسی (ع) به یقین قلبی و نافرمانی و بت پرستی قوم بنی اسرائیل از ارکان این داستان هستند. در روایت مذکور، پاسخ های متعددی برای حل مسأله نخست از سوی خداوند و حضرت موسی (ع) ارائه می شود که در برخی موارد، ارزیابی آنها مثبت اما نتیجه آن منفی است. طرح نهایی برای رسیدن به راه حل این مسأله، پس از طی چرخه ای نسبتاً طولانی، طرح کشتن فرعون و پیروانش است که با موفقیت انجام می شود. مسأله دوم، بدون طی کردن چرخه طولانی و تنها با دو پاسخ حل می شود، اما در پاسخ به مسأله سوم طرح ها یا پاسخ های ناموفق ارائه می شود که ارزیابی از آن منفی و نتیجه آن در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی است در این مسأله داستان حاوی مسائل تبعی دیگری است که بعضاً حل نشده یا به عنوان پیامد منفی اعمال شخصیت های داستان باقی می ماند. می توان گفت هرچند الگوی حل مسأله هوئی ساختار داستان را خوب پیش بینی می کند اما در برخی داستانها مثل روایات دینی، مسأله به طور قاطع حل نمی شود.
بن مایه های فوتوریستی در شعر ولادیمیر ماکایوفسکی و طاهره صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب فوتوریسم که در قرن بیستم با کوشش فیلیپو توماسو مارینتّی به ادبیات و هنر ایتالیا معرفی شد، پس از چندی از مرزهای ایتالیا گذشت. روسیه تنها کشوری بود که موج آوانگارد فوتوریسم را کامل پذیرفت و بخش عظیمی از ادبیات قرن بیستم خود را به دست مؤلّفه های فوتوریسم مبتنی بر انقلاب، تکنولوژی، کاربرد اصطلاحات مربوط به مظاهر جامعه مدرن و همچنین به چالش کشیدن سنت ها سپرد.
با آغاز نهضت مشروطه ایران و باز شدن درهای غرب، تبادلات فرهنگی و ادبی ایران و روسیه نیز آغاز شد. یکی از مکاتبی که به این واسطه تأثیر زیادی بر شعر شاعران ایرانی داشت مکتب فوتوریسم بود. ولادیمیر مایاکوفسکی به عنوان شاخص ترین چهره این مکتب، الگوی مناسبی برای تطبیق شعر شاعران فوتوریست ایرانی با مؤلّفه های فوتوریسم روسی است. در ادبیات ایران نیز طاهره صفّارزاده به عنوان شاعری انقلابی که چندین سال در غرب تحصیل کرد و رکود فرهنگی ادبی را تاب نیاورد و درصدد تغییر رویکرد ادبیات ایران بود و همچنین اشعارش شواهد زیادی از مؤلّفه های فوتوریسم دارد، بهترین گزینه برای این تطبیق است. از این رو در این مقاله درصدد هستیم با توجه به کارکرد مکاتب ادبی در حوزه ادبیات تطبیقی، وجوه مشترک شعر ولادیمیر مایاکوفسکی و طاهره صفّارزاده را از رهگذر مکتب فوتوریسم بررسی کنیم.