از مفاهیم شناور و مورد اختلاف در فرهنگ ایرانی، مفهوم «عقل» است که دایره معنایی وسیع و گاه متناقضی یافته است. ازاین رو، نحله های فکری مختلف برداشتهای متفاوتی از آن ارایه کرده اند. همین موضوع، ما را بر آن داشته است تا به بررسی نحوه نگرش دو نحله متفاوت فکری (یعنی حکیمان و صوفیان) از «عقل» بپردازیم و با بررسی اشعار دو نماینده برجسته آنها (ناصرخسرو و سنایی) نشان دهیم که ناصرخسرو، بدون اینکه در شعر خود به دفاع صوری از این مقوله برخیزد، محتوا، تصاویر و ساختار شعرش، مبنایی عقلانی و منطقی دارد. برخلاف او، سنایی با اینکه در جای جای حدیقه الحقیقه، ابیاتی در وصف عقل و دفاع از آن آورده است چون ساختار ذهن او با منطقِ عقلانی همسو نیست، محصول کارش با عقل، مباینت یافته است. براین اساس می توان گفت که کاربرد صفت «حکیم» برای سنایی - البته در مفهوم مورد نظر ما - جز به تسامح روا نیست، حال اینکه ناصرخسرو «حکیم» به معنای دقیق کلمه بوده است. دلیل این امر، این است که عقل نزد ناصرخسرو هم جنبه مادی دارد و هم بعدی معنوی، حال اینکه، عقل نزد سنایی در مجموع، عقل دینی است و تا حد زیادی از جنبه های مادی فاصله می گیرد
حکیم نظامی گنجوی از استادان بزرگ و از ارکان شعر فارسی است. در ادب فارسی داستان پردازی، در منظومه های پرآوازه او به اوج خود رسید. از جمله این منظومه ها، مثنوی هفت پیکر یا هفت گنبد است که گاهی بهرام نامه نیز خوانده شده و چهارمین منظومه نظامی است.
با نگاهی سطحی به آثار نظامی، این پرسش به ذهن خواننده متبادر می گردد که چگونه شاعری که عمری را در ریاضت و سیر و سلوک روحی و معنوی گذرانده و در روزگار جوانی مخزن الاسرار را آفریده، پیرانه سر اقدام به نظم داستانهای بزمی و عاشقانه نموده است؟ اما با توجه به شخصیت نظامی که مرد دین و حکمت و اخلاق است و با تامل در داستانهای وی -که دربردارنده نتایج اخلاقی و عرفانی است- درمی یابیم که اگرچه «به حسب صورت افسانه است، اما از روی حقیقت، کشف حقایق و معارف را بهانه است.» شاعر پرآوازه گنجه از نظر اعتقادی مسلمان معتقدی است. وی همه آثار خویش را با توحید و مناجات خدا آغاز می کند. ایمان و اعتقاد وی به رسالت نبی اکرم (ص) و خلافت خلفای راشدین به طریق سنیان در آثار او کاملاً مشهود است.
در این مقاله، داستان انبیا در مثنوی هفت پیکر و برداشت تاویلی نظامی از این مایه های داستانی بررسی می گردد.
این پژوهش، با بررسی پیوند ادبیات و هنر، درپی یافتن پاسخی برای این پرسش است که دلیل گستردگی این پیوند در شعرهای نظامی، به هنر شعر و شاعری برمی گردد - که قابلیت جای دادن سایر هنرها را در خود دارد- یا اینکه شاعر هنری به مانند نظامی، با آگاهی گسترده از هنرهای گوناگون، این گنجایی را در شعر ایجاد کرده است؟
ضرورت این تحقیق، نیاز پرداختن به مباحث میان رشته ای و بینامتنی است که امروزه در جامعه ادبی، فراوان احساس می شود و سنجه ما در این بخش، آمیختگی و جریان سازی هنرها در شعر است و به همین دلیل از برخی هنرها که تنها اشاره ای به آن ها شده بود، گذشته ایم.
آغاز پژوهش، بررسی ادبیات و هنر در مفهوم سنتی و خاص آن است و در ادامه با گریزی به تعریف هنر از دیدگاه نظامی، نمود هنرها در اشعار او برجسته می شود.