فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۴۱ تا ۱٬۷۶۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
135 - 161
حوزههای تخصصی:
ژولیا کریستوا با طرح نظریه بینامتنیت و با تکیه بر مباحث زبان شناسی و روان کاوی، رویکردهای نوینی برای تحلیل متون ارائه داده است. براساس نظریه «آلوده انگاری» که برآمده از دیدگاه های پساساختارگرایانه کریستواست، آفرینش گر ادبی به مثابه فاعل سخنگوی از خلال زبان نشانه ای از آلودگی های پیرامون خود برائت می جوید و به منظور تطهیر خود و جامعه پیرامونش، راه حل هایی ارائه می دهد از جمله پناه بردن به عالم اساطیر و کهن الگوها. در این جستار، کنش های شخصیت های رمان حیرانی اثر محمدعلی سجادی بر مبنای نظریه آلوده انگاری که خود تلفیقی است از نظریات روان کاوی و نشانه شناسی، برای رهایی از پدیده های آلوده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و نتیجه این بررسی نشان می دهد که نویسنده در راستای رهایی از آلودگی های فردی و اجتماعی به کهن الگوی آب، آنیما، جاودانگی، کوه و عدد هفت و همچنین شخصیت های اسطوره ای نظیر سیاوش و بهرام، مهر و گاو مقدّس و غیره نظر داشته است. از این حیث، این رمان از روابط اسطوره ای بینامتنی به ویژه با شاهنامه و داستان سیاوش برخوردار است.
بررسی درستی انتساب بحر المحبه فی اسرار الموده فی اسرار الموده به ابوالفتوح احمد یا ابوحامد محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحر المحبه فی اسرار المودّه ازجمله تفسیرهای صوفیانه به زبان عربی است که در آن، سوره یوسف همراه با برخی نکته ها، اشارات، سخنان و حکایت های عرفانی، در ساختار و نثری ساده، ادبی و دلنشین تفسیر شده است. تاکنون به این اثر، با وجود اهمیت در تاریخ تفسیرهای عرفانی سوره یوسف، چنانکه باید توجه نشده است؛ به گونه ای که تاکنون تصحیحی انتقادی از آن در دست نیست. همچنین تردیدهایی درباره بحر ا لمحبه وجود دارد که یکی از مهم ترین آنها مربوط به مؤلف اثر است. بحر ا لمحبه متأثر از برخی دست نوشته ها و فهرست های نسخ خطی و دیدگاه برخی نویسندگان متأخر، به احمد غزالی و گاه برادر بزرگ ترش محمد منسوب است. نوشتار پیش رو، برای نخستین بار درپی بررسی دقیق این موضوع برای تأیید یا رد این نسبت شکل گرفته است. استفاده از دیدگاه های پژوهشگران پیشین درباره آثار برادران غزالی، تحلیل تطبیقیِ محتوای بحر ا لمحبه با برجسته ترین و متناسب ترین آثار مسلّم برادران غزالی در تفسیر و نیز با بهره مندی از روابط بینامتنی میان اثر و تفسیرهای مشهور سوره یوسف در سده های متقدم مانند انس المریدین و رو ضه المحبین ، قصه یوسف و حدائق الحقایق نشان می دهد که این اثر احتمالاً از هیچ یک از دو برادر غزالی نیست. به نظر می رسد انتساب این اثر به هریک از این دو برادر به سبب شهرت و برجستگی غزالی ها در میان اهل علم و تصوف و اقبال عمومی به آنها باشد. این نوشتار به روش کتابخانه ای از میان روش های تحقیق کیفی و با شناخت و بررسی تطبیقی به نگارش درآمده است.
تبیین نسبت کتاب تکوین با کتاب تدوین در اندیشه های عرفانی – قرآنی شیخ محمود شبستری و علامه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
57 - 80
حوزههای تخصصی:
هماهنگی عالم وجود با کتاب الهی برای گشوده شدن باب معرفت و کشف و شهود نسبت به خداوند، از جمله نکات عمیق برهانی-عرفانی و قرآنی در نزد صاحبان طریقت محسوب می شود. هرچند طلوع این اندیشه را می توان به ابن عربی نسبت داد، عرفای پس از او سعی کردند با دقت و جزئیات بیشتری در این زمینه غور کنند و حقیقت پیوستگی عوالم و مراتب هستی با قرآن مجید را با جزئیات بیشتری جست وجو کنند. شیخ محمود شبستری و علامه سیدحیدر آملی از جمله عرفای بزرگ پیشگام در تفحص درباره این اندیشه به شمار می آیند که درصدد اثبات مطابقت اجزای کتاب تدوین با کتاب تکوین الهی برآمدند. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای نگاشته شده است. این مطالعه با تفحص در اندیشه های این دو عارف بزرگ، دیدگاه های آن ها را به این دو عالم و تطبیق مصادیق آن ها با یکدیگر بررسی و مقایسه می کند و به تأمل درباره فواید طرح این بحث می پردازد. از دیدگاه این پژوهش، وجود این بحث در بین عرفای نام برده نه تنها بر تأویل پذیری و اعجاز قرآن تأکید دارد، بلکه تکریم موجودات عالم را به عنوان مظاهری از ذات و کلام الهی و یکپارچگی عالم وجود و پیوستگی تمام اجزای آن به یکدیگر در پی دارد.
پژوهشی در غزلیات منسوب به مولانا در دو جُنگ کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت دیوان کبیر در تاریخ ادبیات فارسی موجب شده است نسخ متعددی از این اثر سترگ به دست ما برسد. درعین حال برخلاف مثنوی به دلایلی متعدد هنوز متنی منقح و تفسیری جامع از کلیات شمس در دست نداریم. هنوز غزلیاتی با نام مولوی هست که در نسخ چاپی ملاحظه نمی کنیم و برعکس، حجم قابل توجهی از غزلیات درج شده در کلیات، به طور قطع از مولوی نیست. با بررسی توضیحاتی که مصححان دیوان شمس درمورد انتخاب نسخه های مورد نظر خود داده اند درمی یابیم که جنگ ها مطمح نظر آن ها نبوده است؛ درحالی که در این مجموعه های شعری، غزلیات متعددی با نام مولوی یا با عنوان شمس تبریزی آمده است. به نظر می رسد جمع آوری این غزلیات می تواند در تصحیح و تکمیل چاپ های بعدی از کلیات به کار آید؛ هرچند در صحت انتساب بسیاری از آن ها به مولوی می توان تردید کرد. در این مجال، ضمن معرفی غزلیاتی که با عنوان «شمس تبریزی» یا «مولوی» در دو جنگ «3528» دانشگاه تهران و «13609» کتابخانه مجلس شورای اسلامی آمده است، مشخص شد برخی غزلیات در این دو جنگ با اختلافاتی اندک در دیوان شمس دیده می شوند و برخی از دیگر از نظر تعداد ابیات مختلف هستند. درعین حال پاره ای از غزل های این دو جنگ، اشعار شیعی در تصحیحات موجود از غزلیات دیوان شمس نیامده است. تعدادی از این غزل ها به دلیل تشابه در تخلص «خموش» یا «شمس» با اشتباه کاتبان به نام مولوی یا شمس در این دو جنگ اشعار شیعی وارد شده اند. تعدادی دیگر از غزلیات نیز به تتبع و تقلید از مولوی سروده شده اند، اما ویژگی های زبانی و محتوایی آن ها نشان می دهند که متعلق به مولوی نیستند.
بررسی سمبولیسم عرفانی و اجتماعی در اشعار تقی پورنامداریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پورنامداریان از منتقدان و پژوهشگران برجسته جامعه ادبی کشور به حساب می آید که جنبه شاعری وی کمتر مورد توجه واقع شده است. وی تحت تأثیر افکار نیما و پیروان او، همچنین مطالعات و پژوهش های خود در زمینه عرفان و داستان های رمزی آن، در اشعارش گرایش خاصی به بیان رمزی و سمبولیک دارد. بسیاری از این رمزها و نمادها را می توان در دو حوزه غالب عرفانی و اجتماعی یا حماسی جای داد. با توجه به همین مطلب، این جستار کوشیده است تا سمبولیسم عرفانی و اجتماعی موجود در شعر پورنامداریان را با توجه به زمینه های مطالعات عرفانی شاعر و پژوهش های دقیق او در این زمینه و همچنین شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم در زمان سرایش آثارش، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. نتایج نشان می دهد که مطالعات و تأملات شاعر در زمینه عرفان و دقت و تفکر در احوالات عارفان، در خلق سمبل های عرفانی اشعارش بسیار مؤثر بوده است. همچنین نتایج بیانگر این است که شاعر بنابر شرایط خاص سیاسی و اجتماعی دوران شاهنشاهی و استبداد حاکم بر آن، به ناچار به زبان سمبولیک روی آورده است و با بیانی نمادین، جامعه بحران زده عصر خویش را به تصویر کشیده است.
مطالعه تطبیقی در اساطیر ایران و شرق دور (اسطوره سیاوش ایران و کوتان اوتونایِ قوم آینو با رویکرد جوزف کمبل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلقی امروزی انسان نسبت به اساطیر حاکی از این است که اسطوره، امری فراتر از افسانه است. پاسخ انسان به سؤال هایی که در دوران پیش از علم و فلسفه با آن مواجه شده است را می توان در اسطوره ها باز یافت. از مسائل مطرح شده در خصوص اسطوره ، شباهت آن ها در میان اقوام و تمدن های مختلف است. حال این سوال مطرح می شود که علت تشابه اسطوره های اقوام غیرمرتبط با هم چیست؟<br /> این مقاله با روش تحلیلی تطبیقی برای نشان دادن این موضوع، اسطوره سیاوش ایران و حماسه کوتان اوتونای، متعلق به قوم آینو (ساکنین دوران سنگی جزایر ژاپن) را بررسی کرده است. الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل، به عنوان رویکرد نظری و مراحل سه گانه آن به عنوان متغیر این مطالعه تطبیقی به کار گرفته شده است. این پژوهش نشان می دهد که انسان دوران اسطوره ای صرف نظر از بستر مکانی زبانی متمایز دارای بنیان های معرفت شناسی و هستی شناسی مشترکی بوده اند که در اسطوره ها بازنمایی شده است.
مبانی عرفانی هستی شناسی عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عینالقضات همدانی (492-525ق.) از مهم ترین پیشروان سنت فلسفه ی حکمت ایرانی و نخستین عارفی است که محور آرای عرفانی خود را بر وجودشناسی بنا نهاد. هدف از پژوهش حاضر شناخت مبانی عرفانی هستی شناختی او و ریشه های آن با روش توصیفی-تحلیلی است که نشان می دهد اگرچه در تقسیم بندی وجود، عین القضات از فلاسفه متأثر است؛ ولی «ممکن الوجود» در تقسیم بندی او جایگاه حقیقی ندارد؛ زیرا معتقد است وجود یکی است و آن را جوهر یکتا و مصدر و کل هستی مینامد که هر چه جز او عدم است؛ امّا او عدم را به دو معنی نیستی محض و پوشیدگی به کار برده که منظور از آن به ترتیب حدوث مادیّات، و قِدم انوار است، اعراضی که ذات بهواسطه آنها تجلّی مییابد. بنابراین نور در هستیشناسی او ظهورِ وجود و معادل صفات الهی است که از صفت رحمانیّت، نور محمّد، و از صفت جبّاریت، نور ابلیس به وجود میآید؛ بههمین علّت عینالقضات نور محمّد را در کنار الله، مصدر موجودات نامیده و با نور دانستن ظلمت، از ثنویان فاصله گرفته و سعی نموده است با بحث «معیّت»، صدور کثرت از وحدت و با بحث «تجلّی»، ظهور صفات از ذات را تبیین نماید. همچنین این پژوهش نشان میدهد که عینالقضات با طرح اندیشههایی نو در هستیشناسی مانند: جوهر یگانه، تجلّی واحد، عدم ملال به واسطه عدم تکرار در تجلّی و نظریه خلق مدام، در برخی مباحث مهم نظری عرفان، پیشرو بوده است.
نظری به جام جم
بررسی و تحلیل تعالیم تصوف بر مبنای نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف به مثابه یک نهاد اجتماعی در تاریخ ایران از اهمیت فراوانی برخوردار است. اصول، قواعد و تعالیم آن دارای آیین خاصی بوده که صوفیه ملزم به رعایت آن بوده اند. تصوف به موازات تغییرات سیاسی و اجتماعی، فراز و فرودهایی داشته و دارای گرایش ها و شاخه های بسیاری بوده است، اما با همه گستردگی، همچنان می توان آن را به عنوان یک گفتمان فوکویی در نظر گرفت. پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی در پی کشف کارکردها، ساختار و تشریح مقوله قدرت در تصوف بر پایه نظریه گفتمان قدرت فوکو است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تصوف دارای کارکرد دوگانه است؛ از یک سو نوعی انضباط عمومی به وجود می آورد، آزادی فردی را تحت شعاع قرار می دهد و تعالیم آن، گزاره های قدرت را تقویت و تثبیت می کند؛ از سوی دیگر تصوف اگرچه درون اِپیستمه (معرفت و آگاهی) زمانه خود قرار دارد، در برخی مواقع می تواند دامنه معرفت عمومی را گسترش داده و به عنوان یک گفتمان رقیب در برابر گفتمان های دیگر از جمله نهادِ قدرتِ حاکم مطرح شود و با توزیع قدرت و ثروت، تا حدودی هرچند اندک از خودکامگی نهادهای موازی و به خصوص نهاد حاکم بکاهد.
بررسی و مقایسه سفر با روح در کتاب سرخ یونگ و معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب سرخ اثری غیر متعارف از کارل گوستاو یونگ است که نوادگان او اخیراً اجازه انتشارش را داده اند. یونگ در این کتاب با زبانی نمادین، به شرح تحولات روحی یا پیگیری «تصاویر درونی» خویش و تلاش برای یافتن روح فراموش شده خویشتن می پردازد. معارف نیز تنها اثر به جای مانده از بهاء ولد است که در آن مکاشفات روحی خود را بی پروا بیان کرده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، سفر با روح را در دو اثر مزبور بررسی می کند؛ بدین ترتیب که به شرح چگونگی سفر با روح و مقایسه روح یونگ، «روح اعماق» و «روح زمانه» در کتاب سرخ، با روح بهاء ولد، الله، عقل و نفس در معارف و تحلیل آن ها پرداخته می شود و در پایان نتایج حاصل از این سفر ذکر می گردد. هدف از تحقیق بیان وجوه تشابه و تمایز دیدگاه یک عارف و یک روان شناس است. نتایج پژوهش نشان می دهد که یونگ علاوه بر روح خویش از روح اعماق سخن می گوید که راهنما و رهاننده او از اسارت روح زمانه است، اما بهاء ولد از انواع روح چیزی نمی گوید و تنها هدایتگر او، الله است. در پایان سفر، پس از قتل قهرمان درون (نفس) به دست یونگ، خورشید اعماق در اندرونش طلوع می کند. در معارف نیز بهاء ولد نفس را می کشد و روح او منور به انوار الهی می شود.
جبر و اختیار از منظر عرفان و کلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جبر و اختیار همواره از مسائل مهم و بحث انگیز عقیدتی مسلمانان بوده و ازنظر تاریخی، اختلافات و داوری های متنوعی را در میان اندیشمندان کلام و فلسفه و عرفان دامن زده است. نظریه کلامی معتزله و اشاعره درباره این موضوع، با مسلّم دانستن مسئله دوگانگی میان انسان مکلَّف و حقّ مطرح می شود؛ البته کوشش هریک سرانجام، به پاسخی متفاوت به مسئله چگونگی رابطه انسان مکلَّف با خدا می انجامد. متکلمان به استقلال خلق از حقّ معتقدند و به خلق و حقّ همانند دو حقیقت جدا از هم می نگرند؛ آنان با این پیش فرض ها کوشیده اند مسئله جبر و اختیار را به گونه ای بررسی کنند که هم ظواهر ادلّه نقلی و عقلی را مبنی بر امتناع حلول و وحدت حقّ و خلق حفظ کنند و هم در توجیه بحث تکلیف و جزای اعمال دچار مشکل نشوند. عارفان با توجه به تجربه ای که از شهود وحدت خود با وجود مطلق یا حقّ، در مقام قرب نوافل دارند، خوانشی دیگر از رابطه حقّ و انسان به دست داده اند. جبر و اختیار نزد متکلمان اسلامی یک اضافه مَقولی است که میان دو طرف مستقل یعنی خدا و انسان مکلَّف برقرار می شود که دوگانگی آنها مسلّم فرض شده است. عارف با توجه به تجربه شهودی خود از شیوه ارتباط حقّ و خلق، مخلوقات را پرتوی از وجود مطلق می داند؛ درنتیجه در سایه چنین وحدتی، تحقق اضافه مقولی را منکر است؛ زیرا اضافه مَقولی تنها میان دو امر جدا از هم و مستقل تصور می شود و عارفان با توجه به نظریه خود درباره وجود، به تحقق چنین استقلالی در دو طرف رابطه حقّ و خلق معتقد نیستند. عارف مسئله جبر و اختیار را در پرتو وحدت حقّ و عبد که در قرب نوافل آشکار می شود بررسی می کند. در این دیدگاه که برخاسته از تجربه ذوقی است، عارف با توجه به مقام قرب نوافل که مستلزم فنای عارف و ظهور اوصاف حقّ در صفحه باطنش است و فنای خود در حقّ که در این مقام حاصل می شود، از نوعی جبر سخن می گوید؛ این جبر به سبب فنای اوصافِ عارف در وجود حقّ و جداشدن او از اوصاف بشری رخ می دهد. در اینجا عارف به نفی اختیار خود می پردازد که صفتی از اصاف بشری است؛ نیز با توجه به ظهور اسمای حقّ در خود و اینکه آفرینش او بر صورت حقّ است، اختیار را مانند وصفی از اوصاف حقّ مطرح می کند که در او تجلی یافته است.
پژوهش های عرفانی در آینه علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران در مطالعات علم سنجی با ارزیابی تخصصی پژوهش های علمی، بسیاری از جنبه های پویایی علم را مطالعه می کنند. تحلیل پژوهش های عرفانی با استفاده از فنون علم سنجی، وضعیت شبکه هم نویسندگی پژوهشگران را در حوزه عرفان مشخص می کند؛ همچنین تعیین کننده روند کمی این دسته از پژوهش ها و نیز پژوهشگران برتر این حوزه در پایگاه استنادی جهان اسلام است. مجموعه اصلی رکوردهای مطالعه شده در این پژوهش همه مقاله های چاپ شده در زمینه عرفان و ادبیات عرفانی است که در پایگاه استنادی جهان اسلام نمایه شده است. پس از بازیابی رکوردهای این تحقیق (1931 مقاله) و یکپارچه کردن مجموعه رکوردها، نتایج پژوهش با استفاده از نرم افزارهای علم سنجی و همچنین «اس پی اس اس» در قالب نمودار یا نظریه ارایه می شود. یافته های این پژوهش به رتبه بندی علمی مقالات از جنبه های مختلفی مانند تعداد یا استناد آنها می انجامد؛ ازسوی دیگر تا حد بسیاری جایگاه پژوهشگران را در عرصه نگارش بر مبنای تعداد مقاله یا شاخص اچ مشخص می کند؛ همچنین به جایگاه نویسندگان در عرصه هم نویسندگی برمبنای مرکزیت ایشان در تعامل با دیگر پژوهشگران توجه دارد.
نعل وارونه در گفتار و رفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشه های ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن می تواند یکی از مهم ترین عوامل جذابیّت این اثر گران سنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونه هایی از وارونگی معنا معرفی می شود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فقر، خوشباشی بر عزلت، تساهل و تسامح و مدارا بر انتقام و... از دلایل اصلی این نوع نگرش، التزام به سکر در مقابل صحو در مشرب فکری ابوسعید است. ابوسعید ابوالخیر، اغلب به هنگام ترویج یا تذکار هنجارهای اخلاقی، تبیین و تأیید احوال خود یا دیگران و رفع حوایج مادی و معنوی مخاطبان عام و خاص اغلب با استفاده از زبان و رفتاری ادبی و تمسک به شیوه های متفاوت و وارونه نسبت به معیارها، هنجارها و نُرم رفتاری معاصران خویش، بسته به موقعیّت و مقتضای مخاطب، رفتاری با ساختار باژگونه از خود نشان می دهد. هنگامی که پشت دریچه تفسیرهای وارونه او را می نگریم، نمی توانیم انکار کنیم که این شیوه ابوسعید مواجهه او با نخوت صوفیانه عصر خویش است. روش تحقیق در این مقاله کتابخانه ای، به شیوه توصیفی تحلیلی و بر اساس یافته هایی از اسرارالتوحید و مقالات و پژوهش های مرتبط استوار است.
اتحاد تقابل های دوگانه در سایه «تبدّل» و «تساوی» در مثنوی الهی نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی در نقد متون معاصر مطرح شده است؛ اما کاربرد آن را می توان در آثار کلاسیک زبان فارسی نیز مشاهده کرد. عطار در مثنوی الهی نامه معتقد است هیچ معنایی در مسیر طریقت بدون عنصر متقابل به کمال و حقیقت نمی رسد؛ به همین دلیل از آغاز تا انجام طریقت، سالک را در دریایی از تقابل های دوگانه سرگشته می کند و راه رهایی در رساندن همه تقابل ها به سرمنشأ وحدت را نیروی «تبدّل» و «تساوی» می داند. بیشتر تقابل هایی که عطار به کار می گیرد، با تبدّل پیوند می خورند تا با تغییر ماهیّتِ عناصر متقابل، با یکدیگر یکی شوند یا از مثبت به منفی و بالعکس بدل یابند. عطار در این گردش تبدّلی، تکاملی را می جوید که محتاج ژرف نگری و فراتر رفتن از سطح جهان مادّی است. از این رو در این مقاله با رویکرد تحلیلی توصیفی سعی شده است که فارغ از برداشت های غربی، در پرتو تقابل های دوگانه با رویکرد «تبدّل» و «تساوی»، اندیشه های وحدانی عطار در جهت اتحاد عناصر تبیین گردد؛ این تحقیق در صدد یافتن واژه های متضاد و طبقه بندی کمّی تقابل های دوگانه نیست، بلکه مفاهیم و عناصری را می جوید که در ورای تضاد ظاهری، در مسیر تکامل انسان به سوی وحدت حرکت می کنند و سبب تعالی انسان می شوند.
مهم ترین کارکردهای عرفانی داستان لیلی و مجنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون عرفانی فارسی بارها به داستان لیلی و مجنون استناد شده است. چرایی این موضوع و تبیین کارکردهای عرفانی داستان، مسئله این تحقیق است. نتایج پژوهش نشان می دهد حاکمیت عشق عذری بر روابط عاشق و معشوق و تناسب داستان با مضامین عشق حقیقی از مهم ترین علت های گرایش عارفان به این داستان بوده است. همچنین توجیه عشق زمینی و تبیین مضامین عرفان عاشقانه دو کارکرد اصلی داستان است. در متون عرفانی فارسی با استفاده از داستان منظور، عشق زمینی به سه شیوه توجیه شده است: مقدمه عشق حقیقی، لبس، تجلی حق در مظاهر. افزون بر این، در متون عرفانی مضامینی مانند عقل گریزی، توجیه شطح گویی عارفان، اتحاد و استغراق و فنای عاشق، نفی خودبینی و خودخواهی، مقام رضا و بوشناسی با استفاده از حوادث داستان لیلی و مجنون طرح و تبیین شده است. عارفان به این منظور گاهی از کلیت داستان و گاهی از حوادث آن استفاده کرده اند. در مورد اخیر نیز گاهی حوادث مشهور داستان را ذکر کرده اند و گاهی خودْ ماجراهایی ابداع کرده و به قهرمانان داستان نسبت داده اند.
La portée de récits courts dans les œuvres mystiques persanes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les V eet VI esiècles de l’hégire peuvent être dits à juste raison «l’âge d’or des récits», période pendant laquelle toutes les démarches et les styles mystiques des siècles précédents se sont condensées sous la forme de contes dans les œuvres persanes des auteurs mystiques. Il ne fait aucun doute que les récits sont indissociables de la doctrine de ces auteurs mystiques. Pourquoi les ouvrages mystiques contiennent-ils autant de récits? Quel est leur rôle exact dans l’économie de ces œuvres? Un long et patient examen des œuvres mystiques montre clairement que l’ambition de leurs auteurs était non seulement de rédiger ces ouvrages, mais aussi d’en faire un instrument didactique et porteur de sens sous la forme de contes. Par ailleurs, Ils ont tenté d’exprimer symboliquement leur expérience en utilisant ce langage dans les récits contenus dans leurs œuvres. En effet, Ces récits des V e/XI eet VI e / XII esiècles forgent une langue particulière, assignent des buts, laissent voir des spécificités propres. Une étude détaillée des relations entre ces récits et la pensée mystique montre clairement que leurs auteurs se souciaient au plus haut point de guider les hommes vers les multiples vérités des sens.
شباهت ساختاری داستان سوسن رامشگر در برزونامه با اسطوره آفرینش در بندهش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیمه پایانی منظومه حماسی برزونامه ، اثر عطاء بن یعقوب ناکوک رازی، برگرفته از ماجرای مبارزه سوسن رامشگر با پهلوانان ایرانی است که به سبب ساختار نسبتاً مستقل آن، داستانی مجزا و منفصل معرفی شده است. به نظر محققان این حماسه همانند سایر حماسه های ملی، در زیرساخت روایتگر اساطیر کهن ایرانی قرار گرفته است. از نظر خوانش اسطوره ای، اسطوره آفرینش در بندهش ، از طریق دو عنصر کنش و شخصیت، در ساختار این اثر باز روایت شده، ساختاری مشابه با ساختار این اسطوره را در منظومه حماسی شکل داده است، به همین دلیل به نظر می رسد می توان با مقایسه و بررسی ساختار اسطوره باز روایت شده با ساختار حماسه، درباره الحاقی بودن یا نبودن ابیات و داستان های این منظومه به داوری پرداخت؛ بدین شیوه که با مرجع قرار دادن متن اسطوره و ساختار آن، درباره اصالت قسمت های حذف شده یا افزوده شده ساختار حماسه، اظهار نظر کرد. بر اساس این شیوه به نظر می رسد برخلاف نظر برخی از محققان، داستان سوسن رامشگر در حماسه برزونامه با توجه به بازتاب اسطوره آفرینش بندهش در ساختار آن نه تنها الحاقی نبوده بلکه جزو پیکره اصلی داستان حماسی است. نیمه پایانی منظومه حماسی برزونامه ، اثر عطاء بن یعقوب ناکوک رازی، برگرفته از ماجرای مبارزه سوسن رامشگر با پهلوانان ایرانی است که به سبب ساختار نسبتاً مستقل آن، داستانی مجزا و منفصل معرفی شده است. به نظر محققان این حماسه همانند سایر حماسه های ملی، در زیرساخت روایتگر اساطیر کهن ایرانی قرار گرفته است. از نظر خوانش اسطوره ای، اسطوره آفرینش در بندهش ، از طریق دو عنصر کنش و شخصیت، در ساختار این اثر باز روایت شده، ساختاری مشابه با ساختار این اسطوره را در منظومه حماسی شکل داده است، به همین دلیل به نظر می رسد می توان با مقایسه و بررسی ساختار اسطوره باز روایت شده با ساختار حماسه، درباره الحاقی بودن یا نبودن ابیات و داستان های این منظومه به داوری پرداخت؛ بدین شیوه که با مرجع قرار دادن متن اسطوره و ساختار آن، درباره اصالت قسمت های حذف شده یا افزوده شده ساختار حماسه، اظهار نظر کرد. بر اساس این شیوه به نظر می رسد برخلاف نظر برخی از محققان، داستان سوسن رامشگر در حماسه برزونامه با توجه به بازتاب اسطوره آفرینش بندهش در ساختار آن نه تنها الحاقی نبوده بلکه جزو پیکره اصلی داستان حماسی است. کلیدواژه ها : ساختار، داستان سوسن رامشگر، برزونامه ، اسطوره آفرینش، بندهش .
بررسی و تحلیل مفهوم رضایت از زندگی در مثنوی مولوی با استفاده از روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روان شناسی مثبت گرا، مفهوم کلی «رضایتمندی از زندگی» بازخورد شیوه ادراک و ارزیابی انسان از همه موقعیت های زندگی اش است. این مفهوم در مثنوی معنوی به شکلی فضیلت خواهانه و ثابت و کلی ارائه شده است و همه موقعیت های زندگی انسان را فرامی گیرد. از نظر مولوی می توان با وجود موقعیت های نامطلوب در زندگی، رضایتمندی کامل را از زندگی به دست آورد؛ شیوه کسب آن نیز ارزیابی شناختی صحیح از دنیا، باور و پایبندی به جهان بینی الهی اسلام و عمل به راهکارهایی خاص است. نویسندگان این پژوهش با استناد به عرفان مولوی، مبانی رضایتمندی از زندگی را از مثنوی استخراج و با مبانی روان شناسی مثبت گرا پیوند می دهند. ارزش های معنوی و الهی در سیروسلوک عرفانی مولوی، زمینه ساز سلامت روان و رضایتمندی انسان از زندگی است. برپایه این پژوهش مشخص می شود که مولوی رضایتمندی را هیجانی ربّانی می داند که با آموزش و ایجاد باورهای سازگارانه و عملکرد مبتنی بر ارزش های الهی به دست می آید؛ سالک با کسب آن شایسته فنای صفاتی و اتصاف به صفات الهی می شود و سرانجام در زندگی چیزی به جز اراده خداوند طلب نمی کند. هدف در این پژوهش شناخت و تحلیل این مفهوم کلی و مؤلفه های مرتبط با آن در اندیشه های مولوی با استفاده از آموزه های روان شناسی مثبت گراست. نتایج این بررسی نشان می دهد رضایتمندی از زندگی یکی از مفاهیم متعالی تمدن و عرفان اسلامی است؛ همچنین یک مفهوم تعلیمی عمومی و ثابت در مثنوی معنوی است؛ این مفهوم با ترویج باورها و مهارت های کنترل هیجانات منفی و افزایش هیجانات مثبت در قالب حکایات و مواعظ و تمثیل ها و با تبیین مفاهیمی مانند رضایت به مقدَّرات و صبر و شکر و قناعت ارائه شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و بر مبنای روش اسنادی و برپایه تحلیلِ محتوای مثنوی مولوی است.
عرفان گرایی در برخی از توصیفات منظوم گرمابه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بین آثار ادبی، اشعاری- اگرچه اندک- وجود دارند که منحصراً در وصف دما، ساختمان، عناصر و اجزایگرمابه و آداب استحمام سروده شده اند. در تعدادی از این توصیفات منظوم، شاهد انعکاس تعلیمات عرفانی و آداب و اصطلاحات صوفیه هستیم؛ بدین طریق که ذهن شاعر پس از ایجاد شباهت بین خانقاه و گرمابه، کوشیده است تا بین این مکان و آداب مرتبط با آن، با مراحل اولیه سیر و سلوک و برخی از رسوم خانقاهی پیوند برقرار کند و اصطلاحاتی مانند تجرید، ترک، خلوت، فیض، فتوح و... را فراخور سیر سخن، در ابیات بگنجاند. در این مقاله ضمن نشان دادن زیبایی ها و ریزه کاری های ذوقی و فکری در چنین شعرهایی، به بررسی و شرح چگونگی و علل بازتاب برخی از مسائل عرفانی در اشعار توصیفی گرمابه ها پرداخته شده است.