فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
مضامین عرفانی در غزلیات صائب
حوزههای تخصصی:
"صائب تبریزی شاعر توانمند و ادیب هنرمندی است که در روزگار خود در هند، ایران و آسیای میانه شهرت بسزایی یافته بود، و این عظمت و افتخار آنگاه برای وی حاصل شده است که در شیوه شاعری طرزی نو و در محتوای سخنش به ایراد نکته های دقیق اخلاقی، حکمی، اجتماعی و عرفانی پرداخته است که به اشعار، شکوه و جلال خاصی بخشیده است.
سبک شعری صائب به شیوه شاعران عهد صفوی، پر از مضمون های دقیق و اندیشه های باریک و خیال های دیریاب، به ویژه تمثیلات یا معادله هایی است که مخصوصا در غزلیات به بهترین وجه آمده است.
اغلب در بررسی غزلیات صائب، تنها به مضامین باریک ادبی و کلام تخیلی و دور از ذهن او توجه کرده اند. اما به مضامین والای عرفانی و صوفیانه صائب نپرداخته اند.
هیچ گاه صائب به عنوان شاعر عارف و پایبند به آرا و اندیشه های صوفیانه در عهد صفویه مورد نظر نبوده است. نگارنده در صدد است به این موضوع بپردازد که شعر صائب علاوه بر جنبه های ادبی، اجتماعی، حکمی و اخلاقی، دارای مضامین بلند عرفانی است و به حق می توان گفت صائب شاعر بی مدعایی بوده است که غزلیاتش تبلوری از افکار و اندیشه های صوفیانه است.
"
تحلیلی بر روح در ادبیات عرفانی
حوزههای تخصصی:
یکی از واژه های مورد بحث و استعمال عرفا در زبان و ادبیات فارسی، واژه روح است، که با عقاید و دیدگاه های گوناگون روبه روست. بیشتر عرفا بر این باورند که روح جوهری مخلوق و محدث و غیر جسمانی است، علاوه بر این ایشان به وجود دو روح حیوانی و انسانی معتقدند و ابراز می دارند که روح انسانی هرگز دچار مرگ و نیستی نمی شود و جوهری باقی است و فقط روح حیوانی دچار بطلان و نیستی می شود و گذشته از این، ترقی و تعالی روح با ضعف و کاهش جسم، رابطه متقابل دارد و به بیان دیگر رشد و تعالی یکی باعث تنزل و انحطاط دیگری است، اما ایشان قالب و حواس ظاهری را کلاً نفی نمی کنند؛ زیرا معتقدند همین عوامل بیرونی با استعانت از نیروهای درونی، روح را قادر به نایل آمدن به کمال معرفت می نمایند.
در این مقاله سعی نگارنده آن است که عقاید و دیدگاه های عرفا را در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری درباه مساله روح؛ ماهیت، کیفیت و اهمیت آن، عوامل تنزل و ترقی روح و فراق و جدایی آن از اصل مورد بحث و بررسی قرار دهد.
سلسه خاکسار جلالی
مولانا و استعداد یادآوری در عالم پیشین
حوزههای تخصصی:
درباره نحوه نگرش عرفا به هستی این جهانی و آن جهانی موضوعات گوناگونی در «مثنوی معنوی» ذکر شده است. تجسد به قالب جسمانی و فراموشی عالم پیشین و موطن اولیه از موضوعات اصلی «مثنوی معنوی» است. در این مقاله کوشش شده تا نگاه مولانا در این باره با توجه به ابیات و اشاره به آثار منثور وی تبیین گردد و با عالم مثل افلاطون مورد مقایسه قرار گیرد. صرف نظر از اختلاف نگاه مولانا و افلاطون در زمینه های دیگر، موطن نخستین و فراموشی آن به دلیل آویزش ها و علقه های دنیوی و استعداد یادآوری آن از مشترکات نگاه آن دو است که به آن پرداخته شده است.
برای تبیین این نظریه، ترک تعلقات و کدورات نفسانی و کسب معرفت، روح و قدمت آن و تعلق آن به عالم علوی، فلسفه آفرینش از نظر عارف و استعداد یادآوری عالم علوی یا موطن پیشین مورد بحث قرار گرفته است.
روابط سنایی با شاهان (از حدیقه و دیوان اشعار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به دلیل آمیخته شدن مشاغل و کارهای اجتماعی سیاسی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به حرام و شبهه، صوفیه از مشارکتهای سیاسی اجتماعی، دوری نموده و ارتباط با پادشاهان را نکوهش کرده اند.
سوال این پژوهش این است که با وجود نکوهش ارتباط با پادشاهان، رابطه سنایی با این قشر چگونه بوده است.
با توجه به اهدای «حدیقه الحقیقه» به بهرامشاه و مدح او و اعوان و انصارش روشن است که سنایی با پادشاهان غزنوی معاصر خود، ارتباط خوبی داشته است. این امر پرسش دیگری را پیش می آورد: حکیمی که دنیاگریزی و اخلاص را آموزش می دهد و الگوی بسیاری از عارفان پس از خود بوده و همواره مردم را به توکل به خداوند متعال توصیه کردن، چگونه شاهان را مدح گفته است؟ پاسخ ساده برخی این است که این نوع شعرها به دوره جوانی سنایی مربوط است؛ اما با تامل در این بخش از شعرهای حکیم، در می یابیم که وی با نزدیک شدن به بهرامشاه و فرزندش مسعود، سیاست اصلاح و تربیت آنان را در پیش گرفته است. وی با نصحیتهای مستقیم و با تمثیلهای آموزنده، ظلم و بیداد را نکوهیده، و شاه را به عدل و عفو و احسان و بردباری در برابر رعیت، تواضع، دوراندیشی و رای خردمندانه و شجاعت و سلحشوری در حفظ دین و مملکت و به طور کلی مکارم اخلاق تشویق کرده است؛ یعنی از موقعیت خود برای اصلاح مملکت بهره برده است؛ گرچه فقر مالی و اوضاع نابسامان سیاسی و اتهاماتی به وی در درخواستها و مدحهای وی بی تاثیر نبوده است.
برهان العاشقین
نگاه استعاری بیدل
نکته ای است
توصیف شیوه میبدی در تفسیر عرفانی قرآن «با تکیه بر تاویلات و لطایف عرفانی نوبت سوم تفسیر میبدی در داستان حضرت موسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف تبیین شیوه تفسیری میبدی و با تمرکز بر داستان زندگی موسی (ع) در قرآن و کشف الاسرار به تقسیم بندی نوبت ثالثه تفسیر عرفانی او به دو بخش تاویل گونه ها و نکات و لطایف عرفانی می پردازد و سعی دارد با تکیه بر تحلیل شیوه میبدی در تفسیر و تاویل قرآن، دریچه ای را به سوی فهمی عمیق از تفاسیر عرفانی بویژه کشف الاسرار بگشاید. تفسیری که گونه ای ناقص از تاویل به میزانی محدود در آن موجود است. از سوی دیگر حجمی قابل توجه از لطایف و نکات عرفانی را مولف به شیوه های گوناگون بویژه با تکیه بر دو مفهوم محبت و عنایت کشف و بیان می کند و در غالب موارد، لطیفه گویی را به اثبات فضیلت محمد (ص) و امتش می کشاند.
سنت در مسیحیت
حوزههای تخصصی:
اندیشه وحدت وجودی در تمثیلات صائب تبریزی
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود یکی از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین مباحث عرفانی و راز بزرگ عرفان و تصوف ایرانی ـ اسلامی بشمار می آید. اندیشه و تفکر وحدت وجودی یا وحدت در عین کثرت، در کنار مبحث تجلی، به عنوان امهات معارف عرفانی ،درشکل گیری تمامی مکاتب عرفانی و بالاخص عرفان ایرانی ـ اسلامی از گذشته تا حال نقش مهم و اساسی را ایفا کرده است. عارفان وحدت اندیشی چون: بایزید بسطامی، جنید بغدادی، حلاج، شبلی و غیره، درباره اندیشه وحدت وجودی داد سخن ادا کرده اند. این اندیشه و باور عرفانی، به طور گسترده و جامع درقرن ششم، توسط ابن عربی با عرفان علمی و نظری وی، وارد عرصه عرفان اسلامی گردیده، همو بود که مبانی این نگرش عمیق عرفانی را استحکام بخشیده، اصول و قواعد آن را بر پایه قوانین و معیارهای استواری وضع کرد. بعد ازاو این اندیشه به وسیله شاگردان و پیروانش از قبیل: صدر الدین محمد قونوی، عبد الرزاق کاشانی، مؤیدالدین جندی، داوود قیصری، سید حیدر آملی، به خصوص شاه نعمت الله ولی، شمس مغربی، عبدالرحمان جامی و دیگران مطرح گردیده است. شاعر وحدت بین و یگانه اندیش سبک هندی(اصفهانی) یعنی صائب تبریزی، با پیروی ازپیشینیان عرفانی، در کسوت تمثیل و بخصوص تشبیه تمثیل، توانسته است بهتر و استادانه تر از دیگران، عرفانی ترین ابیات را در مورد این مشرب عرفانی، در معرض دید علاقه مندان و اهل عرفان و ادب قرار دهد. نگارنده دراین نوشتار به تحقیق و تفحص دراین زمینه پرداخته است.
اِخوان الصفا
بازتاب مسایل عرفانی در گلستان سعدی
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بی آن که سر اثبات صوفی گری سعدی را داشته باشد، عناصر عرفانی گلستان را برجسته می کند، تا وابستگیِ این شاعر بزرگ زبان فارسی، سعدی، را به این جریان فکری جهان اسلام، نشان دهد.از آن روی که انتساب نویسنده گلستان به این جهان بینی از دیرباز مطرح بوده و برخی لَهْ و گروهی علیه آن سخن گفته اند، این اندیشه های متناقض را به اختصار آورده، تا پیشنیه چنین برداشتی از زندگی و اندیشه سعدی معلوم شود.اما این موارد بدان دلیل مورد بحث قرار گرفته است تا آشکار شود که سعدی اگر چه خود به این جهان بینی می گراید و در زندگی فردی از آن استفاده می کند، بُعد اجتماعی آن را نیز از یاد نمی برد و آن را در متن زندگی مردم روزگارش به نمایش می گذارد.برای نشان دادن گرایش سعدی به جهان بینی عرفانی در گلستان، به گشت و گذاری در این کتاب پرداخته و برخی اشارات او را در باب معرفت عارفانه کردگار، عزلت گزینی، خودسازی، جمعیت خاطر، تقابل درویش و زاهد و حکام برای نشان دادن، قناعت پیشگی و مناعت طبع درویشان و جسارت آنان در بیان حقیقت، ترک آن چه جز خداست، حال، سماع، سیر آفاق به مثابه مرحله پیشین سیر انفس، فقر صوفیانه و پرهیز از نفس پروری، آورده ایم.
بررسی تطبیقی «سبب نظم کتاب» در مصباح الارواح و چند اثر عرفانی دیگر (عنوان عربی: دراسة مقارنة «لسبب نظم الکتاب» فی مصباح الأرواح و کتب عرفانیة أخری)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، بخشی از کتب عرفانی تحت عنوان «سبب نظم کتاب» بررسی شده است. بررسی همسانی و همگونی این بخش ها به دقت و توجه فراوان نیاز دارد؛ چنان که در این پژوهش نیز یکسانی آنها در مصباح الارواح ــ تالیف شمس الدین محمد بردسیری ــ و دیگر آثار عرفانی به چشم می خورد.این بخش از آثار معمولا با صبحی مبارک، شبی نورانی یا سحری فرخنده آغاز می شود که نماد لحظه تفکر و مراقبه است. مشخصه های این لحظه مبارک، نورانیت، سکون و سکوت، زیبایی و ماورایی بودن آن است. در لحظه ای دیگر، عارف با حالتی قدسی تصویر می شود که دست از همه مادیات شسته، سر بر زانوی تفکر نهاده و در بحر مکاشفت مستغرق شده است. در این لحظات، او غرق شعف و شادی است و آسمان ها زیر پای او قرار دارند. هم در این لحظه است که شخصی نورانی و خوش سیما بر او ظاهر می شود. او را به نام های مختلف می خوانند: یار، دوست، انس جلیس، معشوق پری چهره، پیر نورانی و... او صفاتی قدسی دارد. او دنیایی نیست و از زمان و مکان برتر است؛ همه چیز می داند و بر هر سری آگاه است. او عارف را خطاب می کند و از او می خواهد به باغ و گلستان یا صحرایی که او می نمایاند، پای نهد. عارف همراه او به گلشن قدسی می رود و دیدنی ها می بیند؛ آنچه که با چشم سر امکان دیدنش نیست. سپس پیر رهنما که در عمق وجود عارف خانه کرده است و کسی جز خرد برتر نیست، او را به تحریر آنچه دیده است، تشویق می کند و عارف چنین می کند و آنچه که خرد برتر به او تلقین کرده است، می نویسد و این اثر او است.چکیده عربی:عالج هذا المقال جزءا من الکتب العرفانیة بعنوان «سبب نظم الکتاب». فمعالجة هذا الجزء من حیث المشابهة بحاجة إلی دقة عالیة وعنایة شدیدة؛ کما أن هذه المشابهة تتضح فی مصباح الأرواح لشمس الدین محمد بردسیری وباقی النتاجات العرفانیة.یبدأ هذا الجزء عادة بفجر مبارک، أو سحر میمون یرمز إلی لحظة تأمل ومراقبة یمتازان بالنور، والسکون، والصمت، والجمال، وکونهما ماورائیین. ثم یتم تصویر العارف فی حالة من القداسة حیث یترک کل المادیات غارقا فی التفکیر مستغرقا فی بحر المکاشفة. وفی هذه الأثناء یظهر له شخص و سیم له نور. یسمی هذا الشخص بأسماء مختلفة: کالحبیب، والصدیق، والمونس، والجلیس، والمعشوق ذات الوجه الملکی، والشیخ المشرق، و... وله صفات قدسیة. لیس من هذه الدنیا ویفوق الزمان والمکان؛ یعرف کل الأمور وخبیر بکل الأسرار. وهو ینادی العارف داعیا إیاه إلی دخول جنة، أو روضة، أو صحراء یدله علیها. والعارف یرافقه إلی روضة قدسیة ویری مرئیات لایمکن العین البشریة رؤیتها. ثم یطلب الشیخ المرشد الذی سکن فی وجود العارف ولیس له تفسیر إلا العقل الأکبر، من العارف کتابة ما رآه والعارف یتمثل الأمر ویسجل ما لقّنه العقل الأکبر وتعد تلک المشاهد نتاج العارف.
طبقه بندی و بررسی نثر متو ن عرفانی و فلسفی عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که در عصر قاجار در حوزه فرهنگ ایرانی امتداد پیدا کرد، موضوعات فلسفی و عرفانی بود؛ در عصر قاجار با توجه به استقرار بیشتر عالمان در تهران، حلقه ای در عرصه اندیشه های فلسفی و عرفانی پدید آمد که آن را «مکتب تهران» نامیده اند؛ سرآمدان این مکتب فکری، آثار مختلفی را در موضوعات فلسفی و عرفانی پدید آورده اند که بیشتر آن ها به زبان فارسی است و با این کار نشان دادند که زبان فارسی همچنان توانایی بیان اندیشه های فلسفی و عرفانی را داراست و می تواند مفاهیم عمیق فکری را به خوبی برای مخاطب بازگو نماید. مقاله حاضر به بررسی ویژگی های نثر و طبقه بندی موضوعی متون برجسته این حوزه می پردازد و شاخص ترین کتاب هایی که در عصر قاجار، در این موضوعات نوشته شده است، را مورد بررسی قرار می دهد.
بازتاب ایمان و کفر در آثار سنایی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از بحث های کلامی از قبیل: «جبر و اختیار»، «قدم یا حدوث قرآن» و «ایمان»، از بحث های اولیه فرقه های مختلف اسلامی محسوب می شوند. بحث «ایمان» اولین بار توسط فرقه سیاسی «خوارج» مطرح گردید. آنان خلفای «بنیامیه» را به سبب ارتکاب گناهان، به خصوص کبیره، به خروج ازدایره ایمان متهم کردند و کافر دانستند؛ اما اهم فرقه های اسلامی نظیر: «اشاعره»، «شیعه» و «مرجئه»، مرتکبان کبیره را «فاسق» شمردند، نه «کافر». «سنایی» نیز به عنوان حکیم و متکلمی مؤمن، به مبحث مهم کلامی «ایمان» و «کفر» همچون بحث های دیگر کلامی از قبیل: توحید، جبر و اختیار، قدم قرآن و... توجه کافی دارد و محتاج بحث و بررسی دقیق می باشد. وی در بخش کلامی، رکن اصلی ایمان را «تصدیق قلبی» می داند و به دو رکن دیگر آن، یعنی، «عمل به اعضا» و «اقرار به زبان»، به دیده فرعی می نگرد. طبق دیدگاه وی مسلمان، با برطرف نمودن موانع تحقق ایمان، به ایمان مورد نظر قرآن و سنت نائل می شود و این ایمان سبب ایمنی اخروی و دنیوی مؤمن می گردد. در بخش عرفانی «ایمان» و «کفر»، شباهت هایی بین دیدگاه های وی بادیدگاه های عرفایی چون: «عین القضاه»، «حسین بن منصورحلاج» و «امام محمدغزالی» دیده می شود. در این بحث، سنایی بر این باور است: از آن جا که مقصد نهایی کفر و ایمان، جانان است، تفاوتی بین آن دو نیست. بخش پایانی نیز به اهم فضایل اخلاقی که ساختار معنایی ایمان را استقامت می بخشند، اختصاص یافته است.