فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف غاییعارف از تحمل ریاضت ها و طیسلوک، رسیدن به یقین است که آن را به نام ها و عنوان هایدیگر نیز خوانده اند اما یقین را نه با نام کار است و نه با عنوان، باید دریافت و چشید و فهمید. یقین، به قلب اطمینان، به دل ارامش، به جان قرار و به زندگی، امید میبخشد و مرگ را دروازه ایبه سویارزوها میسازد. جهان آخرت را نزدیک و حب نفس را از ساحت انسانیبه دور میدارد. نقطه مقابل ان وسوسه و تردید است و سیر آن برخلاف یقین. مولانا، دست یابیبه یقین و رهاییاز تردید را موکول به هدایت خداوند و خواست واقعیسالک میداند و غرض از سرودن و ارایه مثنویمعنویرا وصول بدان سرمنزل میانگارد. نگاهیبه تلاش هایمولانا در این جهت، سرلوحه کار این مقاله است که به جایپرداختن به تعاریف و نظرات گوناگون و اغلب تکراری، میکوشد که از بیان شیوا و عاشقانه پیر بلخ یاریجوید. تا چه قبول افتد.
شرحی دیگر بر گلشن راز با عنوان حدیقه المعارف از شجاع الدین کربالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلشن راز شیخ محمود شبستری (م: 720)، از مهم ترین آثار منظوم عرفانی ایران است. این منظومه، در حدود هزار بیت است که مسایل مهم عرفان نظری را شامل می شود. افراد مختلفی دهها بار به شرح مثنوی گلشن راز پرداخته اند. یکی از این شروح، شرح حدیقه المعارف می باشد که شجاع الدین آن را تالیف نموده است. وی، با یک واسطه مرید شاه قاسم انوار (م: 830) است و کتاب خود را به ابوالمظفر، شاه قراقویونلو (م: 872) پادشاه هنرپرور قرن نهم، تقدیم نموده است. در این کتاب تمام ابیات گلشن راز (به طرزی عالمانه) شرح شده است.
این شرح، یکی از بهترین شروحی است که بر مثنوی گلشن راز نگاشته شده و شارح در آن از بیان هیچ نکته ای فروگذاری نکرده است و از این جهت بر بسیاری از شروح گلشن راز برتری دارد و بر شرح لاهیجی اگر نگوییم تقدم فضل، فضل تقدم و بر اکثر شروح معاصر و پیش از خود، تقدم فضل دارد
تاویل بی خویش نویسی: تحلیلی تازه از نگره های ادبی عین القضات همدانی
حوزههای تخصصی:
یکی از شخصیت های بزرگ ادبی – عرفانی که در حیطه نقد و نظریه ادبی نکته ها و گفته های قابل تأمل بسیاری گفته است ؛ عین القضات همدانی است . وی در چهار اثر ممتاز خود نگره های تازه و نادری را در باب نقد و تحلیل و تأویل متن و حقیقت آن مطرح کرده است که از میان آنها می توان به نحوه نسبت معنا و لفظ ، شکل اتصالی و انفصالی کلمات در ارتباط با مفهوم و محتوا، نسبت شعر و نثر با ذهنیت و زاویه دید خواننده ، بی خویش نویسی و به ویژه سه ساحت کودکی، عاقلی و عاشقی در تحلیل معنا و معنای معنا اشاره کرد که هنوز هم بسیار عمیق و گیراست . هدف این مقاله تحلیل نگره های ادبی عین القضات در پرتو تفسیری هماهنگ از آثار مسلم اوست .
زنان و سیر و سلوک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان شیوه ای از زندگی عارفانه است که در آن، ارتباط بین عابد و معبود یا خالق و مخلوق از طریق طی مقامات معنوی و گذراندن مراحل سلوک عرفانی میسر می گردد. در فرهنگ اسلامی، عرفان حالت دریافت شهودی، قلبی و اشراقی و راهی برای وصول به حقیقت، با تاکید بر کشف و شهود و ریاضت و تزکیه نفس است. در نگرش عارفانه که اساس آن دین محوری است، به گواهی شواهد تاریخی متعدد، مفهوم فراجنسیتی مشاهده می شود و نادیده انگاری تاریخی زنان در چنین نگرشی نامفهوم می نماید. در جامعه مردمدار که زنان کمتر از مردان، امکان حضور در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، دینی و سیاسی را داشته اند و معمولا از متن به حاشیه رانده شده اند، طبیعی است که ورود زنان به سلک عارفان و طی مراحل کمال عرفانی با دشواری های متعدد صورت گرفته است؛ اما سرانجام زنان به طی مراحل سلوک عرفانی راه یافته و در بسیاری موارد گوی سبقت را از مردان ربوده اند. این مقاله با بررسی تاریخی سرگذشت زنان عارف و چگونگی ورود آنان به سلک عارفان، به این نتیجه می رسد که عواملی چند در راه یابی زنان به سلوک عرفانی از اهمیت برخوردار بوده است که مهمترین آنها رابطه خویشاوندی است. در قرون اولیه تصوف، زنان بـه صورت مریدان غیررسمی در خانقاه ها در جمع عارفان حضور داشته اند و از طریق خدمت به صوفیان و تامین هزینه های خانقاه ها تحت عنوان «خیرات و مبرات» و... نقش حمایت کنندگی داشته اند و در بعضی فرقه ها نیز تنها به شرکت در مجالـس وعظ و گاهی روایت حدیث بسنـده می کرده اند؛ اما اندک اندک مراحل سلوک عرفانی را طی نموده، به تربیت مریدان، برگـزاری مجالس وعظ، رهبـری خانقاه ها، اجـرای مراسـم سماع، همکاری و همیاری از طریق تشکیلات فتیان و... پرداخته انـد و بعضی حتی به مقـام ولیه اللهی نیز دست یافته اند. همچنین به نظر می رسد تفاوت مشرب ها و طریقت های عرفانی، باعث ایجاد تفاوت نگرش ها و اختلاف در شیوه های عارفانه زنان بوده است.
بررسی کارکردهای نمادین زمان در شعر عرفانی با تکیه بر دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در غزلیات حافظ، لحظه های زمان نه همانند است و نه پیوسته. وی دو نوع زمان مقدس و نامقدس را تجربه می کند: یکی استمرار ناپایدار ایام است؛ یعنی زمان معمولی و دیگری توالی کشف و شهودها و ادراک ابدیت هاکه در لحظه هایی خاص با فاصله گرفتن از هستی مادی و معمولی خود به آنها دست می یابد. با ورود در این زمان نمادین، روح حافظ با حقایق پوشیده هستی پیوند می یابد و برای وی کشف و شهودهایی رخ می دهد. در دیوان حافظ از این مفهوم نمادین زمان با واژه هایی از قبیل دوش، دی، دیشب، سحر، سحرگه، ازل، صبحدم، بامداد و . . . یاد شده و در هر یک به تناسب مقام، یکی از تجربه های او بیان شده که در نتیجه جذبه و الهام به آنها رسیده است. این مقاله به منظور بررسی تعابیر راز آلود زمان در غزلیات حافظ به روش کتابخانه ای نوشته شده و اطلاعات به دست آمده، پس از طبقه بندی و تحلیل به صورت توصیفی و با بهره گیری از فن تحلیل محتوا ارایه شده است.
سفر در متون نثر عرفانی
حوزههای تخصصی:
"منشا اصلی عرفان و تصوف اسلامی، قرآن و سیره نبوی است و بنای آن بر زهد و اخلاص همراه با چاشنی عشق و محبت نهاده شده است.
از جمله آداب و مسایلی که همواره در دو جنبه ظاهری و روحانی مورد توجه و اختلاف نظر و ذوق میان مشایخ و محققان صوفیه بوده، «سفر» است.
در نوشته حاضر بر مبنای متون نثر صوفیانه فارسی، به بررسی و تبیین سفر ظاهر، از نخستین دوره پیدایش عرفان و تصوف تا اواخر سده هشتم هجری می پردازیم و انواع سفر، انگیزه ها، فواید، اهداف و مقاصد و لوازم سفر را همراه با دیدگاههای متصوفه و شخصیت های نامدار هر دوره در ارتباط با این مساله بررسی می کنیم.
در این جستار، علاوه بر استناد به قرآن کریم و احادیث و روایات ماثوره، به شیوه کتابخانه ای و بر اساس فن توصیف و تحلیل محتوا، به منابع نظری تصوف و عرفان و شرح احوال و سخنان بزرگان صوفیه، از سده پنجم تا هشتم ارجاع داده شده است.
"
اندیشه های عرفانی عین القضات در باب ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صرف نظر از نگاه اخلاقی به ماجرای ابلیس، که صوفیه آدمی را از دسیسه های او برحذر می دارند، مساله «نافرمانی وی در امر سجود بر آدم(ع)»، همواره موضوع بحث گروهی از عارفان مسلمان بوده است. از جمله این عرفا که در این باره دیدگاه به نسبت نو و کاملی دارد، عین القضات همدانی است. از منظر وی، سجده نکردن ابلیس بر آدم (ع)، ناشی از عشق راستین او به معشوق ازلی و نیز جریان قلم تقدیر الهی است. طبق نگرش دوگانه او، که متضمن اثبات یگانگی خداست، وجود نور سیاه عزازیلی و نور سپید محمدی (ص)، اولی به عنوان محکی برای تشخیص مخلصان و دیگری به عنوان منشا درک کمالات انسانی، در عالم هستی ضرورت دارد.
خاموشی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی در آثار خود بارها از لزوم خاموشی و سکوت سخن به میان آورده است. فراوانی کاربرد این اصطلاح و نیز شهرت تخلص مولانا به خموش انگیزه ای شد در پدید آمدن این جستار، که در آن خاموشی مولانا و دلایل آن در مثنوی به بحث گذاشته شده، در این گذار آثار متعددی اعم از عرفانی و تعلیمی مورد بررسی قرار گرفته است. در آغاز، دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته است: 1- تربیتی 2- عرفانی و در این بررسی، وجوه اختلاف این دو دیدگاه بیان شده و در مرحله دوم با مد نظر قرار دادن شش دفتر مثنوی توانسته است پانزده دلیل برای سکوت مولوی و جایگاه های آن برشمارد و برای هر یک از آنها مصداقهای متعددی ارایه کند که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد: کتمان سر، نامحرم، ناتوانی ادراک، مراقبه، خاموشی ظاهری، جذب رحمت و ....
مولوی و ادبیات مولویه
حوزههای تخصصی:
مولانا جلال الدین محمد بلخیاندیش مند بزرگ ایرانیو تاب ناک ترین چهره زبان و ادب و فرهنگ ایرانیدر عصر ایلخانان در دیار روم است.در این مقاله، ضمن نقد ارتباط سلطان کیقباد اول با پدر مولانا و خود او و دیگر افسانه هاییکه مریدیچون افلاکیدر مناقب العارفین خود برایبالا بردن شان و منزلت مراد خویش پرداخته است، کوشش شده است تا تاثیر عظیم اندیشه و آثار مولانا را در ادامه رواج زبان و شعر فارسیو فرهنگ ایرانیدر اسیایصغیر و سایر متصرفات عثمانینشان دهیم، هرچند در این راستا باید کتاب ها نوشت و از جنبه هایمختلف ان را تحلیل کرد. دو دیگر این که ادبیات مولویه را که نقشیبسزا در ترویج زبان فارسیدر خارج از ایران، بویژه اسیایصغیر و شبه قاره داشته است، از قبیل معارف بها ولد، معارف برهان الدین محقق ترمذی، مقالات شمس تبریزی، آثار سلطان ولد و ...، معرفیکنیم.
عالم مثل افلاطون، ناخودآگاه جمعی یونگ و عالم دل مولوی
حوزههای تخصصی:
انسان ها در هر کجایجهان و در هر دوره و فرهنگیاستعدادها و ظرفیت هاییمشترک دارند که از ماهیت وجودیو حتیشناخت انان ناشیمیشود. بخشیعظیم از شناخت ها و تجربه هایانسان ها عمومیو مشترک است، هر چند اختلاف هایفرهنگیو زمانیو مکانیو تجربه هایشخصیتفاوت داشته باشد. نکته مهم این جاست که این اختلاف و تفاوت در رو ساخت این فراورده هاست و ژرف ساخت ان ها تقریبا یک سان و شبیه یک دیگر است، زیرا ماهیت ظرفیت ها و استعدادهایادمیبه سبب تاثیر کم تر اختلاف تمدن و فرهنگ بیش تر شبیه یک دیگر میبینیم، چنان که میان افلاطون، سهروردی، مولویو یونگ درباره ساختار جهان و روان ادمیدر ژرف ساخت شباهت هاییهست. این شباهت ها ناشیاز اشتراک استعدادهایانسانیاست و در رویساخت اگر اختلافیهست، ناشیاز اختلاف فرهنگیو زمانیو مکانیاست. با طرح مثل افلاطون و صورت مثالیسهروردیو صور معنویو روحانیزرتشت (فروهرها) و ضمیر ناخودآگاه جمعییونگ (ارکئوتایپ) و آن چه عطار و مولانا درباره «تو» گسترده پنهان یا «من» ملکوتیبینهایت مطرح کرده اند، میتوان بروشنیشباهت این اندیشه ها را در ژرف ساخت ملاحظه کرد.
لطایف عرفانی عشق در باب پنجم گلستان سعدی
حوزههای تخصصی:
معرفت یا عرفان پدیدهای وجدانی است؛ یعنی اتّفاقی که در جغرافیای ملکوتی وجود انسان میافتد. آنچه ما به عنوان معرفت مطرح میکنیم، به قول عزّالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه (ص 82) علمِ معرفت است نه خود معرفت و به تعریف همین نویسنده، معرفت نتیجة ذوق و حال است، نه حاصل علم و تصوّر و از کشف و عیان است، نه از خبر و برهان. (همو: ص 93). البته دست یافتن به تعریف نسبی و حتّی ناقص از عرفان دشوار است و به پژوهشهای مستقل نیازمند، امّا برای آنکه از بحران تعریف که آفت بزرگی در مقولات فرهنگی و تحقیقات عرفانی است، بر کنار باشیم، باید در تعریف نسبی خود، عوامل زمان و مکان و زبان و شیوههای پژوهش و جامعیّت و مانعیّت را به دقّت واکاوی کنیم. آنچه از موضوع و حوصلهء این مقاله بیرون است. لاجرم بر این اصل که مقبول همگان است، بسنده میکنیم که پدیدهء معرفت اگر از مقولة ادراک باشد، یا نگرش یا روش و والاتر اینکه تبدیل وجود انسان در سایه عرفان اتفاق میافتد، همه و همه امری وجدانی و به اعتبار حضور دین، قدسی است. پس چیزی است مربوط به باطن و درون انسان، امّا در هر کسی به گونهای خاص ظهور میکند. این باد اندر هر سری سودای دیگر میپزد. در اینجا، آنچه مطرح است این است که چگونه از تظاهرات بیرونی راهی به آن گنج نهانی بیابیم و چگونه مکتب و مدرس هر عارفی را با امتیازات و ارزشهای کاربردی آن بشناسیم و نشناسانیم. در این مقال کوشیدهایم تا از منظر انسانشناختی عرفانی و ارتباط آن با عالم، زبان لطایف عرفانی عشق را در باب پنجم گلستان بررسی کنیم.
بررسی تطبیقی«فنا» و «نیروانا» در آموزه های بودا، کارلوس کاستاندا و مولانا
حوزههای تخصصی:
بر مبنایمعرفت شناسیسنتی، آدمیقادر بود از راه حواس و به مدد روش هایتجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیت پیببرد. پس از نظریه کانت در معرفت شناسیکه بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع شناسایی(ابژه) تصرف هاییدارد و ما با «نمود» اشیا سروکار داریم، نه با «بود» اشیا. ما نمیتوانیم به واقعیت، آن گونه که هست برسیم، بلکه تنها میتوانیم واقعیت را آن گونه که مینماید، بشناسیم. به عبارت دیگر ما با «فنومن ها» سروکار داریم نه با ""نومن ها"". بنظر میرسد که در روزگار پست مدرن، بر اثر ظهور معرفت شناسیجدید و درهم شکسته شدن اقتدار علم (Science) و متدهایتجربیو کم رنگ شدن جزمیت و اثبات گراییدر علوم و اکتفا به ابطال گرایی، راه برایمکتب هایعرفانیو معنوی، که انسان را به درک شهودیو یقینیفرا میخواند، گشوده شده است. شبه دین ها، معنویت هایمدرن و سیستم هایعرفانیدر کنار ادیان توحیدیو غیرتوحیدی، متاع خویش را به بازار آورده و بساط تبلیغ و تبیین را گسترده است. برخیاز این مکاتب عرفانیمتاثر از سنت هایعرفانیدینیاست که در تداوم تاریخیخود با گسست از بنیان هایمعرفتیخود، راهیدیگر برگزیده و برخیدیگر ریشه در نیازهایانسان مدرن به فضا/ تفکر معنویفارغ از پیش فرض هایدینیو غیردینیدارد. در این مقاله میکوشیم با بررسیتطبیقیسه سیستم عرفانی(بودیسم، عرفان سرخ پوستیو عرفان مولانا)، فرجام و غایت سلوک را بر مبنایدریافت ها و آموزه هایاین سه مکتب مورد بررسیو ارزیابیقرار دهیم.
حکومت و اوصاف حاکمان در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت عرفانی مولانا جلال الدین (672-604 ه .ق) آن چنان در ذهن و خاطر ارادتمندان و علاقه مندانش جای گرفته که عرصه را برای بررسی وجوه دیگر آن وجود جامع تنگ کرده است. واقعیت این است که مثنوی از جهات مختلف دینی، علمی، فلسفی، و حتی سیاسی و اجتماعی قابل بررسی است. حکومت به عنوان یک مقوله دینی- سیاسی از جمله موضوعاتی است که در مثنوی مورد توجه قرار گرفته و مولانا در جای جای این کتاب شریف، دیدگاه های خود را درباره انواعِ حکومت، مشروعیت حکومت و ویژگیهای حاکمان اظهار داشته و به تفصیل درباره حکومتهای غیرمشروع یا حکومتهای فرعونی و حکومتهای مشروع یا حکومتهای سلیمانی سخن گفته است. نویسنده این مقاله سعی دارد با جمع آوری دیدگاه های مولانا و تدوین آنها زمینه را برای دسترسی به نظر مولانا درباره حکومت فراهم آورد و مبانی فکری و ویژگیهای حکومت مطلوب او را برشمرد.
جایگاه حضرت محمد(ص) در جهان بینی عرفانی نجم الدین رازی در کتاب «مرصاد العباد» و مقایسه آن با جهان بینی محی الدین بن عربی
حوزههای تخصصی:
نجم الدین رازی از عرفای معروف اوایل قرن هفتم هجری است. وی آثار متعددی درباره ی عرفان و تصو ف تالیف کرده است. مهمترین کتاب او مرصادالعباد من المبدا الی المعاد است. وی در این کتاب جهان بینی خود را درباره آفرینش جهان، آفرینش انسان و دیگر موجودات و عالم آخرت بیان کرده است. وی ضمن بیان این مسائل کلی، عقاید عرفانی خود را در زمینه سیر و سلوک مطرح کرده است.
جهان بینی عرفانی نجم الدین رازی در مورد خداوند و چگونگی آفرینش عالم و سرآغاز و نهایت آن همانند جهان بینی ابن عربی در فصوص الحکم و فتوحات المکیه است و پیامبر اکرم(ص) محور اصلی همه اندیشه ها و بحثهای اوست.
در بینش نجم الدین رازی، خداوند ابتدا عوالم روحانی و ملکوتی را خلق کرده است. وی با استناد به حدیث پیامبر(ص) که فرموده است: «اول ما خلق الله روحی» و یا «نوری»، معتقد است خداوند ابتدا روح و یا نور حضرت محمد(ص) را آفریده و از پرتو نور روح آن حضرت، ارواح پیامبران و ارواح موجودات و سپس عوالم ملکی یا ماد ی را خلق کرده است. وی اندیشه های عرفانی خود را در قالب تمثیل بیان می کند. در بینش او روح پاک محمـدی همانند قلمی است که خداوند با آن کلمات کتاب عالم خلقت را می نگارد.
در این مقاله، اندیشه های عرفانی- فلسفی نجم الدین دایه که در قالب تمثیل بیان شده، تحلیل و با اندیشه های ابن عربی مقایسه می شود.