فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Pour des raisons d’ordres moral et culturel, l’art iranien, dans toutes ses manifestations, théâtrale ou romanesque, dans la poésie ou dans la peinture, s’est fait, tout au long de son histoire, un monde imaginaire particulier où l’amour sensuel trouverait rarement lieu d’expression, et cela à travers l’ambigüité et la suggestion. Cet amour fait en effet diluer, si ce n’est étouffer, sa force à travers le texte et met ainsi son lecteur en face d’une double interprétation. Ce dernier se met en pendule entre le ciel et la terre. Aussi, peut-on parler d’une «expression obliquede l’amour charnel» à l’œuvre dans, par exemple, la littérature persane classique, laquelle donne une place primordiale à ce concept d’amour ainsi qu’à la description de l’être aimé dans un langage camouflé qui ne manque en rien à stimuler la sensualité du lecteur. Cette littérature est pour ainsi dire pleine de sensations charnelles qui, vu leurs manifestations indirectes, ont donné l’objet à de différentes interprétations chez les critiques. Les uns ont voulu voir comme platonique l’amour exprimé dans la poésie persane classique tandis que d’autres l’ont considéré comme parfaitement physique. Notre objectif, dans cet article, est d’examiner par une étude thématique et dans une approche socio-historique, les modalités de la présence du concept de l’amour dans la poésie classique iranienne, et cela en nous appuyant sur deux poètes phares de cette littérature, Hâfez et Saadî, tout en essayant de mettre en évidence les facteurs, historique, morale ou culturel qui caractérisent ce concept, et qui font que l’amour s’exprime d’une manière équivoque
دیگری به مثابه خود ارتباط شمس و مولانا از دیدگاه ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
95-114
حوزههای تخصصی:
مفهوم «دیگری»، از وجوه ممتاز و واسازانه دستگاه نظری ژاک لکان و یکی از مهم ترین فراروی های او از اندیشه فرویدی است. دستگاه فکری فروید بر مفهوم «خود» بنا شده بود. وی بخش اعظم مباحث مربوط به ناخودآگاهی روان را در رابطه با «خود»ی تعریف کرده بود که ذاتی روشن و قوام یافته داشت و حدفاصل «نهاد» و «فراخود» بود، اما لکان از همان آغاز در تعریف وجودی «خود» شک کرد و نشان داد در مراحل رشد روانی انسان، هیچ گاه تصویری یکه و همگن از «خود» وجود ندارد. به تعبیر لکان، «خود» همان دیالکتیک «خود-دیگری» شکل گرفته در مرحله خیالی و نمادین است. «دیگری» بخش وجودی «خود»، و از همان آغاز آمیخته با آن است. «دیگری» به طرق مختلف درونی می شود و آمیخته با «خود» همیشه در روان حاضر است (حتی برداشت و تصویر از «خود» نیز آمیخته «دیگری» ذهنی است). زمانی که «دیگری» به مثابه متعینی بیرونی وجود دارد، ممکن است به شدیدترین شکل ممکن درونی سازی و همذات پنداری شود و حیاتی ذهنی یابد؛ همان چیزی که در رابطه شمس و مولانا شاهدش هستیم: دو روح سرگشته ای که هریک امکانات ذهنی و روانی خود را در دیگری می بیند و هردو در طول فرایند کشف یکدیگر، مرتباً دیالکتیک «خود-دیگری» ذهنی شان را بر هم اعمال می کنند. اگر از منظر شمس به این رفت وبرگشت های روانی بنگریم، درمی یابیم که اساس رابطه او و مولانا، جابه جایی های مکرر موقعیت ذهنی عاشقی و معشوقی برای هردو آن هاست؛ به گونه ای که در تمثیل های مختلف تکرارشونده می توان وجوهی از این آیینه گردانی ها را در مقالات شمس یافت.
معناشناسی تأویل در عرفان ابن عربی (باتوجه به مناسبت های انسان شناسانة آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش برجسته کردن مناسبت های انسان شناسی در حوزة معناشناسی تأویل است. برای این منظور، نگارنده ابتدا معناشناسی تأویل را بررسی می کند و افزون بر اشاره به دو معنای عام و خاص تعبیر، از ارتباط معنایی تأویل و تعبیر و تفسیر سخن می گوید. شرح نگاه مثبت و منفی ابن عربی به تأویل و تبیین ویژگی های فردی لازم برای تأویل، از بحث های دیگر این پژوهش است. تأویل در باور ابن عربی کلیدواژه ای هستی شناسانه است. باتوجه به مبانی او، دربارة تناظر تأویل در سه کتاب تکوینو تدوینو نفسمی توان سخن گفت. هر سه کتاب، تجلی حضرت حق است و حق، تأویل و حقیقت هر سه ظهور است. ایمان و تقوی و عمل به شریعت همچنین بصیرت و فراست الهی و آزادگی، از ویژگی های اصلی تأویل کننده است. علم صاحبان تأویل از نوع حق الیقین است و این خود نشان دهندة آن است که تأویل، علمی نظری و اکتسابی نیست؛ بلکه مبحثی از باب حضور و یافتن است. تأکید این عارف بزرگ بر به دست آوردن ویژگی هایی وجودی برای تأویل کننده، از نگاه انسان شناسانة او به تأویل خبر می دهد. نگارنده در هر دو رویکرد ایجابی و سلبی ابن عربی به تأویل، حکمت عملی و توجه به عمل را چیره می بیند.
بررسی تأویل و پیوند آن با تداعی معانی در معارف بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفا به اشکال گوناگونی در شعر و نثر طرح نو درافکنده اند و آثاری متفاوت با ویژگی های ادبی شاخص، خلق کرده اند. بهاءولد نیز عارفی است دارای سبک و اثری پدید آورده است که به لحاظ ویژگیِ تأویلی- تفسیری قابل تأمل است. در این پژوهش، روش های تأویلی بهاءولد و نسبت تأویل با تداعی معانی بررسی شده است. روش تحقیق به صورت تحلیلی- توصیفی است؛ بدین صورت که با استخراج و بررسی کلیه تأویل های اثر و تطبیق آن ها با معانی مفسران، تفاوت برداشت ها و هم چنین خلاقیت مؤلف نشان داده شده است. بررسی مصادیق نشان می دهد که مهم ترین اصول و مبانی عرفانی با بسامد های متفاوت در آفرینش تأویل های معارفمؤثر بوده است، اما اصل «محو هستی» بیشترین اهمیت و بسامد را دارد، علاوه بر آن، «عشق»، از دیگر مبانی مهم عرفان بهاءولد در خلق تأویل به شمار می آید. این پژوهش همچنین نشان می دهد که مؤلف از روش هایی مانند «تعریف و بازتعریف»، «ترکیب»، «تخصیص»، «تعلیل» و «دگرگونی های روایی»، در خلق تأویل بهره برده است، اما تداعی معانی شیوه خلّاقانه و مبدعانه او به شمار می آید؛ روشی که در آن بر اساس اصول تداعی و به کمک تشبیه، استعاره، تمثیل، تضاد، جناس و دیگر آرایه های بلاغی، بخشی از مهم ترین تأویل های معارف خلق شده است و ملهم این دیدگاه است که میان تأویل، بلاغت و تداعی نسبتی برقرار است و نیز تأویل همواره روشی برای رسیدن به معنای متن نیست؛ بلکه شیوه ای برای خلق معانی نوی است که رویی به سوی متن مرجع و سری در دنیای خلاقانه مؤلف دارد.
تحلیل منطق الطیر و مصیبت نامه ی عطار نیشابوری بر اساس نظریه ی سازنده گرایی ویگوتسکی و برونر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سازنده گرایی به عنوان نظریه ای نوین در حوزه ی فلسفه ی تعلیم و یادگیری، قابلیت تحلیل و بررسی متن های تعلیمی و عرفانی را داراست. طبق این نظریه، انسان ها در درک و یادگیری مفاهیم و واقعیت ها به نحو بارزی سهیم هستند. بنابر این دیدگاه، انسان ها درک و فهم و دانش تازه ی خود را از راه تعاملِ بین آنچه از قبل می دانند، با اندیشه ها، رویدادها و فعالیت هایی که با آن ها روبرو می شوند، می سازند. در این مقاله، تلاش شده است، دو منظومه ی منطق الطیر و مصیبت نامه ی عطار نیشابوری، بر اساس شیوه های سازنده ی تعالیم عرفانی، ضمن تمرکز بر تعالیم راهنما بررسی شود. مهم ترین نتایج برآمده از این پژوهش، حاکی از انطباق بارز مؤلفه های این نظریه در این دو منظومه است که در آن دو، عطار در رابطه ی تربیتی مراد و مرید در پی تبیین فرایند سلوک عارفانه با رهبری مراد و رسیدن به یک دگردیسی شخصیتی است. همچنین انگیزش درونی سالکان، فعال بودن و مشارکت بحث گروهی، در مسیر سفر قرار گرفتن و شناخت موقعیتی، فرآیند تسهیل و روش های یادگیری اکتشافی ، از بارزترین مؤلفه هایی است که در این آثار قابل درک و دریافت است.
تحلیل حجاب عرفانی از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجاب عرفانی، یکی از موضوع های مهم در سنت عرفانی اول و دوم است. ابن عربی، عارف قرن هفتم، با کاربرد آیات و احادیث، وجود حجاب عرفانی را ثابت کرد. او عالم هستی را نتیجة تجلی اسماء و صفات خداوند می داند و از سوی دیگر همین اسماء و صفات خدا، خود حجابی بین بنده و پروردگار است؛ این حجاب ها سبب می شود تا انسان خداوند را نشناسد. ازنظر هستی شناسی، این حجاب ها زدوده نمی شوند؛ زیرا احدیتِ ذات خداوند را آشکار می کنند و این زدودن به نابودی ممکنات می انجامد؛ اما از دیدگاه سیر و سلوکی، سالک این حجاب ها را با پیمودن مقامات و احوال می تواند کنار زند و به قرب الهی دست یابد. رفع حجاب، به کشف و آگاهی سالک از امور غیبی و واردات قلبی می انجامد و سبب شناخت او از خداوند می شود. پس می توان گفت، حجاب های معرفت شناختی با سلوک و حجاب های هستی شناختی با معرفت زدوده می شوند. درنتیجه حجاب در سنت عرفانی اول یک کاستی و نقص است و سالک باید به زدودن آن توجه کند؛ اما در سنت عرفانی دوم، حجاب یک واقعیتی است که در چینش نظام هستی تأثیر می گذارد و درواقع کمال است؛ رفع حجاب در اینجا معنی ندارد و فقط رفت وآمد در حجاب و گذر از حجابی به حجابی دیگر منظور است. ابن عربی برای انواع حجاب و زدودن آنها دسته بندی ای ارائه می کند که درخور تفکر است؛ به همین سبب لازم است حجاب عرفانی در سیستم فکری او به روش توصیفی تحلیلی، بررسی و از ناسازگاری های ظاهری آن در نظام فکری اش گره گشایی شود.
بررسی سیمای انسان کامل در آثار جمالی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حامدبن فضل اللّه جمالى دهلوی از شاعران، ادیبان و تذکره نویسان در اواخر قرن نهم و اوایل دهم ه.ق. است. وی با وجود اعتقاد به اهل تصوف، در زمرة مقربان امرا و سلاطین وقت نیز قرار داشت. به پیر خود سماءالدین اعتقادی راسخ داشت و سعی کرد در آثار به جا مانده آنچه را از طریق سیر آفاق و انفس از پیر خود و سایر اهل سلوک دریافت و تجربه کرده است، بنمایاند. بدین جهت صبغة عرفانی در آثار او بسیار غالب است. در مطالعة آثار این ادیب هندی آنچه بیش از همه جلوه دارد، احوال و مقامات و اعتقادات مشایخ کبار است؛ به گونه ای که از خلال دریافت-های نویسنده می توان به اعتقاد او بر انسان کامل و ویژگی های پیر روشن ضمیر دست یافت. لذا این پژوهش کوشیده است به بررسی سیمای انسان کامل در آثار جمالی بپردازد و خصوصیات انسان آرمانی را از نظر او برشمارد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی با تکیه بر منابع کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که جمالی اگرچه در آثار خود به طورمستقیم به ویژگی های انسان کامل نپرداخته، اما از فحوای کلام این سخنور ادیب می توان به آنها پی برد. این ویژگی ها در آثار او گاه با زبان پند و اندرز، گاه با تجربة حکایتی و یا بیان اندیشة کلی مطرح شده است.
بررسی تطبیقی وحدت عرفانی در اندیشه های عطار نیشابوری و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان خراسان از قرن سوم تا قرن ششم ه.ق. بیشترین گستردگی را در فرهنگ و ادب پارسی داشته و از قرن ششم به بعد، خاصّه از قرن هفتم، عرفان نظری با ظهور محیی الدین بن عربی گستردگی بیشتری یافته است. آنچه موجب شکل گیری عرفان نظری و عملی شده ؛ نوع نگاه متفاوت عارفان به مقوله وحدت است. علی رغم پژوهش های بسیار درباره وحدت / توحید، به مسئله خلق در کنار حق و تفاوت سلوک در ارتباط با مقوله وحدت توجه نشده است. براین اساس، آثار منظوم عطار نیشابوری به عنوان نماینده عرفان خراسان و آرای ابن عربی در فصوص الحکم و فتوحات مکیّه مورد مداقّه قرارگرفت و ابیات و مطالبی که وحدت یا توحید، نگاه به خلق و مراتب هستی را تبیین می کرد، استخراج و با توجه به شروح، تحلیل های لازم به دست داده شد. حاصل آنکه در عرفان خراسان نگاه به خالق و توجه صرف به او در رأس حرکت سالک قرار دارد و در عرفان عراق، توجه به خلق و حق توأمان مورد نظر است. عارفان خراسان خلق را سراب و سایه می دانند و در عرفان ابن عربی، خلق عین حق است. از سوی دیگر، مسئله دستیابی به عالی ترین مرتبه وحدت در عرفان خراسان در جایگاه تجلی سیمرغ (مرتبه واحدیت در تطبیق با عرفان نظری) و در عرفان وجودی ابن عربی تعیّن احدیّت است. اساس سلوک عرفان خراسان توجه صرف به حق و نفی وجود و اساس عرفان عراق خودشناسی و پذیرش اصالت وجود است.
بررسی دیدگاه های اجتماعی در آثار شیخ احمد جام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ احمد جام از عارفانی است که به رغم نگاه صوفیانه و تلاش در جهت خودسازی فردی و پرورش مریدان و نشان دادن راه و رسم سلوک، به صلاح و رستگاری مردم جامعه از بن جان می اندیشد و در مجالس وعظ و نوشته های خویش موشکافانه کج روی های اجتماعی را گوشزد می کند. این نوشتار به دنبال آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، برجسته ترین مسائل و موضوعات اجتماعی قرن پنجم را در آینة آثار احمد جام بازکاود. تا کنون بررسی مستقلی دربارة اندیشه های اجتماعی وی (با تکیه بر تمامی آثار او) صورت نگرفته است. رویکرد اجتماعی وی را می توان در موضوعات شش گانة زیر جست وجو کرد: 1. طبقات اجتماعی؛ 2. نهادهای مردمی؛ 3. ملل و نحل؛ 4. مشاغل و پیشه ها؛ 5. آداب و رسوم؛ 6. اخلاق اجتماعی. با بررسی دیدگاه های یادشده در آثار و رسائل وی جلوه هایی از جامعة عصر سلجوقی را می توان دید. با توجّه به سکوت منابع تاریخی، دربار مدار بودن مورّخان و بی اعتنایی ایشان به ساز و کار حاکم بر روابط و قشربندی های اجتماعی، وجود آثار و منابع گران سنگ اشخاص دردمندی چون احمد جام که به دل مشغولی ها و فراز و فرودها و زشتی ها و زیبایی های روابط اجتماعی نگریسته است، فرصت مغتنمی است که جامعة دیروز با برخی نگرش های جامعه شناختی واکاوی گردد.
سنخ روانی «آپولونی» و «دیونوسوسی» در اسطوره و عرفان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه برای تمدن تأثیرگذار یونان باستان دو اصل محوری تمدن ساز را معرفی می کند: اصل «آپولونی» و اصل «دیونوسوسی». اصل اول با بهره گیری از منطق خِرَد، ساختاربخش و قوام دهندة تمام امور و انتظامات دنیای یونیانیان بوده است و به شکل گیری فردیت یگانه و انحصاری انسان یونانی مدد رسانده است. اصل دوم با تکیه بر شور، جنون و سرمستی تلاش کرده است خود را از چهارچوب های نظام یافته و فردیت های محصور اصل نخست بیرون کشد و با وجد و هیجانات بی پایان، موجب فردیتی بزرگتر و فراگیرتر گردد. رشد و تعالی فرد یونانی در کشاکش و دیالکتیک مداوم این دو عنصر متضاد، با حرکتی جهشی به پیش رفته است. موسیقی و مجسمه سازی به عنوان ظرف این دو اصل عمل، و خِرَد و جنون یونانی را نمایندگی کرده است. این در حالی است که بنا بر شواهد و ادلة اسطوره ای، تاریخی و فرهنگی باید گفت که خاستگاه دو اصل متضاد یادشده، نه در یونان باستان، بلکه در ایران باستان بوده است. این نوشته سعی دارد ابتدا با تشریح ویژگی ها و اوصاف دو اصل آپولونی و دیونوسوسی، به خاستگاه ایرانی آن ها توجه کند و پس از بررسی پیشینه های حضور آن ها در تمدن کهن ایرانی، به نحوة تداوم آن ها در جریان های فرهنگی، به ویژه در جریان عظیم عرفان و تصوف ایرانی اسلامی توجه دهد. هنجارهای دوگانه در عرفان و تصوف که سوق دهندة سلوک صوفی است، ماهیت دیونوسوسی و آپولونی آشکاری را با ریشة ایرانی نشان می دهد.
پیوندهای معنایی آیه الست و اعیان ثابته در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه 172 سوره اعراف را برخی عارفان مسلمان با اعیان ثابته، که از اصطلاحات نظام فکری ابن عربی است، درپیوندیافته اند. این پژوهش بر آن است تا پاسخی برای این پرسش بجوید که مولانا آن گاه که در مثنوی به آیه الست استناد می کند، چه پیوندهای معنایی میان این آیه و اعیان ثابته ردیابی و رصد کرده است؟ بنابراین ضمن تعریف اعیان ثابته و برخی موضوعات فرعی وابسته بدان، بیت هایی از مثنوی مولانا که پیوندهای معنایی آیة الست با اعیان ثابته را دربردارد، به شیوة تحلیلی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که بخشی از کاربردهای آیة الست در مثنوی مولانا، مفاهیم محوری مشترک میان میثاق الست و اعیان ثابته را دربردارد. در این کاربردها به علم ازلی خداوند و ثبوت علمی موجودات اشاره شده و شهود اعیان ثابته به انبیا و اولیا نسبت داده شده است. نمونه هایی از طرح «هم زمانی» الست و اعیان ثابته و همانندی موضوعات «سرّالقدر» و «سابقة ازلی» را هم در این کاربردها می توان یافت.
بازکاوی «چلّه نشینی» در ساختار عرفان اسلامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«چلّه نشینی» یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله نشینی در عرفان شرقی و به ویژه عرفان اسلامی است؛ در این راستا به بن مایه های اجتماعی و تاریخی و ساختارهای فردی و سازمانی آن توجه شده است. ریشه «چلّه نشینی» را گونه ای اصیل از یکی از رسوم اعتقادی، مذهبی و عرفانی باید به شمار آورد که مقاصدی چون تسخیر عالم ماوراء الطبیعه، به خلوت پناه بردن از قیل و قال روزمره، پیراسته شدن از آلایش ها، آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب را دنبال می کند. بر این اساس چلّه نشینی در دو مفهوم عامّ و خاصّ مطرح می گردد؛ در مفهوم عامّ، گوشه گیری های سالکان در ساختارهای اعتقادی، عرفانی و دینی مورد نظر است تا بتوان با توجه به مرز ظریف بین شیوه های سلوک، محدوده ای مشخص برای چلّه نشینی متصوّر شد. چلّه نشینی در مفهوم خاصّ، چلّه نشستن در زمان مشخص در خانقاه به منظور دست یافتن به کمال حقیقت است. این پژوهش به روش توصیفی و تاریخی بر اساس منابع کتابخانه ای و استناد به منابع کتبی صورت گرفته است.
مأخذیابی و تحلیل تصرفات مولانا و شمس در ادبیات عاشقانه عصر اموی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
115-140
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، به بررسی نحوه بازتاب ادبیات عاشقانه عرب عصر اموی در آثار مولانا (مثنوی، مکتوبات، فیه ما فیه، مجالس سبعه، غزلیات شمس) و مقالات شمس تبریزی، مأخذیابی داستان ها و ابیات، و بررسی برخی از تصرفات هنری مولانا و شمس در اشعار و روایات اصلی پرداخته می شود. پرسش های این پژوهش این است که در آثار مولانا و شمس، چه نمودهایی (اعم از داستان و سروده) از ادبیات عاشقانه عصر اموی وجود دارد و این نمودها در این متون چه تغییراتی یافته اند. همچنین آیا این تغییرات، ناشی از تصرفات شخص مولانا و شمس اند یا برخاسته از منابعی هستند که از آن ها بهره جسته اند؟ چنانکه خواهیم دید، آثار شمس و مولانا دربردارنده ابیات شاعرانی از عصر اموی و نیز داستان هایی درباره زندگی آن هاست. تصرفات مولانا از گونه تغییراتی در شخصیت ها، قهرمان، زمان تاریخی داستان، نام سراینده و متن اشعار است. برخی از این تصرفات، ناشی از خلاقیت های فردی مولاناست و منشأ برخی نیز منابع پیش از مولاناست. تصرفات مولانا در متن اشعار نیز برخی آگاهانه و در برخی موارد ناآگاهانه و ناشی از نقل از حافظه است. در پژوهش حاضر، برخی از ابیات قیس بن مُلَوح عامری، عمر بن ابی ربیعه، عروه بن حزام، اَحوَص انصاری، ابن مَیاده، معاویه بن ابی سفیان (از دوره اموی)، حلاج، متنبی، ابوفراس حمدانی و انوری (از سده های بعد) در آثار مولانا و شمس مأخذیابی شده و پیشینه برخی از روایات، در متونی نظیر الأغانی، دیوان مجنون به روایت ابی بکر والبی، مصیبت نامه عطار، هزار حکایت صوفیان، فتوحات ابن عربی، رساله عینیه غزالی، تمهیدات و نامه های عین القضات نشان داده شده است.
زمان فراتاریخی در تجربه عرفانی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربة عرفانی حافظ از زمان قدسی و فراتاریخی، در قدرت شاعرانگی وی و خلق تصاویر خیال انگیز در غزل های او نقش اساسی دارد. حضور زمان انفسی در برابر زمان آفاقی و گاه شمارانه در شعر حافظ موجب التفات وی به ساحت های مختلف زمان و تصرف شاعرانة او در قلمروهای گسترده زمانی شده است. با واکاوی معانی زمان ازل در شعر حافظ که حتی شعر خود را نیز میراثی از عهد الست یا زمان ازل می داند، می توان بن مایه های اندیشة عرفانی وی را از زاویة اسطوره شناختی بازخوانی کرد. تصاویر رازآلود و اساطیری از زمان ازل که بیانگر وجهی زیباشناختی از رخدادهای شگفت انگیز اسطوره ای همانند آغاز آفرینش آدم است، نشانگر حضور فراتاریخی شاعر در زمان بدایت ها است. حافظ در شعر خود شخصیت های شعرش را از مرز تاریخ و زمان ناسوتی فرا می گذراند و رنگ اسطوره به آنها می زند. زمان در شعر حافظ نه به عنوان پدیده ای آفاقی، بلکه ادراکی است که به تجربة درونی و روحی شاعر در ساحت اسطوره مرتبط می شود. در این نگرش اسطوره ای، زمان تاریخی و فراتاریخی درهم می آمیزد و شاعر همچون واسطه ای میان جهان غیب و جهان شهادت، از اعماق تجربههای درونی خود خبر می دهد
انسان در جهان بینی شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان بینی فردی یا گروهی، به طور کلی، مجموعه نگرش های فرد یا گروهی خاص، در باب جهان هستی، خالق هستی و انسان را در بر می گیرد. اهمیت بررسی جهان بینی از آنجا سرچشمه می گیرد که اعمال انسان ها بر اساس جهان بینی آنها صورت می پذیرد. در سخنان باقی مانده از شمس تبریزی در مقالات، نکته ها و موضوع های فراوانی بیان شده است که با بررسی دقیق آنها می توان جهان بینی شمس تبریزی را دریافت. هدف این مقاله تبیین نگرش شمس در باب انسان - به عنوان یکی از مبانی شناخت جهان بینی وی- است. به منظور حصول نتیجه ای استوار و دقیق، در این پژوهش، همه مطالب وسخنان شمس تبریزی در کتابِ مقالات، مورد بررسی قرار گرفته و استدلال ها و شواهد مبتنی بر مجموعه سخنان وی است. با توجه به آنکه عارفان، اغلب به انسان، در سه ساحت «انسان و خویشتن، انسان و خدا، و انسان و همنوعان» توجه می کنند، مباحث این پژوهش نیز، غالب سخنان مهم شمس را در سه زمینه فوق در بر می گیرد. در این مقاله، مقام و جایگاه برجسته انسان در نگاه این عارف که براساس نگرش وحدت وجودی وی بوده است و توجه جدّی و مسئولانه شمس در برابر همه انسان ها (و نه فقط انسان کامل)، نشان داده شده است.
درنگی در نواندیشی های سلطان ولد در عرصه ولایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از توحید حضرت باری تعالی مبحث «ولی و ولایت»، یکی از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین مباحث عرفان و تصوّف اسلامی است. اهل عرفان از آغاز پیدایش این مکتب تاکنون با استناد به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و احادیث اهل بیت (ع) به تبیین و توضیح این مسأله پرداخته اند. در این مقاله دیدگاه های سلطان ولد درباره «ولی» و مقام «ولایت» بررسی شده است. بر اساس نتایج این پژوهش مشخص می شود که سلطان ولد، معنای حقیقی ولایت را رؤیت باطنی جمال حضرت حق دانسته، معتقد است تنها کسانی شایسته پیشوایی هستند که بدین مرتبه رسیده باشند. در اندیشه او، اولیا، فرزندان جان و دل و وارث انبیا محسوب می شوند و اگرچه اطاعت از آنها برای رسیدن به سرمنزل مقصود از مسائل ضروری است، امّا شناحت این انسان های برگزیده حتی از شناخت خداوند هم دشوارتر است. وی همچنین اولیا را به چند گروه «متکبر و متواضع» و«مشهور و مستور» تقسیم می کند و بر این اعتقاد است که اولیا اگرچه از مقربان آستان خداوند محسوب می شوند، امّا دارای درجات و مراتب مختلفند. علاوه بر این، سلطان ولد قطب را شاه اولیا و مقصود غایی از آفرینش کائنات می داند.
بررسی حضور امر قدسی (شهودی) در غزلیات مولانا با تکیه بر نظریه های رودلف اُتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک ذات خداوند و دریافت کیفیت صفات او، از مسائل پیچیده ای است که انسان با شعور و آگاه در همة دوران ها به آن اندیشیده و در جستجوی فهم آن برآمده است. این نکته در قرن های بسیار، هستة اصلی بحث های عارفان، فیلسوفان و متکلمان شرقی و غربی بوده است. آنان در آثار خود کوشیده اند تا از این راز سربه مهر پرده برگیرند که خدا چگونه وجودی است و از چه راهی با او ارتباط عمیقی می توان برقرار کرد. در میان عارفان شرقی، مولانا جلال الدین بلخی از بزرگ ترین کسانی است که در آثار خود خداوند را توصیف کرده است. او در آثار خود با استفاده از آموزه های قرآنی، دربارة خداوند و کیفیت ذات و صفات او، بسیار سخن گفته است. بخش درخور توجهی از اندیشه های او در غزل ها و در مثنوی، به گونة مستقیم و در قالب شخصیت های دیگر، دربارة تحلیل و توصیف خداوند است؛ درواقع خداوند هستة اصلی در اندیشه های کلیدی مولاناست. رودلف اُتو نیز از دین پژوهان غربی و یکی از بزرگ ترین پدیدارشناسان دین و پیشگامان روان شناسی دین است که در کتاب پرآوازة خود، مفهوم امر قدسی،با نگاهی پدیدارشناسانه به تفسیر «تجربة دینی» می پردازد و جنبه هایی از «پدیده های شهودی» و «تجربه های دینی» را با نام های ویژه ای مانند «نومینوس» یا «امر مینوی» برجسته می کند. اندیشه های رودلف اُتو، به ویژه دربارة امر قدسی، به برخی از اندیشه های مولانا دربارة شهود بسیار نزدیک است.
تأثیرپذیری متون عرفانی از افسانههای وهب بن مُنَبِّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسراییلیّات، اصطلاحی است که علمای اسلامی برای عقاید و داستان های خرافی ای به کار بردند که علمای اهل کتاب از قرن اوّل هجری درمیان مسلمانان رواج دادند. این افسانه های ساختگی، برخی از مفسّران و تاریخ نویسان بزرگ مانند طبری، یعقوبی، ابن اثیر و... را تحت تأثیر قرار داد. شاعران و نویسندگان ادب فارسی با متون تفسیری و تاریخی مأنوس بوده اند و به همین سبب از این افسانه ها و احادیث ساختگی تأثیر گرفتند و ناخواسته مانند مفسّران و تاریخ نگاران در ترویج اسراییلیّات نقش اساسی داشتند. متأسفانه بخش اصلی این افسانه بافی ها دربارة زندگی انبیاست. یکی از معروف ترین چهره های مؤثّر در گسترش اسراییلیّات، وهب بن مُنَبِّه است که بسیاری از داستان ها وافسانه های او دربارة انبیا در نظم و نثر فارسی ازجمله متون عرفانی بازتاب فراوانی داشته است. گفتنی است بسیاری از این افسانه ها برخاسته از منابع یهودی و نصرانی است. نگارندة این جستار می کوشد تا با بیان ریشه و خاستگاه اصلی این افسانه ها پیشگاه مقدس انبیا را از این گونه اهانت ها پاک کند.
جریان شناسی نظریه عشق الهی در متون عرفانی فارسی(از آغاز تا قرن نهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه عشق الهی در عرفان ایرانی-اسلامی، تحول و تطوری خاص را پشت سر گذاشته و پس از تشکیل شدن در بستر جریان هایی خاص، تکامل یافته است. جوانب این نظریه در موضوعاتی مانند انواع و مراتب عشق، جواز یا عدم جواز انتساب آن به حضرت حق، رابطه عشق حقیقی با معشوق مجازی و رابطه عشق با هستی شناسی عرفانی، به اشکال مختلف و گاه متناقض در متون عرفانی مطرح شده است. مسیله این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته است، بررسی سیر شکل گیری و تطور این نگرش ها و معرفی جریان های اصلی، مرتبط با نظریه عشق الهی در نثرهای عرفانی فارسی است. صوفیه در دوره های آغازین، درخصوص اطلاق لفظ «عشق» درمورد خداوند احتیاط کرده اند و عمدتاً با تکیه بر آموزه های قرآنی، لفظ «محبت» را به کار گرفته اند، اما از قرن پنجم به بعد، به رغم مخالفت های متکلمان و فقها با این موضوع، از مفهوم قرآنی محبت، به لفظ «عشق» گرایش پیدا کرده اند. انکار ابتدایی، پذیرش نسبی در قرن چهارم و پنجم و پذیرش مطلق از قرن پنجم به بعد، سیر تطور این نظریه را در بین صوفیه نشان می دهد. همچنین به نظر می رسد این نظریه با شاخصه ها و جلوه های گونا گون، در بستر جریان ها و مکاتبی چون مکتب خراسان، مکتب شیراز و در بستر اندیشه های سهروردی و ابن عربی جلوه گر شده است. البته جریان ها، گفتمان ها و نحله های کوچک و بزرگ عرفانی، فلسفی و کلامی دیگری نیز در پیدایش و تحول این نظریه دخیل بوده اند.