فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
193 - 224
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، به دلیل شیوع ویروس کووید ۱۹ جهان بویژه کشور ایران با شرایط تازه ای مواجه شده است. در چنین شرایطی استفاده از فناوری های اینترنت محور درآموزش زبان فارسی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی کاربرد فناوری های مختلف در فراگیری مهارت های چهارگانه زبان فارسی و نیز آشنایی با دیدگاه معلمان در خصوص مزایا و معایب فناوری، چالش و محدودیت ها و به طور کلی نقاط ضعف و قوت آموزش الکترونیکی نسبت به آموزش سنتی می باشد. بدین منظور، پرسش نامه ای به صورت پاسخ باز طراحی شد و بین ۶۳ نفر از مدرسان آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان در مراکز مختلف آموزش زبان فارسی توزیع گردید. یافته های پژوهش حاضر، حاکی از آن است که اکثر مدرسان به کارگیری فناوری در آموزش زبان فارسی را موثر دانسته و تنها عده معدودی آن را بی اثر می دانند. در مورد مزیت های آموزش الکترونیکی زبان و استفاده از فناوری در آموزش و یادگیری، عمدتا مدرسان به انعطاف پذیری از لحاظ مکانی و زمانی، صرفه جویی در وقت و هزینه، عدم استرس و اضطراب زبان آموزان منزوی، دسترسی آسان به منابع نامحدود، خلافیت در یاددهی و یادگیری، دستیابی مجدد فراگیران به فایل های آموزشی و امکان مرور درس ها اشاره کرده اند. در مورد معایب و چالش های این نوع آموزش نیز اکثر مدرسان به عدم تعامل چهره به چهره، عدم همکاری زبان آموز با معلم، عدم تمرکز دانش آموز حین تدریس، عدم بازخورد سریع، قطعی اینترنت و سرعت پایین آن و احتمال بیشتر تقلب در امتحانات اشاره کرده اند.
تحلیل شخصیّت بلقیس در رمان «کلیدر» بر اساس نظریّه عشق «اریک فروم»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
59 - 84
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر با تاکید بر اهمیّت مطالعات بینا رشته ای در درک و دریافت بهتر دانش بشری و با فرض پیوند تنگاتنگ ادبیّات و روان شناسی، به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس گزاره های مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی که سرشتی بینارشته ای دارد به تحلیل شخصیّت بلقیس در رمان کلیدر پرداخته، با روی کردی علمی و نظام مند؛ با کاربست نظریّه عشق اریک فروم، زمینه ها و ویژگی های عشق را در ارتباط با بلقیس واکاوی می کند. هدف پژوهش یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش است که چرا و چگونه در رمانی همچون کلیدر که سخن بر سر مسایل سیاسی - اجتماعی و سراسر آکنده از ستم و استبداد و بندگی است، موتیف عشق همچنان پرورانده و گسترانده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد طبق نظریّه عشق فروم در رمان کلیدر، اولاً: برخلاف تصوّر عموم، عشق تنها اختصاص به روابط میان عاشق و معشوق یا یک فرد مشخص ندارد؛ بلکه انواع گوناگونی با کارکردها، انگیزه ها و زمینه های متعدّد دارد؛ ثانیاً، آثار دولت آبادی نیز بر خلاف تصوّر عموم، محدود به طرح مسایل بومی، اقلیمی، طبیعت گرایی و... نبوده، نمودهای زیبا و خلاقانه ای از عشق در جای جای آثارش و به طور مشخص در شخصیّت بلقیس با هنرمندی تمام بازنمایی شده که غنای آثارش را دو چندان ساخته است. یافته ها هم چنین نشان می دهد بلقیس تمام ویژگی های عشق فروم را دارد، کیفیّت حضور او در رمان و حوادثی که روی می دهد گواه آن است که مسئولیّت پذیری، تحمل رنج، معرفت عمیق به ایل و خانواده، بی نیازی، فداکاری همه و همه زاده عشق ستودنی و راستینی است که فروم یکایک آن ها را از ویژگی های عشق راستین برمی شمارد.
دراسه مقارنه للاستعارات المضمونیه الاتجاهیه فی مؤلفات محمود دولت آبادی ویوسف إدریس (استنادًا إلى نظریه الاستعارات المضمونیه لجورج لایکوف ومارک جونسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
113-143
حوزههای تخصصی:
إنّ الانجازات المعاصره لعلم اللسانیات تدلّ على أن اللغه فضلاً عن نقل المضامین الإرجاعیه تعکس المضامین المعرفیه وتحث على المضامین الذهنیه. وفی هذا السیاق یمکن الإشاره إلى نظریه الاستعارات المضمونیه "لجورج لایکوف" و"مارک جونسون". ولهذا أُعِدَّ هذا المقال لیدرس الاستعاره المضمونیه الاتجاهیه دراسه مقارنه فی أول ثلاثه أجزاء من روایه "کلیدر" لمحمود دولت آبادی، وأربع روایات لیوسف إدریس، وهی: "البیضاء، والعسکری الأسود، والحرام، والعیب". والمنهج البحثی المتبع هو المقارنه على أساس جمع البیانات. وتمت مقارنه البیانات وتحلیلها بناءً على المدرسه الأمریکیه. وقد ظفرنا فی دراستنا حول الاستعارات الاتجاهیه فی النصوص المذکوره ب 125 جمله من الاستعارات المضمونیه الاتجاهیه على شکل 23 رسماً (الربط/العلاقه)، علی أساس توجیهات (الفوق والتحت، والیمین والیسار، والأمام والخلف، والمرکز والهامش، والبعید والقریب) وجاءت الحصیله کما یلی: المستشهدات الفارسیه تحتوی علی 89 جمله، والعربیه تشمل 36 جمله. إن أوجه التشابه بین الاستعارات المضمونیه القائمه على فهم الإنسان ل "الجهه" بین اللغتین الفارسیه والعربیه هی أکثر بکثیر من أوجه الاختلاف. إذ إن التشابهات تدل علی القرابه الثقافیه والفکریه فی اللغتین حول تصور المفاهیم المجرده، ومن ناحیه أخرى تشیر الاختلافات إلى میزات ثقافیه خاصه لکل من اللغتین الفارسیه والعربیه وتأثیرهما على بناء الاستعارات المضمونیه الاتجاهیه؛ إن أشکال تعبیر التصوّرات فی النثر الفارسی أکثر تنوعًا منه فی النثر العربی وهذا ما نشاهده فی الصور الکثیره للنثر الفارسی مقارنه مع النثر العربی.
آلوده انگاری کریستوا و بدن مندی در بلوغ دختران (تحلیل سه رمان نوجوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلوده انگاری کریستوا و بدن مندی در بلوغ دختران (تحلیل سه رمان نوجوان) فاطمه رقایب پور* نگین بی نظیر** چکیده باتوجه به انسان به مثابه مُدرکی بدن مند و بدن به مثابه پدیده ای فرهنگی- اجتماعی؛ مفاهیم بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، اُبژه-بدن، اَبژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمان های مختلف، طرح و ارزش گذاری شد. نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا به رابطه ی زبان، سوژه و امر آلوده/ طردشده می پردازد. آلوده انگاری، فرایند واپس زدن امری است که سوژه آن را آلوده می داند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویته ی خود دفاع کند، سوبژکتیویته ای که در برون ریزی ها و برون افکنی های زبانی آن را آفریده است. ازآنجاکه امر آلوده همیشه به نوعی وجود دارد، کشمکشِ سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. سوژه ی در فرایند، در زبان و به واسطه زبان با بدن خود و دیگران یا اُبژه های دیگر ارتباط برقرار می کند. جستار حاضر باتوجه به تجربه ی امر بدنی در گفتمان جامعه شناسی به تحلیل نظریه ی آلوده انگاری کریستوا و ابژه-بدنِ سوژه/ دختران در رمان های هستی از فرهاد حسن زاده، سنجاب ماهی عزیز از فریبا دیندار و روزنوشت های درخت ته کلاس از شادی خوشکار می پردازد و نشان می دهد که چگونه امر/ نظم نمادین، بدن سوژه ها را در فرایند بلوغ و به ویژه در مواجهه با خون قاعدگی، نامقدس، ناپاک و آلوده می انگارد. باور به ابژگی بدن، به/ در اشکال و حالت های تهوع، پنهان کاری، واپس زدن، گریز، انکار، وحشت و شرم ساری سوژه ها نمود می یابد. موقعیت بدنی جدید به مثابه امر آلوده، طرد و به حاشیه رانده می شود؛ این آلوده انگاری هم امکان زیست بدنیِ متعارف و معقول را در دوره ی نوجوانی از نوجوان سلب می کند و هم او را در ترس و نگرانی چگونگی گریز از این آلودگی نگه می دارد. * کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی fatemeh.raghayebpour@gmail.com ** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان neginbinazir@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) تاریخ دریافت مقاله: 6/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله:11/11/1400
بررسی محتوایی شعر شاعران عربی سرای خراسان (مطالعه موردی: جلد چهارم یتیمه الدّهر ثعالبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
103 - 122
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان دوره تاریخی و محیط طبیعی و اجتماعی را از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در شعر دانست. قرن چهارم و پنجم که اوج رشد و شکوفایی ادب عربی در خراسان است، شاعرانی برجسته و مشهور به ادبیات عربی معرّفی کرده که همچون آینه ای درمقابل تأثیرات محیطی و فرهنگی دوره خود، فرهنگ و تمدّن ایرانی را در خویش بازتاب کرده است. ثعالبی از برجسته ترین عالمان و ادیبان خطّه خراسان، بسیاری از اشعار این دوران را در کتاب گران سنگ یتیمه الدّهر گردآورد. جستار حاضر با رویکرد تاریخی - اجتماعی محتوایی شعر شاعران عربی سرای خراسان را در جلد چهارم دیوان یتیمه الدّهربررسی کرده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که فرهنگ و تمدّن ایران به صورت عام و فرهنگ خراسان به طور خاص بر محتوای شعر عربی تأثیری شگرف گذاشته است. از یک سو، عناصر فرهنگ ایرانی همچون سبک پوشش، غذاها و خوراکی های متداول، انواع پارچه، صنایع ایرانی، جشن ها و اعیاد در شعر این دوره تبلور یافته و از سوی دیگر، تأثیر این تمدّن بر قالب و صور بیانی به کاررفته در شعر ملموس است و شاعران بیشتر عناصر صور بیانی خود را از محسوسات گرفته اند و بر حسّ بینایی و رنگ ها تأکید ویژه داشته اند.
بازنمایی روان ادراکی نوستالژی تصعیدی مولانا در ساحت گفتمان روایی نی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مطالعات جدید روان شناختی به طور اقناع کننده ای اثبات می کنند که متغیر نوستالژی با میزان آگاهی و گستره شناختی افراد رابطه ای بسیار عمیق دارد؛ ازهمین رو، نباید نوستالژی را فقط مفهوم و برایندی حسی و حسرت آور از یادکرد گذشته های خاطره انگیز دانست که پیامدی فروکاسته و انفعالی درپی دارد. نوستالژی در فهم واقعی، کارکردی عقلانی و کنشی فعال تلقی می شود که می توان با ایجاد زمینه گفته پردازی و بهره گیری از شریک گفتمانی به مبانی خلاقانه و مولد آن دست یافت. روش: این مقاله درپی پاسخ دادن به این پرسش ها به روش مطالعه کتابخانه ای به شیوه ای تحلیلی است: 1) آیا می توان نی نامه را یک متن نوستالژیکی عالی متفکرانه و کدهای زبانی آن را نوعی زبان رفتاری تصعیدی دانست؟ 2) آیا می توان رابطه ای معنادار از امتزاج نوستالژی و تصعید در نی نامه به دست آورد؟ یافته ها و نتایج: تمایلات واپس زده و تصعیدی به هیچ شکلی در روند زندگی انسان فراموش نخواهند شد و پیوسته به هر طریقی فرد را در چنبره و مخمصه فشار نیروهای درونی قرار می دهد؛ بنابراین، این نیروها یا از مجاری زبان و یا از رهگذر ارگانیسم، خود را بروز می دهند؛ از اینجاست که شعر و شاعر در مطالعات روان شناختی بسیار مهم و جدّی به شمار می روند. قدر مسلم با اتکای همین مفاهیم، مولانا توانسته است نی نامه را با ساحتی گفتمانی روایی برای تبیین جهانی متفکرانه نوستالژی و زبانی تصعیدی مدبرانه فراهم آورد.
تحلیل جایگاه جهرم در شاهنامه فردوسی در مقایسه با تواریخ اسلامی، فرهنگ و روایات محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شاهنامه فردوسی و به ویژه در بخش تاریخی آن، اسامی مکان ها و نام جای های بسیاری از جمله شهر جهرم آمده است. بنای شهر جهرم در سرزمین پارس را به چهر ه هایی اسطوره ای چون بهمن پسر اسفندیار نسبت داده اند؛ قهرمانانی چون: بُناک، مهرک نوشزاد و دختر مهرک، بهرام گور و باربُد، از چهر ه های معروف شهر جهرم در شاهنامه ، روایات عامیانه و برخی تواریخ اولیه اسلامی هستند. نام جهرم در نسخ مختلف شاهنامه بین ۸ تا ۱۷بار تکرار شده و محل وقوع برخی از اتفاقات مهم این حماسه ملی است. هدف از پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، تأیید اصیل بودن نام جهرم در شاهنامه و تحلیل جایگاه استراتژیک و نظامی در گذشته تاریخی و اساطیری آن است. بر اساس یافته های این پژوهش، وجود قوای نظامی، وجود قلعه ها و ولیعهد نشینی این شهر از دلایل تکرار نام آن در شاهنامه است. روایات ملی و شخصیت های شاهنامه در فرهنگ محلی جهرم به صورت نامگذاری بر اماکن جغرافیایی چون: قلعه مهرک و شاپورآباد، بازآفرینی روایات شاهنامه ، نام های خانوادگی و... حفظ شده اند. باقی ماندن نام ها یا شهرت های خانوادگی مرتبط با پهلوانان و خاندان شاهی در شاهنامه ، بناها و نام جای ها به نام شاهان و پهلوانان از دیگر نشانه های تاریخ حماسی این شهر در روزگار حاضر است. داده های محلی این مقاله نیز به کمک پژوهش های میدانی جمع آوری شده است.
بررسی مقایسه ای کهن الگوها در کمدی الهی و حی ابن یقظان ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کی از کلیدی ترین اصطلاحات در روانشناسی یونگ « ناخودآگاه جمعی» است. محتویات ناخودآگاه جمعی را «کهن الگوها» تشکیل می دهند که یونگ آن را شکل های روانی بقایای قدیم، ذاتی و موروثی ذهن بشر و خارج از دایره رویدادهای زندگی افراد معرفی می کند. ردپای کهن الگوها را در آثار ادبی ارزشمند جهانی می توان یافت و بررسی تطبیقی آثار از این زاویه، یکی از زمینه های مهم پژوهش های ادبی محسوب می شود. هدف این تحقیق به روش کیفی تحلیل متون، آن است که با بررسی دو اثر مهم ادبی، کمدی الهی دانته و داستان حی بن یقظان ابن سینا از منظر کهن الگوها، به نقاط اشتراک و افتراق آنها و علل این شباهت و تفاوتها بپردازد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که کهن الگوهای سفر، سایه، پیرخردمند و خویشتن در هر دو اثر مشترک است که با توجه به نظریه «ناخودآگاله جمعی» یونگ قابل تبیین می باشد. ولادت مجدد و گذر از آب نیز از نقاط افتراق دو اثر ادبی است.
تحلیل روان شناختی منظومه فرهاد و شیرین وحشی بافقی با تأکید برمکانیزم های دفاعی فروید(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
87 - 115
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مؤلفه های نظریه روان کاوی فروید، «مکانیزم های دفاعی» است. به عقیده وی همه مردم برای رسیدن به آرزوهایشان کوشش می کنند، اگر در رسیدن به آرمانشان ناکام شوند، دچار فشار روانی می شوند و برای رویارویی با فشار روانی، از مکانیزم های دفاعی استفاده می کنند. منظومه فرهاد و شیرین وحشی بافقی، ظرفیت های قابل تأمل برای بررسی مکانیزم های دفاعی فروید را دارد و می تواند از دید روان شناختی، بررسی شود. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی به تحلیل روان شناختی منظومه فرهاد و شیرین وحشی بافقی با تأکید بر مکانیزم های دفاعی فروید پرداخته است و به این پرسش پاسخ داده که هرکدام از شخصیت های این منظومه، برای کاهش و غلبه بر آسیب های روانی از چه راه های مقابله ای و مکانیزم های دفاعی استفاده می کنند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد، این شخصیت ها نیز مانند دیگر افراد جامعه، هنگام ناکامی و پریشانی به مکانیزم های دفاعی، به خصوص فرافکنی و خیال پردازی و ... متوسل می شوند تا بر مسائل و اضطراب های ایجاد شده فائق آیند و آشفتگی درونی خود را کاهش دهند.
بررسی تطبیقی حکایت نمرود در افسانه قرون ویکتور هوگو و تفسیر رشیدالدین میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، شخصیت نمرود به عنوان نمادی از ظلم شناخته می شود. وجود روایات متعدد، بستری را برای بازنویسی های متفاوت از داستان وی در متون مختلف تاریخی و ادبی فراهم کرد. نسخه های بسیاری از این داستان در دست است که از آن جمله می توان به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار از مفسر نامی قرن ۵۲۰ ه.ق، ابوالفضل الرشیدالدین میبدی اشاره کرد. وی شخصیت نمرود را بر پایه سوره هایی از قرآن و به صورت داستان های پراکنده به تصویر کشیده است. نمود دیگری از این روایت را نیز می توان در اثر حماسی ویکتور هوگو، شاعر و ادیب فرانسوی مشاهده کرد. هوگو در کتاب افسانه قرون ، با بهره گیری از اساطیر و کتاب های مذهبی مختلف به نگارش داستان نمرود در قالب حماسی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی سیر تحول شخصیت نمرود در دو ژانر حماسی و تفسیری بر پایه دانش مضمون شناسی از نوع بازنمایی ادبی شخصیت های مشهور و افسانه ای است. روش شناسی این جستار نیز بر پایه دانش روایت شناسی و به ویژه تطور یک شخصیت واحد در بافت متفاوت هر دو داستان است. در نتایج به دست آمده خواهیم دید که تفاوت در نوع نگاه نویسنده به جامعه ای که در آن زندگی می کند و هدف او برای بازتاب افکارش در جامعه، چگونه سبب پرورش داستان در بافت فرهنگی متفاوت و ایجاد تحولات جهت یافته در قسمت هایی از آن می شود. این روش ها برای پاسخگویی به چگونگی سیر تحول شخصیت نمرود در مسیر بازنویسی داستان است. واژگان کلیدی : ابوالفضل رشیدالدین میبدی، روایت شناسی، مضمون شناسی، نمرود، ویکتور هوگو.
تطبیق کاربرد رنگ در داستان های منظوم و منثور فارسی و عربی (مطالعه موردی: اسکندرنامه نظامی و مقامات حریری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تاکنون، شاعران و نویسندگان در آثار خویش، به صورت نمادین یا صریح، عاطفه و احساس خود را با رنگ به تصویر می کشند؛ به گونه ای که با نگاهی روان شناسانه به آثار آنان می توان پیرامون شخصیت ایشان، به نتایج قابل توجّهی دست یافت. در همین راستا، پژوهش مذکور تلاش کرده است با دو رویکرد توصیفی- تحلیلی و آماری، کاربرد رنگ ها را در اسکندرنامه نظامی و مقامات حریری مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. نتایج، حکایت از آن دارد که نظامی در اسکندرنامه 380 بار از رنگ بهره برده است، 261 بار به طور مستقیم و 119 بار به شکل غیر مستقیم و با واژه هایی مانند تیره، روشن، قیرگون و... در این اثر، رنگ سیاه و مشتقات آن با 107 بار تکرار، 57 مورد مستقیم و 50 مورد غیر مستقیم، بیشترین بسامد را دارد. کاربرد رنگ، اغلب به صورت تشبیه، استعاره و کنایه برای تعبیر از حالات درونی انسان بوده است که با نظرات روان شناسان معاصر پیرامون رنگ های مختلف، مطابقت بسیار دارد. حریری نیز در مقامات خود، 37 بار به رنگ های گوناگون اشاره کرده است که رنگ زرد با 14 بار تکرار، بالاترین بسامد را دارد. برخلاف اسکندرنامه، کاربرد رنگ در مقامات، بیشتر جنبه نمادین و کنایی دارد که اغلب از طبیعت رنگ ها سرچشمه گرفته است؛ مانند دلالت سپیدی بر امید و سیاهی بر نومیدی و سیه بختی یا رنگ زرد ممکن است در جایی نماد اندوه و بیماری و مرگ باشد و در جایی دیگر نمادی از شادی و سعادت. افزون بر این ها نوشتار پیش رو با ارائه نمودار، بسامد رنگ ها را در این دو اثر، به نمایش گذاشته است.
اساطیر فرجام شناسی نوین فضایی در رمان های علمی- تخیلی آرتور کلارک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
175 - 202
حوزههای تخصصی:
آرتور کلارک به دنبال ارائه یک فرجام شناسی نوین فضایی است. تا کنون تحلیل گران فقط به شکل پراکنده و غیر منسجم به ماهیت فرجام شناسانه و دینی حضور بیگانه ها وخدایان در کنار سفرهای فضایی اشاره کرده اند، در این مقاله به تحلیل منسجم کلیت عناصر فرجام شناسانه و مقایسه این مفاهیم فرجام شناسانه با منشاء آن ها پرداخته ایم. این عناصر فرجام شناسی نوین فضایی، پاسخ های اسطوره ای، به نیازهای دوران معاصر بر بستر پیش فرض های فکری مدرنیته هستند. روش کار تحلیلی تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان های کلارک مانند داستان چکش خدا، ادیسه فضایی و پایان کودکی یک فرجام شناسی به ظاهر نوین را با اسطوره هایی پیرامون مفاهیم جاودانگی، رستاخیز و پایان تاریخ بشری ارائه کرده است تا پاسخی به نیازهای فکری بشر معاصر باشد، اما او در این کار همچنان عناصر فرجام شناسی گذشته را مورد بهره برداری قرار داده است که نشان دهنده عدم گسست کامل او از نظام های فرجام شناسی قبلی و احیای استحاله یافته آن هاست.
بررسی عوامل و نشانه های راوی اعتمادناپذیر در رمان نوجوان وقتی مژی گم شد و اثرگذاری آن بر عنصر غالب معرفت شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل و نشانه های راوی اعتمادناپذیر در رمان نوجوان وقتی مژی گم شد و اثرگذاری آن بر عنصر غالب معرفت شناسانه مهدیه رحیمی نژاد* ایوب مرادی** مصطفی گرجی*** علی میرزایی**** چکیده وجود تکنیک های روایی و نکات فنی در متن، به ویژه متنی که برای مخاطبان کم سن نگاشته شده است، ضرورت نقد و بررسی متون را بیش ازپیش آشکار می کند. در این میان بررسی راوی اعتمادناپذیر در رمان نوجوان اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا نویسنده قصد دارد با ایجاد تناقض و عدم قطعیت و تعلیق در متن با استفاده از راوی نامعتبر، خواننده ی نوجوان را از مخاطب پذیرای متن به منتقد آگاه تبدیل کند. این پژوهش با استفاده از شیوه ی توصیفی تحلیلی، به بررسی علل و شواهد اعتمادناپذیری راوی و تأثیرگذاری آن بر وجه معرفت شناسانه در رمان نوجوان وقتی مژی گم شد از حمیدرضا شاه آبادی می پردازد تا بدین وسیله با گره گشایی از تعلیقات و تناقضات موجود در متن، گامی در راستای افزایش توانایی خوانش انتقادی خوانندگان نوجوان بردارد. حاصل پژوهش نشان می دهد که از یک سو عواملی همچون کودک بودن، درگیری شخصی راوی در داستان و فاصله ی نگرشی راوی با شخصیت های داستان با نشانه های محتوایی مانند گزارش ناکافی دادن، تناقض میان واقعیت های داستانی و دیدگاه راوی و اعتراف های راوی به دروغ گویی خویش باعث کاهش اعتماد مخاطب در قبال راوی می شود و از سوی دیگر، این داستان که بیشتر به شناخت و کشف علل و عوامل حوادث داستان می پردازد، در بعد معرفت شناسانه برجسته تر است و راوی اعتمادناپذیر با تناقضاتی که در متن ایجاد می کند، وسیله ای است که این شناخت و معرفت را به چالش می کشد و آن را امری نسبی قلمداد می کند. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور mahdiyehrahiminezhad1361@gmail.com ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران ayoob.moradi@pnu.ac.ir (نویسنده ی مسئول) *** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران gorjim111@yahoo.com **** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران ali.pedrammirzaei@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 5/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 3/3/1401
نقد تخیلی غزلیات سنایی غزنوی از منظر ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در آثار ادبی و هنری، تخیل نقشی اساسی دارد. وجود تعریف های گوناگون از این اصطلاح، هریک سبب تبیین جنبه های متفاوتی از آثار می شود. یکی از دلایل توجه به تخیل و ساختارهای تخیلی، تبیین اندیشه و احساس شاعران و نویسندگان است. درواقع تخیل مکانیزمی دفاعی است تا شاعر و نویسنده بتواند بر التهاب ها و تشویش های درونی خود فائق آید. روش: وجود پررنگ نمادهای دارای ارزش گذاری مثبت، امکان بررسی غزلیات سنایی را طبق نظریه ژیلبر دوران با شیوه ای توصیفی تحلیلی میسر می کند. یافته ها و نتایج: فراوانی نمادهای مربوط به این منظومه بر توانایی شاعر در غلبه بر نگرانی ها وآشوب های درونی صحّه می گذارد. در غزلیات سنایی تلطیف نمادهای ناخوشایند،کاربرد نمادهای خوشایند و رغبت شاعر برای بهره گیری از نمادهای ایمنی بخش برای ارائه تصویر مطلوب از معشوق و بیان ویژگی های روانی شاعر شکل می گیرند. درون گرایی، خودشناسی، مثبت انگاری، سازگاری با ناملایمات در سایه توجه شاعر به نمادهای درون بودگی آشکار می شود. نمادهای مادرمثالیِ «خاک کوی معشوق» و «ظرف و مظروف ها» بیانگر خاکساری، میل به سکون و آرامش عاشق و بزرگداشت معشوق اند.کاربرد نمادهای پیشرفت، ریتم دار و آغاز دوباره، وصال و امید وصال را برای شاعر ممکن می کند. برهم زدن نظم طبیعی چرخه ها، توصیفات پرشور از آینده وگذشته به همراه توصیفات پارادوکسیکال از دیگر شیوه های زمان گریزی شاعر است تا جاودانگی، تکامل یافتگی معشوق و ثبات قدم عاشق را هویدا کند. افرادی مانند سنایی که متمایل به استفاده از نمادهای منظومه شبانه به ویژه نمادهای آرمیدنِ خاک و آب هستند، معمولاً انسان هایی مثبت اندیش، صلح جو، معتدل، سازگار و تاحدی اندوهناک اند که مسائل را با حرکتی مسالمت آمیز حل می کنند. در هریک از آثار، بسته به میزان تمایل و بسامد نمادهای این نظریه می توان به جنبه های جدیدی از تخیل، ویژگی های روانی و فکری شاعر یا نویسنده دست یافت.
پژوهشی تطبیقی پیرامون منشأ نام و شخصیت کاوه آهنگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
185 - 218
حوزههای تخصصی:
سرمنشأ نام کاوه و ریشه شخصیت او یکی از موضوعات بحث برانگیز در بین پژوهشگران می باشد که دستمایه پژوهش های گوناگون با نتایجی متفاوت شده است. مجموعه نظرات پژوهشگران و نتیجه پژوهش های آنها پیرامون این موضوع را می توان به چهار دسته تقسیم کرد: دسته اول معتقدند نام کاوه با اسامی اوستایی ارتباط دارد، ولی شخصیت او قدمت ندارد. دسته دوم هم برای نام و هم شخصیت او قدمت اساطیری قائل اند. دسته سوم آن را داستانی عیّاری دانسته اند که در اواخر دوره ساسانیان و اوایل دوره اسلامی وارد حماسه ملی شده است و دسته چهارم کاوه را نمودی دیگر از گاو دانسته اند. اما نکته ای که تاکنون مغفول مانده ارتباط کاوه با اسطوره کیکاوس و کوی اوشنس هندی است. این پژوهش که به شیوه اسطوره شناسی تطبیقی با متون هندی انجام شده است به بررسی و مقایسه شخصیت کاوه با کوی اوشنس می پردازد که نتیجه نشان می دهد داستان کاوه جامه جدیدی از این اسطوره کهن است که علاوه بر یکی بودن ریشه نام، در شش ویژگی با آن مشابهت دارد: ساختن گرز، حکمت و دانایی، ثروت و تموّل، پرهیزگاری، جادو و نوشدارو. این اسطوره کهن هنگام انتقال از عصر اساطیر به حماسه دچار شکست شده و دو بخش نام آن هر کدام بر یک وجه از یک شخصیت اساطیری اطلاق شده است.
اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجستۀ سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
25 - 49
حوزههای تخصصی:
معلّقات سبع یکی از درخشان ترین آثار شعری در عصر جاهلی و آیینه تمام نمای آن است که فرهنگ آداب و رسوم زندگی مردم و همچنین موقعیّت جغرافیایی و اجتماعی و ادبی آن عصر را نشان می دهد. بسیاری از پژوهشگران در زمینه های مختلف ادبی بر روی آن کار کردند؛ زیرا معلّقات سبع، شناس نامه عصر جاهلی است و درک درست این اشعار و بررسی آن ها از جوانب مختلف، راهی برای شناخت عصر جاهلی است. ادبیّات عرب به دلیل هم جواری جغرافیایی تمدّن های عربی و ایرانی از مهم ترین دریچه های تأثیر فرهنگ و زبان عرب بر ادبیّات فارسی است، اگرچه این تأثیر، متقابل و عمیق است؛ اما بی گمان تأثیر ادبیّات عرب بر شاعران دوره های آغازین ادبیّات فارسی عمیق تر و بزرگ تر است. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، تحلیل و مقایسه اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع است. اکثر صاحب نظران، متّفقند که شاعران ایرانی در سرودن اشعار مربوط به اطلال و دمن، دنباله رو شاعران عرب بوده اند و از شاعران عرب تقلید کرده اند. جستار حاضر با روش تطبیقی و رویکرد توصیفی-تحلیلی می کوشد تا اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع را مشخّص سازد و به این پرسش ها پاسخ دهد که میزان تأثیرپذیری شاعران برجسته سبک خراسانی در زمینه وصف معشوق از شاعران معلّقات چگونه است؟ و کدام شاعر سبک خراسانی تأثیر بیشتری از شاعران معلّقات گرفته است؟
مطالعۀ تطبیقی مضامین مشترک رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول و زینی برکات از جمال غیطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی، شاخه ای از نقد ادبی به شمار می رود که تعاریف و قلمرو آن از همان زمان پیدایش در فرانسه تا به امروز، در حال تغییر بوده و موضوع آن پژوهش هایی است که به مطالعه رابطه ادبیات ملت های مختلف با هم و بررسی رابطه ادبیات با هنرها و علوم انسانی می پردازد. این روابط، گاهی خود را میان شاهکارهای داستانی جهان، نشان می دهد. یکی از این شاهکارها، رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول، نویسنده انگلیسی است که توانسته با زبانی تمثیلی، اوضاع سیاسی و مضامین اجتماعی مورد نظر خود را به خوبی، بیان نماید و به اشکال مختلفی بر ادبیات کشورهای دیگر تأثیرگذار باشد. از دیگر رمان هایی که به زبان های مختلف، ترجمه شده و شهرت جهانی دارد، رمان زینی برکات نوشته جمال غیطانی، نویسنده مصری است که چند دهه پس از انتشار رمان مزرعه حیوانات، به چاپ رسیده است. موضوع اصلی دو رمان، وقوع انقلاب، انحراف در آن و تزویر حاکمان است امّا پرسش اصلی این است که چه شباهت های مضمونی میان این دو رمان، وجود دارد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که در هشت مورد، میان مضامین دو رمان شباهت وجود دارد؛ تحقق انقلاب، تبیین قوانین، خودکامگی رهبران، تأسیس نیروهای سرکوبگر، پوپولیسم، سرکوب مخالفان، استفاده ابزاری از دین و در نهایت، استحاله انقلاب ها، از مضامین مشترک دو رمان، به شمار می روند و این شباهت ها به همراه تسلسل روائی که در وقوع حوادث دو رمان دیده می شود به اندازه ای ملموس است که می توان ادعا نمود جمال غیطانی در رمان خود، از مزرعه حیواناتِ جورج اورول، تأثیر پذیرفته است. این پژوهش می کوشد تا با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، به مطالعه تطبیقی دو رمان مذکور بپردازد.
بررسی قالب های ذهنی سیمین دانشور در آثارش (نشان موردی شناخت و تحسین هنر)
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم مهر و آبان ۱۴۰۱ شماره ۸ و ۹
6 - 18
حوزههای تخصصی:
سیمین دانشور (1300-1390) مترجم، محقق، نویسنده، نمایشنامه نویس استاد دانشگاه و...از جمله زنان مطرح در عرصه رمان نویسی ایران است که بیشتر او را بخاطر همسرش جلال آل احمد (1302-1348) و رمان معروف سووشون می شناسند و کمتر کسی به ابعاد دیگر شخصیتی هنریش از جمله روزنامه نگاری (ژورنالیستی) پرداخته است. بیشتر مقالات و پایان نامه هایی که در مورد سیمین دانشور به چاپ رسیده با محوریت داستان نویسی ایشان است و کمتر به بقیه ی قالب های ذهنی دانشور پرداخته می شود. با بررسی قالبهای ذهنی سیمین دانشور در می یابیم که وی در مجموعه داستانها و رمان هایش تفاوت عمده ای با مقالات و حتی منش و رفتارش در دانشگاه نداشته بلکه نگاهی عمیق و خاص به مقوله هنر بخصوص زنان و کودکان دارد. لذا نگارندگان در این مقاله با روش توصیفی –تحلیلی سعی در بررسی قالب ذهنی سیمین دانشور در دو شاخه مجزای داستان نویسی و روزنامه نگاری در مورد زیبا شناختی و تحسین هنر-که جزوء تخصص فوق دکتری ایشان در دانشگاه استنفورد دارد- می باشد. کلید واژه: سیمین دانشور رمان نویس، ژورنالیست، شناخت و تحسین هنر
تعبیرهای عربی افتاده در شعر اخوان ثالث: تأملی در مفهوم تأثیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی اخوان ثالث در میان نسل اول شاعران نوسرای معاصر ایرانی بیش از همه با ادبیات عربی آشنا بوده است و این آشنایی به شکل های مختلف هم در نگاهش به شعر و ادبیات نمود یافته است و هم مستقیماً در شعر او، چه در انتخاب قالب و فضای شعری، چه در انتخاب واژگان و چه حتی در آفریدن واژگان و تعابیر بدیع در فارسی. در این مقاله، نمونه هایی از تأثیرپذیری اخوان از واژگان و تعابیر عربی در سطح واژگان و تعبیرات بررسی می شود اما هدف اصلی از این بررسی تأکید بر این نکته است که این تأثیرپذیری را نباید از نوع «تقلید» یا «ترجمه» و چیزی مذموم دانست بلکه اخوان، دانسته یا نادانسته، این واژگان و تعابیر عربی را همچون عنصر یا ماده خامی به کار برده است و همانند دیگر عناصر یا مواد خامِ شعرش آنها را در فارسی بازآفرینی کرده است و با این تأثیرپذیریِ «مثبت» بر غنای زبان شعر خود افزوده است.
واژگان پارسی و قافیه شعر تازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رواج واژگان بیگانه به ویژه پارسی در زبان عربی، از روزگار خلافت عباسی تاکنون، نگاه پژوهشگران را به خود جلب کرده و یادداشت های زیادی درباره این واژه ها و اصلشان در زبان پارسی و شیوه های تعریب و ضوابطش به نگارش درآمده، همان گونه که به ریشه های سیاسی، جغرافیایی و دینیِ گسترش این واژه ها در زبان عربی پرداخته شده است ولی آنچه کمتر و شاید هرگز از آن سخنی به میان نیامده نقش و کارکرد هنری این واژگان در شعر تازی است. اگر با نگاه تیزبینانه تر به جایگاه واژه های پارسی در شعر تازی بنگریم، درمی یابیم که بسیاری از آنها به مثابه قافیه به کار رفته اند و چون از ارزش والای هنری، موسیقایی و معنایی قافیه در این شعر آگاهیم، توان پنداشت که سرایندگان عربی زبان، آگاهانه و با هدف بهره گیری از ارزش های موسیقایی و معنایی این واژگان آنها را در قافیه به کار برده اند. نویسنده، در جستار پیش رو، نخست از برخی بیت ها، قطعه ها و قصیده هایی که سرایندگانشان از واژه های بیگانه و به ویژه پارسی در جایگاه قافیه بهره برده اند، یاد می کند و سپس از کارکرد فنّی یا انگیزه هنری کاربرد چنین واژگانی در این جایگاه سخن می گوید. ارزشمندترین کارکردهای هنری واژگان پارسی قافیه را می توان به درازا کشیدن چکامه های عربی، آشنایی زدایی معنایی نزد خواننده و کمک به اثربخشی موسیقایی شعر عربی دانست. سرایندگان برای بهره گیری از این ارزش ها واژه های پارسی قافیه را در ساخت های گوناگون اسمی، فعلی، وصفی و چه بسا ساخت هایی متفاوت با ساخت شناخته آنها میان مردم عرب زبان به کار برده و گاه ترکیب هایی دوبخشی از واژه های عربی و پارسی ساخته اند تا بتوانند این واژه ها را با دیگر واژه های عربی قافیه هم ساز و هم آوا کنند.