فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابن سینا ظاهراً با ایجاد شرایطی ذهنی و تجربه ناپذیر در قالب ایده انسان معلق، در پی اثبات سه مسئله برمی آید؛ وجود نفس، تجرد نفس و حضوری بودن علم به خود. با این حال، این ایده و دامنه معرفت بخشی آن، همواره مورد اختلاف فیلسوفان بوده است. به نظر می رسد یکی از بزرگ ترین عواملی که سبب سرگردانی در تحلیل این ایده شده است، نگاه به این ایده از دریچه منطق ارسطویی است. بهترین قالب برای تحلیل این ایده، تلقی آن به مثابه یک آزمایش فکری است. اولین بار فیلسوفان تحلیلی به معرفی و تشریح آزمایش های فکری پرداختند. در این مقاله، ابتدا به معرفی اجمالی آزما یش های فکری و بررسی جایگاه آنان نزد فیلسوفان اسلامی می پردازیم. سپس مدل پیشنهادی سورنسن جهت صورت بندی منطقی آزمایش های فکری را معرفی و در ادامه، ایده انسان معلق را بر اساس این مدل تحلیل می کنیم. بر پایه مدل سورنسن، آزمایش انسان معلق، هر چند می تواند جنبه معرفت بخشی خود را حفظ کند، ولی دیگر نمی توان بهره حداکثری از آن برد، بلکه باید در باب حوزه اثربخشی آن، جرح و تعدیلی صورت گیرد. در این مقاله، نشان داده خواهد شد که ایده مذکور را تنها می توان در جهت اثبات تجرد نفس به کار گرفت که البته این امر، خود منوط به پذیرش تعدادی فرضیه کمکی و مفروضات اضافی خواهد بود.
نقد نظریه کانت درمورد جوهریت نفس
منبع:
فلسفه دین ۱۳۸۳ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
چرا فلسفه کانت این مقدار دارای اهمیت است؟ برای تکامل فلسفه اعم از اسلامی و غربی باز بودن درهای آن به روی افکار بشر. یک عمل ضروری است. نفی مطلق فلسفه غرب به همان اندازه دور از صواب است که قبول مطلق آن در این جا آنچه مهم است برخورد حقیقت جویانه و نقادانه است. در این مقاله پارالوژیسم از نظر لغت و اصطلاح توضیح داده شده است. بنابر نظر کانت جوهر فقط در ایده وجود دارد نه در واقعیت کانت اشاره می کند که جوهر را نمی توان بر نفس انسان اطلاق کرد. چندین نکته درباره انتقاد از نظریه کانت در مورد اطلاق جوهر بر نفس انسان یاد شده که برخی از آن ها این است که مثلا مفهوم جوهر و عرض از معقولات ثانیه فلسفی است نه از قبیل معقولات اولی یا مثلا نهایت کاری که کانت - بر فرض صحت استدلال هایش - انجام میدهد رد دلیل اثبات جوهریت نفس است و رد دلیل نشانه رد مدلول نیست یا مثلا بنا به اعتقاد کانت عقل علاقه به مطلق گرایی دارد : ولی بر خلاف نظریه کانت باید گفت که عقل مطلق گرا نیست.
جایگاه فضیلت عدالت در نظام آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۰
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در صدد تبیین دیدگاه توماس آکوئیناس در باب عدالت به عنوان یک فضیلت مىباشد. در این مقاله پس از بیان تعریف فضیلت و تعیین مهمترین فضیلت اخلاقى، به بررسى نظرات توماس در باب عدالت توزیعى، حق و بى عدالتى پرداخته شده است
ادراک حسی در پدیدار شناسی مرلوپونتی
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی فیلسوف پدیدار شناس فرانسوی در خصوص ادراک حسی به نقادی آرای عقلی مذهبان و تجربی مذهبان می پردازد و با الهام از اندیشه اگزیستانس درهیدگر و پدیدارشناسی هوسرل با ردیگرادراک حسی را مورد تحقیق قرارمی دهد و این مقاله به طور اجمال به آن پرداخته است.
جلال آل احمد، غرب زدگی و ضرورت بازگشت به سنت
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا دریافت جلال آل احمد از معنا و مفهوم «غرب و غرب زدگی»، تلقی او از علل و ریشه های پدیدار تاریخی غرب زدگی و نیز فهم وی از سنت و دلایل ضرورت بازگشت به سنت را، که نقشی اساسی در شکل گیری فضای ذهنی (پارادایم) تفکر اجتماعی ما ایرانیان در دورة معاصر ایفا کرده اند، به خصوص در قیاس با بصیرت های بنیادین متفکر معاصر، سید احمد فردید، مورد نقد و بررسی قرار دهد. پارادایمی که پس از گذشت حدود نیم قرن از زمان ظهور آن بر ذهن و اندیشه و فضای اجتماعی جامعة ایرانیان غلبه دارد.
مباحث وجود خدا طى سالهاى 1965- 1980 در غرب
حوزههای تخصصی:
چکیده
آلن پى، اف . سل در کتاب مهم خویش، فلسفه دین (2) (1870- 1983) یک دوره تاریخ صد ساله اخیر فلسفه دین را با توجه به کلیه منابع منتشره در این مدت زمانى عرضه داشته است .
سل در بخشى از این کتاب، مسئله مباحث وجود خدا را، که طى سالهاى 1965 تا 1980 دوباره از نو اهمیتخویش را در غرب پیدا کرد، و دیدگاههاى عمدهاى را که طى این مدت مطرح شدند، بررسى کرده است .
نظریه های مرتبه عالی تر درباره آگاهی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی«فنا» و «نیروانا» در آموزه های بودا، کارلوس کاستاندا و مولانا
حوزههای تخصصی:
بر مبنایمعرفت شناسیسنتی، آدمیقادر بود از راه حواس و به مدد روش هایتجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیت پیببرد. پس از نظریه کانت در معرفت شناسیکه بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع شناسایی(ابژه) تصرف هاییدارد و ما با «نمود» اشیا سروکار داریم، نه با «بود» اشیا. ما نمیتوانیم به واقعیت، آن گونه که هست برسیم، بلکه تنها میتوانیم واقعیت را آن گونه که مینماید، بشناسیم. به عبارت دیگر ما با «فنومن ها» سروکار داریم نه با ""نومن ها"". بنظر میرسد که در روزگار پست مدرن، بر اثر ظهور معرفت شناسیجدید و درهم شکسته شدن اقتدار علم (Science) و متدهایتجربیو کم رنگ شدن جزمیت و اثبات گراییدر علوم و اکتفا به ابطال گرایی، راه برایمکتب هایعرفانیو معنوی، که انسان را به درک شهودیو یقینیفرا میخواند، گشوده شده است. شبه دین ها، معنویت هایمدرن و سیستم هایعرفانیدر کنار ادیان توحیدیو غیرتوحیدی، متاع خویش را به بازار آورده و بساط تبلیغ و تبیین را گسترده است. برخیاز این مکاتب عرفانیمتاثر از سنت هایعرفانیدینیاست که در تداوم تاریخیخود با گسست از بنیان هایمعرفتیخود، راهیدیگر برگزیده و برخیدیگر ریشه در نیازهایانسان مدرن به فضا/ تفکر معنویفارغ از پیش فرض هایدینیو غیردینیدارد. در این مقاله میکوشیم با بررسیتطبیقیسه سیستم عرفانی(بودیسم، عرفان سرخ پوستیو عرفان مولانا)، فرجام و غایت سلوک را بر مبنایدریافت ها و آموزه هایاین سه مکتب مورد بررسیو ارزیابیقرار دهیم.
نقش و بازی : تحلیلی بر دیدگاه های کنش متقابل نمادی در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه کنش متقابل نمادی از دیدگاه های جامعه شناسی معاصر است که پدیده های اجتماعی را از دریچه ی خاصی مطالعه می کند. به طور کلی این دیدگاه بر پویایی کنش متقابل اجتماعی بین فرد و اجتماع و نتایج این فرآیند تاکید می کند. اندیشمندان این دیدگاه بر تعامل افراد و اجتماع در شکل گیری شخصیت فرد توجه خاصی مبذول کرده اند. آنان معتقدند که افراد با یکدیگر و با محیط خود کنش ...
درآمدی بر فلسفه اخلاق
ویتگنشتاین از زبان تصویری تا زبان تألیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه ویتگنشتاین پژواکی از تحولات زبانی است که از اواخر سده نوزدهم پدیدار گشت. زبان در این دوره نخست تبدیل به موضوعی فلسفی شد و سپس با رویکرد تألیفی ظهور کرد که امروزه از آن به فلسفه زبان تعبیر میکنیم. در فلسفه ویتگنشتاین هر دو کارکرد زبان شکل می گیرد. او در رساله منطقی ـ فلسفی که به سال 1921 انتشار داد، از «نظریه تصویری زبان» سخن می گوید اما در دوره فترت که فلسفه را رها کرد، به نظریه دوم می اندیشید و با بازگشت به فلسفه، پژوهشهای فلسفی را تدوین کرد که دو سال پس از درگذشت وی به سال 1953 منتشر گردید. ویتگنشتاین تنها فیلسوفی است که تمامی آراء و آثار وی بر محور زبان استوار است. او معتقد است که تمام فلسفه نقادی زبان است (Wittgenstein1961: 4.0031). در هر دو دوره مقصد و غرض وی فهم ساختار و حدود زبان است وی در دوره نخست معتقد است که ساختار واقعیت، ساختار زبان را تعیین می کند و زبان نمی تواند جهان و واقعیت را برتاباند. این نظریه آنچنان ژرف صورتبندی و معماری شده بود که راسل را نیز به وجد آورده بود. ویتگنشتاین در مرحله دوم تأمل فلسفی خود، رهیافت نخست را مورد انتقاد، طرد قرار داده و نظریه «زبان، بنیاد جهان» را طرح کرد و از زبان بهمثابه دانش و ابزار فاهمه و نه صرف ابزار و میانجی (instrument) سخن گفت. هدف این پژوهش مطالعه سه مسأله اساسی در فلسفه زبانی ویتگنشتاین است: 1ـ عناصر بنیادین در دو نظریه زبان چیست؟ 2ـ اسبابگذار فکری ویتگنشتاین از زبان تصویری به زبان تألیفی کدام است؟ 3ـ اهمیت نظریه دوم در فلسفه زبانی متأخر و معاصر چیست؟
منجی گرایی فیلسوفانه زمینی و قدسی؛ فردریش نیچه و احمد فردید
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، «ابرمرد» نیچه و «انسان آرمانی» سیداحمد فردید بررسی و مقایسه شده است تا وجوه افتراق و اشتراک آن ها هویدا شود. هر دو فیلسوف، رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند. نیچه، از مطرح ترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و فردید، اولین فیلسوف مدرن در ایران است. «ابرمرد» و «انسان آرمانی»، دایرمدار و مشهورترین حاصل فکری آن هاست. فردید، انسان آرمانی را با عنوان «بقیه الله» و «امام زمان» مطرح می کند. ابرمرد نیچه نیز همچون انسان آرمانی فردید، منجی است و در آینده ظهور خواهد کرد. اندیشه انتظار در هر دو فیلسوف، برجسته است. نیچه و فردید، هر دو آشفته سخن گفته اند و در مورد آن ها نمی توان از منظومه افکار سخن گفت. با توجه به این مسئله، مقاله حاضر سعی دارد تا رئوس اصلی اندیشه این دو فیلسوف را که در انسان موعود و آرمانی آن ها طرح می شود و اجماع نظر بیش تری در موردشان وجود دارد، قیاس کند.
دریدا و گفتمان علوم انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیچ گفتمانی خودبسنده نیست، چراکه بر زمینه مفاهیم و اندیشه های پیش از خود، بنا شده است. دریدا گفتمان علوم انسانی را میراث بر مفاهیمی میداند که با خود نظام های متافیزیکی را حمل میکنند. در نظر او ما وقتی متوجه این مهم شدیم که به ساختاربودن ساختار اندیشیدیم. ساختارهای متافیزیکی همواره در بر گیرنده «پیرامونی» هستند که حول یک «مرکز» قوام یافته است و این مرکز جلوی بازی نامتناهی پیرامون را میگیرد. دریدا با واسازی تقابل مرکز/ پیرامون، بازی را به گفتمان علوم انسانی باز فرا میخواند. مرکز، موقعیت ممتاز خویش را از ساختار میگیرد و این مرکززدایی ما را با ناتمامیتی ابدی مواجه میسازد که لازمه آن سکونت همیشگیمان در میانه است. ما همواره با تفسیری از تفسیرها سروکار داریم، نه تفسیری از واقعیت.