در این مقاله در ابتدا رویکردهای نسبی گرایی، شکاکیت، و جزم گرایی با استفاده از تمثیل «فیل در تاریکی» تبیین شده و سپس رویکرد چهارمی با عنوان «واقع گرایی حداقلی» مطرح شده است. مؤلف بر این عقیده است که نیچه علی رغم رد حقیقت در آثار ابتدایی خود، نهایتاً در شش اثر پایانی خود به «واقع گرایی حداقلی» رسید. در ادامه سعی شده است این رویکرد، ضمن دو مبحث «تاریخ جهان حقیقی» و «منظرگرایی»، با استفاده از آثار نیچه بیشتر تبیین شود. نتیجه آن که منظرگرایی نه تنها برابر با نسبی گرایی نیست، بلکه از اجزای اصلی رویکرد چهارم است که علی رغم پذیرش نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت و لزوم و ناگزیری از آن ها و بنابراین ضرورت تشکیل حلقه کندوکاو برای شناخت حقیقت، آن را معادل انکار حقیقت و مساوی نسبی گرایی نمی داند. در پایان، ضمن اطلاق مباحث مطرح شده بر موضوع فلسفه برای کودکان، نتیجه گرفته شده که حلقه کندوکاو نه تنها به نسبی گرایی نمی انجامد بلکه، با اعتقاد به نسبی گرایی، اصولاً حلقه کندوکاوی شکل نمی گیرد و اصل شکل گرفتن حلقه کندوکاو اولاً به معنای باور به وجود حقیقت و ثانیاً وجود و لزوم نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت است و این مورد اخیر لزوماً معادل نسبی گرایی نیست.
توجیه اطلاق مفاهیم و اوصاف بشری بر خدای نامحدود، مساله ای است که از دیر باز ذهن دانشمندان و فیلسوفان دینی را به خود مشغول کرده است. ویلیام آلستون یکی از برجسته ترین فیلسوفان دین در آمریکا، نظریه «کارکردگرایی» در روان شناسی فلسفی را برای توجیه این مساله، مطرح کرده و تلاش وافری کرده تا آن را در مقالات مختلف به اثبات برساند. در این نوشتار تلاش شده است که تمام مقالات آلستون در این زمینه بررسی شود.
سول کریپکی برای تبیین منطق موجهات محمولی دو نظام جداگانه (در سال های 1959م و 1963م) طراحی کرده است. در این مقاله با بررسی اجمالی ساختار نحوی و ساختار معنایی دو نظام مذکور، به مقایسه آن ها و میزان کارآیی هرکدام در تبیین منطق موجهات محمولی پرداخته شده است.
استقراء مسله ای است که از زمان ارسطو تاکنون فیلسوفان درباب آن سخن گفته اند .مشکل اساسی در مساله استقراء این است که چگونه می توان با مشاهده چندمصداق به نظریه یا فرضیه کلی دست یافت.فیلسوفان علم نظرات گوناگون عقل گرایی ،تجربه گرایی،حساب احتمالات و غیره را مطرح کرده اند.شهید صدر در کتاب الاسس المنطقیه للاستقراء ضمن نقد دیدگاه های فیلسوفان غرب به ارائه نظریه نوینی پرداخته است وی در این نظریه ،دلیل استقرایی را درمرحله توالد موضوعی و توالد ذاتی تفسیر کرده و با تقسیم یقین به منطقی ،ذاتی وموضوع،و با استمداد از علم اجمالی در علم اصول ،یقین در دلیل استقرایی را موجه می سازد.چالش های مبانی منطقی استقراء در مرحله توالد موضوعی و تولد ذاتی و نقدهای این نظریه در پایان مقاله بیان شده است.